۱۳۹۶ فروردین ۱۷, پنجشنبه

اهل بهآء چه کسانی هستند؟


لوحی است به تفصیل، نازله از قلم اعلی، به امضاء خادم‌الله، به تاریخ 15 جمادی‌الأوّل 1304 قمری که در مجموعه آثار قلم اعلی شماره 28، صفحه 366 تا 378 درج شده است. کلام آغازین آن، به فارسی راجع به اهل بهآء است.
ط، دوست مکرّم جناب آقا سیّد محمّد ناظم علیه بهآءالله ملاحظه فرمایند
2 5 1
بسم ربّنا الأقدسِ الأعظمِ العلیّ الأبهی
ذکر حقیقی و ثناء معنوی اهل بهآء را لایق و سزاست که به هدایت کلمۀ علیا به افق اعلی توجّه نموده‌اند و رحیق مختوم را به اسم قیّومش آشامیده‌اند. ایشانند نفوسی که کینونت استقامت از استقامتشان ظاهر و حقیقت عرفان از عرفانشان باهر. ایشانند مشارق حمد الٓهی و مخازن حکمت صمدانی. انوار عالم از نورشان مُشرِق و اقبال امم از اقبالشان پدیدار. ایشانند نفوسی که سطوت عالم و شوکت امم ایشان را منع ننمود و شبهات و اشارات و تجارات و ثروت عباد و ما فِی البلاد محروم نساخت. به اصبَع انقطاع حجبات را خرق نمودند و سبحات را دریدند. به قوّت ملکوتی بر خدمت امر قیام کردند؛ قیامی که سبب قعود مشرکین شد و به اطمینانی که سبب اضطراب معتدین گشت. زخارف و الوان دنیا سدّ نشده حایل نگشت. به قلوب نورا و وجوه بیضا در یوم جزا قصد مقرّ فدا نمودند؛ تاج روح را نثار ره دوست یکتا کردند. ایشانند که ذکرشان در کتب قبل و بعد از قلم‌الله جاری و نازل. قد أنزَلَهُ الرّحمن فِی الفرقان، "رجالٌ لاتُلهیهُم تجارة و لا بیعٌ عن ذکرالله"1 و ما قال احدٌ من حروفات الفرقان، "طوبی لنا و طوبی لأصحاب قائمنا و طوبیٰهم افضلُ مِن طوبانا."2 حضرت داود می‌فرماید، "موسی و هٰرون بین کَهَنَته و صموئیل بین الّذین یدعون باسمه."3 و مقصود از کَهَنه نفوس موقنۀ مطمئنّۀ به این امر اعظم و نبأ عظیم بوده. و در کتب مخصوص کاهن را "خادم" تفسیر نموده‌اند. می‌فرماید در آن یوم موسی و هٰرون بین خدّام او مذکور. ایشانند اقویا. اقتدار امر ایشان را ضعیف ننمود و ظلم جبابره و فراعنه از ذکر و ثنا در ناسوت انشا باز نداشت. ایشانند بحر موّاج و علّت نجاح و نجاة.
از قبل یک ذبیح مذکور و کتب عالم به وصفش شاهد و گواه؛ و حال هزاران ذبیح از نار محبّت الٓهی و نور رحمت رحمانی و عشق حضرت سبحانی قصد مقرّ اقصی نمودند و به شهادت کبری فائز. یک نفس از آن نفوس مقدّسه زنده برنگشت. مع‌ذلک ناس متنبّه نه. به غفلت تمام در اطفآء نور مالک انام ساعی و جاهدند. آیات عالم را فرا گرفته و اقتدار حقّ جلّ جلاله به مثابۀ آفتاب در قطب سمآء معانی و بیان مُشرق و لائح. از اوّل یوم مِن غیر توقّف و صَمت و سکون به اعلَی النّدآء اَمام وجوه وَریٰ قائم و ظاهر و کلّ را بما أرادَهُ‌الله امر فرمود. لوح حضرت سلطان را مشاهده کنید و هم‌چنین الواح ملوک را.
یا حبیبی، عالم متحیّر اگر انسان از این ظهور محتجب مانَد، به چه تمسّک جوید و به چه رو در عرصۀ اهل ایقان و عرفان قدم گذارد. در هر حین کتابی مبین از سمآء مشیّت نازل و در هر آن نیّر برهان از افق سمآء عرفان مُشرق و لائح. صَدَقَ ربُّنا و مقصودُنا و محبوبُنا و مقصودُ مَن فِی السّموات و الأرضین. قول الرّبّ تعالی و تَقَدَّس:
"یا عبد حاضر، جزاء اعمال ناس را در یوم جزا از مالک اسما و فاطر سما محروم نمود." انتهی ...
حال، به لسان پارسی آیات الٓهی را بشنو. از اوّل امر الی حین مَن فِی الأرض را از ملوک و مملوک و عالم و جاهل، مِن غیر ستر و حجاب، به مالک الرّقاب دعوت نمودیم. سبیل واضح و دلیل لائح؛ آیات نازل و بیّنات ظاهر. مع‌ذلک خلق به اوهام متشبّث و از حق غافل إلّا مَن شآءَ ربُّک. معرضین بیان مع آن که حزب قبل را که خود را افضل اهل عالم می‌شمردند دیده‌اند و در یوم جزا بر آنچه ارتکاب نمودند مشاهده کرده‌اند، در این ظهور مجدّد به ترتیب حزبی مانند حزب قبل مشغولند. قل اتّقوا الله و لاتتّبعوا سننَ الغافلین. اتّبعوا مَن أتیٰکُم بملکوتِ البیان و سلطانٍ مبین. در قرون و اعصار بر منابر به شتم یکدیگر مشغول. فرقه‌های مختلفه هر یک به وهم خود سبیلی اخذ نمود و چون نیّر ظهور از افق ارادۀ حقّ جلّ جلاله اشراق فرمود کل بر اعراض و اعتراض قیام نمودند و سبب اعظم و علّة کبری اعراض علما و فقهای عصر بوده که در سنین اوّلیه به نفاق قیام نمودند و بر سفک دم اطهر فتویٰ دادند. علمای ارض شین و ارض صاد و بلاد اُخریٰ عمل نمودند آنچه را که عین عالم گریست و لوح و قلم نوحه نمود. سبحان‌الله، مثل شیخ محمّدحسن نجفی، که قطب علمای ایران بود، اوّل مَن أعرَض مشاهده گشت. دیگر عمل سایر علما معلوم و واضح. به قدر سَمّ اِبرَه از حقیقت امر آگاه نه. حال تازه حرف‌های آن حزب به میان آمده. بگو ای غافلین یوم یوم‌الله است؛ لایُذکَرُ فیه إلّا هو. از مغرب اوهام به مَشرق یقین توجّه نمایید؛ از ما عندَ الخلق بما عندالله رجوع کنید. فرصت را از دست مدهید. وقت را غنیمت شمارید. به یک آنِ این ایّام قرون و اعصار معادل ننماید. بشنوید ندای این مظلوم را؛ از ظلم به عدل و از اعتصاف به انصاف اقبال نمایید. ایّام چون برق در مرور؛ جهت نمایید شاید به انوار توحید حقیقی فائز شوید. عَبَدۀ اوهام خود را موحّد می‌دانستند و عاکف ظنون خود را منقطع می‌شمردند؛ و چون نیّر امتحان از افق ارادۀ رحمن اشراق نمود، کلّ در خسران مبین مشاهده گشتند. ابناء خلیل و ورّاث کلیم که ایشان را پست‌ترین احزاب می‌شمردند حجبات را خرق نمودند و سبحات را دریدند و رحیق مختوم را از ید عطآء حضرت قیّوم اخذ نمودند و آشامیدند؛ و علمای شنیعه که به شیعه معروفند الی حین متوقّف و مُعرض. لعمرالله ظلمی از آن نفوس ظاهر شد که از اوّل ابداع الی حین شبه آن مشهود نه. آن جناب باید به حکمت و بیان اهل امکان را، علی قدر مقدور، به ظهور مکلّم طور بشارت دهند و آگاه نمایند. شاید از فُرات رحمت مالک قدم که از یمین عرش اعظم جاری است بیاشامند و زنده شوند و به حیٰوة سرمدی فائز گردند.
حزب الهی را تکبیر می‌رسانیم و به عنایت و شفقت و رحمت حق بشارت می‌دهیم. بگو یا حزبَ‌الله به سیوف تقویٰ و اعمال طیّبه و اخلاق روحانیّه حق را نصرت نمایید. شاید نار ضغینه و بغضا که در صدور اهل مذاهب مشتعل است به امطار رحمت رحمانی و کوثر نصایح سبحانی خاموش شود. بگو یا حزبَ‌الله ندای مظلوم را بشنوید؛ شاید صریر قلم اعلی شما را به مقصود فائز فرماید و به ذروۀ علیا کشاند. البهآء المُشرقُ مِن سمآء بیانی علی أولیائی الّذین ما مَنَعَتْهُمْ سَطوةُ العلماء و ضوضآء العرفا عن الله ربّ العالمین. انتهی
از جذب بیان مقصود عالمیان، در این لیلۀ مبارکه، جمیع اشیآء مجذوب مشاهده می‌شوند؛ رحیق مختوم اخذشان نموده؛ عالمی غیر این عالم دارند و وجد و سروری که ادراکات موجودۀ در ارض ترابی از ذکر و وصفش عاجز و قاصر. در هر حال به حبل عنایتش متمسّکیم و به ذیل فضلش متشبّث و از او می‌طلبیم عباد غافل را به بحر دانایی راه نماید و کرم فرماید. إنّ ربّنا هو السّامع المجیب و بالاجابة جدیر...
لله الحمد بحر غفران احاطه نمود و دریای بخشش به کمال اوج ظاهر. ای کاش اهل عالم آگاه می‌شدند وخود را به اشتغال دو یوم از نعمت باقیه و عزّت سرمدیّه محروم نمی‌نمودند. ولکن جزای اعمال اهل ارض را منع نموده و محروم ساخته. در جمیع احوال الأمرُ و الحُکمُ للغنیّ المتعال...
فضل است که احاطه نموده؛ رحمت است که سبقت گرفته و می‌گیرد. جمیع عالم قادر بر تحدید فیوضات یک کلمه از کلمات حقّ و یک حرف از آثار قلم اعلی نبوده و نیست. انسان متحیّر بل اهل فردوس اعلی متحیّر که چه سُکری است عالم را فرو گرفته و از تقرّب به حقّ جلّ جلاله منع کرده. حیرت اندر حیرت؛ عجب اندر عجب...
1- قرآن مجید، سورۀ نور (24)، آیۀ 37. (نفوسی که تجارت و خرید و فروش آنها را از یاد خدا باز نمی‌دارد.)
2- تنها موردی که در ارتباط با این ملاحظه شد حدیثی است که العیاشی از حضرت علی ابن ابیطالب نقل کرده و در تفسیر صافی مذکور است که فرمودند، "طوبى لهم و طوبى لكم، و طوباهم أفضل من طوباكم، قال: قلتُ صدقتَ يا أمير المؤمنين، طوباهم برؤيتك، و طوبانا بالجهاد معك، و طوبانا بطاعتك، و مَن هؤلاء الذين طوباهم أفضل من طوبانا؟ قال(ع): أولئك شيعتي الذين يأتون من بعدكم، يطيقون ما لا تطيقون و يحملون ما لا تحملون." (در موقعی که حضرت علی بن ابیطالب از ابن ملجم ضربه خوردند فرمودند، "خوشا به حال آنها و خوشا به حال شما و خوشا از برای آنها بهتر است از خوشا برای شما." یکی گفت، "حق با تو است یا امیرالمؤمنین؛ خوشا به حال آنها که تو را دیدند و خوشا به حال ما که در کنار تو جنگیدیم و خوشا به ما برای طاعت تو. اینها چه کسانی هستند که خوشا از برای آنها بهتر است از خوشا برای ما؟" حضرت فرمودند، "آنها پیروان ما هستند که بعد از شما می‌آیند و طاقت می‌آورند آنچه را که شما طاقت ندارید و تحمّل می‌کنند آنچه را که شما تحمّلش را ندارید.)
3- کتاب مزامیر آل داود، مزمور 99، آیۀ 6 چنین گوید، "مُوسَى وَ هَارُونُ بَيْنَ كَهَنَتِهِ، وَصَمُوئِيلُ بَيْنَ الَّذِينَ يَدْعُونَ بِاسْمِهِ. دَعَوْا الرَّبَّ وَهُوَ اسْتَجَابَ لَهُمْ." (ترجمه در متن فارسی کتاب مقدّس: موسی و هارون از کاهنانش و سموئیل از خوانندگان نام او، یهوه راخواندند واو ایشان را اجابت فرمود.)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر