۱۳۹۶ تیر ۳, شنبه

نامه یکی از اساتید علمی دانشگاه آنلاین بهائیان در دوران محکومیت در زندان رجایی شهر

لحظه‌ای با من باش

ما که با هم در یک جا و یک خاک و یک فضا زاده شدیم، چرا بایستی تو حق رشد در این آب و خاک و فضا را داشته باشی و من محروم از آن؟
هموطن عزیز
روی سخنم با شماست. تویی که درد مرا می‌بینی و بی‌تفاوت از آن می‌گذری و تویی که با درد من و جامعه خود همدردی می‌کنی. درد مرا ببین. فریاد سکوتم را بشنو. لحظه‌ای اندیشه کن. پرسشم را پاسخ ده. پاسخت را نه به من بلکه با همگان در میان بگذار. و ببین در صفحه روزگار، تو در کجایی، من در کجایم، ما در کجاییم!
پس لحظه‌ای ساز گرانقدر خود را رها کن و به ناله حزین این چنگ شکسته گوش فرا ده و لحظه‌ای با من باش و دمی تامل کن.
آیا فکر می‌کنی که رتبه انسانیت تو بالاتر از دیگری است؟ آیا فکر می‌کنی برتر از من آفریده شده‌ای؟ آیا خون تو رنگین‌تر از من است؟ آیا به گونه‌ای بهتر از من خداوند را پرستش می‌کنی؟ آیا خداوند تو را دوست دارد و مرا هیچ؟ چی فکر می‌کنی؟
اگر فکر می‌کنی در اصل خلقت‌مان تفاوتی نیست، پس سایر تفاوت‌ها از بهر چیست؟
آیا تو ایرانی‌تر از من هستی؟ آیا فکر می‌کنی تو به خاک و وطنت عشق داری و من ندارم؟آیا تو از خاک ایران و نژاد آریایی هستی، من از خاک و نژادی دیگری هستم؟
اگر هم اینگونه بود مگر فرقی در انسانیت من و تو می‌کرد؟
پس حال که من و تو از یک خاکیم و از یک نژاد، رجحان و برتری تو بر من چیست؟ چرا تو باید هوای دیگری داشته باشی، فضای زیستن داشته باشی، حق رشد داشته باشی و من نداشته باشم؟ چرا بایستی این حق به تو داده شود اما از من گرفته شود؟ چه چیز باعث می‌شود که خود را بر حق بدانی و مرا مستحق ندانی؟ چگونه است که این حق را برای خود قائل می‌شوی ولی از من دریغ می‌کنی؟
آیا خوشبختی فقط از آن توست؟ آیا موفقیت فقط از آن توست؟ آیا حق تحصیل فقط از آن توست؟
ما که با هم در یک جا و یک خاک و یک فضا زاده شدیم، چرا بایستی تو حق رشد در این آب و خاک و فضا را داشته باشی و من محروم از آن؟
اگر تو هم با من هم عقیده‌ای، که این تفاوت‌ها بهر چیست، پس لحظه‌ای با من همراه شو و همدرد شو. تفکرات، نگاهت و رفتارت را منصفانه به کار بگیر و باور داشته باش که اندیشه رجحان و برتری تو بر من ما را از هم دور می‌کند.
پس درنگ نکن! و با رفتار خود به این تبعیض پایان بده.
آیا فراموش کرده‌ای که ۱۴ قرن پیش، در زمان حضرت رسول اکرم، اگر هر اسیری به یک فرد آزاد، تعلیم می‌داد آزاد می‌گشت. اما به عکس، در این زمان، مردان و زنان آزاده‌ای به خاطر تدریس و تعلیم، اسیر می‌گردند. فضیلت تعلیم و منقبت علم چنان بود که در قرون خیلی دور، سبب رهایی و رستگاری می‌گشت و حال در این دنیای مترقی و عصر تورانی، سبب اسارت و گرفتاری.
تو بگو ما را چه شده است که چنین فضیلت و منقبتی را از یاد برده‌ایم؟
تو هموطن عزیز من بگو تا کجا این تبعیض باید ادامه داشته باشد؟ چه وقت این نگاه را تغییر می‌دهی؟
اکنون سه سال از گرفتاری من و همکارانم به خاطر تعلیم و تدریس در دانشگاه بهایی ….می‌گذرد و هنوز دیده انصاف چهره خود را پوشانده است. آزادی‌مان را فدا کردیم و طعم اسارت را چشیدیم تا تو ای خوب من، به یاد بیاوری که چگونه گذشتگان، منقبت علم را ارج می‌نهاد و به لطفش اسیران جنگ را آزاد می‌کردند و حال در این زمانه، مفاخر گذشته را فراموش کرده‌اند.
و ما همچنان امیدوارانه منتظر تغییر نگاه تو هستیم.
مطمئن باش که این نیز بگذرد، اما چه با افتخار!
به مناسبت سومین سالگرد دستگیری
۹۳/۳/۱
رامین زیبایی
زندان رجایی‌شهر

رامین زیبایی ایشان در اردیبهشت ۹۴ پس از اتمام دوره محکومیت ۴ سال زندان،آزاد شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر