۱۳۹۶ خرداد ۲۷, شنبه

توزیع گسترده بروشور علیه آیین بهاییت در استان مازندران



خبرگزاری هرانا – ستاد هماهنگی ونظارت برکانون های مساجد مازندران، کانون های شهدای مسجد جامع ولیعصر عربخیل و ثامن الحجج در استان مازندران در روزهای اخیر دست به تهیه و توزیع گسترده بروشورهایی برعلیه آیین بهاییت و پیروان آن زده اند. این اقدام که حسب سابقه با ارائه اطلاعات ناصحیح همراه است مصداق بارز تنفر پراکنی و ترویج خشونت علیه یک اقلیت دینی محسوب می شود.
به گزارش هرانا، با مشارکت ستاد هماهنگی و نظارت بر کانون های فرهنگی و هنری مساجد مازندران، کانون های شهدای مسجد جامع ولیعصر عربخیل و ثامن الحجج میرود شهرستان بابلسر بروشورهایی با مضمون تنفر پراکنی بر علیه این آئین و پیروان آن در سطحی گسترده در روزهای اخیر در منطقه تهیه و توزیع شد.
رسانه های محلی که این خبر را اعلام کرده اند مدعی شدند “این بروشورها حاوی اطلاعاتی از جمله چکیده ای از عقاید و احکام بهائیت نظیر حج، ازدواج، وضو و …اعتقادات آن آئین درباره حضرت مهدی و همینطور ریشه های آیین بابیت است”.
حسب سابقه امر نیروهای مذهبی و تندرو در این قبیل اقدامات هدفی چون اطلاع رسانی را پی جویی نمی کنند بلکه با ارائه اطلاعات ناصحیح و تهییج شهروندان صرفا نفرت پراکنی و رواج خشونت را جویا هستند.
فعالیت های این چنینی علیرغم ماهیت خشونت آمیز آن نه تنها با ممانعت دستگاههای انتظامی و دولتی مواجه نمی شود بلکه بصورت مستقیم یا غیرمستقیم از سوی متولیان امور مذهبی و فرهنگی از این قبیل فعالیت ها حمایت می شود.
در یکی از برجسته ترین موارد منتهی از تنفر پراکنی، در مهرماه ۹۵ دو جوان با ادعای تاثر از آموزه های دینی و با تنفر مذهبی یک شهروند بهایی به نام فرهنگ امیری را در شهر یزد به قتل رساندند.
هم اکنون شهروندان بهایی زیادی در استانهای شمالی کشور به خصوص در استان مازندران ساکن هستند.

یک زندانی به قطع انگشتان دست محکوم شد



خبرگزاری هرانا – پسر جوانی که دو سال پیش در پی یک درگیری انگشت اشاره همسایه‌شان را قطع کرده‌ بود، با درخواست قربانی و با رأی دادگاه به قطع انگشتان دست محکوم شد. حکم قطع دست یا انگشتان دست از جمله مواردی که است که نافی اصل کرامت انسانی است. کنوانسیون بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی صراحتا مجازات‌های غیر‌انسانی و موهن را ممنوع کرده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از شرق، اول اسفند سال ٩۴ مرد جوانی به اداره پلیس مراجعه کرد و گفت: “یکی از همسایه‌هایمان به نام رامین با قمه دو بند از انگشت کوچک دست چپم را قطع کرد. با اعلام این شکایت مأموران از رامین بازجویی کردند”.

او که ابتدا منکر شد؛ پس از ارائه مستندات پلیس به آنها گفت: “روز حادثه ١٠ قرص کلونازپام خورده بودم و در حال خودم نبودم و نمی‌دانستم چه کار دارم انجام می‌دهم.”

به‌این‌ترتیب با توجه به شکایت شاکی و سایر مدارک موجود در پرونده کیفرخواست علیه رامین صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه هشت دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.

پس از قرائت کیفرخواست از سوی نماینده دادستان، شاکی در جایگاه حاضر شد و شکایت خود را بار دیگر مطرح کرد. او به قضات گفت: “در حال رفتن به خانه بودم که با رامین چشم در چشم شدم”.

ناگهان رامین عصبانی شد و با قمه به طرف من حمله کرد. او می‌خواست با قمه به گردن من بزند که ناخودآگاه دستم را به طرف گردنم بردم و قمه با دستم برخورد کرد و انگشتم روی زمین افتاد.

خواستم انگشتم را از روی زمین بردارم که برادر رامین مانع این کار شد و نتوانستم انگشتم را بردارم؛ حالا از دادگاه تقاضای قطع انگشت این مرد را دارم.

سپس متهم در برابر قضات ایستاد و گفت: “نزدیک به چهار سال به مواد مخدر شیشه اعتیاد داشتم و مدتی بود آن را ترک کرده بودم؛ برای همین قرص کلونازپام مصرف می‌کردم. آن روز نیز ١٠ عدد قرص مصرف کرده بودم و به خاطر ندارم چه اتفاقی افتاد که این‌ طور شد. حالا نیز از شاکی طلب بخشش دارم و می‌خواهم به من فرصت بدهد تا با گرفتن وام بتوانم مبلغ دیه را جور کنم”.

با پایان گفته‌های شاکی و متهم رئیس جلسه ختم جلسه را اعلام کرد و قضات وارد شور شدند. آنها رامین را به قصاص انگشت دست محکوم کردند.

حکم قطع دست از جمله مواردی که است که نافی اصل کرامت انسانی است. کنوانسیون بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی صراحتا مجازات‌های غیر‌انسانی و موهن را ممنوع کرده است.

شکوائیه یکی از شهروندان بهایی ساکن استان مازندران خطاب به حسن روحانی (صفحه سوم)



حال اگر چه همین قوانین موجوده درایران ، ما بهائیان را از بسیاری ازحقوق فردی و اجتمائی و انسانی نظیر: آزادی بیان ، رفتن بدانشگاها ، اشتغال در ادارات دولتی و وزارتخانه ها ، انتشار کتب ونشریات مربوطه وغیره منع می کند ولی ما بهائیان از مسئولین محترم نظام تا زمان اصلاح این نوع اصول و قوانین و رفع تبعیضها، چیزی فراتر از آنچه که فعلا در قانون به عنوان " حقوق شهروندی یا حقوق ملت "مطرح شده است نمی خواهیم که دراین ایام ، یکی از نمونه های بارزو قید شده در این قوانین ، داشتن شغلی مناسب و کسب مالی حلال بدون هیچ قیدوشرطی برای همه ی ملت ایران از هر دین و مذهب و قومی می باشد . @bahainews
و دراین راستا هیچ عاملی حتی تبلیغِ باورهای دینی – البته برحسب ادعای بعضی از مسئولین ِمربوطه – هم نمی تواند دستاویزی برای قطع روزی و خشکاندن ریشه اقتصاد خانواده های بهائی شود . درحالی که اگر تبلیغی هم شده ظاهرا بخاطر پلمپ مغازه ها بوده که مدام دوستان غیر بهائی سئوال می کنند و دلیل پلمپ محل کسب مان را جویا می شوند که بالاجبارباید گفته شود که این اقداماتِ غیرقانونی صرفا بدلیل بهائی بودن انجام می شود که اگر محکمه ی بی طرفی باشد و برخلاف مسببین پلمپ مغازه ها که به ما اجازه صحبت نمی دهند به دفاعیات ما صادقانه و منصفانه و بی طرفانه نظر می نمودند آن وقت بسیاری از حقایق مبرهن و آشکار می شد و کلِ مسئولین ، همچون هموطنان عزیزمان اذعان به بی گنائی مان نموده و یقین می کردند که ما مرتکب هیچ نوع جرمی که در قانون تعریف شده باشد نشده ایم .
در شکوائیه بعدی دلایل غیر قانونی بودن پلمپ مغازه های بهائیان (از منظر قوانین موضوعه داخلی و خارجی ) و نیز احکام و تعالیم اسلامی به سمع ریاست محترم جمهور و دیگر مقامات دلسوز خواهد رسید .
به امید روزی که قانون در جامعه حکومت کند 
با احترام - ع ، روشنی

شکوائیه یکی از شهروندان بهایی ساکن استان مازندران خطاب به حسن روحانی (صفحه دوم)



در اینجا لازم است عرض شود که بسی مایعِ تاسف و تاثر است که آنانکه خود باید در اجرای قوانین سر آمد و الگو باشند با فشار و تحریم اقتصادی می خواهند افراد قانون مدار این جامعه را وادارند تا قوانین را زیرپا گذاشته به خواسته های نامعقول و غیر منطقی شان گردن نهند ودر این راستا نیز از انتشار هیچ نوع تهمت و افترائی فروگذار نکرده و نمی کنند ه 
البته خودِ مسئولین ذیربط بخوبی آگاها ک امتناع ما از امضاء تعهدنامه مذکور صرفا بدلیل غیرقانونی بودن ِآن می باشد لاغیر .
اما درارتباط با عدم اجازه ملاقات از جانب استاندار محترم لازم بذکراست که حتی چندی قبل، چند تن از همین صاحبان مشاغل ، نامه ای ازمجلس شورای اسلامی مبنی بر پیگیری این موضوع دراستانداری اخذ نموده و به آن اداره رفته اند ولی وقتی نگهبانان متوجه می شوند که آنها بهائی هستند از ورودشان به استانداری جلوگیری می کنند. وعجیب تر آنکه وقتی یک نفراز بهائیان در یکی از روزهای ملاقات مردمی موفق می شود جهت ملاقات با جناب استاندار به دفتر استانداری برود پس از گفتگو با یکی از منشیان محترم ، اجازه می خواهد تنها یک دقیقه با جنابشان دیدار نماید ولی منشی محترم به صراحت اظهار داشتند که "جناب استاندارشما را نمی پذیرد ."
ازشنیدن این سخن ، بیان ِحضرت علی (ع) که در نامه ۴۶ نهج البلاغه مندرج است بخاطر آمد که خطاب به یکی از کارگزاران و مسئولانِ حکومتی فرمودند :
" دربرابرمردمان ، فروتن باش و آنان رابا گشاده روئی بپذیرو باهمگان یکسان رفتارکن "
و نیز از بیانات حکیمانه آنحضرت در نهج البلاغه است که می فرمایند :"عدالت تدبیرکننده ای است به سود همگان " 
( ببین تفاوت ره از کجا تا به کجاست )
@bahainews
البته مشاهده این بی عدالتیها درحق ما بهائیان دردوران انقلاب – حتی قبل از انقلاب اسلامی- تازگی نداشته و هرزمان بشکلی باورنکردنی ظاهر شده و می شود .بهمین دلیل امروزه اکثراندیشمندان ونوع دوستان جهان وآنانکه رعایت حقوق بشرراشاخص انسانیت وعامل مهم در رفع کدورتها واختلافات مابین ابناء بشر میدانند ، واقف وآگاهند که در طول ۳۸ سال اخیر، بعضی از مامورین و مسئولین در رده های مختلف - برخلاف تمام مسائل مطرح شده در قوانین ایران و جهان، با انتشار انواع واقسام تهمتها واکاذیب، پیوسته درمسیرظلم و ستم نسبت به بهاییان مظلوم و بی دفاع حرکت نموده واز هیچ اقدام خصمانه ای فروگذار نکرده و نمی کنند .البته آنگونه که تجربه شده است این گروه از مخالفین ِاین آئین - که از جمله به دلیل تعصبات مذهبی و یا عدم آگاهیِ صحیح از آموزه های بهائی – پیوسته در راستای " بهائی ستیزی " گام برمی دارند وقتی به رای العین مشاهده می کنند که فشارها و ظلم و ستمهای وارده بر بهائیان ، نظیر :
( کشتنِ بیش از ۲۳۰ تن از بهائیان سرشناس درسالهای اول انقلاب و اخراج همه ی بهائیان از ادارات دولتی و وزارتخانه ها ونیز اخراج دانشجویان و اساتید بهائی از دانشگاهها ، حتی قطع حقوق بازنشستگی)
نتیجه ای جز اشتهارهرچه بیشتراین آئین در جهان نداشته است . لذا در آخرین حربه ای که به تصورشان موثر و کاری به نظر می رسد یعنی " به قطع نان از سفره بهائیان "روی آورده و اقدام به بستن و پلمپ مغازه هایشان درشهرهائی نظیر :
همدان – کرمان – رفسنجان – سمنان – کرج – بندرعباس – میاندوآب – سلمان شهر- رشت -ساری – قائمشهر- بابلسر– آمل – بابل – بهنمیر- فریدون کنار- نوشهر- چالوس - رامسر- تنکابن- وغیره نموده اند که چنین اقدامات خصمانه ای ، قطعیا جز نفرت و بیزاریِ کسانی که در جریان آن قرار گرفته و میگیرند ، از هموطنان عزیزمان گرفته تا دیگر مردمانِ آگاه و هوشمند جهان ، نتیجه ی دیگری نداشته و نخواهد داشت .
جه که بدینوسیله ، خود بزرگترین ضربه را بر آبرو و حیثیت ایران و اسلام وارد آورده و چهره ای خشن از خود به نمایش میگذارند. چون کمتر روزی است که بعضی ازفرهیختگان واندیشمندان ایرانی و خارجی از طرق مختلف در مذمت این نوع رفتارهای ناروا قلم فرسایی نکرده و فریاداعتراض شان به گوش سازمان های جهانیِ حقوق بشر نرسیده باشد . 
اما مطلب قابل ذکر و مهم دیگرآنکه ما بهائیان بدلایل اعتقادی ِخویش برخود واجب می دانیم که در هر کشوری که زندگی می کنیم از قوانین مدنی و اجتماعی آن مملکت – البته تا آنجا که خلاف مسائل روحانی و وجدانی ما نباشد - اطاعت نموده و خدمات صادقانه ای به همه ی مردم جهان بالاخص به هموطنان عزیزمان درایران نمائیم . 

به ما در مجموعه خبری بهائي‌نیوز ( @bahainews ) بپیوندید.

شکوائیه یکی از شهروندان بهایی ساکن استان مازندران خطاب به حسن روحانی (صفحه اول)



به گزارش خبرگزاری بهایی نیوز یکی از شهروندان بهایی ساکن استان مازندران طی ارسال شکوائیه به حسن روحانی درخصوص موارد متعدد نقض حقوق شهرودندان بهایی بخصوص در حوزه فعالیت های اقتصادی، خواهان رفع محرومیت های موجود علیه بهائیان ایران شد.
بنابرگزارش مجموعه خبری بهایی نیوز این نامه که در اختیار این خبرگزاری قرار گرفته است ضمن برشماره تعدادی از مناطقی که محل کسب بهائیان توسط ماموران اداره تعزیرات حکومتی پلمب شده است به برشماری موارد حقوق شهروندی و منشور حقوق شهروندی کرده است.
این شهروند بهایی همچنین درخصوص نحوه برخورد مسئولین استانی با بهائیان که محل کسب آنان پلمب شده می نویسد « مسببین پلمپ مغازه ها که به ما اجازه صحبت نمی دهند» و همچنین در متن این شکوائیه آمده است که « انچه با هریک از آنها که ملاقات نموده و دلیل ِاعمال این همه بی عدالتیها را جویا شده ایم ( از مقامات محترم استانداری گرفته تا دادستانی و دادگستری ِکل و بسیاری از مقامات کشوری و لشکری )همگی خود را مبرا و بی تقصیر جلوه داده واکثرا اظهار داشته اند که کاری از دستشان بر نمی آید و یا اصلا موضوع ربطی به آنها ندارد عجیب تر آنکه در این میان استاندارمحترم ِمازندران کلا خود را کنار کشیده و انگار نه انگار که در حیطه فرمانروائی شان ، عده ای از مامورین و مسئولینِ قانونگریز ، نان را از سفره بیش از صد خانواده و شهروند بهائی دراین استان بریده اند و بیش از جهارصد نفررا در حصر اقتصادی قرار داده اند»
متن این شکوائیه که در اختیار خبرگزاری بهایی نیوز قرار گرفته است عینا به شرح زیر می باشد.

محضرریاست محترم جمهوری اسلامی ایران جناب دکتر روحانی 

باعرض ادب و احترام 
ما شهروندان بهائی در استان مازندران که از تاریخ ۱۱ و ۱۲ آبان ماه ۱۳۹۵تا کنون بدون هیچ نوع تخلف قوانین صنفی، محل کسب مان پلمپ شده است منتظر بودیم که در این مدت ، ندای این مظلومان را شنیده و در صدد احقاق حقوق مسلوبه این ستمدیدگان برآئید و قاطعانه - آنگونه که در منشور حقوق شهروندی مرقوم فرموده اید قاطعانه از مسئولین ذیربط بخواهید که حقوق شهروندیِ هموطنانِ خویش را که هیچ ارتباطی با قوم ، نژاد ، دین و مذهب شان ندارد در نهایت بیرحمی پایمال نکنند و :
"علی وار" بی آنکه از "آئین شان "به پرسند - نان را به سفره عائله شان باز گردانند . 
این امیدی بود که دولت تدبیر و امید با انتشار منشورحقوق شهروندی در دلهای ما افکنده و این تصور پیش آمد که حد اقل بعضی از مسئولین مملکتی خود را موظف به اجرای اصول مذکور در منشور حقوق بشر بداند ولی باکمال تاسف باید گفت که هیچیک از مسئولینی که به نوعی درحصر اقتصادی گروه کثیری از بهائیان دست داشته اند کوچکترین همتی در راستای اجرای اصول یاد شده درمنشور بخرج نداده اند.  @bahainews
چنانچه با هریک از آنها که ملاقات نموده و دلیل ِاعمال این همه بی عدالتیها را جویا شده ایم ( از مقامات محترم استانداری گرفته تا دادستانی و دادگستری ِکل و بسیاری از مقامات کشوری و لشکری )همگی خود را مبرا و بی تقصیر جلوه داده واکثرا اظهار داشته اند که کاری از دستشان بر نمی آید و یا اصلا موضوع ربطی به آنها ندارد عجیب تر آنکه در این میان استاندارمحترم ِمازندران کلا خود را کنار کشیده و انگار نه انگار که در حیطه فرمانروائی شان ، عده ای از مامورین و مسئولینِ قانونگریز ، نان را از سفره بیش از صد خانواده و شهروند بهائی دراین استان بریده اند و بیش از جهارصد نفررا در حصر اقتصادی قرار داده اند چنانچه در این مدت ِهفت ماه ، به هیچ یک از صاحبان مشاغلی که مغازه هایشان بی هیچ دلیل قانونی بسته شده است حتی اجازه یک دقیقه ملاقات را نیز نداده اند و یکی دو تن از معاونین محترم شان نیز به صراحت اظهارداشته اند که شما جهت فک پلمپ مغازه ها چاره ای جز امضای تعهدنامه موجود در اداره اماکن را ندارید . 

دادگاه چهار شهروند بهایی در مشهد برگزار شد

بنابرگزارش خبرگزاری بهایی نیوز صبح امروز شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۶ دادگاه چهار تن از شهروندان بهایی به نام های شایان تفضلی، دری امری، می خلوصی و ساقی فدایی در شعبه۳ دادگاه انقلاب مشهد برگزار شد. @bahainews
بنابرگزارش مجموعه خبری بهایی نیوز چهار شهروند بهایی ساکن مشهد پیشتر در تاریخ های ۱۲ خرداد و ۱۷ تیرماه۱۳۹۳ توسط ماموران امنیتی استان خراسان بازداشت و پس از بازجویی در بازداشتگاه وزارت اطلاعات به زندان وکیل آباد مشهد منتقل شده بودند که پس از پنج ماه و دو روز با قرار وثیقه ٣٠٠ میلیون تومانی آزاد شدند .
شهروندان بهایی ساکن در مشهد صبح امروز در شعبه ۳ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی سلطانی به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق تبلیغ آیین بهایی و عضویت در تشکیلات بهایی محاکمه شدند. یک منبع مطلع در این خصوص می گوید رفتار قاضی با این چهار شهروند بهایی مناسب بوده است.
شایان تفصیلی در حالی صبح امروز محاکمه شد که وی پیشتر در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۹۰ به مدت ۶۶ روز و همچنین در تاریخ های ۲۱ تیر ۱۳۹۱به مدت ٤٦ روز و ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ به مدت پنج ماه و دو روز توسط ماموران امنیتی بازداشت و زندانی بود که این شهروند بهایی در دادگاهی دیگر به همراه سینا اقدس زاده و خشایار تفضلی به اتهام تبلیغ علیه نظام در شعبه هشت دادگاه انقلاب مشهد به یک سال زندان محکوم شده است.همچنین یک منبع مطلع در خصوص دادگاه این سه شهروند بهایی می گوید که بنابر اعتراض این افراد دادگاه تجدید نظر این سه شهروند بهایی به زودی برگزار خواهد شد. @bahainews
دری امری نیز دیگر شهروند بهایی در مشهد پیش از آخرین بازداشت خود در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ به مدت شش ماه به دلیل حضور در پرونده ی دیگر، حکم زندان خود را گذرانده بود.
ماموران امنیتی شایان تفضلی، دری امری و می خلوصی را به جهت اینکه در منزل می خلوصی حضور داشتند در آنجا بازداشت کردند و پس از آن منزل شایان تفضلی نیز مورد تفتیش قرار گرفت. لازم به ذکر است که ساقی فدایی دختر می خلوصی می باشد که در زمان بازداشت می خلوصی وی یک بار با قرار وثیقه آزاد شد اما بنابر خواست وزارت اطلاعات وی مجدد بازداشت و به بازداشتگاه وزارت اطلاعات در مشهد منتقل شده بود.
هزاران نفر از پیروان آیین بهایی پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی زندانی، شکنجه یا اعدام شده‌اند. بسیاری دیگر از پیروان این آئین نیز از سایر حقوق اجتماعی خود مانند حق تحصیل یا کار محروم شده‌اند.
به ما در مجموعه خبری بهائي‌نیوز (  @bahainews ) بپیوندید.

مطلبی از کانال آیت الله معصومی تهرانی



قاتلین آقای فرهنگ اميری شهروند ایرانی بهایی با قرار وثیقه 200ميليون تومانی آزاد شده‌اند. اين درحالی است که آنان مدعی بودند عالماً و عامداً مرحوم امیری را به جرم باور به دیانت بهائیت به قتل رسانده‌اند تا ثواب کنند!! و در صورت آزادی باز هم به چنین جنایتی اقدام خواهند کرد. متأسفانه این قاتلین را باید مبتلا به کژاندیشی نظام آپارتاید دینی برشمرد.

این حقیقت تلخ در تاریخ معاصر ایران نشان می‌دهد که ریشهء ابتلای ما به آپارتاید دینی ثمره‌ای جز معاندت با انسانیت ندارد. به غیر از گناه نابخشودنی قتل یک انسان و شهروندی ایرانی که از حق آب و‌ گل مملکت خود برخوردار است، بی‌عدالتی دستگاه قضا نسبت به حقوق انسانی مقتول را باید با جدیت و‌ شدت تمام محکوم کنیم.

شگفتا که اگر نوجوانی پانزده ساله مرتکب قتلی ناخواسته شود، وی را تا بدان‌حد حبس می‌کنند که پس از رسیدن به سن ۱۸ سالگی مورد اعدام قرار گيرد؛ اما دادگاه اسلامی!! برخلاف موازین حقوقی و با اعمال تبعیض آشکار، با قاتلین معترف به چنین جنایتی هم‌داستان شده و ایشان را نه‌تنها مورد شفقت قرار داده بلكه نسبت به جنبه عمومی جرم نيز چشم پوشی می‌نمايد. قطعا نه ما و نه خانوادهء داغدار مرحوم فرهنگ اميری خواستار قصاص قاتلين نيستيم؛ اما انتظار داريم كه دستگاه قضایی كشور نسبت به این جرم جنایی بدون هيچ‌گونه تبعيضی رسيدگی منصفانه و عادلانه‌ای ترتیب دهد و از حقوق انسانی تمامی شهروندان اين كشور حمايت كامل نمايد. 

دستگاه‌های مسئول می‌بايست عنايت داشته باشند كه حکم عادلانه بنابر آیات قرآن در بین «الناس» معنا می‌یابد، بدین معنی که در احقاق عدالت،  انسان را باید بطور مطلق، فارغ از هرگونه دسته‌بندی دینی، نژادی، قومی و طبقه اجتماعی نگاه کرد. وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ «النَّاسِ» أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَميعاً بَصيراً. و چون در ميان «مردم» به داورى نشينيد به عدل داورى كنيد. خدا شما را چه نيكو پند می‌دهد. هر آينه او شنوا و بيناست (نساء-58).

خوار شمردن انسانیت مردمان ایران از سوی نگرشی سياست‌پيشه تاکنون برای اکثریت شیعه  جز انحراف اخلاقی-اجتماعی، اعم از ابتلا به ریا، فریبکاری، دروغ‌گویی، بی‌اعتمادی، کسب مال حرام و جنایت‌پیشگی مقدس‌مآب نتیجه‌ای دربر نداشته؛ و آپارتاید دینی ناشی از آن برای دگرمذهبان ایرانی کوله‌باری از محنت و مشقت را به همراه آورده است. چنین رویکردی که مدعی انسان کردن ایرانیان بوده است، از آنجایی که فرض گرفته بود مردمان ایران تهی از انسانیت هستند، به افساد اخلاقيات انسانی انجامیده؛ به‌طوری که در حوادث این چند دهه علیه حقوق انسانی مردمان این سرزمین بخصوص دگرمذهبانی چون بهاییان؛ اهل سنت؛ مسيحيان، يهوديان، دارويش و دگرانديشان شيعه مشهود است.

در همين راستا آیت الله معصومی تهرانی بارها در مقاطع مختلف، عموم هم‌وطنان روشن‌بین و پاک سیرت –بخصوص علمای منصف دينی- را به بازبینی و بازنگری در مواضع دینی و مذهبی خود دعوت نموده تا درک کنند که عدم توجه و احترام به تساوی حقوق انسانی و شهروندی يكايك ايرانيان  جز هرج و مرج و تبعيضات گوناگون اجتماعی نتيجه‌ای در بر نخواهد داشت، اما متاسفانه این آپارتاید دینی در ایران عزيزمان در حال ترويج است تا ایرانی‌کشی را صرفا بخاطر عدم باور و همراهی با انديشه حاكم مایه کسب ثواب قلمداد ‌کند و عدالت قرآنی-انسانی را فدای خودحق‌پنداریهای واهی سياسی خود نمايد.

نهضت مشروطیت و دیانت بهایی



نهضت مشروطیت و دیانت بهایی: نگرشی نوین به گفتمان جامعه بهایی در عصر مشروطیت
نگارش: کاویان صادق زاده میلانی
نهضت مشروطیت و دیانت بهایی: نگرشی نوین به گفتمان جامعه بهایی در عصر مشروطیت
مقدّمه
سالهای آغازین قرن بیستم میلادی شاهد سقوط طالع بخت و اقبال بسیاری از حکومتهای خودکامه سلطنتی بود. می توان از نیکلای دوّم تزار روسیه، سلطان عبدالحمید عثمانی و محمّد علی شاه قاجار به عنوان نمونه هایی از پادشاهان خودکامه ای نام برد که حکومتهای بلامنازعشان در آن سالها سقوط نمود. امپراتوری عثمانی جای خود را به جمهوری ترکیه داد و فرمانرویایی مطلق و خود کامه تزار روسیه با ایجاد مجلس دوما در سال ۱۹۰۵ محدود گشت و متعاقب آن با انقلاب بلشویکها بسال ۱۹۱۷ منقرض شد. در ایران که از هر دو کشور فوق عقب مانده تر بود جنبش مشروطه منجر به فرمان مشروطیت از جانب مظفرالدّین شاه در سال ۱۹۰۶ و تصویب اوّلین قانون اساسی و تشکیل مجلس شورا در ایران گردید. محمّد علی شاه که چندی بعد از صدور فرمان مشروطیت بر تخت سلطنت نشست تلاش نمود تا استبداد را مجدّداً بر قرار سازد. اقدامات وی در کوتاه مدّت موجب انحلال مجلس شوری و برقراری موقّت استبداد صغیر گشت و نهایتاً موجب خلع وی از سلطنت و تبعید او از ایران گشت.
در طی دوران مورد بحث جامعه بهائی ایران با حداقل نیم میلیون پیرو بزرگترین اقلیّت مذهبی ایران بود.(۳) جامعه بهائی با مطرح کردن مباحثی نظیر ضرورت وجود مجالس مشورت و اهمیّت انتخاب عموم و لزوم دستگاه قضائی و حکومت قانون نقش مهم و سازنده ای را در تبلور پیش زمینه فکری مشروطیت ایفا کرد. باید در خاطر داشت که جنبش مشروطه در ایران عاقبت شکست خورد. شکست مشروطه را می توان نتیجه دو اولتیماتم و حمله متعاقب روسیه به ایران و کودتای نائب السّلطنه ناصر الملک به سال ۱۹۱۱ دانست. ولی علّت عمده شکست جنبش مشروطه را باید در از هم گسیختگی و فرو پاشی نهادهای اساسی جامعه ایران جستجو نمود. در طی دوره عهد و میثاق که مصادف با سلطنت مظفرالدّین شاه، محمّد علی شاه و احمد شاه قاجار بود جامعه بهایی دو نقش عمده در پیش رو داشت و در آن واحد در دو جهت حرکت می نمود. در وهله نخست هدف اصلی این جامعه ایجاد وحدت و وفاق بین جامعه متشتّت ایران بود. مطالعه رهنمودهای موجود در آثار و مکاتیب نازل از کلک مرکز میثاق در آن سالها بر محقّقان بی طرف و منصف آشکار می سازد که هدف نهائی آن حضرت ترمیم از هم گسیختگی و فروپاشی جامعه ایران بوده است. در وهله دوّم چون زیربنا و ارتباط نزدیک فکری بین امر بهائی و جنبش مشروطه تبدیل به بهانه ای در دست مخالفان مشروطه گردید حضرت عبدالبهاء مبادرت به اتّخاذ برخوردی نمودند که این حربه را بی اثر سازد. بنابراین احبّاء را اکیداً از فعّالیت و جبهه گیری سیاسی منع کردند. بررسی آثار حضرت عبدالبهاء در آن دوره به وضوح نشان میدهد که عدم دخالت در امور سیاسیّه به جهت کمک به نهضت مشروطیت و پیشگیری از سرکوب آن در پیش گرفته شده بود.
در حالی که انقلاب مشروطه ایران در سالهای اخیر به طور علمی و دانشگاهی مورد نقد و بررسی مبسوط دانشمندان قرار گرفته است لکن رابطه دیانت بهائی و انقلاب مشروطه ایران تا حد زیادی مجهول مانده است. دیدگاههای بهایی در مورد جنبش مشروطه به اشتباه ساده انگاشته شده و یا به یک یا دو جنبه محدود گشته است. نمونه واضح نوع اوّل ساده اندیشی را می توان در آثار ادوارد براون یافت. او که مهم ترین مستشرق اروپائی آن دوران به شمار میرود معتقد بود که بهائیان به دستور حضرت عبدالبهاء موضعی انفعالی در پیش گرفته بودند.(۴) به عقیده براون بهائیان فاقد برنامه ای جامع و همه شمول برای اطلاحات در ایران بودند. البتّه در دلسوزی و علاقه براون نسبت به مشروطیّت شکّی نیست ولی جای سؤال است که چرا این مستشرق بزرگ توجّه لازم و کافی به زیر بنای آشکار فکری انقلاب مشروطه و منعکس شده در آیینه آثار بهائی و اشخاص شناخته شده و برجسته بهائی را در نهضت مشروطه نشان نداده است؟ کم توجّهی پرفسور براون به عناصر فعّالی نظیر شاهزاده قاجار ابوالحسن میرزا شیخ الرّئیس و شاعره و نگارنده ارزنده بهائی خانم عصمت طهرانی (تخلّص طائره) و جناب علیقلی خان نبیل الدّوله کاردار ایران در واشنگتن (که نقشی بسیار حسّاس و حیاتی در اصلاحات بنیادی ایران ایفا نمود) بیانگر این حقیقت است که مورّخان غربی و هم عصر وقائع مشروطه نیز عاری از تعصّب و اغراض شخصی نبوده اند.
برداشت ساده انگارانه دوّم را احمد کسروی عرضه کرده است. او بر این عقیده است که بهائیان متمایل به روسیه و طرفدار استبداد می باشند.(۵) البتّه بر کسانی که آراء کسروی را بررسی نموده اند روشن است که ایشان در تأیید فرض بالا هیچ دلیل و شاهد تاریخی در رسائل تاریخی خود ارائه نداده اند. مطالعه دو کتاب جامع نامبرده تاریخ مشروطیت و تاریخ هجده ساله آذربایجان خود نشان دهنده شواهد محکم و قاطعی در رد نظر فوق است. به عنوان نمونه احمد کسروی می نگارد که از حربه های طرفداران استبداد این بود که الواحی از جانب حضرت عبدالبهاء در حمایت از مشروطه و بدگوئی به اسلام جعل می کردند و مردم را بر ضد مشروطه خواهان و بهائیان می شوراندند.(۶) جای بسی تأسّف است که به دلیل مقبولیت و پذیرش دو نقطه نظر فوق، دیدگاههای دیانت بهایی در مورد مشروطیّت عموماً مسکوت مانده است و در حالی که بهائیان از حداقل چهار دهه پیش از انقلاب مشروطه مروّج ایجاد حکومت پارلمانی و انتخابات در ایران بودند ولی موضع و گفتمان آیین بهائی مورد توجّه صاحبان اندیشه قرار نگرفته است.
دانشمندان و تاریخ نگاران، نهضت مشروطه و پی آمدهای آنرا از روزنه های سیاسی و نظری (Theory) خود مورد نقد و بررسی قرار داده اند. لذا طیف نظرگاههای صاحب نظران بسیار گسترده است. ادوارد براون مشروطیت را چون انقلاب شکوهمند انگلستان(Glorious Revolution) به سال ۱۶۸۸ و انقلاب آمریکا به سال ۱۷۷۶ بخشی از یک فرآیند آزادی جو و دموکراتیک می انگارد. تاریخ نگاران مارکسیست مانند لنین و طبری و فشاهی، انقلاب مشروطه را انقلابی طبقاتی و پیش زمینۀ یک دگرگونی طبقاتی دانسته اند. دانشمندان معاصر نیز به سهم خود دیدگاههای نظری نوینی را در رسائل و کتب خود ارائه کرده اند که بر غنای بینش کنونی ما افزوده است. از جمله این دانشمندان خانمها منگل بیات (Mangol Bayat)(۷) و ژانت آفاری (Janet Afary)(۸) هستند. در مطالعات ایشان نقش بابیان(ازلی ها) و بهائیان در رویدادهای عصر مشروطیت به طوری منظم تر و کامل تر مورد نقد و پژوهش قرار داده شده است. دکتر منگل بیات توجّه ویژه ای به فعّالیت های ازلی ها نشان داده است. البتّه ایشان نقش مهم و عمده ای برای امر مبارک چه در تدارک پیش زمینه فکری نهضت مشروطه و چه در برخورد با وقائع روزمرّه مشروطیت در نظر نگرفته ولی با وجود این نظریه ها و فرضیه های خانم بیات شایان توجّه بسزائی است. تحقیقات دکتر ژانت آفاری نقش دیانت بهائی را به طور جدّی تری عرضه نموده و اقدامات برخی از احبّای شناخته شده عصر مشروطیت مانند شاهزاده قاجار ابوالحسن میرزا شیخ الرئیس و شاعره بهائی خانم عصمت طهرانی (طائره) را به عنوان فعّال مورد پژوهش قرار داده است. دکتر آفاری پیچیدگی های بحث و بررسی نهضت مشروطه را بدرستی ارائه کرده. از جمله نهادها و روابط چند جانبه اجتماعی که ژانت آفاری تحت مطالعه قرار داده می توان از کنش و واکنش میان روشنفکران و تجّار و علما و استبداد طلبان و تلاش زنان صاحب اندیشه برای ترقّی و کوشش امپریالیسم برای استیلای بر ایران نام برد. تحقیقات بیات، آفاری و دیگران نشان داده است که پژوهش پیرامون انقلاب مشروطه و موشکافی برخورد این برداشت های اجتماعی بسیار پیچیده و غامض است و مستلزم بررسی های دقیق تاریخی و اجتماعی و اقتصادی است ولی پژوهشی که به طور عمقی و اساسی نقش دیانت بهائی و بهائیان را در تحلیلش محک نزند نمی تواند پژوهشی جامع و همه شمول باشد. پژوهشهای ارزنده تاریخ شناسان معاصر بحث و گفتار پیرامون رابطه نهضت مشروطه و آئین بهائی را از حواشی به سوی مرکز نقل مکان داده است.
با وجود این هنوز تاریخ نگاران آنطور که باید و شاید همه جوانب مربوط به تأثیر متقابل مشروطیت و دیانت بهائی را مورد موشکافی قرار نداده اند.(۹) ناگفته پیداست که توجّه بیشتر مورّخان معطوف و متمرکز به فعّالیت های ازلی ها بود. باید پرسید که چگونه است که با وجود اینکه در آثار موجود ازل، اشاره ای به مجلس و انتخابات مشروطیت نمی یابیم فعّالیت های ازلی ها توجّه مورّخان معطوف را جلب کرده ولی ادوارد براون و کسروی و آدمیّت و اکثر قریب به اتّفاق محقّقان توجّهی بسزا به بیانات آشکار موجود در آثار حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء در مورد فکر آزادی خواهی و اندیشه تجدّد ایران نشان نداده اند؟ ضعف تحلیل بزرگ دیگری که در نوشتار تاریخ نگاران معاصر پدیدار است همانا نادیده گرفتن بعد تاریخ راستای (خط و مسیر) حرکت جامعه بهائی در آن سالها است. حضرت عبدالبهاء در عصر مشروطیت هدف غائی جامعه بهائی را برقراری وحدت و همبستگی بین دولت و ملّت (مجلس) قرار داده بودند و عاقبت هم همان عدم الفت و همبستگی دولت و ملّت به شکست نهضت مشروطه انجامید. دلائل فروپاشی انسجام جامعه ایران را در عهد قاجار در قسمتهای بعد این مقاله تحت بررسی قرار خواهیم داد. حد اعلای تنشهای درونی جامعه ایران را می توان در واگرائی(جدائی) دولت و ملّت یافت. علّت این واگرائی را باید در تمایل روزافزون ملّت و مجلس به تندروی و محافظه کاری بیش از پیش دولت و تجّار و علما دانست. گفته شد که نگرشهای متداول بر انقلاب مشروطه هنوز نتوانسته است تصویر و تحلیل جامعی از آن ارائه دهد. یک کاستی مهم نگرش های موجود اینست که مورّخان جریان مشروطیت را جریانی همگن و یکنواخت فرض کرده اند ولی این فرض پایه و اساس محکم تاریخ ندارد. بلکه جریان مشروطیت را باید به عنوان جریانی غیر همگن بررسی نمود که در آن بازیگران مختلف و متعدّدی در راستاهای اهداف خود در حرکت بودند. علما و تجّار که هر دو از بازیگران بزرگ مشروطیت به شمار می روند در جهت کسب قدرت و ثبات مقام اجتماعی خود گام بر میداشتند. برخی از محرّکان و عمّال شناخته شده مثل تقی زاده تا حد زیادی تحت نفوذ مکاتب تندروی سوسیال دموکرات قرا گرفته و ازلی ها هم از سوی دیگر در پی کسب نفوذ سیاسی بودند. شکافهای سیاسی عمیق تر از آن بود که در این مختصر بنحو درست خلاصه شوند. مثلاً خود علما به حداقل دو گروه تقسیم میشوند. گروهی که هوادار استبداد شدند و برآورده شدن اهداف خود را در آن جناح جستند و گروهی هوادار جناحهای محافظه کار انقلابی شدند و تثبیت موضع قدرت خود را در تشکیل مجلس و تضعیف دولت جستند. در این میان نمی توان نقش دولتهای روس و انگلستان و فشار بسیار آنان بر جامعه متشتّت ایران و تحمیل امپریالیسم را نادیده انگاشت. بر حضرت عبدالبهاء مسلّم بود که هیچ تحوّل بنیادی و زیر بنائی در جامعه از هم گسیخته ایران متحقّق نخواهد شد. لذا در الواح متعدّدی که مربوط به انقلاب ایران و عصر مشروطیّت است آن حضرت به دفعات بر ضرورت الفت و همبستگی دولت و ملّت صحّه گذاشته آنرا پیش نیاز موفقیّت مشروطه دانسته اند. ولی افسوس که مورّخان و محقّقان عصر مشروطیت عمق بینش حضرت عبدالبهاء و راهگشائی های ایشان و سعی و تلاش بهائیان در این راستا را نادیده گرفته اند. سعی این مقاله در پر کردن خلاء ناشی از ضعفهای نظری فوق و مطرح کردن ابعاد تازه ای در گفتارهای مربوط به مشروطیت است.
پیشینه تاریخی
مظفرالدّین شاه قاجار پس از مدّتی مخالفت تحت فشار قشرهای مختلف مردم ایران به سال ۱۹۰۶ فرمان مشروطه را صادر نمود و پس از مدّت کمی مجلس شوری انتخاب و مشغول به کار گردید. مظفرالدّین شاه قاجار که شدیداً بیمار بود کمی پس از صدور فرمان مشروطه در گذشت و محمّد علی میرزای ولی عهد بر تخت نشست. از ابتدا تنش ها و کشمکش هائی میان مجلس و شخص شاه و دولت وی موجود بود که در طی چند ماه اوّل سلطنت محمّد علی شاه شدّت گرفت و منجر به سوء قصد به جان شاه و ترور صدر اعظم و گرایشهای تند سیاسی انجمنها(۱۰) و برخی از نمایندگان محمّد علی شاه قاجار به سوی جناح های مخافظه کار سوق داده شد و تحت نفوذ بیش از پیش شیخ فضل الله نوری و هواداران استبداد قرار گرفت. از شواهد و مدارک دست اوّل معاصر می توان استنتاج کرد که گر چه محمّد علی شاه از ابتدا تمایل به استبداد داشت ولی سوق داده شدن نهائی وی به جناح استبداد نتیجه تندگرائی مردم و رادیکالیسم انجمنها و برخی صاحبان اندیشه بود. در آخر تنشها و تشنّجات به جائی رسید که محمّد علی شاه به سال ۱۹۰۸ با کمک نیروهای قزاق و به پشتوانه دولت روس کودتا کرد و مجلس ملغی شد و دوره استبداد صغیر آغاز گشت. در طی استبداد صغیر محمّد علی شاه و دولت او به تدریج با مقاومت قوای طرفدار مشروطه در مناطق مختلف کشور مواجه شدند و نیروهای حامی مجلس نهایتاً طهران را فتح کرده و حکومت مشروطه را بار دگر در سال ۱۹۰۹ برقرار نمودند.
مجلس دوّم بلافاصله انتخاب و دائر شد. پس از انتخاب مجلس دوّم بود که تنشهای نهفته در کشمکشهای اجتماعی و باورهای ایدئولوژیک از حالت نهان خارج شده و هویدا گشتند. گروهی از رجال و هواداران آنان حزب دموکرات را تأسیس نموده و از لحاظ سیاسی خط مشی تندروتری از نوع اصلاحات ارضی و سوادآموزی همگانی را دنبال کردند. مرام نامه حزب دموکرات مشخّصاً مبنی بر مکتب سوسیالیسم بود.(۱۱) و گروهی در راستای محافظه کارتر حرکت نموده کوشش کردند که ثبات طبقاتی جامعه ایران را حفظ کنند و گر چه این دسته باسم اعتدالیون عامیون شناخته می شدند ولی اهداف آنها بیشتر واکنش گرا و در جهت مقابله با حزب دموکرات بود. جالب توجّه است که در این دوره شمار فراوانی از رجال هوادار مجلس و مشروطه از جمله سیّد عبدالله بهبهانی موضع خود را عوض کرده و به اعتدالیون ملحق شدند. تنشها و کشمکشهای دو گروه در مجلس دوّم ادامه داشت و موازنه قدرت گاهی به نفع اعتدالیون و گاهی به نفع دموکراتها می بود. دولت که در تحت نفوذ نائب السلطنه ناصر الملک بود هم جزو جناح محافظه کار به حساب می آمد. از جمله وقایع حسّاس و مهم آن دوره ترور سیاسی سیّد عبدالله بهبهانی توسّط جناح تندرو بود که نمودار فروپاشی نظام نوین بود. متعاقب ترور سیّد عبدالله بهبهانی، تقی زاده رهبر دموکرات را چون گمان می رفت دستی در آن داشته باشد به بهانه فساد عقیده از مجلس اخراج و از کشور تبعید کردند. رفته رفته در مجلس حزب دموکرات با کمی اعتدال در مرام نامه خود و ائتلاف با سران بختیاری قدرت افزونی حاصل کرد و در جهت اصلاحات گامهائی برداشته شد که بنیادی ترین آنها استخدام مورگان شوستر به عنوان رئیس خزانه داری کشور بود. در مورد شوستر در قسمتهای بعد به طور مفصّل بحث خواهد شد ولی در اینجا فرصت را مغتنم شمرده و متذکّر می شود که چهار ماهی که مورگان شوستر مسؤول خزانه بود نظم و انضباط خاصی در امور مالی و نظامی کشور پیدا شد که در تاریخ ایران بی سابقه بود اصلاحات وی به حدّی اساسی و زیر بنائی بود که دولتین روس و انگلستان ناچار به دخالت مستقیم شدند و عاقبت دولت روس پس از اعلام دو اولتیماتم برای اخراج مورگان شوستر و ردّ آنها از طرف مجلس شوریٰ، نواحی شمال ایران را تا قزوین اشغال نظامی نمود و در هنگامی که روسها آماده اشغال طهران بودند و ملّت برای مقاومت مسلّحانه آماده می شدند ناصر الملک که نیابت سلطنت را داشت پس از تبانی با دولت روس طی کودتائی مجلس را منحل و ملغی ساخت. ناگفته نماند که کودتای ناصرالملک و انحلال مجلس و اخراج شوستر را می توان انتهای تبلور و شکوفائی نهضت مشروطه دانست و بار دگر مشخّص شد که دول استعماری با بهره گرفتن از شکافهای اجتماعی ایران و دخالت مستقیم نظامی و اقتصادی در امور داخلی اش، هر حرکت سازنده را از راستای نهادی آن منحرف نموده و یا آنرا سرکوب می کنند. واقعه شوستر و اصلاحات اساسی وی که عاقبت الامر منجر به شکست انقلاب مشروطه شد از چند جهت حائز اهمیّت به سزائی برای مطالعه نقش بهائیان و بینش آنان است. یکم آنکه جلب توجّه و مصاحبه و انتخاب و استخدام و دعوت شوستر به ایران به همّت و انگیزه و پشتکار علی قلی خان که در آن موقع کاردار(شارژ دفر) سفارت ایران در واشنگتن بود انجام گرفت که دلالت بر کفایت و صلاحیت و نگرش سیاسی ایشان دارد چه که هم دولت ایران و هم دولتین روس و انگلستان با استخدام و دعوت شوستر به ایران مخالف بودند. دولت ایران تمایل به دریافت کمک و مشاوره از آلمان داشت و دولتین روس و انگلستان هم اساساً با دخالت مستشاری که حامی و حافظ منافع کشورهای زیر سلطه باشد مخالفت تام داشتند. بر خوانندگان محترم پوشیده نیست که علی قلی خان نبیل الدّوله شخصی بهائی و مؤمن بود که در طول عمرش خدمات فراوانی بامر مبارک انجام داده است. نقش حسّاس و مثبت نبیل الدّوله در خدمت به وطن و مسأله اصلاحات در ایران نمونه ای واضح از نگرش و موضع دیانت بهائی در عصر مشروطیت است. دوّم آنکه دخالت دولتین کبیر در ایران و شکست انقلاب مشروطیت به وضوح به درستی گفتمان حضرت عبدالبهاء صحه می نهد. مگر نه اینطور بود که حضرتش از بدو مشروطیت مدام متذکّر می شدند که تنها راه نجات کشور و انقلاب، همگرائی و اتّحاد دولت و ملّت است و مگر انذارات دائمی حضرت عبدالبهاء مؤکد نبود که در صورت ادامه واگرائی دولت و ملّت کار ناچار به مداخله دول خارجی می انجامد؟ شواهد تاریخی این دو فرض در قسمتهای بعدی به خوانندگان ارائه می گردد.
تئوری سیاسی و نظام حکومتی از دیدگاه آئین بهائی
در دهه هفتاد از قرن نوزده میلادی دو واژه مشروطیت و مشروطه در نوشته های برخی از مصلحین اجتماعی ایران چون ملکم خان و میرزا یوسف خان مستشار الدّوله به کار برده میشد ولی این واژه ها وام گرفته از روشن فکران متجدّد عثمانی بود و مفهوم و چهارچوب استفاده آنها در آن زمان همانا مشروعیّت و مشروعه میبود بدون آنکه فلسفه سیاسی نوینی را ارائه دهد.(۱۲) بررسی آثار حضرت بهاءالله نشان میدهد که از چند دهه قبل از آنکه در ایران موج بیداری و مشروطه خواهی شماری از روشن فکران را فرا گیرد آن حضرت بدون خوف و واهمه فرضیه ها و نظریه های سیاسی نوینی را مطرح نمودند. به جرأت می توان گفت که آراء و باورهای سیاسی موجود در آثار حضرت بهاء الله و حضرت عبدالبهاء از دوره ادرنه به بعد نمونه های واضحی از ارائه تئوری آزادی خواهی و حکومت مردم بر مردم و نظام مشروطه است. البته خوانندگان قطعاً با نصوص مربوطه آشنائی کامل دارند ولی به سزاست که برخی از آن افکار متعالی در چهارچوب روند بیداری ایرانیان بررسی گردد.
پوشیده نیست که جمال قدم در لوح خطاب به ملکه لندن(ویکتوریا) به طور علنی و مستقیم نظام حکومتی مشروطه ای را که بر مبنای شور و مشورت نمایندگان مردم در امور کشورداری برقرار شده باشد تأیید نموده اند. در این لوح شریف که در اواخر دهه ششم قرن نوزده و افزون از چهل سال قبل از مشروطه نازل شده خطاب به ملکه لندن می فرمایند:
و سمعنا أنک أودعت زمام المشاوره بأیادی الجمهور نعم ما عملت لأن بها تستحکم اصول ابنیه الامور و تطمئن قلوب من فی ظلک من کل وضیع و شریف ولکن ینبغی لهم أن یکونوا امناء بین العباد و یرون انفسهم وکلاء لمن علی الارض کلها.(۱۳)
معنی نص فوق روشن است و تأکید خطاب مبارک بر تأیید نظامی است که در آن جمهور مردم به توسّط نمایندگان برگزیده خود مداخله و حق مشورت در امور کشورداری داشته باشند. مسلّم است که چنین بینشی در فراهم نمودن پیش زمینه فکری آزادی خواهی چهل سال قبل از مشروطه قطعاً مؤثّر می بوده. به علاوه خطاب فوق عمق و وسعت نظر حضرت بهاء الله را آشکار می سازد. چه که در دورانی که توجّه روشن فکران اروپائی متمرکز بر مدار خودگرائی و استعمار و استثمار باقی کشورها و خواباندن تنشهای درون مرزی طبقات اجتماعی بوده چشم انداز حضرت بهاء الله بهبود وضع تمام ابناء بشر بوده و نمایندگان دو مجلس انگلستان را موظّف بر آن مهم می دانند. مضافاً در رساله مدنیّه که حضرت مولی الوری در استقبال از کوششهای کوتاه مدّت و ناموفّق ناصرالدّین شاه در اوائل دهه ۱۸۷۰ برای ترقّی و بهبود نظام دولتی برشته تحریر آوردند بینش حضرت عبدالبهاء پیرامون مسأله تجدّد ایران به نحو دیگری مشاهده میشود. البتّه رساله مدنیّه حضرت عبدالبهاء بسال ۱۸۷۵ میلادی نگاشته شده است و این رساله مهمّ مورد بحث و مطالعه اهل نظر و پژوهندگان گرامی قرار گرفته و بنده نگارنده خوانندگان محترم را به بررسی های صاحب نظران و دانشمندان دعوت می کنم و به ذکر دو نکته جزئی اکتفا می کنم. اوّل آنکه رساله مدنیّه حضرت عبدالبهاء را باید در واقع واکنشی به رفرمها و تحوّلات و اصلاحات حکومتی موقتی دانست که ناصرالدّین شاه قاجار با انتصاب میرزا حسین خان مشیر الدّوله سپهسالار به عنوان صدر اعظم در پی فراهم سازی آن بود. در سال ۱۸۷۱ شاه مجلس مخصوصی را به نحو انتصابی به نام دارالشورای کبری بنیاد نهاد که چند سالی دائر بود و در حدود ۱۸۷۵ عملاً ساقط شد.(۱۴) دوّم آنکه در این رساله کلیدی شاید برای بار اوّل در تاریخ ایران حضرت عبدالبهاء شاه را "پدر" مردم خواندند و با خطاب شاه با عنوان پدر، موضوع روابط و ضوابط متقابل شاه و ملّت را در چهار چوب روابط خانوادگی مطرح نمودند که متأسّفانه اهمیّت این طرح نوین در نوشتجات دانشمندان بهائی تا بحال مسکوت مانده است.(۱۵) رساله مدنیه حاوی نکات مهمّی است که اساس و پایه سیاسی _ اجتماعی یک جامعه متعالی را در بر دارد. حضرت عبدالبهاء دستگاه حکومتی نوینی را برای ایران در این کتاب عرضه نموده اند که مجلسی قانون گذار و منتخب مردم و لزوم انتخاب عمومی و تجزیه و تفکیک دو قوه دولت از هم دگر را شامل میشود. بجاست که بعضی نمونه های بارز را از خلال رساله مدنیّه تحت مطالعه قرار دهیم:
"و به نظر این عبد چنان می آید که اگر انتخاب اعضای موقته در ممالک محروسه منوط برضایت و انتخاب جمهور باشد احسن است. چه که اعضای منتخبه از این جهت قدری در امور عدل و داد را مراعات می نمایند که مبادا صیت و شهرتشان مذموم گردد و از درجه حسن توجه اهالی ساقط شوند" (۱۶)
و مشخّص است که در آن برهه از زمان نه از مجلس (بمفهوم پارلمان) نشانی بود و نه از انتخابات و نه از دخالت جمهور ملّت در قوّه تشریعیّه (قوّه مقنّنه) خوانندگان واقفند که در نظام قاجار اساساً قوّه ای به نام قوّه مقنّنه موجود نبود. لذا دستورالعمل حضرت عبدالبهاء در رساله مدنیّه را می توان نظریه ای نوین در آئین کشورداری قلمداد کرد که در دهه هشتم قرن نوزدهم می رفت تا فصلی تازه در بیداری ایرانیان باز کند. افسوس که برآورد درستی از نفوذ سیاسی و اثراتش از توان علمی نگارنده خارج است و الزاماً باید چشم بر پژوهشهای مورّخان پرتوانتری دوخت. فقط لازم میداند که ویژگی منحصر به فرد نظامی را که حضرت عبدالبهاء ارائه نموده اند ولو به طور مختصر مطرح نمائیم. با عرضه نمودن مسأله انتخابات و اهمیّت نهادن "برضایت و انتخاب جمهور" روشن است که آن حضرت مقصودشان سپردن زمام امور بدست مردم بوده است. از مختصات نظامهای مبتنی بر انتخابات مردمی و همگانی همانا سپردن قوّه مقنّنه در تحت نفوذ و سلطه عموم مردم است. حضرت عبدالبهاء می فرمایند: "تشکیل مجالس و تأسیس محافل مشورت اساس متین و بنیان رزین عالم سیاست است"(۱۷) از دگر ویژگی های مهمّ نظام های انتخاباتی وارد نمودن موازنه تعادل (Checks and balances) نسبی در بین قوای دولتی می باشد. واضح و مبرهن است که برتری بزرگ حکومتهای چند قوّه ای در همان موازنه و تعادل قوا (فرضاً بین قوّه مقنّنه و قوّه مجریّه) مشهود است.(۱۸) واضح است که نظام پیشنهادی حضرت عبدالبهاء از جهت اساس نظری نظامی بسیار متعالی بوده که اساس و زمام قدرت را در دست مردم می گذاشته و انتخابات و حق رأی دادن و احقاق حق نمودن را محدود به طبقات پر قدرت و با نفوذ اجتماع نمی دانسته. (۱۹) البتّه در این وجیزه مختصر غور در اعماق آن رساله ژرف را نمی توان جست و ناچار خوانندگان را به آثار قلمی دانشمندان و پژوهشگران بهائی ارجاع می دهد.(۲۰)
بر اهل نظر پوشیده نیست که در منازعات و کشمکشهای عهد مشروطه آیه ای از کتاب مستطاب اقدس در دست هواداران ارتجاع و استبداد به عنوان حربه برای تحریک اذهان عموم بر ضد مشروطه مورد سوء استفاده قرار گرفت. حضرت عبدالبهاء در چند لوح متذکّر شده اند و شواهد دست اوّل عینی هم نشان میدهد که دشمنان مشروطه از قبیل شیخ فضل الله نوری و سیّد علی یزدی آیه کتاب مستطاب اقدس درباره حکومت جمهور ناس بر طهران را از منبر قرائت می کردند و با ارائه مشروطه به عنوان جنبشی اساساً بهائی، عوام را بر ضد آن تحریک می نمودند.(۲۱) بیان مبارک در کتاب اقدس خطاب به ارض طاء (طهران) چنین است:
سوف تنقلب فیک الامور و یحکم علیک جمهور النّاس انّ ربّک لهو العلیم المحیط.(۲۲)
و البتّه مضمون بیان مبارک به فارسی می رساند که ای ارض طاء بزودی در تو انقلاب و تحوّلی صورت خواهد گرفت و مردم بر تو حکومت خواهند نمود و به درستی که خداوندگار تو دانا و پر احاطه است. در اشارتی بدین آیه کتاب اقدس است که هیکل مبارک در لوح دنیا که در بحبوحه جنبش تنباکو و واقعه رژی نازل شده می فرمایند: (۲۳)
"در کتاب اقدس در ذکر ارض طاء نازل شده آنچه که سبب انتباه عالمیان است. ظالمهای عالم حقوق امم را غصب نموده اند و به تمام قدرت و قوّت به مشتبهات نفوس خود مشغول بوده و هستند ...
یا حزب الله! بشنوید آنچه را که اصغای آن سبب آزادی و آسودگی و راحت و علو و سمو کل است. از برای ایران قانون و اصولی لازم و واجب. ولکن شایسته آنکه حسب الاراده سلطان ایده الله و حضرات علمای اعلام و امرای عظام واقع شود باید به اطّلاع ایشان مقری معین گردد و حضرات در آن مقر جمع شوند و به حبل مشورت تمسّک نمایند و آنچه را سبب و علّت امنیّت و نعمت و ثروت و اطمینان عباد است معیِن فرمایند و اجرا دارند. چه اگر به غیر این ترتیب واقع شود علّت اختلاف و ضوضاء گردد ... حال آنچه در لندره امّت انگلیز بان متمسّک خوب به نظر می آید. چه که بنور سلطنت و مشورت هر دو مزین است" (۲۴)
بررسی و تعمّق در تفکّرات آن دوره می رساند که علی رغم بارقه هائی از روشنفکری، عصر نهضت تنباکو از چنین اندیشه ای والا عاری است. هدف غائی بازیگران این نهضت همانا تضعیف سلطنت و تحت الشّعاع قرار دادن شخص پادشاه و امین السلطان بوده و نه برقراری آزادی در ایران و اصلاح مملکت از طرق وضع قانون و اصول برای اداره دولت. طرح حضرت بهاءالله هدفش پیشگیری از "اختلاف و ضوضاء" ئی بود که به شکست مشروطه انجامید چه که همین دوگانگی و تنش بود که در دو دهه بعد موجب از هم پاشیدگی و جدائی بیش از پیش بین دولت و ملّت شد. گفتمان جامعه بهائی و رهنمودهای حضرت عبدالبهاء در رابطه با نهضت مشروطه نیز در همین راستا میبود و میکوشید از این واگرائی پیشگیری نموده و بین نهادهای جامعه ایران الفت لازم را برقرار کند.
فروپاشی ساختار جامعه ایران در عصر مشروطیت
واضح است که انقلاب مشروطیّت در نهایت شکست خورد. علل این شکست و عدم موفّقیت در چهار چوب راستای حرکت و رسالت جامعه بهائی ایران نیازمند تحقیق و پژوهش است. دولت مرکزی ایران در نیمه اوّل عهد قاجار بسیار ضعیف و فاقد تشکیلات مرتّب و وزارتخانه هائی مسؤول و موظّف بود. در دو مورد میرزا تقی خان امیر کبیر و میرزا حسین خان مشیر الدّوله که دو صدر اعظم اصلاح طلب و کاردان بودند و به فاصله بیست سال در رأس دولت قرار گرفتند اصلاحات ایشان حسادت شاه و درباریان را برانگیخت و هر دو در ظرف مدّت کمی برکنار و از عرصه سیاست محو شدند.(۲۵) علاوه بر ضعف دولت مرکزی و عدم وجود دستگاهی منظم برای اداره کشور شاهان قاجار مداوم با شورشیان و یاغیان نواحی دور از مرکز درگیر بودند. لازمه سرکوب اینان منصوب کردن حکمرانانی بود که به نوبه خود مردم را به شدّت سرکوب می کردند. این حکمرانان و ملاکان پس از برقراری دولت مشروطه و راهیابی به مجلس شوراء بر قدرت خود افزودند و در تداوم نظام زمینداری و اساس سیستم کهن کشورداری کوشیدند. در دوره مجلس دوّم و پس از سقوط استبداد صغیر و به قدرت رسیدن سران بختیاری رهبران عشائر دیگر نیز در فکر افزایش نفوذ خود افتادند و این مسئله برتنشهای موجود بین مرکز و ولایات افزود. از جمله این تنشها میتوان از قیام خیابانی و قیام جنگل و حرکت قشقائیها برای اشغال شیراز به سال ۱۹۱۱ نام برد.
از جمله عوامل دیگری که به شکست مشروطه انجامید ساختار و بافت اجتماعی_ سیاسی ایران و بویژه برتری سیاسی طبقه حاکم بر ایران بود. طبقه اشرافی که در طی عصر قاجار قدرتش بیشتر شده بود پس از خلع محمّد علی شاه بدون رقابت و واهمه از سوی پادشاه با بهره گیری از نفوذ روز افزونش برای استیلای بیشتر و تثبیت قدرت خود کوشیدند. نظام نوین مشروطه نتوانست که به طبقات پائین و تجّار و سرمایه داران کوچک فرصت فعّالیت سیاسی و رقابت با طبقات ممتاز را بدهد.(۲۶) ولی سران کشور و عناصری که در دوره مجلس دوم زمام امور را در دست داشتند خود نیز گروهی همبسته و متشکل نبودند. زد و بندهای سیاسی و جناح گیریهای بنا شده بر دسته بندیهای خانوادگی اجازه به ثمر رسیدن هیچ گونه همگرائی در خط مشی سیاسی نمیداد. بقول یکی از معاصران: "کار ایران را نفاق خراب کرد"(۲۷) نادر انتخابی در تحلیل خود از آن سالها برداشتی درست و همه شمول ارائه میدهد:
"جنبش مشروطه خواهی در ایران امیدها و آرزوهایی را برانگیخت که هیچ گاه برآورده نشدند. علل ناکامی انقلاب مشروطیت را غالباً در یک رشته علل بنیادی چون ویژگی های ساختار اجتماعی ایران، فقدان یک طبقه متوسّط نیرومند و آگاه که بتواند به مثابه ستون فقرات رژیم جدید قدرت دربار و نخبگان سنّتی را در هم شکند، ضعف همبستگی ملّی که از ترکیب قومی کشور ناشی میشد، دشمن خوئی و ستیزه جوئی های محمّد علی شاه علیه مشروطیت و کارشکنی ها و مداخله های بیگانگان _ که به شکل های مختلف از جمله دو مداخله نظامی آشکار روس ها در ۱۹۰۸ و ۱۹۱۱_ جسته اند".(۲۸)
در سالهای پیش از خلع محمّد علی شاه و در سالهای پس از آن علاوه بر عوامل فوق شکاف و ستیز بنیادی دیگری نیز دامنگیر ایرانیان گردید و آن همانا شکاف و جدائی بین مجلس و دولت بود. منظور از دولت همان قوه اجرائیّه است که در آن سالها شامل نائب السلطنه (به علّت خردسالی احمد شاه) و کابینه دولت بود که بنوبه خود مرکّب از صدر اعظم و وزراء میبود. مجلس شوراء قوّه مقنّنه یا قانونگذاری بود که اعضاء آن از طریق انتخاباتی نسبتاً آزاد برگزیده می شدند. در مجلس دوّم کشمکشهای حزبی رفته رفته بالا گرفت و دو حزب قوی اجتماعیون عامیون و اعتدالیون در آن مجلس با هم تلاقی نمودند. اجتماعیون عامیون که بعدها به حزب دموکرات تغییر نام دادند سازمانی منسجم و منظم و دارای ایدئولوژی ای چپ گرا بودند و مرامنامه حزبی محکمی داشتند و جهت حرکت اینان محافظه از حقوق رعیت و اصلاحات ارضی و سوادآموزی بود.(۲۹) در ضمن طیفی از اجتماعیون هم بودند که بیشتر تحت تأثیر عقاید سوسیالیستی متأثّر از روسیه بودند و بنابراین تندروتر محسوب میشدند. اعتدالیون عامیون جناحی محافظه کارتر بود که حتّی مرامنامه حزبی مشخّصی نداشتند و اهدافشان خنثی کردن و مقابله با حزب مقابل بود بدون اینکه برنامه خاصی را دنبال کنند.(۳۰) کشمکشهای سیاسی و حزبی و جناح گیری بین دو گروه فوق مدّتی ادامه داشت تا زمانی که دموکراتها اکثریّت کمی را بدست آوردند و توانستند اصلاحاتی را به عرصه عمل آورند. در نتیجه حرکت مجلس به جناح چپ نائب السلطنه (ناصرالملک) و کابینه دولت که در دست اعتدالیون بود گرایشی به سمت راست طیف سیاسی نمودند و تنش و شکاف بین دولت و نمایندگان ملّت فزونی یافت. ما حصل واگرائی دولت و ملّت همانا شکست قریب الوقوع نظام مشروطه پس از دو اولتیاتم (ضرب الاجل) و اشغال نظامی ایران از سوی دولت روس بود. تلاش روسیه برای تسلّط بر منطقه تحت نفوذ خود و اخراج مستشار آمریکائی مورگان شوستر بود که منجر به کودتای نائب السلطنه (ناصرالملک) و انحلال مجلس شورای ملّی شد. اکثر تاریخ شناسان این واقعه را شکست و پایان نافرجام نهضت مشروطه می دانند. جای بسی تأسّف است که هشدارها و گوشزدهای مکرّر حضرت عبدالبهاء در مورد ضرورت برقراری الفت و التیام بین دولت و ملّت و عاقبت وخیم ملّت در صورت عدم همگرائی با دولت و دخالت عاجل دولتهای مجاور در ایران مؤثّر نیفتاد و "جمیع زحمات" به هدر رفت. در دنباله این بحث بدین نکته حسّاس باز خواهیم گشت ولکن فعلاً شاهدی از بیانات مبارک می آوریم و نتیجه گیری را به خوانندگان گرامی محوّل می کنیم:
"باز بایران نوشتم که تا دولت و ملّت مانند شهد و شیر آمیخته نگردد نجاح و فلاح محال است. ایران ویران شود و عاقبت امر به مداخله دول متجاوره گردد".(۳۱)
برخی بازیگران انقلاب مشروطیت
دانسته شد که بهائیان عصر مشروطه از مشروطیت و تحقّق وعود الهی منصوص در کتاب اقدس استقبال می نمودند. البتّه بنا بر مصالحی دستور مبارک بر عدم دخالت مستقیم احبّاء و جبهه گیری در گیر و دار مشروطه بود. در پیش عنوان شد که حضرت عبدالبهاء مسیر حرکت جامعه بهائی را در تأسیس الفت و آمیزش بین ملّت ودولت تعیین فرموده بودند و لازمه ایفاء این رسالت همانا اجتناب از دخالت مستقیم در کشمکشهای سیاسی بود. ولی نباید چون ادوارد براون بر خط مشی جامعه بهائی به طور سطحی و ساده اندیشانه نگریست. به عنوان نمونه در خاتمه مقدّمه نقطه الکاف براون می نویسد:
مذهب بهائی به عقیده این بنده زیاده از آن مشرب بین الملل دارد که امروزه بتواند به حال حالیه ایران مفید واقع شود یا دردی از دردهای ایران را علاج نماید. از کلمات بهاء الله است که "لیس الفخر لمن یحب الوطن بل الفخر لمن یحب العالم" و این سخن اگر چه در مقام خود بس عالی و لطیف است ولی امروزه اشخاصی که وطن خود را بالاتر از هر چیز و هر کس در دنیا دوست داشته باشند فقط چیزی است که ایران بدان احتیاج دارد.(۳۲)
نتیجه گیری براون را میتوان از جهات بسیاری مورد نقد قرار داده زیر سؤال برد ولی به ذکر دو مورد از کاستیهای آراء براون اکتفا می کنیم. نکته اوّل ضعف تحلیل براون در ارزیابی علل ناکامی انقلاب مشروطه است. گفته شد که ریشه یابی علل شکست مشروطیت در ایران را بنا بر قول نادر انتخابی و دگر محقّقین وقایع مشروطه باید در ساختار جامعه واگرای ایران جست و رهنمودهای حضرت عبدالبهاء و عملکرد بهائیان را از این نقطه نظر بررسی کرد. بینش و وسعت نظر حضرت عبدالبهاء بود که بهائیان را در جهت ترمیم شکاف بین دولت و ملّت به حرکت آورد و اگر امیدی هم به احیای آزادی و مشروطیّت در ایران می رفت همانا لازمه اش کوشش در انسجام بافت جامعه ایران میبود. نکته دوّمی که حال روی بدان می آوریم نقش فعّال بهائیان در القاء طرز فکر نوین سیاسی و اصلاحات بنیادی در ایرانست و در این قسمت سه نمونه از بازیگران مهم و کارساز بهائی و فعّال در مشروطیت را مطرح نموده و آراء و فعّالیتهای آنان را مورد بررسی قرار می دهیم. عدم توجّه براون به این موارد و اجتناب وی حتّی از بردن نام اینان، بیانگر کاستیهای مهم متدولوژی تحقیقی و تاریخ شناسی براون است.
شخصیّت اوّلی که اهمیّت بسزائی برای درک نقش امر در جنبش مشروطه دارد شاهزاده قاجار ابوالحسن میرزا شیخ الرئیس (متوفی در ۱۹۲۰ م) است که از نوه های فتحعلی شاه قاجار میبود. نامبرده ابتدا از طرف مادرش به دیانت بابی گروید و سپس به دیانت بهائی مؤمن شد. تحصیلات خود را در مدارس مشهد و سپس در سامرا ادامه داد و پس از آن چند سالی را در اسلامبول و هند صرف کرد و با اصلاح طلبان شهیر آن دوران از قبیل ملکم خان و سیّد جمال الدّین اسدآبادی در ارتباط بود. مکاتباتی هم با حضرت عبدالبهاء داشت و سفری هم به عکّا نمود و با ایشان ملاقات کرد. پس از بازگشت به ایران در جریان نهضت مشروطه فعّال شد و پس از کودتای محمّد علی شاه و بمباران مجلس با سائر انقلابیون زندانی شد ولی در نهایت با ارسال شعری به محمّد علی شاه از زندان آزاد و از کشور تبعید شد. جناب شیخ الرئیس ناطقی زبردست و توانا بود و مجالس نطق و سخنرانی و موعظه ایشان زبانزد مردم بود. مقام علمی و دانش و سخنوری و شعر پردازی و بدیهه سرائی آن مرحوم در آثار نویسندگان بهائی ثبت گشته ولی در نوشتجات اینان فعّالیتهای سیاسی میرزا شیخ الرّئیس و از جمله عضویتش در چند دوره مجلس شورای ملّی منعکس نشده و مورد توجّه و بررسی قرار نگرفت.(۳۳) از طرف دیگر رابطه شیخ الرّئیس با امر و ایمان ایشان و تأثیر احتمالی تعالیم بهائی بر ایشان در منابع دست اوّل غیر بهائی مانند تاریخ بیداری ایرانیان و حیات یحیی و تاریخ مشروطیت احمد کسروی و انقلاب ایرانیان (The Persian Revolution) اثر براون نادیده انگاشته شده و این خود نمایانگر خطائی بنیادی در دید مورّخین فوق است. در سالهای اخیر این خطای سیستماتیک تا حدّی در آثار دانشگاهی غربی جبران شده و در آثار پژوهشگران معاصر چون بیات و آفاری و هوان کول تأثیر بسیار امر مبارک را در نمو اندیشه و فعّالیت های سیاسی ایشان میتوان یافت.(۳۴) با وجود این ارائه نظریّه جامع و درستی پیرامون فعّالیت های وی نیازمند پژوهشهای کاملتری در آینده و بررسی الواح چاپ نشده و یادداشتها و مکاتبات موجود در آرشیوهای امری میباشد ولی از شواهد موجود چنین استنباط میشود که حضرت عبدالبهاء متوجّه به فعّالیتهای ایشان بوده اند. بجاست که نگارنده فقراتی از دو لوح را که اشاراتی بدیشان دارد نقل قول نموده و بسط مطلب را به محقّقان دیگر واگذارم. در لوحی در مکاتیب عبدالبهاء جلد سوّم که نزول آن در سال ۱۹۰۹ میلادی و مقارن با استبداد صغیر و تبعید شیخ الرّئیس بوده می خوانیم:
و امّا قضیه شاهزاده والا در نهایت مهربانی با او به حکمت معامله و رفتار نمائید. زیرا قدری مداخله در امور سیاسیه دارد و ما به کلی از این امور در کنار.(۳۵)
و در لوحی دیگر است:
در خصوص جناب شیخ الرّئیس احبّا باید ساکت وصامت باشند و به موجب نصوص الهی به نهایت اخلاق روحانی معامله کنند. اگر نفسی جزئی نسیانی نمود باید نوعی حرکت و معامله کرد که خود او ملتفت گردد.(۳۶)
شخصیّت منحصر به فرد دیگری که در روشنگردی و بیداری ایرانیان نقش بسزائی داشتند خانم عصمت طهرانی بودند که تخلص شعری ایشان "طائره" بود. این زن عالی مقام شاعر و نویسنده پر توانی بود که مقالاتش در نشریه ایران نو که مرام آن سوسیال دموکرات بود منتشر میشد و با وجود اهمیّت تاریخی این بانوی روشنفکر و روشنگر و بدعت گذار در تحول و تبلور جامعه ایران ارزش ادبی و فرهنگی ایشان آنطور که باید و شاید مورد نقد و بررسی قرار نگفته است. خانم عصمت طهرانی در خانواده ای غیر بهائی پا به جهان گشود. تحصیلات ابتدائی محدود خود را نزد مادرش که در اندرونی حرم ناصرالدّین شاه منشی گری میکرد بانجام رساند. در عنفوان نوجوانی عصمت خردسال در چند مورد با سخنانی نغز و گستاخانه و بجا موجب حیرت ناصرالدّین شاه گشته بود.(۳۷) پدر بزرگ ایشان جناب میرزا عبدالکریم بابی و دائی ایشان جناب ابوالبرکات بهائی مؤمن و درویش مسلکی بوده اند. در سن جوانی طائره به عقد مهر علی خان نائب باشی که مردی بسیارقسی القلب و از نوکرهای شاه بود در آمد. مهر علی خان زندانیان بهائی را در منزل حبس کرده و شکنجه مینمود و طائره نواجوان از این بابت رنج میبرد ولی از علّت این اذیّت و آزار بی اطّلاع بود تا آنکه خودش به وسیله جناب ابوالبرکات مؤمن شد. خانم عصمت طهرانی از آن پس تحت شدیدترین انواع شکنجه قرار گرفت و سالیان سال فجیع ترین ضرب و شتم و گرسنگی ممتد و حبس را از مهر علی خان تحمّل کرد و حتی یکبار آن دژخیم خبیث ایشان را زنده در پس دیوار گذارده و دیوار را خشت کشید تا آن شاعره دانشمند را زنده بگور کند. عاقبت با مرگ دژخیم از زندان آزاد شد و به طور مستقل منزل را اداره میکرد و فعّالیتهای علمی و ادبی و فرهنگی خود را آغاز نمود. از جمله فعّالیتهای ایشان تحریر مقاله هائی است در ارائه حقوق اجتماعی و مدنی زنان که در مجلّه ایران نو تحت اسم مستعار طائره چاپ میکردند و الهام گرفته از تعالیم بهائی در مورد آزادی و ترقّی زنان بود. خود پیداست که پدیدار شدن پدیده نوظهوری چون طائره و ادراک اهمیّت ادبی و سیاسی ایشان و نقش سازنده تعالیم بهائی و معاشرت با متشخصین احبّای غربی در تبلور چنین شخصیّت پیشکسوتی نیازمند پژوهشهای آینده است ولی در تأثیر تعالیم بهائی بر ایشان شکی نیست.
شخصّت سوّمی که پدیده شاخصی در جریان مشروطیّت ایران به شمار می آید بهائی اندیشمند و فرهیخته جناب علی قلی خان نبیل الدوله می باشند. البتّه خوانندگان با خدمان آن بزرگوار آشنائی کامل دارند و از آن جمله ترجمه های مهم الواح و کتب امری است از قبیل رساله های هفت وادی و چهار وادی و رساله مدنیه و ترجمه های مهم تبلیغی برای جناب ابوالفضائل در طول سفرهای ایشان در آمریکا.در سالهای قبل از مشروطیت جناب علی قلی خان مؤمن گشته و پس از مطالعه آثار بهائی در مورد اصلاحات و ترقی ایران انگیزه خدمت به وطن در وی زنده شد و وارد خدمت دولت و جریانهای سیاسی شد.(۳۸) در سالهای اوّل مشروطه به همراهی خانواده به طهران بازگشت و به عنوان یک شخصیت بارز و پر نفوذ بهائی در برخوردهای فکری آغاز مشروطیت نقش عمده ای را باز کرد.(۳۹) در حدود ۱۹۱۰ میلادی نبیل الدّوله به عنوان کاردار (Charge' d' Affaires) ایران در واشنگتن مشغول به کار شد و اقدام بزرگ و تاریخی وی مصاحبه و استخدام مورگان شوستر به عنوان مشاور مالی دولت ایران بود. مورگان شوستر مردی بسیار پر جوهر و کاردان و آزادمنش بود و تمایل به دفاع از حقوق مردم کشورهای تحت استعمار داشت به طوریکه پیش از این خود آمریکائی ها که در قضیه اشغال فیلیپین از فعّالیتهای وی به نفع مردم بومی فیلیپین ناراضی شده بودند وی را از کار برکنار کردند.(۴۰) علی قلی خان انتخاب و استخدام شوستر را دور از چشم عوامل روس و انگلیس انجام داد و این بر عوامل دول کبیر و خود ایشان واضح بود که در صورت اطّلاع آنها از فرستادن شوستر به هر قیمت جلوگیری می کردند.(۴۱) ناگفته نماند که موضع رسمی دولت ایران و دستور آن به علی قلی خان در آن هنگام در جستن حمایت و کمک از آلمان بود و نه از سوی آمریکا. ولی جناب نبیل الدّوله که بنا بر سابقه تاریخی از دوام پشتیبانی دولت آلمان خیلی مطمئن نبود شوستر را به ایران اعزام کرد. در پیش آوردیم که اقدامات بی باکانه و اصلاحات بنیادی شوستر در کوتاه زمانی دارائی ایران را اصلاح نمود و دستگاه مالیاتی نوینی را برقرار کرد. از طرف دیگر با فراست و کاردانی ویژه ای جلوی پیشروی سپاه محمّد علی شاه را با تعیین پاداشی نقدی برای سر محمّد علی در شمال ایران گرفت. اصلاحات اساسی شوستر چنان بساط چپاول و استثمار روس و انگلیس را در ایران بر هم زد که عاقبت دولت روسیه با اعلام دو ضرب الاجل(اولتیماتم) و اشغال نظامی ایران روند اصلاحات شوستر را در هم کوبید و موجب انحلال مجلس شد. باز دیده شد که نقش فعّال و تلاش بهائیان در تجدّد و بیداری ایرانیان بسیار بیشتر از آن بوده که محقّقان در آثار خویش مطرح کرده اند. هر یک از سه شخصیّت ممتاز مورد مطالعه در سطور بالا بنوبه خود در جریانات فرهنگی _ سیاسی_ اجتماعی کشور دخالت داشته اند و ایران را در جهت رشد و ترقّی سوق داده اند. واضح است که شخصیّتهای فوق استثناء های جامعه بهائی نبوده اند و علاوه بر اینها در همه سطوح اجتماعی کنشهائی چنین در جریان بوده.(۴۲)
از بحث بالا نتیجه می گیریم که بر خلاف فرضیه های نامستند و غیر تاریخی کسانی چون براون و کسروی طیفهای متنوع جامعه بهائی در راستائی مشخّص و در جهت ترقی و تبلور ایران و ایرانیان گام بر میداشتند. خود پیداست که اقدامات شایان بهائیان بازتاب و نتیجه دلخواه را ببار نیاورد و علل این عدم موفّقیت را باید در واگرائی جامعه ایران و شکاف بین دولت و ملّت جست نه در عدم کوشش بهائیان.
گفتمان جامعه بهائی در پیرامون انقلاب مشروطه
حال جای آن دارد که رویاروئی جامعه بهائی را با جریان نهضت مشروطه به طوری منظم تر و مشروح تر مورد نقد قرار دهیم. بررسی خود را با ارائه نظر احمد کسروی مورّخ شناخته شده و ارزنده انقلاب مشروطه شروع کنیم. وی می نویسد:
... در جنبش مشروطه چون دولت انگلیس هواخواه آن میبود ازلیان پا به میدان نهادند ما تنها در اینجا نام خاندان دولت آبادی را میبریم ... از آن سوی چون دولت روس دشمنی با مشروطه نشان میداد بهائیان با دستور عبّاس افندی عبدالبهاء خود را از مشروطه کنار گرفته از درون، هواخواهان محمّد علی میرزا میبودند.(۴۳)
البتّه در دانش جناب کسروی تردید نیست ولی این پیداست که ایشان در مورد از جهت تعصّب دینی به بیراهه رفته اند. شواهدی که در آغاز مقاله ارائه شد دال بر این واقعیّت تاریخی است که راهبران دیانت بهائی از چهار دهه قبل از نهضت مشروطیت حکومتی مبنی بر قانون مدون و مجلس نمایندگان و ضرورت انتخاب مردمی این نمایندگان را به عنوان نگرش و بینش سیاسی خود مطرح ساخته بودند. اینچنین ساختار سیاسی چه سنخیتی با حکومت خودکامه و مستبدی چون روس تزاری تواند داشت و چگونه است که دولت تزاری از چنین آراء سیاسی که تضاد بنیادی شدیدی با اساس خود دارد(بنا فرض جناب کسروی) حمایت و پشتیبانی می کرد؟ بر پژوهندگان و محقّقین در مسائل تاریخی مسلّم است که طرح کسروی کاستیهای بزرگی دارد. از جمله این کاستیها در نظر نگرفتن کاربرد واژه "انقلاب" در رابطه با وقایع مشروطه است که بر اساس آیه "سوف تنقلب فیک الامور و یحکم علیک جمهور الناّاس" از سوی حضرت عبدالبهاء و بهائیان به این وقایع اطلاق میشد. در کاربرد روزمره واژه "بیداری" واژه ای بود که سران و رهبران فکری مشروطه به جریان مشروطه اطلاق می کردند. این خود گویای این حقیقت است که حضرت عبدالبهاء و بهائیان معاصر نیروی محرّک مشروطیت را ظهور الهی و تعالیم دیانت بهایی می انگاشتند و حوادث ایران را از دیدگاه پیشگوئیهای کتاب اقدس می نگریستند. مضافاً اگر فرض کسروی درست میبود چگونه می توانیم حملات و کشتار بهائیان را توسّط قوای محافظه کار و ضد مشروطیت در نیریز و کرمان و خراسان و تبریز و قم و مازندران در طی جریان مشروطه توجیه کنیم؟ و اگر گمان ایشان را در مورد "از درون هواخواهان محمّد علی میرزا" بودن بهائیان بپذیریم با این واقعیّت تاریخی که علمای محافظه کار و ضد انقلاب تند و تیز ترین حملات خود را متوجّه دیانت بهایی و بهائیان نموده بودند چگونه برخورد کنیم؟
با وجود، این بررسی الواح مربوط به دوره مشروطیت مشخّص می سازد که دستورالعمل حضرت عبدالبهاء در آن زمان این بود که احبّاء به طور مستقیم در نهضت مشروطه دخالت نکنند. از خلال الواح مبارک چنین پیداست که این عدم مداخله، انقلاب مشروطه و مشروطه خواهان را تا حدی از گزند عناصر محافظه کار و علمای طرفدار استبداد چون شیخ فضل الله نوری محافظت نمود. برداشت احبّای معاصر مشروطه نیز به طوری که از روایتهای موجود بر می آید جز این نبود.(۴۴) دکتر یونس خان افروخته در خاطرات نه ساله شواهد تاریخی دست اولی از قول حضرت عبدالبهاء می نگارند که "اگر اینطور نمی نوشتم احبّاء را قتل عام می کردند و مشروطیت هم جاری نمیشد"(۴۵) پر واضح است که یک هدف عمده حضرت عبدالبهاء حفظ و حمایت نهضت مشروطیت از گزند دشمنانش بود و نکته مهمی که نباید از آن غافل شد این است که ادوارد براون نیز همین مطلب را بگوش خود شنیده ولی ارجی بر آن نمی نهد و از آن بدون نقد و موشکافی می گذرد.(۴۶)
حال ببینیم از بازنگری محتوای الواح نازل شده در دوران مشروطیت و شواهد تاریخی دیگر چه نتایجی حاصل میشود. پر واضح است که حضرت عبدالبهاء از پذیرش و امضاء مشروطیت از سوی مظفرالدّین شاه و تأسیس مجلس شورای ملّی به نیکوئی یاد فرموده اند.(۴۷) در همین لوح حضرت عبدالبهاء در حق محمّد علی شاه دعا نموده و می فرمایند: "امیدواریم که اعلیحضرت جانشین نازنین نیز روش و آئین پدر گیرد و دولت و ملّت ایران را احیاء کند" این لوح در دوره آغازین سلطنت نامبرده نگاشته شده و در این دوره محمّد علی شاه گر چه اساساً مشروطه خواه نبود هنوز تحت نفوذ کامل عوامل محافظه کار و هوا خواه استبداد قرار نگرفته بود و با تأسیس مجلس اوّل و مشروطیت بنای ناسازگاری نگذاشته بود. ولی در اثر تندرویهای دسته ای از انقلابیون رفته رفته شاه گرایشی بیش از پیش به سوی استبدادیون یافت و شکاف بین ملّت و دولت عمیق تر شد. حضرت عبدالبهاء در آثار مربوط به این دوره تلاش جامعه بهائی را در التیام و بهبود این جدائی متمرکز نموده بودند و لازمه ایفای این نقش بنیادی دوری از جبهه گیری سیاسی و درگیریهای مربوط به آن میبود. اکنون به بررسی برخی از الواح و رهنمودهای موجود در آن می پردازیم. بنا بر شواهد درونی نزول این لوح را باید همزمان با شهادت شهدای خمسه ساری و بنابراین همزمان با حمله محمّد علی شاه مخلوع به ایران در صدد تصرّف مجدّد پادشاهی برآورد کرد: (۴۸)
هوالله. ای یار مهربان عبدالبهاء ... از اضطراب ایران و ایرانیان مرقوم نموده بودی البتّه در خاطر مبارک است که بکرّات و مرّات صریح بغایت توضیح در بدایت انقلاب بدو طرف مرقوم گردید که باید دولت و ملّت مانند شهد و شیر آمیخته گردند و الّا فلاح و نجاح محالست. ایران ویران گردد و عاقبت منتهی بمداخله دول متجاوره شود. پس احبّای الهی باید در تألیف دولت و ملّت کوشند تا التیام بخشند و اگر عاجز مانند کناره گیرند. زنهار زنهار از اینکه در خون یکی ایرانی داخل شوند و از این گذشته خفیاً باحزاب نهایت نصایح مجری گشت. ابداً نپذیرفتند بلکه بر نزاع و جدال و قتال افزودند زیرا پیشوایان نادان و حزب بیخردان مداخله در امور داشتند و علماء بیهوش متتابعاً فتوی دادند و عوام و خواص پیروی نمودند تا ایران ویران شد و امن و امان نایاب گشت و دول متجاوره ببهانه محافظه حقوق مداخله نمودند.(۴۹)
دیده شد که حضرت عبدالبهاء از آغاز مشروطه راستای حرکت بهائیان را در تأسیس الفت و اتّحاد بین عناصر تندرو ملّت و مجلس و عوامل محافظه کار دولت تعیین فرموده بودند و از ابتدای کار فرجام بد و شکست نهضت مشروطیت و دخالت قوای خارجی را بدلیل واگرائی ایندو پیشگوئی کرده بودند. آمیزش دولت و ملّت چون شکر و شیر و یا چون شهد و شکر از مفاهیم کلیدی و بنیادی حضرت عبدالبهاست و ویژگیهای اندیشه های سیاسی و اجتماعی ایشان را می رساند. پیشینه تاریخی طرح ایشان را باید در شکست انقلاب اوّل روس جست. در لوحی که خطاب به آقا میرزا احمد نامی در واشنگتن و در اوّل اعطاء مشروطه نازل شده حضرت عبدالبهاء پیش زمینه تاریخی دومای روس و عدم تداوم نظام نوین را در روسیه مطرح نموده اند و از متن لوح پیداست که ایشان رادیکالیسم و تندگرائی های نمایندگان دوما را مسئول میدانستند چه که در پایان انذارات و رهنمودهای خود درباره نقش نمایندگان ملّت می فرمایند: "گوش به وساوس مفسدین ندهد و به منازعه و مقاومت دولت مانند دومای روسی برنخیزد"(۵۰) لازم به تذکّر است که انقلاب اوّل روس و تأسیس اوّلین مجلس دومای روسی بسال ۱۹۰۵ انجام گرفت. شکست انقلاب مردمی روسیه در ۶_ ۱۹۰۵ را باید نتیجه شکاف اجتماعی و جدائی و واگرائی نمایندگان مردم در دوما و دولت تزار نیکولای دوّم دانست. در نتیجه باید تندرویهای جناح های چپ روسیه را تا حد زیادی مسؤول شکست انقلاب ۱۹۰۵ به حساب آورد. این واقعیّتی است که دانشوران و محقّقین تاریخ روسیه بر آن تأکید نموده اند. نظام نوین سیاسی روس با ضد انقلاب نیروهای محافظه کار در سال ۱۹۰۷ میلادی به پایان رسید. تاریخ نگاران می نویسند که از نشست اوّل دوما بی احترامی به تزار و دولتش روند کار بسیاری از نمایندگان تندرو بود. از جمله بی احترامیهای نمایندگان به شخص تزار در مراسم افتتاح دوما حضور اینان با لباسهای ژنده و ناشایسته و حرکات زننده در طی سخنرانی نیکولا بود. چنین رفتارهائی و ادامه آن در طول دو مجلس اوّل نه تنها نیکولا را به سوی مردم و خواستهای آنان جلب نکرد بلکه وی را به جبهه گیری بر ضد انقلاب و سرکوب آن سوق داد.(۵۱) ارائه روسیه به عنوان نمونه ای از فرجام بد یک انقلاب مردمی توسط حضرت عبدالبهاء ویژگیهای بینش ایشان را از آغاز نهضت مشروطه می رساند.
پس از مرگ مضفرالدّین شاه و گذشت چند ماه از امضای فرمان مشروطیت محمّد علی شاه نیز مانند تزار نیکولای دوّم با تندرویهای نمایندگان مجلس و سائر انقلابیون روبرو شد. البته لازم به تذکّر نیست که محمّد علی شاه نیز مانند همتای روسی خود علاقه ای به مشروطیت و محدود کردن دامنه قدرت خود نداشت ولی از شواهد تاریخی چنین بر می آید که در ابتدای حکومت محمّد علی شاه حاضر بود که با مجلس و نمایندگان مردم تا حدّی کنار آید. از جمله باید از سوگند خوردن محمّد علی میرزای ولیعهد در سوم ذی القعده ۱۳۲۴ و سوگند دوباره وی در ذیقعده ۱۳۲۵ راجع به حمایت و رعایت و اجرای مشروطیت نام برد. تندرویهای عناصر رادیکال و انجمنها از منابع دست اوّل تاریخی به خوبی پیداست. نقل قول ذیل از جلد دوّم تاریخ بیداری ایرانیان به قلم ناظم الاسلام کرمانی که خود از انقلابیون و رجال روشنفکر و مشروطه خواه و از دشمنان سرسخت محمّد علی شاه بوده نقل می گردد و بیانگر مسیر و خط حرکت تندروها در دورن استبداد صغیر و تحریکات ازلی ها است:
"در واقع شاه از اوّل مشروطیّت تا کنون خیلی حلم و بردباری نمود در باب تبعید علاء الدّوله و جلال الدّوله و سردار منصور که بدون محاکمه و ثبوت تقصیر بود فقط بر حسب نطق ناطقین و مفسدین بود ... چه کنیم زمانه بد زمانی است الیوم نگارنده از شاه و درباریان نمی ترسم ولی از ملک المتکلّمین و سیّد جمال و سایر مفسدین نهایت خوف و ترس را دارم. مردم هم که دکاکین را بسته اند از ترس ملامت مردم مفسد است و الّا لسان همه حقانیت شاه را می گوید"(۵۲)
همین تندروی عناصر اخلال گر بود که شکافهای نهادی جامعه ایران را عمیقتر کرد و نقش بسزائی در سوق دادن شاه بسوی هواداران استبداد و علماء ضد مشروطه چون شیخ فضل الله ایفا کرد. ارزیابی نقش احبّاء و برخورد حضرت عبدالبهاء با مشروطیت شناخت ایشان را از پهنه سیاسی و ساختار اجتماعی ایران نشان میدهد چه که علّت شکست نهائی مشروطیت همانا فقدان عناصری بود که شکافهای اجتماعی را ترمیم نموده و "دولت و ملّت را مانند شهد و شیر آمیخته" کنند. لوح دیگری را که صدور آن قبل از ۱۹۱۰ میلادی و حداقل یکسال قبل از حمله روس به ایران و شکست نهضت مشروطیت است در اینجا به عنوان شاهد می آوریم. عجیب آنکه ادوارد براون این لوح را در ضمیمه انقلاب ایرانیان خود گنجانده ولی گویا متوجّه اهمیّت مفادّ آن و پیشگوئی دخالت دول مجاور نشده:
در خصوص مداخله دول مجاوره در امور ایران مرقوم نموده بودید بکرات و مرّات از کلک میثاق صادر که باید دولت و ملّت مانند شهد و شیر آمیخته گردد و الّا میدان جولان دیگران گردد و هر دو طرف پشیمان شوند ولی هیهات هیهات طرفین استماع ننمودند و کار را باین مرکز پر خطر رساندند. (۵۳)
بی سابقه ترین اقدام حضرت عبدالبهاء برای اصلاحات در ایران و مطرح کردن نگرش بهائی در کشور رانی دوره مجلس دوّم حرکت ایشان برای عضویّت نمایندگان جامعه بهائی در مجلس بود. پیشینه سیاسی سالهای ۱۹۱۰ و ۱۹۱۱ میلادی امکان چنین اقدام بی سابقه ای را فراهم ساخت. پیرو تبعید نقی زاده( از رهبران حزب دموکرات) از ایران در پی ترور آیت الله بهبهانی بر اساس تهمت "فساد مسلک" دموکراتها پس از اتّخاذ اکثریّت مجلس به اصلاح قوانین و نظامنامه انتخاب پرداختند تا خود را از گزند چنین حملاتی محفوظ نگاهدارند. نظامنامه انتخابات دوره اوّل و دوّم مجلس به صراحت ممنوعیّت انتخاب بهائیان را در برداشت. مثلاً در نظامنامه انتخابات مجلس دوّم آمده بود:
مادّه هفتم_ انتخاب شوندگان باید دارای صفات ومقالات ذیل باشند:
۱_ متدیّن به دین حضرت محمّد بن عبدالله صلّی الله علیه و آله و سلم باشند.(۵۴)
در پی ترور بهبهانی و تبعید تقی زاده، نمایندگان حزب دموکرات برای آنکه پوشش برای پیشگیری از چنین حملاتی بیابند نظامنامه انتخابات را تغییر دادند و بنابر نظامنامه نوین پس از چند ماه بحث و تبادل نظر مقرّر شد که "متجاهرین به فسق و اشخاصی که فساد عقیده دینی و خروجشان از دین حنیف اسلام در نزد یکی از حکّام شرع جامع الشّرایط ثابت یا بشیاع رسیده باد"(۵۵) از انتخاب ممنوع شوند. نظامنامه جدید که اندکی پس از شوال ۱۳۲۹ (اکتبر ۱۹۱۱) تصویب شده بود محدودیّت مذهبی نمایندگان را کاهش داد و امکانات نوینی را فراهم ساخت. از سوی دیگر و به طور تقریباً همزمان حضرت عبدالبهاء که مشروطیّت مردمی و استقلال ایران را در واپسین لحظات حیات خود می دیدند دستورالعمل نوینی را در پیش روی بهائیان ایران گذاردند. در لوحی که در حدود جمادی الثانی ۱۳۲۹ (ژوئن ۱۹۱۱) نگاشته شده می فرمایند:
در خصوص عضویّت در مجلس احبّای الهی لازم است که به تمام قوّت به خدمت دولت و ملّت پردازند و به نهایت صداقت و خیر خواهی و پاکی و آزادگی حرکت کنند. حضرات ایادی را باید بهر قسم باشد عضویت در مجلس داشته باشند.(۵۶)
بر نگارنده معلوم نیست که فرمان حضرت عبدالبهاء و اراده ایشان برای نامزدی حضرات ایادی برای عضویّت مجلس در کوتاه مدّت چه بازتابی در جامعه بهائی و غیر بهائی ایران داشته و آیا احبّاء در جهت انتخاب اینان فعّالیت هائی انجام داده اند و یا خیر. ولی تقدیر چنان بود که با وجود کاهش محدودیّت مذهبی و گسترش امکان فعّالیت احبّاء در راستای همگرائی و همبستگی ملّت و دولت و اصلاحات بنیادی در ایران در دسامبر ۱۹۱۱ در پی دو اولتیماتم روسیه و اشغال نظامی ایران و کودتای ناصرالملک مجلس شورای ملّی منحل گشت و انتخابات دوره سوّم تا ۱۹۱۴ انجام نشد. از آن پس کابینه های ایران دوام آنچنانی نداشتند و تسلّط دولتهای روس و انگلیس بر دولت و مجلس فزونی یافت و باید یادآور شد که در سالهای پایانی سلسله قاجار اصلاحات اساسی بهمان دلائل بنیادی که در پیش آورده شد انجام نشد. نمایندگان دوره سوّم نیز بیشتر از عناصر محافظه کار و اعتدالیون بودند. با اعلام انتخاب مجدّد به سال ۱۹۱۳ بسیاری از بهائیان از حضرت عبدالبهاء اجازه نامزدی انتخابات و نمایندگی مجلس را درخواست می کردند. در آخر و در پی شکست نهضت مشروطه در ایران و تسلّط بیگانگان بر ایران حضرت عبدالبهاء جهت حرکت احبّاء در ایران را تغییر دادند و احبّاء را منع فرمودند. میرزا محمود زرقانی در بدایع الآثار در ذکر اقامت حضرت عبدالبهاء در رمله اسکندریه به سال ۱۹۱۳ چنین می نگارند:
و دیگر از جمله تلگرافات مهمه ئی که در ایّام اقامت مبارک در رمله اسکندریه صادر شد تلگرافی در جواب احبّای طهران بود که عرائض شتی در خصوص انتخاب اعضاء پارلمان ایران بساحت انور اعلی میرسید و جمیع استدعای آن مینمودند که استیذان عضویّت حاصل نمایند تا بهائیان نیز بانتخاب نفوس پردازند ولکن به کلّی احبّاء را منع فرمودند و عین تلگراف مبارک در جواب ایشان بواسطه جناب میرزا غلام علی دوا فروش این بود که "رضایت الهی خواهید نه عضویت پارلمان" و همچنین در این خصوص شفاهاً میفرمودند که بعد از انقلاب تا حال مکرّراً اهل ایران بانتخاب نفوس و تشکیل دارالشوری پرداخته اند و نتیجه ای حاصل نشده جز آنکه اختلال امور و انقلاب نفوس بیشتر گشته این مرتبه هم مثل سابق. در اینصورت هر قدر احبّاء از این آشوبها در کنار باشند و مشغول خدمت امرالله و نشر نفحات الله، آسوده ترند. انسان باید در امور وقتی اوقات عزیز را صرف نماید که منتج نتیجه ای گردد و خدمتی به عالم انسانی نماید و سبب ترقّی و اتّحاد ملّت شود نه باعث اختلال امور و ترویج اغراض نفوس.(۵۷)
پس دیده شد که در نتیجه عدم همبستگی دولت و ملّت و تفرقه و نفاق بین جناح های سیاسی، اصلاحات بنیادی در ایران انجام نشد و نتیجه کشمکشهای سیاسی ضعف کابینه دولت و مجلس بود که منجر به اشغال نظامی ایران توسّط روس در شمال و افزایش نفوذ نظامی انگلستان در جنوب گشت. در رویاروئی با چنین نابسامانی بنیادی و پیرو نه سال فعّالیّت احبّاء در راستای همگرائی و همبستگی ملّی، حضرت عبدالبهاء مصلحت را در آن دید که احبّاء را از فعّالیتهای نافرجام سیاسی بر حذر داشته توجّه و توان آنان را در راستای بنیادی تر و اساسی تر متمرکز کند.
نتیجه گیری
در خاتمه میتوان گفت که نگرش رهبران دیانت بهائی در مورد اصلاحات و ترقّی ایران از روشنفکران همعصر پیشرفته تر بوده و معلوم گردید که لزوم استقرار نظام مشروطه و حکومت مردم بر مردم در تعالیم بهائی بیش از چهل سال قبل از نهضت مشروطه آمده است. علاوه بر ارائه فرضیه نظری_ سیاسی مشروطیت شناخت حضرت عبدالبهاء از جامعه ایران و ویژگی های ساختار آن ایشان را بر آن داشت که فعّالیت بهائیان را در جهت بنیادی نزدیکی دولت و ملّت متمرکز نماید. همین واگرائی و شکاف بود که در آخر منجر به شکست مشروطیّت و دخالت دولتهای اجنبی در ایران شد. در این مختصر نقدی هم بر آراء سطحی براون و کسروی پیرامون گفتمان بهائیان در نهضت مشروطیت ارائه شد. جای بسی تأسّف است که دو تاریخ نگار بزرگ مشروطه در آراء خود در مورد دیدگاه و راستای حرکت جامعه بهائی کاستیهای فراوانی را وارد مواد و شواهد دست اوّل تاریخ کرده اند. امّا امروزه جای امیدواری است زیرا در دو دهه اخیر پژوهشگران دانشگاهی توانسته اند با توجّه به منابع تاریخی تازه این نقصانها را تا حدّ زیادی برملا کرده و طرحهائی نوین و جامعتر عرضه کنند.
مآخذ و یادداشتها
۱_ نگارنده لازم میداند از دوست گرامی جناب سیامک ذبیحی مقدّم که این مقاله را مستقلاًّ مرور نمودند نهایت قدردانی را به جا آورد. محقّق پرکار خانم مینا یزدانی نیز نسخه ای از یک دستخط دائره تحقیق مرکز جهانی بهائی را در اختیار نگارنده گذاردند که موجب سپاس بنده گردید. جنابان شائول بخاش و هوان کول نیز هر یک نسخ های اولیّه مقاله را مورد نقد و انتقاد قرار دادند. ناگفته پیداست که کاستیهای فراوان این مقاله نمایانگر نقصانهای تحقیقی نگارنده است و نه اشخاص نامبرده
۲_ واژه گفتمان در این مختصر به عنوان مترادفی برای واژه Discourse گزیده شده است. بنا بر تعبیر فوق گفتمان مجموعه کشمکشها و ستیزهای عقیدتی و ایدئولوژیکی است که گروههای رقیب برای نیل به موضعی محکمتر و قوی تر در پهنه قدرت بدان مشغولند. واضح است که ندای آئین بهائی در غوغای مشروطه نمونه بارزی است از تلاش و تکاپوی جامعه ای کوچک برای نیل به هدفی متعالی که همانا فراهم نمودن مقدّمه تجدّد و صلاح کشور با مطرح نمودن دستورالعملهای سیاسی و اجتماعی دیانت بهائی است. برای اطّلاع افزونتر و بحثی پر عمق تر پیرامون واژه گفتمان توجّه خوانندگان را به مقاله "از دیدگاه دیگر: گفتاری درباره گفتمان" نوشته ح.ق. عضدانلو در ایران نامه (سال هشتم شماره سه تابستان ۱۳۶۹) جلب می کنم.
۳_ برای بحثی جامع در مورد تعداد بهائی ها در ایران رجوع شود به مقاله Smith, peter. "A note on Babi and Baha'I Numbers in Iran," Iranian studies, 15 (1984), 296_ 301
۴_ رجوع شود به:
Edward G. Browne, The Persian Revolution 1905_ 1909, Mage Publishers 1999,صص۴۲۹_ ۴۲۴
۵_ کسروی. تاریخ مشروطیت ص ۲۹۲_۲۹۱
۶_ مآخذ فوق، ص ۶۰_ ۵۵۹
7- Mangol Bayat, Iran's First Revolution 1905_ 1909(Oxford: Oxford University press, 1991)
8- Janet Afary, The Iranian Constitutional Revolution 1905_ 1911 (New york: Columbia, 1996)
۹_ البتّه در سالهای اخیر از نقصانهای فوق با ارائه دو مقاله بنگارش دکتر فریدون وهمن "تأثیر نهضت بابی و بهایی بر نهضت روشنفکری ایران" (خوشه ها جلد شش) و خانم مینا یزدانی "دیانت بهائی و نهضت مشروطیت ایران از خلال الواح حضرت عبدالبهاء" (خوشه ها جلد دوازده) تا حدّی کاسته شده .
۱۰_ انجمن های پس از انقلاب مشروطه را باید از انجمنهای مخفی قبل از انقلاب جدا شمرد. انجمنهای مخفی پیش از انقلاب در صدد بیداری مردم و روشنفکری آنان بودند ولی انجمنهای پس از انقلاب الهام گرفته از نهادهای انقلابی انقلاب ۱۹۰۵ روسیه بنام Soviet بود. قوی ترین انجمنها انجمن تبریز بود که میتوان گفت بعد از ۱۹۰۶ از حکومت آذربایجان نیز پر قدرت تر گردید و حتّی برخی از مجتهدین استبداد طلب را علی رغم مخالفت دولت از تبریز تبعید کردند.
۱۱_ مجلس و انتخابات: از مشروطه تا پایان قاجاریه. منصوره نظام مافی ن ک.صص ۱۲۶_ ۱۲۵
۱۲_ رجوع شود به: Mangol Bayat, Iran's first Revolution 38
۱۳_ الواح حضرت بهاءالله الی الملوک و الروساء(دارالنشر البهائیه فی الرازیل ۱۹۸۳) ص ۵۹
۱۴_ توجّه خوانندگان را به مقاله دکتر شائول بخاش صص ۱۶۰_ ۱۵۵ جلب می کنم.
Shaul Bakhash, "The Evolution of Qajar Bureacracy: 1779_ 1879", Middle Eastern Studies 7, may 1971.
۱۵_ طرح مسئولیّت پادشاه و رؤسای مملکت به مردم از موضوعات مهم و بدیع اراده شده در الواح سلاطین میباشد. توجّه خوانندگان محترم را به این مهم معطوف می دارد که با مطرح نمودن وظائف متقابل از گونه پدر به اعضاء خانواده حضرت عبدالبهاء اساسا شخص پادشاه خودکامه ای چون ناصرالدین شاه را پای بند ضابطه ای می فرماید و یادآوری و گوشزد می کند که شاه در قبال مردم و رعیت مسئول ست. ر.ک به مقاله اساسی و مهم ذیل:
Mohamad Tavakoli_ Targhi, "From Patriotism to Matriotism: A Tropological study if Iranian Nationaism, 1870_ 1909, "International journal of Middle Eastern Studies(34) 2002, ص۲۳۸_ ۲۱۷
۱۶_ رساله مدنیّه صص ۳۱_ ۳۰
۱۷_ رساله مدنیّه ص ۲۲
۱۸_ رساله مدنیّه ص ۴۴
۱۹_ از اهمّ مسائل مورد بحث در رساله مدنیه همان مساله رعایا و فقراء می باشد. ر.ک به صص ۷۳و ۷۷و ۷۹
۲۰_ از جمله پژوهشهای مستقل و موجود رساله مدنیه: مسئله تجدّد خاورمیانه به قلم دکتر نادر سعیدی می باشد. در رساله فوق نگارنده نگرش حضرت عبدالبهاء را از دیدگاه تاریخی و جامعه شناسی تحت بررسی قرار داده اند.
۲۱_ حاج محمّد علاقبند یزدی در تاریخ مشروطیت ۲۰۱و ۱۲۳
۲۲_ بند ۹۳
۲۳_ جنبش تنباکو که مصادف با سالهای آخر حیات جمال قدم بود خیزش (قیام) بازاریها و علما و اصناف دیگر بر ضد امتیاز تنباکو بود. بنابراین قرار داد ناصرالدین شاه امتیاز کامل خرید تنباکو از کشاورزان و فروشش با بازرگانان را به شرکتی انگلیسی در مقابل نرخی نازل فروخت. بازرگانان و تجّار طبعاً از دولت ناراضی شدند چون سهم بزرگی از دلّالی محصول از دست آنان خارج میشد. عدم رضایت تجّار سریعاً به علما که همبستگی خویشاوندی و اقتصادی به آنان داشتند سرایت کرد و نهایتاً منجر به منحل کردن امتیاز تنباکو از طرف دولت ایران شد. ناگفته پیداست که دولت روس که از امتیار توتون بسیار ناراضی بود دخالتی مستقیم در تحریک و تشویق محرّکین داشت. فشار مردم بر دولت ایران به مقداری بود که حتّی در حرمسرای شاه زنها قلیانها را شکستند و از مصرف توتون سرباز زدند. در این رابطه ذکر دو نکته ضروری است. اوّل آنکه در پی منحل کردن امتیاز تنباکو از جانب دولت ایران علما نشان دادند که دارای نفوذ مؤثّری هستند و مشخّص شد که در عرصه سیاست ایران می توانند در مقابل دولت بایستند. ناصرالدّین شاه هم که تا آن زمان علما را آخوند می خواند از آن پس آنان را به القاب آقایان و حضرات خطاب میکرد که خود نمودار افزایش قدرت و نفوذ آنان بود.
۲۴_ دریای دانش صص ۸۶ و ۹۵
۲۵_ در هر دو مورد میرزا تقی خان امیر کبیر و میرزا حسین خان مشیرالدّوله مخالفت و کارشکنیهای آنان بر ضد حضرت باب و حضرت بهاءالله بر عموم خوانندگان روشن است. آنچه کمتر مورد بحث قرار می گیرد واکنش مثبت و ذکر خیری از حسن نیّات و خدمات ایندو توسّط جمال قدم و حضرت مولی الوری است. حضرت بهاءالله در لوح ابن ذئب از مشیر الدوله چنین یاد می کند: "شهادت می دهم که در خدمت دولت امین بود به شأنی که خیانت را در عرصه اش راهی و مقامی نبود و سبب ورود این مظلومان در سجن اعظم هم او بود ولکن چون در عمل خود صادق بود لائق ذکر خیر است." همچنین در بیانی خطاب به برخی رجال سیاسی ایران به سال ۱۹۱۲ در پاریس حضرت عبدالبهاء می فرمایند: "میرزا تقی خان صدر اعظم با آنکه ظلمی بر امر کرد که تا به حال کسی چنین نکرده معهذا در امور سیاسی و مسائل ملکی اساسی گذارد که واقعاً نهایت متانت را داشت و حال آنکه در هیچ مدرسه ای از اروپا داخل نشده بود ..."(بدایع الآثار جلد دوّم ص ۱۴۴) این نکته حائز اهمیّت است که نظر مثبت و ذکر خیر در وصف این دو صدر اعظم که آسیب زیادی به ادیان بابی و بهائی زدند گویای این حقیقت است که در بینش دیانت بهائی اصلاحات و ترقّی کشور از اهمیّت زیادی برخوردار است و بهائیان حتّی پشتکار و زحمات و کاردانی و نیت خیر دشمنانشان را هم نادیده نمی گذارند.
۲۶_ ر.ک به مجلس و انتخابات: از مشروطه تا پایان قاجاریّه بنگارش منصوره اتحادیّه (نظام مافی)
۲۷_ ر.ک به مأخذ فوق ص ۱۷
۲۸_ ر.ک به "ناسیونالیسم و تجدّد در فرهنگ سیاسی بعد از مشروطیت" در ایران نامه سال یازدهم شماره ۲ بهار ۱۳۷۲ صص ۱۸۷_ ۱۸۶
۲۹_ ر.ک به: Janet Afary, The Iranian Constitutional Rwvolution 1905_ 1911(New York: Columbia,1996), 269_ 271
۳۰_ ر.ک به مجلس و انتخابات: از مشروطه تا پایان قاجاریه بنگارش منصوره اتّحادیه (نظام مافی) ص ۶۸_ ۶۷
۳۱_ مائده آسمانی جلد پنجم ص ۴۶
۳۲_ نقطه الکاف ص ۴۶
۳۳_ برای نمونه ن.ک محاضرات جلد اوّل و دوّم صص ۹۵۱_ ۹۴۲
۳۴_ ر.ک به مآخذ زیر:Mangol Bayat, Iran's First Revilution صص ۷۰_ ۶۸ Janet Afary, The Iranian Constitutional Revolution 1906_ 1911 ۴۸_ ۴۶صصJuan cole, Modernity and Millennium صص ۱۰۴_ ۱۰۲
۳۵_ مکاتیب عبدالبهاء جلد سوّم ص ۴۵۵
۳۶_ ن. ک به: http://www2.h-net.msu.edu/~bahai/areprint/ab/M-R-M/Milani
صص ۲۳۰_ ۲۲۹
۳۷_ ر.ک به: ۱۸۰ ص Juan Cole, Modernity and Millennium
۳۸_ فریدون وهمن. "تأثیر دیانت بابی و بهائی بر نهضت روشنفکری ایران" در خوشه هائی از خرمن فرهنگ و ادب جلد شش ص ۱۹۷
۳۹_ ن.ک به: Marziah Gail, Arches of the Years, ص۱۹
40_ ن.ک به: Hanet Afary, The Iranian Constitional Revolution 1906_
1911, page 73
۴۱_ ن.ک به: Marziah Gail, Arches of years, ص ۷۳
۴۲_ از جمله این کوششها باید از ارسال جناب فاضل مازندرانی در دوره آغازین خدمات امری ایشان در سال چهارم مشروطیت بهمراهی جناب عبدالحسین اردستانی به عراق عرب و گفت و شنود با آخوند ملا محمّد کاظم خراسانی مجتهد شناخته شده و مشروطه خواه نام برد. برای اطّلاع بیشتر به کواکب الدریه ۱۶۵: ۲ نوشته عبدالحسین آیتی (آواره) و مقدّمه امر و خلق به قلم جناب احمد یزدانی صص د_ ط رجوع کنید.
۴۳_ کسروی. تاریخ مشروطه ایران ص ۲۹۱
۴۴_ ر.ک کواکب الدرّیه ۱۶۵: ۲ آواره می نویسد "عدم مداخله احباب مشروطه را نجات داد"
۴۵_ ن.ک ص ۳۵۹
۴۶_ رجوع شود به:
Edward G. Browne, The Persian Revolution 1905_ 1909,Mage Publishers 1999,صص ۴۲۹_ ۴۲۴
۴۷_ ر.ک به مجموعه الواح خطّی حضرت عبدالبهاء ص ۱۲۶
http://www2.h-net.msu.edu/~bahai/areprint/ab/M-R-M/Milani
۴۸_ یعنی در حدود ۱۳۳۰ هجری و یا بعد از ژوئیه ۱۹۱۱ میلادی
۴۹_ مکاتیب عبدالبهاء ۱۷۵_ ۱۷۳:۵
۵۰_ مجموعه الواح خطی مربوط به دوره مشروطیت ص ۲۲۳. ر.ک:
http://www2.h-net.msu.edu/~bahai/areprint/ab/M-R-M/Milani
۵۱_ برای اطّلاع بیشتر در مورد مجلس دوما ر.ک به:
John Morrison, "The State Duma: A Political Experiment" in Anna Geifman, Russia Under the Last Tsar: Opposition and subversion 1894_ 1917 (Oxford; Blackwell publishers, 1999)
۵۲_ ناظم الاسلام کرمانی. تاریخ بیداری ایرانیان ۱۵۴:۲ ملک المتکلّمین و سیّد جمال از ازلی های شناخته شده و فعّال سیاسی بودند.
۵۳_ کتاب براون در سال ۱۹۱۰ میلادی چاپ گشته و بنابراین لوح فوق باید پیش از آن صادر شده باشد. برای ملاحظه لوح ن.ک به: Edward G. Browne, The Persian Revolution 1905_ 1909,Mage Publishers 1999, ص ۴۲۶
۵۴_ ن.ک تاریخ بیداری ایرانیان ۵۲۱:۲
۵۵_ منصوره اتحادیه، مجلس و انتخابات: از مشروطه تا پایان قاجاریه ص ۱۵۰
۵۶_ مکاتیب عبدالبهاء جلد ۲ ص ۲۶۳
۵۷_ میرزا محمود زرقانی، بدائع الآثار ۳۷۰:۲

مهوش ثابت؛ شاعر و معلم بهایی زندانی





ماخذ: آموزشکده جامعه مدنی توانا
آن‌ روز تابستانی مهوش شهریاری، که بیشتر او را با نام‌ خانوادگی‌ همسرش «ثابت» می‌شناسند، برای ابلاغ حکم بیست سال زندانش از درون زندان اوین به دادگاه فراخوانده‌ شد، آرام‌تر ازهمیشه بود. وقتی «قاضی مقیسه» حکم بیست زندان تعزیری را به بانو مهوش‌ ثابت ابلاغ ‌کرد، مهوش که تا پیش از آن حرفی نزده‌ بود، چشم در چشمان قاضی دادگاهش گفت:« آقای قاضی اگر حکم اعدام می‌دادید با کلاس‌تر بودها» لبخندی زده و از اتاق بیرون آمده ‌بود.
مهوش ثابت، پرسابقه‌ترین زندانی اکنون بند زنان، متولد سال ۱۳۳۱ در شهر اردستان استان فارس است. او وقتی ۱۰سال بیشتر نداشت به همراه خانواده‌‌اش به تهران آمد. مهوش در رشته روانشناسی دانشگاه تهران لیسانس گرفت و بلافاصله و در سنین جوانی به کار آموزشی و معلمی مشغول‌ شد. او سال‌ها معلم و مدیر مدرسه بود و تا پیش از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، با کمیته ملی سوادآموزی ایران همکاری داشت. بعد از انقلاب مانند بسیاری دیگر از همکاران بهایی‌اش، محدودیت‌های بیشتری برای کار او ایجاد شد. از کار اخراج شد و از اشتغال به هر گونه کار آموزشی دولتی محروم.
در میانه دهه هفتاد، مهوش ثابت به همراه شماری از همکیشان بهایی‌اش موسسه‌ای آموزشی برای جوانان بهایی تاسیس کردند. این موسسه امکانی برای تحصیلات عالیه در اختیار جوانان بهایی قرار می‌داد که از تحصیل در دانشگاه‌های دولتی محروم شده بودند. ثابت به سبب سابقه‌اش در کارهای آموزشی، مدیریت این موسسه را برعهده ‌گرفت و تا پیش از دستگیری، به مدت ۱۵سال این موسسه علمی غیررسمی را مدیریت کرد.
بازداشت و دادگاه
مهوش ثابت در پانزدهم اسفند ۱۳۸۶ توسط ماموران امنیتی در مشهد بازداشت‌ شد. بعد از بازداشت به سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل ‌شد. در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۷، شش تن دیگر از بهاییان عضو گروه «یاران ایران» با اتهاماتی مشابه با اتهامات مهوش ثابت بازداشت ‌شدند. ثابت در طی ۲۰ ماه اولیه بازداشت‌اش تفهیم اتهام نشد و اجازه تماس با وکیل هم نداشت. در ۲۳ بهمن ۱۳۸۷، دادسرای امنیت تهران از صدور قرار مجرمیت برای مهوش ثابت و شش تن دیگر از مدیران جامعه بهایی به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل، توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» خبر داد. آن‌ها در ۲۲ خرداد ۱۳۸۹، به اتهام «جاسوسی، توهین به مقدسات، تبلیغ برعلیه نظام و رواج فساد فی الارض» به بیست سال زندان محکوم شدند. این درحالی ‌بود که مهوش ثابت به همراه فریبا کمال‌آبادی، جمال‌الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی و وحید تیزفهم در آخرین جلسه دادگاه خود و در اعتراض به غیرعلنی و غیرحقوقی بودن رویه دادگاه، حاضر به حضور در دادگاه نشدند.
«یاران ایران» نام گروهی است که فعالیت‌های اداری جامعه بهایی را در ایران هدایت می‌کنند. این گروه جایگزین «محفل ملی ایران» شد که در واقع نظام اداری و تشکیلاتی بهاییان بود. این محفل با فشارهای حکومت تعطیل شده‌ بود. بهاییان تأسیسات رسمی روحانیت را مردود می‌دانند و بنابراین وظایف اداری که در مذاهب دیگر به طور سنتی در حوزه مسئولیت روحانیون است، در بین بهاییان بر عهده محفل‌های روحانی است.
در ۲۴ شهریور ۱۳۸۹، دادگاه تجدید نظر پس از حذف اتهاماتی چون جاسوسی و همکاری با دولت اسرائیل، این حکم را به ۱۰ سال کاهش‌ داد. این حکم به صورت شفاهی به وکیل خانم ثابت ابلاغ ‌شد. اما نهایتا حکم دادگاه تجدید نظر از سوی دادستان کل کشور، برخلاف شریعت تشخیص داده‌ شد و مجددا به ۲۰ سال افزایش ‌یافت.
در مرداد ۱۳۸۹ پس از ابلاغ حکم دادگاه بدوی، مهوش ثابت و شش عضو دیگر جامعه بهاییان به زندان رجایی‌شهر منتقل ‌شده بودند. در پی انتقال این گروه به زندان رجایی شهر، مهوش ثابت به همراه فریبا کمال آبادی به بند ۲۰۰ زندان گوهردشت کرج فرستاده ‌شدند. در سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ این دو در پی انحلال بند زنان زندان رجایی‌شهر به زندان قرچک ورامین منتقل‌ شدند، اما دو هفته بعد مجددا به زندان اوین برگردانده‌شدند.[۱]
اعتراض فعالان حقوق بشر
پس از ابلاغ حکم بیست سال زندان برای مهوش ثابت و دیگر رهبران جامعه بهایی، در مرداد ۱۳۸۹، مجموعه فعالان حقوق بشر ایران در بیانیه‌ای به این احکام اعتراض‌کردند.[۲] مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ضمن محکوم کردن رویکرد دستگاه قضایی- امنیتی، نه تنها اساس بازداشت و صدور حکم برای این شهروندان ایرانی را موضوعی غیرحقوقی، مغرضانه و فاقد حداقل وجاهت قانونی و انسانی خواند، بلکه آن‌را به‌عنوان نمونه‌ای عینی از نقض کرامت و حرمت انسانی و اساس آزادی اندیشه و بیان ارزیابی ‌کرد. در این بیانیه آمده‌ است:
«در پی ممنوعیت تمام مؤسسات انتخابی و انتصابی بهایی در ایران در سال ۱۳۶۲ و اعدام اکثر اعضای سه محفل روحانی ملی اداره کننده امور بهاییان، یک مجمع موقت با عنوان یاران ایران با اطلاع کامل حکومت ایران تشکیل‌ شد که هفت شهروند فوق در این مجمع به صورت شفاف به امور اولیه جامعه سیصدهزار نفره بهاییان ایران به‌ عنوان بزرگترین اقلیت مذهبی کشور رسیدگی می‌کردند. فارغ از عاری از مستند بودن مجموع اتهامات وارده، این محکومیت در حالی صورت‌ گرفت که هفت عضو رهبری جامعه بهایی بیش از دو سال است که در بازداشت غیرقانونی به ‌سر می‌برند و در طی دو سال مورد اشاره از حداقل حقوق انسانی و قانونی خود بی‌بهره مانده‌اند. علاوه بر بلند مدت بودن بازداشت موقت این افراد (قریب به دو سال) همگی این زندانیان به‌عنوان مصداقی از شکنجه سفید، در محیط‌های بسته مانند سلول‌های انفرادی یا چند نفره و جدا از سایر زندانیان به صورت بلند مدت نگهداری شده‌اند.»
در ادامه، این بیانیه با اشاره به تاریخچه برخورد با جامعه بهایی، خواستار پیگیری جدی نهادهای بین‌المللی دربرابر نقض حقوق آنان شد:
«دولت مذهبی ایران در سال‌های گذشته، ده‌ها تن از شهروندان بهایی را در زندان‌ها اعدام کرده، به تخریب خانه‌های آنان اقدام نموده و به ویرانی گورستان‌های آنان پرداخته‌ است. همچنین، ممانعت از بیان عقیده و اندیشه، مشکل‌ کردن دفن اجساد بهاییان، محرومیت از تحصیل، بازداشت و آزار و اذیت، صدور احکام سنگین، توهین به مقدسات، تفتیش عقاید را نیز باید در به کارنامه بلند بالای دولت ایران در خصوص بهایی‌ستیزی و بالطبع نقض آزادی اندیشه و بیان و آزادی مذهب افزود. مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ضمن خواست به رسمیت شمرده شدن حقوق انسانی و شهروندی بهاییان ایران، آزادی فوری و بی‌قید و شرط رهبران این جامعه مذهبی و همینطور اعاده حیثیت از آنان و یا برگزاری دادگاه علنی در بستر حقوقی همراه با مستندات را به‌عنوان حقی انکار ناشدنی خواستار است.»
احساس خواهری
«رکسانا صابری»[۳]، روزنامه‌نگار ایرانی- آمریکایی که مدتی را با مهوش‌ ثابت در زندان اوین همبند بود در مقاله‌ای در روزنامه «واشنگتن پست»[۴] با اشاره به خاطرات خود از دوران زندان به توصیف زندانیان زن بهایی پرداخت. او این مقاله را بعد از حکم بیست سال زندان برای آن‌ها نوشت.
رکسانا صابری در آغاز گفتار خود می‌نویسد که در دوران حبس در زندان اوین مدتی را با دو تن از رهبران جامعه بهایی به نام‌های مهوش ثابت و فریبا کمال‌آبادی سپری کرده ‌است. در این مدت همبندی یک احساس خواهری به آن‌ها پیدا کرده بود و از نگاه وی آنان زنانی بودند که تنها جرم‌شان اجرای مسالمت‌آمیز مراسم دینی خود و مقاومت در برابر زندانبانان برای زیر پا گذاشتن اعتقادات‌شان بود. صابری می‌نویسد:
«مهوش و فریبا هر کدام بین هشت ماه تا یک سال ممنوع‌الملاقات بودند. هر یک از این دو نیمی از دوران حبس خود را در سلول‌های انفرادی گذرانده‌ بودند و با خانواده و جهان خارج هیچ ارتباطی نداشتند. تنها چیزی که در اختیار آن‌ها بود نسخه‌ای از قرآن بود. پس از این مدت زندانبان‌ها به هریک از این دو یک مداد دادند. این مداد برای آن‌ها بسیار ارزشمند بود، اما تنها کاری که می‌توانستند با این مداد انجام‌ دهند حل جدول و معماهای روزنامه‌های دولتی ایران بود.»
صابری نوشته‌ است که با وجود شرایط دشوار و اتهامات سنگین، روحیه دو همبند بهایی وی بسیار عالی بود. هر سه آن‌ها سعی می‌کردند به بهترین وجه از امکانات محدود زندان برای حفظ روحیه و سلامت خود بهره ببرند. این دو نفر به رکسانا گفته بودند که با وجود همه فشارها بر جامعه بهاییان آن‌ها قصد ترک ایران را ندارند، چون وظیفه خود را نه تنها خدمت به بهاییان بلکه خدمت به کل ایرانیان می‌دانند.
بانوی شاعر
یکی از ویژگی‌های بارز مهوش ثابت، طبع فوق‌العاده او در بیان احساساتش در قالب شعر است.[۵] او در شعری به‌ نام مهلکه که در زندان سروده احساسات و باور خود را توصیف کرده‌ است:
آه در این سجن، چه با ما کنند — خاک به افلاک، چه سودا کنند
تیغ ، اگر بر رگ ما می‌زنند — خون به دلِ لاله‌ صحرا کنند
مُهر اگر بر لب ما می‌نهند — غنچه دهانان لب خود وا کنند
خاک اگر پیکر ما می‌شود — از گِلِ ما محشر کبری کنند
جام و سبويی اگر از ما شکست — میکده ها زنده و بر پا کنند
پای اگر بر سـرِ ما می‌زنند — افسر ما، گنبدِ مینا کنند
خار اگر بر سرِ ما می‌نهند — زنده جهان از دَمِ عیسی کنند
چاه اگر در رهِ ما می‌کَنند — یوسف کنعان همه پیدا کنند
بیم نداریم ز طوفان چه باک — کشتی نوحی سوی دریا کنند
گـر خَزَفی در رهِ ما گم شود — تاج جواهر همه پیدا کنند
پای به زنجیر اگر کرده‌اند — شهپرِ اندیشه هویدا کنند
راه به این پیـر اگر بسته‌اند — خیلِ جوانان همه غوغا کنند
گرهمه این بزم تماشا کنند — از چه از این مهلکه پروا کنند.[۶]
زندانی بدون مرخصی
ایرج کمال‌آبادی، برادر فریبا کمال‌آبادی در مصاحبه‌ای با «روز»[۷] در تاریخ ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲۲ درباره وضعیت مهوش ثابت و خواهرش گفت:
« بین ۳۰ تا ۳۵ نفراز زندانیان سیاسی و عقیدتی زن در زندان اوین در یک سالن نگهداری می‌شوند که فریبا و مهوش هم با آن ها هستند. بعد از پنج سال زندان بدون مرخصی و با توجه به شرایط مختلفی که برای آن‌ها به وجود آوردند از جمله انتقال به زندان رجایی‌شهر و سپس قرچک که واقعا وحشتناک بود، جان و تن‌شان فرسوده شده ‌است. در این پنج سال خیلی ناراحتی‌ها را تحمل‌ کردند و از لحاظ جسمی در وضعیت سلامتی به سر نمی‌برند. هر دو پوکی استخوان و مشکلات دیگری دارند که اگر امکان استفاده از مرخصی داشتند، کمی می‌توانستند به مداوا بپردازند اما علی‌رغم پی‌گیری‌های فراوان، اجازه مرخصی به آن‌ها نمی‌دهند.»
او در پاسخ به این سوال که قوه قضاییه چرا به آن‌ها مرخصی نمی‌دهند،[۸] گفت: « هیچ وقت جواب قانع‌کننده و منطقی نمی‌دهند. می‌گویند مرخصی شامل حال شما نمی‌شود. این هفت نفر که مدیران سابق جامعه بهاییت هستند در واقع مسئولیت‌شان با سازمان زندان‌ها نیست و زندانیان وزارت اطلاعات هستند و زیر نظر وزارت اطلاعات، محکومیت‌شان را سپری می‌کنند حتما از بالا دستوری هست که به این‌ها مرخصی ندهند و نمی‌دهند.»[۹]
مهوش ثابت، بانوی ۶۰ ساله، در پاییز سال ۱۳۹۱ در زندان دچار شکستگی لگن شد اما باز هم نتوانست برای درمان مرخصی بگیرد. او به دلیل حبس طولانی مدت در زندان و همچنین تغذیه نامناسب به پوکی استخوان شدید دچار شده که به شکستگی لگن وی انجامید.
همدلی فائزه هاشمی با زندانیان بهایی
یکی از نزدیک‌ترین دوستان مهوش در زندان اوین «فائزه هاشمی رفسنجانی»، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی بود. مهوش در یادداشت‌های روزانه خود به ارتباط همدلانه‌ فائزه هاشمی با بهاییان اشاره می‌کند. در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۹۱ می‌نویسد:
«امروز فائزه خانم اعلان‌ کرد که مایل ‌است ھمراه ما روزه بگیرد [یازدهم تا ۲۹ اسفند دوران روزه بهاییان است]. با او افطار کردیم. محبت او فوق‌العاده است.»
در ۲۸ اسفند می‌نویسد: «امشب افطار مھمان فائزه خانم بودیم. ھمه را دعوت کرده بودند به فسنجان با پسته رفسنجان، سالاد الویه و سوپ عالی. بعد ھم چند دقیقه‌ای صحبت‌ کرد. قرار است سی‌ام اسفند بعد از سال تحویل آزاد شود اما اعلان‌کرده که مایل‌است که سال تحویل را در زندان بگذراند، ھمراه با بقیه دوستانش.»
مهوش به همراه دیگر همبندانش در بند نسوان زندان اوین یعنی نسرین ستوده، حکیمه شکری، ژیلا کرم زاده مکوندی، مریم جلیلی، میترا زحمتی و نوشین خادم بعد از آزادی فائزه رفسنجانی نامه‌ کوتاهی خطاب به او نوشتند:
«فائزه عزیز، ساعت ۶:۳۰ صبح روز ۲۹ اسفند، در ساعتی نامنتظر از تو خواستند زندان را ترک کنی و در قبال پافشاری‌ات برای ماندن تا ساعت تحویل سال، بی توجهی نشان دادند. تو را در نیمه های شب به زندان آوردند و در ساعتی که همه خواب بودند نیز از زندان بیرون بردند در حالی که تو اعلان کرده ‌بودی مایلی لحظه تحویل سال را در زندان باشی. این ارزش بزرگی است که تو به عنوان زندانی سیاسی در اوین محبوس بودی. تلاش تو برای مبارزه با شرایط ناعادلانه زندانیان، هزینه‌هایی از جمله انتقال به انفرادی را به تو تحمیل کرد که با صبر و بردباری تحمل کردی. بر این باوریم که در لحظه تحویل سال به یادمان هستی. همان‌گونه که ما به یادت هستیم و سالی خوش توأم با امن و آسایش و آزادی برای تو و همه مردم ایران، آنچنان که شایسته آن هستیم، آرزومندیم.»[۱۰]
نامه به رییس جمهور
پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران و انتخاب حسن روحانی به‌عنوان رییس جمهور جدید، مهوش ثابت به همراه شش تن دیگر از رهبران جامعه بهایی در نامه‌ای خطاب به رییس جمهور جدید، وضعیت خود و جامعه بهاییان ایران را به او یادآوری‌ کردند. در ابتدای این نامه آمده‌ است:
«دعوت اخیر جنابعالی برای شرکت در گفتمانی همگانی درباره حقوق و وظایف شهروندی، بارقه امیدی در قلوب روشن نموده که شاید چنین لحظه‌ای اکنون برای مردم شریف ایران و سرنوشت این سرزمین مقدس فرا رسیده ‌است. ما نیز ضمن گرامیدشت این اقدام مبارک بر آن شدیم که در پاسخ به مسئولیت اخلاقی عمیق که نسبت به وطن خود علی‌الخصوص نسبت به جوانان این مرز و بوم احساس می‌کنیم، منویات قلبی خود را بیان نموده در این گفتمان مهم شرکت کنیم. ما این اقدام را از درون سلول زندان و علی‌رغم محدودیت‌های ناشی از آن و به عنوان جمعی از شهروندان قانون‌مند این مملکت انجام می‌دهیم، شهروندانی که بیش از پنج سال پیش صرفا به دلیل خدمات خود جهت تمشیت امور داخلی جامعۀ بهایی ایران دستگیر و روانه زندان شدند.»
در ادامه آن‌ها با طرح سوالاتی درباره چیستی جامعه مطلوب، ریشه بهبود وضعیت موجود حقوق شهروندی را تغییر در نگرش‌های کلان در سطح مدیریت جامعه بیان کردند:
«جناب رییس جمهور! مشورت با عناصر مختلف اجتماع درباره آیند مملکت صرفا می‌تواند قدمی اولیه در راه بنیان چنین اجتماع مترقی‌ای محسوب ‌گردد، اما آنچه اهمیت اساسی دارد این‌ است که برنامه‌های آموزش و پرورش کشور بازبینی‌شوند تا اطمینان حاصل کنیم که زمینه اجتماعی لازم برای پرورش یک فرهنگ پیشرو فراهم‌ شود. فرهنگی که بر اساس اصولی بنیادین از قبیل شرافت و کرامت انسان و تساوی شهروندان در برابر قانون استوار است.»
سپس، آن‌ها وضعیت خود و جامعه بهایی ایران را به‌ عنوان یکی از روشن‌ترین موارد نقض حقوق شهروندی پیش کشیدند:
«احکام صادره برای هزاران نفر از بهاییان در اخراج از مشاغل دولتی، اعدام بیش از ۲۰۰ نفر از بهاییان، اخراج هزاران نفر از جوانان دانشجو از دانشگاه‌ها در گذشته و همچنین احکام صادره در هشت سال اخیر برای صدها شهروند بهایی و وقایع وارده بر ما هفت نفر و روند قضایی که منجر به محکومیت هر یک از ما به بیست سال زندان گردید، دلایلی گویا بر اهمیت این نکته است و ضرورت وجود ضمانت برای اجرای این قوانین را صد چندان مورد تاکید قرار می‌دهد. به راستی اگر تدبیری چاره‌ساز اندیشیده نشود در شرایطی که حقوق افراد می‌تواند این‌چنین خودسرانه و دلخواهانه پایمال شود، چه کسی می‌تواند مطمئن باشد که همین اتفاق و همین سرنوشت که امروز ما گرفتار آن هستیم، فردا گریبان‌گیر او نخواهد شد؟»[۱۱]
شعری برای همبندی
«ژیلا بنی یعقوب»، روزنامه‌نگار و فعال حقوق زنان، که یک‌سال را در زندان اوین گذراند وقتی از روزهای آخر دوران زندانش می‌گوید، مهوش ثابت‌ (شهریاری) جایگاه مهمی می‌یابد:
«دو سه هفته‌ای که به آزادی‌ام از زندان مانده‌ بود، تعدادی از دوستان روی ستونی که نزدیک تختم بود برایم روزشمار آزادی زدند، و دو سه نفرشان هر روز شعری رویش می‌نوشتند. یکی از روزها دیدم مهوش خانم شهریاری که از پنج سال پیش بدون یک روز مرخصی در زندان است، شعری را که خودش سروده‌ بود بر کاغذ کوچکی، بر همین ستون چسباند. چقدر دردناک بود این شعر برایم. به او گفتم: خیلی زیبا اما خیلی غم انگیز است. نگاهم کرد، نگاهش پر از غم بود، پر از درد و رنجی عمیق. مهوش خانم که شصت و چند سال دارد به خاطر مذهبش در زندان است. شعری که می‌گوید زندانی‌ها می‌آیند و می‌روند، و اما مهوش خانم و کسان دیگری از جمله فریبا کمال‌آبادی همچنان می‌مانند. این شعر اوست، با دست خط خودش که روی ستون بند زنان اوین چسبانده‌ بود:
غصه می‌خورند که می‌آیند،
خو می‌گیرند
می‌مانند
شادمانه می‌روند…
و
تو
همچنان نشسته‌ای
با قلمی در دست
و شعری
شاید برای هیچ‌کس.»[۱۲]
بی‌پاسخ ماندن درخواست‌های جهانی
در سیزدهم مه ۲۰۱۳ چهار کارشناس عالی‌رتبه حقوق بشر سازمان ملل متحد از ایران خواستند که هفت رهبر بهایی زندانی را فورا آزاد‌ کند. در این اعلامیه مطبوعاتی [۱۳] که شب پنجمین سالگرد دستگیری این هفت نفر صادر شد، این چهار کارشناس تأکید کردند که آن هفت نفر صرفا به خاطر باورهای دینی خود نگه‌ داشته شده‌اند و ادامه زندانی بودن آن‌ها ناعادلانه و غیرقانونی است و رفتار ایران با اقلیت‌های دینی، قوانین بین‌المللی را نقض می‌کند.
«احمد شهید»، گزارشگر ویژه درباره وضعیت حقوق بشر در ایران، «الحاجی مالک سو» رئیس کارگروه بازداشت خودسرانه سازمان ملل متحد، «هاینر بیلفلد» گزارشگر ویژه سازمان ملل درباره آزادی دین یا عقیده و «ریتا ایساک» کارشناس مستقل سازمان ملل متحد درباره مسائل اقلیت‌ها، امضاکنندگان این بیانیه مهم بودند.
مالک سو در این بیانیه گفت: «این هفت بهایی صرفا برای اداره امور دینی و اداری جامعه خود زندانی هستند. این افراد پس از محاکمه‌هایی که ضمانت‌های یک محاکمه عادلانه بر اساس قوانین بین‌المللی را برآورده نمی‌ساخت محکوم‌شدند.» همچنین ایساک اشاره‌ کرد که بهاییان بزرگ‌ترین اقلیت دینی غیرمسلمان ایران هستند و وجود آن‌ها و هویت دینی‌شان باید تحت اعلامیه سازمان ملل متحد درباره اقلیت‌ها حفظ شود. بیلفلد نیز نوشت: «ایران باید تضمین کند که بهاییان و دیگر ادیان اقلیت که به رسمیت شناخته نشده‌اند، می‌توانند بدون مانع و ترس به باورهای خود عمل‌ کنند.»[۱۴]
وزیر امور خارجه استرالیا، «سناتور باب کار»، نیز در هفدهم اردیبهشت سال ۱۳۹۲، درخواستی مبنی بر آزادی فوری هفت مدیر بهایی در ایران منتشر کرد. درخواست او بخشی از کمپین بین‌المللی «پنج سال بیدادگری»[۱۵]است که به مناسبت پنجمین سالگرد بازداشت مهوش ثابت و دیگر رهبران جامعه بهایی تشکیل شده است.[۱۶]
ایران تمام این درخواست‌ها را بی‌پاسخ گذاشته و حتی شرایط زندان رهبران بهایی بهبود نیافته است. هم‌اکنون بیش از پنج سال است که مهوش ثابت (شهریاری) در زندان است و در این مدت حتی یک روز هم به مرخصی نیامده ‌است.
آبان ۱۳۹۳ همزمان با ۱۵ نوامبر، روز نویسنده زندانی، انجمن جهانی قلم از مهوش ثابت به عنوان یک شاعر و نویسنده زندانی تقدیر کرد. به همین مناسبت آلبرتو مانگوئل، نویسنده آرژانتینی نامه سرگشاده‌ای خطاب به مهوش ثابت منتشر کرد. او در این نامه با اشاره به یکی از اشعار خانم ثابت که بیان می‌کند با رفتن روشنایی دیگر حتی نمی‌تواند اندوه خود را ببیند، آمده که من امیدوارم پایان اندوه شما نزدیک باشد، اما این پایان نباید با تاریکی عجین باشد بلکه نتیجه آزادی باشد، همان‌طور که آفتاب حق طبیعی همه است که نمی‌توان از کسی سلب کرد. [۱۷]
[۱] AFPP: وبلاگ حمایت از زندانیان سیاسی گمنام در ایران
[۲] مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا)
[۳] وبلاگ رکسانا صابری
[۴] واشنگتن پست
[۵] شعر هم‌قفس از مهوش ثابت به یاد هم‌بند خود فریبا کمال آبادی٬ یوتیوب
[۶] کمیته گزارش‌‌گران حقوق بشر
[۷] خبرگزاری روز آنلاین
[۸] رادیو زمانه
[۹] مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا)
[۱۰] خبرگزاری جنبش راه سبز (جرس)
[۱۱] مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا)
[۱۲] وبلاگ ژیلا بنی‌یعقوب
[۱۳] وبلاگ جامعه بهاییان جهان :BIC
[۱۴] وبلاگ جامعه بهاییان جهان:‌BIC
[۱۵] وبلاگ جامعه بهاییان جهان: BIC
[۱۶] وبلاگ جامعه بهاییان جهان:‌BIC
[۱۷] رادیو فردا