فلسفۀ اجتماعی بهایی دیدگاهی جهانی برای توضیح روابط ضروری و پویای بین مردم و ملیّتها را ارائه میدهد.
شما میتوانید آن فلسفۀ اجتماعی را در آثار و تعالیم حضرت عبدالبهاء بیابید، که به موارد خاصّی از مشکلات و نابرابریهای اجتماعی اشاره کردهاند، ولی آنها را در پسزمینۀ یک دیدگاه جهانی گسترده و یکپارچه توصیف نمودند. آن دیدگاه جهانی منحصربهفرد دربارۀ سرنوشت بشر، وحدت جهانی را به صورت نقطۀ اوجی در تاریخ جمعی ما میبیند.
حضرت عبدالبهاء به ما آموختند که ضروری است که برای دیدن پدیدههای اجتماعی به صورت فرایندهای یکپارچه، لازم است که نگرشی جهانی به موقعیّت کلّی بشر داشته باشیم وآن ها را صرفاً مجموعهای از اتّفاقات مجزّا و نامربوط نبینیم. ایشان در نوشتهها و سخنرانیهای خود در تشخیص مشکلات اجتماعی دیدگاهی جهانی اتّخاذ نموده و سپس آنها را فراتر از تقسیمات دوتایی معمول با توجّه به موقعیّت بررسی میکردند تا نشان دهند تمرکز بر فقط یک جنبه از یک مشکل میتواند موجب تفکّری سادهانگارانه شود که فاقد چهارچوب معیار منسجمی است:
«ای محترمه در دورهای سابق هر چند ائتلاف حاصل گشت ولی بکلّی ائتلاف من علی الأرض غير قابل بود زيرا وسائل و وسائط اتّحاد مفقود و در ميان قطعات خمسه عالم ارتباط و اتّصال معدوم بلکه دربين امم يک قطعه نيز اجتماع و تبادل افکار معسور لهذا اجتماع جميع طوائف عالم دريک نقطه اتّحاد و اتّصال و تبادل افکار ممتنع و محال امّا حال وسائل اتّصال بسيار و فی الحقيقه قطعات خمسه عالم حکم يکقطعه يافته و از برای هر فردی از افراد سياحت در جميع بلاد و اختلاط و تبادل افکار با جميع عباد در نهايت سهولت ميسّر بقسميکه هر نفسی بواسطه نشريّات مقتدر بر اطّلاع احوال و اديان و افکار جميع ملل و همچنين جميع قطعات عالم يعنی ملل و دول و مدن و قری محتاج يکديگر و از برای هيچيک استغنای از ديگری نه زيرا روابط سياسيّه بين کلّ موجود و ارتباط تجارت و صناعت و زراعت و معارف در نهايت محکمی مشهود لهذا اتّفاق کلّ و اتّحاد عموم ممکن الحصول و اين اسباب از معجزات اين عصر مجيد و قرن عظيم است و قرون ماضيه از آن محروم زيرا اين قرن انوار عالمی ديگر و قوّتی ديگر و نورانيّتی ديگر دارد اينست که ملاحظه مينمائی در هر روزی معجزهء جديدی مينمايد و عاقبت در انجمن عالم شمعهای روشنی بر افروزد» (حضرت عبدالبهاء، منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد 1، صص 29-30)
بیائید به چند نمونه از دیدگاه کلّی و بیطرفانۀ حضرت عبدالبهاء نگاهی بیندازیم:
حضرت عبدالبهاء از جنبش کارگری دفاع کردند، ولی بر خلاف نگرش مارکسیست، روند تاریخ و جامعه را بر اساس طبقات در حال رقابت تعریف ننمودند. ایشان از حقوقی مناسب برای امرارمعاش برای کارگران، تقسیم سود میان کارگران توسّط کارفرمایان، قوانین ضدّ تراست (اتّحاد انحصاری شرکتها) برای حمایت از کارگران، حقّ کارگران برای استفاده از روشهای مذاکرۀ جمعی به جهت مذاکره با مدیریّت، و به کارگیری قوانین روحانی عدالت و شفقت، حمایت میکردند. در عین حال، ایشان تقاضاهای ستیزهجویانه و افراطی را از هر دو طرف رد میکردند. تعالیم بهایی ما را به از بین بردن شکاف بین فقیر و غنی به عنوان یکی از اصول اساسی یک جامعۀ عادلانه و پیشنیازی برای صلح جهانی دعوت میکنند. حضرت عبدالبهاء افراط در سرمایهداری و مادّی گرایی نهفته در آن را محکوم نمودند، ولی به فروپاشیدن تملّک خصوصی دعوت نکردند – در حقیقت، ایشان نیاز به انگیزههای فردی در نظام اقتصادی را تأکید کردند. همچنین حضرت عبدالبهاء کار را به درجۀ عبادت ارتقاء دادند، مسئولیّت فردی را تشویق کردند، و توصیه فرمودند که هر کس با یادگیری و انجام یک حرفه، شغل، تجارت، یا صنعت به کار مفیدی بپردازد.
حضرت عبدالبهاء غرب را به خاطر مادّیگرایی، استعمارگری، و انحطاط اخلاقی آن مسئول دانستند – ولی در عین حال غرب را برای احترام به آزادی، حمایت از حقوق بشر، پیشرفت علم و تکنولوژی، و دفاع از کثرت و سازش تشویق کردند.
اقدامات ایثارگرانۀ حضرت عبدالبهاء – بهخصوص غذادادن به گرسنگان – در طول سالهای پرآشوب جنگ جهانی اوّل و در پی سقوط امپراطوری عثمانی، منبع صلح و آشتی در فلسطین شد و عشق، مهربانی و خدمات ایشان به همۀ احزاب در حال ستیز نمونۀ نگرشی جهانی است که همۀ بهاییان تلاش میکنند ظاهر سازند.
حضرت عبدالبهاء نژادپرستی در آمریکا را محکوم نموده و فعّالانه با آن مبارزه میکردند – و در عین حال نگرشهای خشونتطلب و جداییطلب را رد نموده و به صلح و اتّحاد در بستری فراتر از همزیستی فرامیخواندند.
حضرت عبدالبهاء بیعدالتیهای اجتماعی را، که مردم را به فرقههای جدا تقسیم میکنند، محکوم نمودند. با این وجود، ایشان هرگز هیچ گروه، طبقه، نژاد، دین، یا ملیّتی را محکوم ننموده یا از آنها بت نساختند و همۀ آنها را در سایۀ تعالیم جدید بهایی دربارۀ یگانگی بشر میدیدند.
به عبارت دیگر، تعالیم حضرت عبدالبهاء عوامل اجتماعی را که عامل بیعدالتی هستند تشخیص داده و راهحلهایی عملی و روحانی برای اصلاح آنها از طریق قانون و یک نظام حکومتی جهانی پیشنهاد میکنند.
نظرها و دیدگاه های ارائه شده در این مقاله، مربوط به نویسنده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر