۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۹, سه‌شنبه

«نیاز به بهائیان باکفایت و متخصّص»

قسمتی از نطق دکتر پیتر خان در جلسۀ گروهی از بهائیان در سیدنی در تاریخ ١٤ اوت ٢٠٠٢
حصول آمادگی برای مخالفت هایی که با امر می شود
نکتۀ سومی که میل داشتم مطرح کنم در خصوص مخالفت های با امر مبارک است. ما باید منتظر مخالفت های امروز و فردا باشیم و نیاز به بهائیانی داریم که از تخصّص، قابلیت و کفایت لازم برخوردار باشند تا در این زمینه به ما کمک کنند.
سه عنصر در اینجا وجود دارد. یک زمینه عبارت از زمان حال است که ما گروه های پراکنده ای از ناقضین داریم که به اینترنت دسترسی دارند. گروه هایی که جز عدّۀ معدود و انگشت شماری نیستند. یک گروه عبارت از چهار یا پنج نفرند امّا دارای چند سایت اینترنت است و نظریه های زیادی دربارۀ ولی امرهای حال و آینده و بقیّۀ مطالب پخش می کند. ما نیاز به بهائیانی داریم که بدانند چه نقص و نقطهء ضعف منطقی در گفته های آنها وجود دارد. این بدان معنی نیست که شما باید مطالب آنها را بخوانید؛ اگر چنین کاری بکنید از لحاظ روحانی آلودگی پیدا می کنید و نیازی نیست این کار انجام شود. امّا باید با ظرافتهای الواح وصایای حضرت عبدالبهاء آشنا باشید، آن را کاملاً بدانید، توقیع موسوم به «دور بهائی» را دقیقاً خوانده باشید تا با استدلالهای عهد و میثاق برای دفاع در مقابل آن بسیار آشنا باشید.
گسترش اینترنت به این معناست که این گروه های گمنام ناقضین میثاق که هیچکس خبری از آنها نداشت و دهها سال مردم از آنها غافل بودند، ناگهان احیاء شده اند. حال، تنها چیزی که احتیاج دارند یک سایت جذّاب اینترنت است تا آنها را مجدّداً مشغول کار کند. عمیق شدن در میثاق یک نیاز حیاتی و رمزی برای بقا است که سابق بر این تا این حدّ حیاتی نبود و ما نیاز به بهائیانی داریم که در جریان عمیق کردن و تزیید معلومات، متخصّص باشند.
زمینۀ دوم عبارت از بهائیانی است که از امر مبارک برگشته اند؛ اینها نفوسی هستند که یا حذف نام کرده اند یا کاملاً مخالفند. آنها نیز در اینترنت حضور دارند و نکاتی در مورد آنها وجود دارد که ما باید بدانیم. یک نکته که باید بدانیم این است که خواندن مطالب آنها ممنوع نیست. آنها ناقض میثاق اعلام نشده اند. بر ما واجب است که انتشارات ناقضین میثاق را نخوانیم؛ ممنوع نیست امّا به ما گفته می شود که خواندن نوشته های آنها خطرناک است.
بیت العدل اعظم برخی از نوشته های این نفوس مخالف و ناراضی را «از لحاظ روحانی فرساینده» خوانده اند و لذا نیازی به آگاهی از آنها نیست. هر از گاهی که به دور دنیا سفر می کنم با برخی بهائیانی ملاقات می کنم که بسیار مشتاقند نکته ای یا نکاتی را ثابت کنند. آنها می گویند، «می دانید، من نوشته های فلان و بهمان (نام یکی از این بهائیان ناراضی سابق) را در اینترنت خوانده ام.» می توانم ببینم که آنها مرا به مبارزه می خوانند تا نطق غرّایی در مخالفت با آنها ایراد کنم. البتّه کسی این کار را نمی کند امّا در نهایت ادب به آنها خاطرنشان می شود که، «با این کار گور خودت را می کنی، عزیزِ من.» این مطالب از لحاظ روحانی فرساینده است. اگر طالب موضوعاتی هستید که از لحاظ روحانی فرساینده است، سراغ اینها بروید... این به خود شما مربوط است.

شما متوجّه می شوید که این موضوع در تاریخ رخ داده است. ممکن است مطالعۀ تاریخ جامعۀ مشترک المنافع ماساچوست در قرن هفدهم برایتان جالب باشد. از آنچه که من دریافتم مهاجرین آزاد از انگلستان آمدند و در ماساچوست اقامت گزیدند. آنها خیلی آزاداندیش و مشحون از نظرات و ایده ها بودند. آنها از محدودیت و قید و بند کلیسای انگلستان رهایی یافتند. و ببینید که نظریه ها و خلّاقیت افراطی آنها به واکنش معکوس بدل شد و آن واکنش معکوس آن روزها به جوّ خشکه مقدّسی در ماساچوست بدل شد و نتیجۀ آن «داغ ننگ» و محاکمۀ جادوگران سیلم در سال ١٦٩٢ و بقیۀ قضایا است. من مطالعۀ آن دوران را بسیار مسحورکننده و جالب یافتم چه که اشاره ای داشت که چگونه یک جامعۀ فعّال و پویا که هدفش پرورش خلّاقیت ها است متوجّه می شود که خلّاقیت می تواند آنقدر از کنترل خارج شود که شما فقط می توانید محکم روی پدال ترمز بکوبید و با محاکمۀ جادوگران سیلم و داغ ننگ و بقیۀ قضایای مربوط به آن، یک جامعۀ خشکه مقدّسِ شدیداً تحت کنترل، به نقطۀ پایان برسید. ما چگونه می توانیم در جامعۀ بهائی از چنین رویدادی در عکس العمل به مزخرفاتی که برخی از این به اصطلاح مخالفینِ خارج از جامعۀ بهائی می گویند، جلوگیری کنیم؟
مقصود از آزادی در چارچوب عهد و میثاق چیست؟ عهد و میثاق چه نوع آزادی برای ما مقرّر می دارد؟ ژانت(همسر دکتر پیتر خان) در مارس ٢٠٠٠ مقاله ای در نشریۀ مطالعات بهائی در آمریکای شمالی نوشت که در آن، اصول عهد و میثاق را به برابری دو جنس ربط می دهد. او نکتۀ جالبی را مطرح می کند که عهد و میثاق تأثیری آزادی بخش بر خلّاقیتِ اندیشه دارد که با آن چیزی که انتظار دارید کاملاً متفاوت بل متضادّ است. شما انتظار دارید که میثاق، به علّت «محدودیت هایش»، ذاتاً خلّاقیت تفکّر را ممنوع سازد.
استدلال ژانت، اگر درست فهمیده باشم، در جهت این نکته بود که عهد و میثاق به این علّت آزادی بخش است که به ما اجازه می دهد آنطور که می خواهیم خلّاق باشیم، چه که می دانیم یکی از وظایف بیت العدل اعظم روشن کردن مواضیعی است که موجب اختلاف می شوند. لذا ما می توانیم احساس آزادی نماییم که تمام این نظریه ها را مطرح کنیم و می دانیم که یک تور ایمنی در آنجا وجود دارد و از سقوط ما و شکستن گردنمان جلوگیری می کند. فکر می کنم این نظریه ای است که ارزش شرح و بسط و تفکّر بیشتر را دارد، یعنی این که خلّاقیت از ابعادِ تشویق و ترویج میثاق است. میثاق یک عنصر بازدارندۀ خلّاقیت نیست.
ما به بحث بیشتر در خصوص اَشکال مشروع و معقول اختلاف نظر در جامعۀ بهائی نیاز داریم که باید در میان بهائیان جریان داشته باشد. شما بدون آن که موجد مصیبت، منازعه یا اختلال شوید چگونه می توانید نظر مخالف خود را ابراز دارید؟ این به چه معنی است؟ در ضیافت چه نکاتی را می توانید مطرح کنید؟ در مورد محفل ملّی چه نکاتی را می توانید بیان کنید؟ در مورد تشکیلات چه مواضیعی را می توانید مطرح کنید بدون آن که خود را دچار دردسر کنید؟ حدّ و حدود معقول و موجّه مخالفت کدام است؟ اگر بگویید چنین چیزی وجود ندارد، در این صورت به شما خواهم گفت یک حکومت پلیسی را در نظر مجسّم کرده اید. مخالفت باید وجود داشته باشد، خلّاقیت اندیشه باید وجود داشته باشد، مشروعیت بیان انواع نظریه ها برای رشد و توسعه باید وجود داشته باشد. شما چگونه می توانید از آن برخوردار باشید بدون این که هرج و مرج، تنش و تفرقه ایجاد کنید و باعث شوید مردم به طرف یکدیگر صندلی پرتاب کنند و غیره؟
نکتۀ آخر در این زمینه آن که، شما چگونه می توانید مٶدّبانه امّا به طور معقول و موجّه با یکی از شخصیت های برجستۀ جامعۀ بهائی مخالفت کنید؟ تنها حضرات ایادی باقیمانده دکتر ورقا و جناب فروتن هستند که هر دو بسیار سالمندند. امّا فرض کنید که یکی از مشاورین به اینجا بیاید و برای ما نطقی ایراد کند و دیدگاههای خود را مطرح سازد. همه می دانیم که مشاورین معصوم نیستند، از موضع اقتدار و اختیار تامّ صحبت نمی کنند و غیر ذلک. امّا با آنچه که او گفت چگونه مخالفت می کنید؟ با توجّه به این که ما باید برای مقام و مرتبه در امر بهائی احترام قائل شویم، شکل موجّه و معقول کدام است؟ در محدودۀ ادب بهائی چگونه نظریۀ متفاوتی را بیان می کنید؟ اگر بگویید که نمی توانید مخالفت کنید، به شما خواهم گفت که دچار مشکل بزرگی شده اید. زیرا ما باید بین بیانیه های موثّق و معتبر بیت العدل اعظم و نظریه های افراد، از جمله اعضاء بیت العدل اعظم، که از لحاظ بیان نظریه ها از درجه اعتباری بیش از افراد عادّی برخوردار نیستند، تفاوت قائل شویم.
چگونه می توانیم جامعه ای بهائی ایجاد کنیم که در آن ادب مانع از خلّاقیت اندیشه و تنوّع نظریه ها نمی شود؟ اذعان می کنم که مسألۀ دشواری است. نظریۀ بزرگی است. در این مورد نیز فکر می کنم ما باید پیش بینی هایی داشته باشیم و در این مورد که مخالفت آینده با امر مبارک چگونه خواهد بود کار بیشتری توسّط بهائیان، مانند خود شما و دیگران، انجام شود...

مکانیزم الهی در جلوگیری از تفرقۀ دائمی در امر بهائی


نویسنده: حامد صبوری
پس از در گذشت مظاهر ظهور الهی، تفرقه هایی بعضاً دائمی نیز در هر یک از ادیان سابق ایجاد شد. اما در دور بهائی که عصر تحقق وعود آن ادیان مقدسه و استقرار صلح جهانی و وحدت عالم انسانی است، خداوند برای تحقق آن وعود حتمیّه، با مکانیزمی بدیع از ایجاد تفرقه و اختلاف دائمی در ظهور بهائی جلوگیری نموده است. اگر چنین مکانیزمی وجود نداشت، جامعهء بهائی نیز دچار تفرقه و اختلاف می شد، و بالتّبع نمی توانست الهام بخش وحدت عالم انسانی و ازعوامل مهم در تحقق نهایی صلح جهانی باشد. حضرت شوقی ربانی ولی امر بهائی در این خصوص می فرمایند:
«تفاوت اساسی بین این دور و همۀ ادوار گذشته آن است كه در این ظهور، امكان تفرقۀ دائمی بین پیروان پیامبر از طریق دستورات صریح و مستقیم كه مُمَهِِّّدِ لوازم ضروری برای حفظ وحدت جامعۀ مؤمنان شده است، جلوگیری شده است.» [۱]
مكانیزم مزبور برای حفظ امر الهی از تفرقه و انشقاق، شامل چند عنصر و عامل مهم است که وحدت آئین بهائی را حفظ کرده و خواهد کرد. اصلی ترین و مهم ترین عنصر و عامل، چنان که از بیان فوق نیز آشکار است، وجود نصوص قاطعۀ کتبی و دستورات صریح و مستقیم در خصوص عهد و میثاق بهائی و تعیین جانشینان منصوص به قلم حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء، می باشد. حضرت شوقی در بیانی دیگرچنین می فرمایند:
«بجز اين نصوص نيز هيچ چيزديگري نمي توانست امر الهي را از هجوم روزافزون بدعت ها و افتراهاي فرقه هاي مذهبي و ملل و دول كه بر آن بسته اند ايمن ومحفوظ نگاه بدارد.» [۲]
عاملی که براستحکام نصوص صریحهء مزبور افزوده و وحدت جامعهء بهائی را حفظ نموده است، احکام و تعالیم تکمیلی بدیعی است كه، بر خلاف ادیان سابقه، صریحاً ابواب هر گونه تأویل یا تفسیرشخصی و جعل روایات و حدیث سازی را در خصوص مسألهء جانشینی در امر بهائی بسته است و وظیفۀ تفسیر و تأویل و تبیین نافذ و جاری و لازم الاجرا را صرفاً به مراجع منصوص مزبور داده است. [۳] برای درک اهمیّت این مکانیزم کافی است به موارد مشابه در ادیان سابق توجّه شود که چگونه فقدان نصوصِ قاطعِ مکتوب در مورد جانشینی، و نیزباز شدن راه هرگونه تأویل و تفسیر آیات و جعل ِ احادیث توسط این و آن، لطمه به ادیان الهی و جامعهء مؤمنین وارد ساخت.
شایان ذکر است در حالی که در امر بهائی تأویل شخصی آیاتِ صریحه در مورد مسألهء جانشینی نهی شده، و درحالی که تفاسیر و تبیینات صحیح و مُلهَمِ لازم الاجرا فقط مختصّ جانشینان منصوص است، ولی حقّ تفسیر و استنباطات شخصی از نفوس- اَعَمّ از عالم و عامی- گرفته نشده، بلکه چنین برداشت هایی از عوامل درک و عرفان بیشتر و رشد و پویایی فرهنگ و معارف فرد و جامعه تلقی شده است. در این مورد بیت العدل اعظم می فرمایند:
«در دیانت بهائی بین تبیین و تفسیری که توسط مراجع منصوص صورت می گیرد با تفسیرات و استنباطات فردی که ضمن مطالعۀ تعالیم و آثار الهی حاصل می شود، فرق بارزی وجود دارد. در حالی که مورد اوّل مُختصّ ولی امرالله می باشد، از مورد دوّم که استنباطات شخصی باشد، به فرمودۀ شخص حضرت ولی امرالله بهیچ عنوان نباید ممانعت شود. زیرا فی الحقیقه این قبیل تفسیرات فردی ثمر قوّۀ عقلانی انسانی بوده، موجبِ درک بیشتر و بهتری از تعالیم الهیه است، مشروط بر آن که از این رهگذر هیچ گونه اختلاف و مناقشه ای بین یاران حاصل نشود و هر کس بفهمد و بالصّراحة روشن سازد که نظرات و عقایدش صِرفاً جنبۀ شخصی دارد. همان طور که بر میزان درک انسان از تعالیم الهیه افزوده می شود، بهمان نسبت استنباطات فردی وی نیز دائماً تغییر میابد و به طوری که حضرت ولی امرالله می فرمایند عمیق شدن در امر یعنی آن که انسان آثار حضرت بهاءالله و حضرت مولی الوری(عبدالبهاء) را چنان دقیق و کامل مطالعه کند تا بتواند امرالله را به صورت واقعی به دیگران معرفی نماید.» [۴]
در نتیجهء چنین مکانیزمی است که بحران ها و امتحانات و انقلابات بی سابقه در تاریخ امر بهائی، نه تنها موجب ضعف آئین بهائی و تفرقه و انشقاق دائمی در جامعهء پیروان آن نشده، بلکه ارکان دین حق را چنان مستحکم کرده است که جامعهء بهائی با اتکاء بر آن همچون فولادی آبدیده شده بطوری که توانسته علاوه بر حفظ خود از انحرافات بنیان کن، به خیر اندیشان جهان نیز امید والهام بخشد و در ایجاد صلح و وحدت جهانی بکوشد.[۵] در خصوص این حقیقت است که حضرت شوقی ربانی چنین فرموده اند:
«فی الحقیقه اگر به دیدۀ بصیرت ملاحظه شود معلوم و واضح گردد كه شدائد و آلام و تضییقات و تطوّراتی كه امر الهی را در این دور مقدّس احاطه نموده، با هیچ یك از مصائب و بلایای سابقه در اعصار و ادوار ماضیه قابل قیاس نیست و برخلاف ادیان سابقه، انقلابات و تحولات طاریه به هیچ وجه موجب تشتیت جمع و تفریق كلمة الله نگردیده و در بین دوستان حضرت رحمن، ایجاد انشعاب و انشقاق ننموده، بلكه بالعكس امتحانات و افتتانات علت تطهیر امر الله شده و مورث تحكیم و تقویت اساس شریعت الله گردیده و بنیۀ جامعه را برای مقابلی با موانع و مشكلات آتیه محكم تر و استوار تر ساخته است.» [۶]
و نیزدر بیانی دیگر که جامع حقایق فوق و گویای مکانیزم الهی مزبور در جلوگیری از تفرقۀ دائمی در امر بهائی است، می فرمایند:
«...حال ای كاشفان اسرار الهی و حامیان آیین رحمانی قدری تأمل نمایید كه این اختلافات شدیده و لطمات متتابعه و اضطرابات هائله و بَلیّاتِ متنوعه و اغتشاشاتِ داخله كه از بَدوِ طلوع امر حضرتِ رحمن، از افق ایران در مدت نود سال[۷] از بیگانه و آشنا بر حزب الله وارد گشته، آیا بالمآل هیچ رخنه ای در این بنیان ِ وطید و صَرحِ ِ مَشید ایجاد شده و یا آنكه اختلال و اعتلالی در اُسِّ اساس شریعت الله احداث گشت؟ لا فَوَ رَبِّ العِزَّةِ (نه قسم به ربِّ عزّت). اختلاف علت انشقاق نگشت و افتراق و اغتشاش مورثِ انحلال و اضمحلال نگردید. بلی هر چند طوریون در سینای روح منصعق گشتند و عده ای از اَركان قویۀ این بنیان منهدم گشتند و اَغصان ِ مُنشعبه از شجرۀ لا شرقیه و لا غربیه، اكثر به خاك مَذلّت افتادند و از اصل سدره منقطع و منفصل گشتند، ولی بنیاد این بنیان متأثر و متزلزل نشد و دوحۀ الهیه قلع و قمع نگردید. سمِّ نقیع، سرچشمۀ آیین نازنین را آلوده ننمود و ریح ِ عَقیم، نهالِ بیهمال را از بیخ و بن بر نینداخت. سیفِ شاهر، فتوری در وحدتِ این جمع احداث ننمود و زوبعۀ شدید، شمع وهاج را خاموش نكرد. هر منصفی شهادت می دهد و هر بصیری اقرار و اعتراف نماید كه هر چند در ادوار سابقه اختلافات داخله و مشاجرات دینیه و منازعات و مخاصمات حزبیه فی الفور علت انشقاق ابدی گشت و افتراق دائمی شد و رخنه ای شدید در اُسِّ اساس بنیان الهی احداث نمود و وحدت اصلیه را به كلی از میان برد و حزب الله را ویران و پریشان نمود، ولی در این ظهور اعظم و قرنِ اَقومِ اَتمّ با وجودِ توالی بلایا و تعدّد و تنوّع رَزایا و وقوع اختلافات لا شِبهَ لَها(بی مانند)، امرالله از طَواریءِ (مصائب و عوارض و پیش آمدهایی) كه بر ادیان سابقه وارد گشته، محفوظ و مصون ماند... در این امر بدیع كه در جمیع شئون ممتاز از شرایع و ادیان سابقه است[۸]با وجودی كه نود سال بل اَزیَد[۹]از بزوغ كوكب درخشانش در آسمان ایران گذشته و با وجود وقوع حوادث هائله و اختلافات عظیمه و نقض و نكثِ منتسبین به اصل شجره و عصیان جمعی از اقطاب و اركان جامعه، از بركت نصوص قاطعه و تهدیدات و انذارات شدیده و وصایای محكمۀ مُتقَنۀ متینه و تعیین و تشخیص مرجوع منصوص که مُبیّن كلمات الهیه است، وحدتِ اصلیۀ حزب الله محفوظ و خُصَماءِ دین الله مخذول و مفقود و مقدسّات و نوامیس شریعت الله از لوثِ باغین و طاغین مصون. اختلاف و انقلاب كه از لوازم ذاتیه و شئونات ضروریه و علامات حتمیۀ مسلمۀ نشو و ارتقای هیكل امرالله است در این امر بدیع، بر عكس ادورا سابقه، مورث انقسام و انشقاق نگردید بلكه علت تطهیر ذیل مقدس و اسباب تقویت بُنیۀ هیكل امر الهی و انفصال عناصر غیر صالحه از جامعۀ اهل بهاء گردید. هر چند اختلاف در امر حضرت خَفِیّ الاَلطاف در جمیع قرون و اعصار حتمی الوقوع است، ولی عدم حدوث انشقاق در جامعۀ پیروان نیر آفاق از مزایای این امر منیر و خصائص این شرع جلیل است...» [۱۰]
مراجع:
[۱]ترجمه. «انوار هدایت»، بند ۱۵۶۲ و نیز بند ۱۶۶۵(در نصّی مشابه).
[۲]ترجمه. توقيع نظم جهاني بهائي، صص۳۰-۳۱.
[۳]برای دیدن نمونه هایی از تعالیم مزبور، از جمله رجوع شود به: گلزار تعالیم بهائی، صص۲۳۲-۲۲۶، در بارۀ تعیین قطعی و صریح مراجع منصوص؛ نهی از حدیث سازی و استناد به روایات، ص۲۹۳؛ نهی از تفسیر و تأویل آیات و نهی از اختلاف، صص۳۳۵-۳۲۷ و ۳۵۸-۳۵۷؛ نهی از بدعت و تکلم بر خلاف محتوای الواح، صص ۳۵۴-۳۵۶؛ نهی از فساد و نزاع، صص ۴۶۹-۴۷۵. کتاب امر وخلق ، جلد ۴، صص ۴۲۸-۴۱۸ در خصوص انذار و پیش بینی ِ ظهورِ مدعیان ِ دروغی و منافقین و ناقضین و توصیه ها و تأکیدات لازم برای حفظ اصالت امر بهائی و جامعهء آن.
[۴] ارکان نظم بدیع، صص ۲۹۹-۳۰۰.
[۵] اروین لازلو، یکی از خیراندیشان مذکور از جمله در بیانیۀ خود مورخ ۱۶ اکتبر ۱۹۸۵ می نویسد: «برای نیل به صلح، ما به شیوه های جدید اندیشه و تفكر و نیز معرفتی بدیع در باب قوای مؤثر در فرایند تغییر و تحول تاریخ جوامع انسانی نیاز داریم و چنین تصور می كنیم كه دیانت بهائی قادر است به این هر دو نیاز، پاسخی را كه به طور اساسی در بطن تعالیم خود از آن بهره مند است، به ما ارائه كند.»
[۶]به نقل از جزوۀ شمارۀ ۳۷ معارف عمومی، صص ۴۲-۴۱.
[۷] تاریخ بیان مباركشان مربوط به سنۀ ۱۹۳۷(شهر المسائل ۹۴؛ دسامبر ۱۹۳۷) می باشد.
[۸] این شهادتی است كه كتب مقدسۀ ادیان قبل و ائمۀ اطهار (ع) نیز دربارۀ امر موعودشان داده اند. ازجمله رجوع شود به دلائل العرفان و فصل الخطاب و جنّاتِ نعیم،...
[۹] اینك ۱۶۵ سال.
[۱۰] به نقل از مائدۀ آسمانی، ج۶، صص ۵۹-۵۶.

یادداشتی از یک بهایی جدید – اجازه


در ابتدا، هنر بود که چشم من را به سوی آیین بهایی گشود. مخصوصاً آثار بهایی که با کلمات زیبا و قدرتمند، در دعاها و اشعار، طلب بخشش، شفا، شکر و ستایش خداوند می‌کند.
من در توانایی آثار بهایی به ایجاد سوال، شادابی و حیرت، هنر را یافتم.
این حرف را به این دلیل که سایر کتاب‌های مقدس را نخوانده‌ام نمی‌گویم، در واقع من سایر نوشته‌های مقدس را نیز خوانده ام. در انجیل، قرآن و کتاب بهگود گیتا (کتاب مقدس آیین هندو) و کتاب مردگان تبتی هم این زیبایی را یافته‌ام. من همۀ آنها را دوست دارم، اما مطالب زیادی برای بررسی سایر کتاب‌ها نوشته شده است، مجموعه هایی در مورد این‌که آن کتاب‌ها را چگونه بخوانیم و با آن زندگی کنیم، یا این‌که معنی و مفهوم آیاتش چیست، یا چه هدایتی در پی دارد، این مطالب و مجموعه‌ها حتی از اصل آن کتاب‌ها هم در دسترس تر هستند.
سال‌ها پیش، زمانی که از مدرسه فارغ‌التحصیل می‌شدم، کتاب مکاشفه را مطالعه کردیم. ما کلمات آن را به عنوان کتاب مقدس یا تاریخ نخواندیم، بلکه آن را به عنوان کتاب ادبیات مطالعه کردیم و برای من مطالعۀ آن‌همه استعاره و تمثیل در کتاب مقدس، حیرت‌انگیز بود. تا آن زمان، تجربۀ من از مطالعۀ کتاب مقدس، محدود به موعظه ‌و مشاوره در مورد چگونه خواندن کتاب انجیل بود، انگار که من از یک منبع دست دوم به اصل مطلب دسترسی داشته باشم.
نقطۀ قوت آثار بهایی برای من، خود نوشته‌ها و نوشته‌ها و نوشته‌ها است. در واقع در مورد نوشته‌های بهایی، هیچ تفسیری که بخواهد به جای نوشته‌های اصلی قرار بگیرد و یا این‌که بالاتر از آن بایستد، وجود ندارد. ما شعر و نثر واقعی خود حضرت بهاءالله، پیامبر و بنیانگذار دیانت بهایی را داریم، به طوری که آن نوشته‌ها با تفسیر و نوشته‌های افراد دیگر فیلتر نشده‌اند. هر کسی، می‌تواند آن نوشته‌ها را برای خود بخواند. به علاوه در دیانت بهایی هیچ پیشوای دینی و روحانی وجود ندارد. نوشته‌های این دین، برای همۀ افراد وجود دارد تا هر کس با توجه به شرایط خود آن را درک کرده و بفهمد. در دیانت بهایی، این کار «جستجوی مستقلانۀ حقیقت» نام دارد.
یک مطلب مختصر در یکی از کتاب‌های حضرت بهاءالله، به نام کلمات مبارکۀ مکنونه، وجود دارد. وقتی خداوند، نویسندۀ جهان هستی، از طریق مظهر ظهور خود، حضرت بهاالله با بشریت صحبت می‌کند، می‌فرماید:
«ای پسر خاک. جمیع آنچه در آسمان ها و زمین است برای تو مقرر داشتم، مگر قلوب را که محل نزول تجلی جمال و اجلال خود معین فرمودم؛ و تو منزل و محل مرا به غیر من گذاشتی …» (حضرت بهاءالله، کلمات مکنونه، فقره 27)
«ای دوست لسانی من. هرگز شنیده ای که یار و اغیار در قلبی بگنجد؟ پس اغیار را بران تا جانان به منزل خود در آید» (همان، فقره 26)
این موضوع، برای من بسیار ساده و در عین حال غمگین بود. «اغیار را بران تا جانان به منزل خود در آید». من را دوست بدار، قلبت را جایگاه من کن تا بتوانم تو را دوست داشته باشم. به من اجازه بده که تو را دوست داشته باشم. چند بار در زندگی، به خود اجازه نداده‌ام که مورد دوست داشتن قرار بگیرم؟ چند مرتبه، آسایش و راحتی را که به من ارائه شده بود، رد کردم؟ و این دهندۀ عشق نبود که غیر قابل دسترس بود، بلکه من بودم که روی برگرداندن و پشت کردن را انتخاب کردم. اگر این‌بار این‌گونه رفتار نکنم چه اتفاقی می‌افتد؟
نظرها و دیدگاه های ارائه شده در این مقاله، مربوط به نویسنده است

پیام بیت العدل اعظم ١٨ اردیبهشت ١٣٩٦ ١٢ شهرالجمال ١٧٤



احبّای عزیز الهی در کشور مقدّس ایران ملاحظه فرمایند
 نهمین سال مسجونیّت اعضای محترم سابق هیئت یاران در حالی رو به اتمام است که آن عزیزان هم‌چنان از حقوق اوّلیّۀ انسانی خود محرومند. جمع کثیری در ایران و جهان منتظر پایان این محکومیّت طولانی و غیر قانونی هستند. اگرچه تعدادی از خادمین ارجمند مؤسّسۀ علمی بعد از چندین سال حبسِ غیر عادلانه آزاد شده‌اند ولی بعضی هنوز در زندانند و برخی دیگر به عناوین مختلف گرفتار رنج و حرمان. مروّجين علم و دانش که تأسیس و تداوم فعّالیّت این مؤسّسه را از جمله درخشان‌ترین ابتکارات در راه استقامت سازنده می‌دانند خواستار رفع ممانعت تحصیلی جوانان بهائی ایران می‌باشند.
 در حقیقت همگی شما عزیزان از بهائیان قدیم گرفته تا مؤمنین جدید هر یک به نحوی دچار جور و جفای مغرضین جاهل و ظلم و ستم متعصّبین غافل هستید. سیاست خفقان اقتصادی علیه شما به بهانه‌های مختلف اعمال می‌شود. تحقیر دانش‌آموزان در مدارس و اخراج دانشجویان از دانشگاه‌ها کماکان ادامه دارد.حملات ظالمانه به منازل و به دنبال آن غصب اموال، بازداشت افراد، اخذ وثیقه‌های سنگین، و صدور احکام بی‌اساس هم‌چنان در جریان است. تبلیغات سوء و وسیعِ رسانه‌های عمومیِ وابسته به دوایر رسمی و ساختن فیلم‌های افتراآمیز جهت تشویش اذهان عمومی علیه جمعی هم‌وطن‌ مرتّباً افزایش می‌یابد. این تبعیضات و این بی‌عدالتی‌ها نسبت به شهروندانی قانون‌مند روال کار برخی از مسئولین امور است که مدّعی اجرای عدالت اسلامی می‌باشند.
پوچی ادّعاهای ظالمین بر همگان روشن و مبرهن گشته است.  بعضی از وقایع‌ سال پیش جای هیچ شک و شبهه‌ای برای ایرانیان و مردم جهان باقی نگذاشته است که تعصّبات خشک مذهبی و ملاحظات دنیویِ برخی از مراجع دینی انگیزۀ واقعی همۀ مخالفت‌ها و ستم‌های وارده بر بهائیان است. نمایندگان مملکت در مجامع بین‌المللی دیگر قادر به انکار ماهیّت عقیدتی این تبعیضات نیستند. متصدّیان امور که جوابی قانع‌کننده برای چنین رفتار غیر معقول ندارند و به ضرر و زیان سیاست‌های تنگ‌نظرانۀ خود برای شهرت و اعتبار بین‌المللی ایران هم اهمّیّت نمی‌دهند از پاسخ صادقانه به این سؤال نیز عاجز مانده‌اند که دلیل اصلی نگرانی‌شان از وجود یک جامعۀ بهائی فعّال در آن سرزمین چیست.
اقدامات وسیع چند ماه آینده نشان خواهد داد که تودۀ عظیمی از مردم جهان در هزاران هزار نقطه در سراسر گیتی با چه سرور و نشاطی مراسم بزرگداشت دویستمین سال تولّد حضرت بهاءالله را برگزار می‌کنند و با چه امید و اعتمادی در بارۀ طرق خدمت در راه بنای جوامعی پویا به مشورت و تعمّق می‌پردازند. هم‌وطنان عزیز شما با شنیدن این اخبار ملاحظه خواهند نمود که اگرچه بهائیان در زادگاه این آیین، گرفتار چنین تعصّبات شدیدی هستند امّا دیدگاه و اصول بهائی در دیگر نقاط عالم مورد تحسین و قدردانی فراوان می‌باشد. نمونه‌ای از این قدردانی‌ها پیام اخیر رئیس جمهور محترم یکی از پرجمعیّت‌ترین کشورهای دنیا در آغاز دویستمین سال میلاد فرخندۀ حضرت بهاءالله است که از شهروندان خود علناً دعوت نموده تا در حیات و تعالیم وحدت‌بخش آن حضرت تعمّق نمایند. ستایش‌ مردم جهان از اهداف و تعالیم این نهضت روحانیِ جهانی که از سرزمین مقدّس ایران برخاسته البتّه موجب افتخار همۀ ایرانیان پاک‌دل است.
 دوستان محبوب، نفوسِ مغرور به قدرت‌ زودگذرِ این عالم که از قوای معنوی دعای سحرگاهی مظلومان و از اثرات آه جان‌سوز ستم‌دیدگان بی‌خبرند به زعم باطل خویش می‌پندارند که در سرکوبی جامعۀ اسم اعظم در آن سرزمین بالاخره موفّق خواهند شد. امّا مشاهده فرمایید که در چند دهۀ گذشته به خصوص در ده سال اخیر، بیداری ایرانیان شریف نسبت به هویّت و موقعیّت جامعۀ بهائی، هم‌دلی آنان نسبت به مظالم وارده و هم‌بستگی آنان با شما در جهت بنای اجتماعی متنوّع و متّحد چه فرصت‌های گران‌بهایی برای همکاری فراهم آورده است. 
پس با ایمان به مقدّرات الهی و با اطمینان به تسلّط کامل مشیّت ربّانی و با الهام از آثار بهائی به مساعی خود در راه ترویج الفت و محبّت و برابری و اخوّت که شالودۀ حقیقی عزّت و پیشرفت ایران است ادامه دهید و به استمرار نزول تأییدات الهی و فرارسیدن حتمی روز خجستۀ آزادی و آسایش مطمئن باشید.
[امضا: بیت العدل اعظم]