۱۳۹۶ فروردین ۶, یکشنبه

🌹🌷🌻🌹🌷🌻مفهوم خدا در دیانت بهائی🌹🌷🌻



اعتقاد بهائی به خدای یگانه بدین معنی است که جهان هستی و کلیه موجودات و نیروهای آن به وسیله قدرتی یگانه و ماورای طبیعی خلق شده است. این وجود که ما او را خدا می نامیم دارای اختیار تام بر خلقت خود (قدرت مطلق) و واجد علم تمام و کمال به آن (علم مطلق) است. اگر چه ذات الهی ممکن است برای ما مفاهیم متفاوتی داشته باشد، اگرچه ممکن است با زبان های مختلف به او دعا کنیم و با نام های مختلف –الله یا یهوه، خدا یا برهما- او را بخوانیم، ولی همه به همان ذات یگانه نظر داریم.
حضرت بهاءالله در ستایش خلقت الهی می فرماید:
جواهر توحيد و لطائف تحميد متصاعد بساط حضرت سلطان بيمثال و مليک ذو الجلالی است که حقايق ممکنات و دقايق و رقايق اعيان موجودات را از حقيقت نيستی و عدم در عوالم هستی و قِدم ظاهر فرمود و از ذلّت بعد و فنا نجات داده بملکوت عزّت و بقا مشرّف نمود و اين نبود مگر بصرف عنايت سابقه و رحمت منبسطه خود [2]
به فرمودۀ حضرت بهاءالله خداوند عظیم تر و لطیف تر از آن است که برای ذهن محدود بشری آن طور که شایسته است قابل درک باشد و یا بتوان تصویر دقیقی از او به نظر درآورد:
توحيد ِ بديع ِ مقدس از تحديد و عرفان ِ موجودات، ساحت ِ عزّ ِ حضرت ِ لايزالی را لايق و سزاست که لَم يَزَل و لايزال در مکمن قدس اجلال خود بوده و فی ازل الآزال در مقعد و مقرّ استقلال و استجلال خود خواهد بود چه قدر غنی و مستغنی بوده ذات منزّهش از عرفان ممکنات و چه مقدار عالی و متعالی خواهد بود از ذکر سکّان ارضين و سماوات... [3]
بر اساس تعالیم بهائی، خدا چنان از خلق خود برتر است که مردمان تا ابد نخواهند توانست که حتی تصویر روشنی از او در ذهن خود شکل دهند و یا به چیزی جز ستایشی از دوردست ها نسبت به حقیقت متعالی او دست یابند. حتی اگر گفته شود که خدا قادر مطلق است، خدا محبوب اصلی است و یا بی نهایت عادل است، چنین عبارت هایی از تجربۀ بسیار محدود بشر نسبت به قدرت، عشق و عدالت سرچشمه گرفته است زیرا در حقیقت دانش ما از هر چیز، به دانش ما از صفات یا کیفیاتی که برایمان قابل درک است محدود می گردد:
بدانکه عرفان بر دو قسم است معرفت ذات شیء و معرفت صفات شیء. ذات شیء بصفات معروف ميشود و الّا ذات مجهولست و غير معلوم. و چون معروفيّت اشيا و حال آنکه خلقند و محدودند بصفاتست نه بذات پس چگونه معروفيّت حقيقت الوهيّت که نامحدود است بذات ممکن... لهذا ادراک عبارت از ادراک و عرفان صفات الهی است نه حقيقت الهيّه. آن عرفان صفات نيز بقدر استطاعت و قوّه بشريّه است کما هو حقّه نيست [4]
بنابراین عرفان و شناخت خدا برای انسان به معنای شناخت صفات و کیفیات اوست، نه عرفان ذات او، ولی چگونه می توان به شناخت صفات الهی دست یافت؟ حضرت بهاءالله فرمود همه چیز در خلقت ساختۀ دست خداست، بنابراین هر یک بخشی از صفات الهی را منعکس می سازد. برای مثال، حتی در ترکیب آشنای تخته سنگ یا بلور می توان نظم خلقت الهی را مشاهده کرد. ولی هر چه شیء پاک تر و پالوده تر باشد، بهتر می تواند صفات الهی را منعکس سازد. از آنجا که پیامبران یا مظاهر ظهور الهی عالی ترین شکل خلقت هستند که ما می شناسیم، می توانند کامل ترین شناخت صفات الهی را که برایمان در دسترس است، فراهم کنند:
آنچه در آسمانها و زمين است محالّ بروز صفات و اسمای الهی هستند چنانچه در هر ذرّه آثار تجلّی آن شمس حقيقی ظاهر و هويداست... خاصّه انسان که از بين موجودات باين خلع تخصيص يافته... چنانچه جميع صفات و اسمای الهی از مظاهر انسانی بنحو اکمل و اشرف ظاهر و هويدا است... و اکمل انسان و افضل و الطف او مظاهر شمس حقيقتند بلکه ما سوای ايشان موجودند باراده ايشان و متحرّکند بافاضه ايشان. [5]
اگر چه یک صخره یا درخت نیز بخشی از لطافت و ظرافت آفریدگار خود را ظاهر می سازند، ولی فقط موجود هوشیاری مثل انسان می تواند صفات الهی را در زندگی و اعمال خود به نمایش درآورد و از آنجا که مظاهر الهی از ابتدا در مرتبۀ کاملی از وجود قرار دارند، در زندگی آنان به کامل ترین وجه می توان معنای عمیق ترِ صفات الهی را درک نمود. خداوند در جسم خاکی محدود نیست و به همین جهت انسان نمی تواند به صورت مستقیم او را ببیند یا به شخصیت وی پی برد. بنابراین در حقیقت شناختن مظاهر الهی نزدیک ترین راه شناسایی پروردگار است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر