۱۳۹۶ اردیبهشت ۶, چهارشنبه
چرا بهايي هستم؟
در بسياري از مواقع سوال شده كه چرا من بهايي هستم؟
انسان به خاطر طبيعت جستجوگرش ، همواره در جستجوي حقيقتي است كه زندگي و حيات خود را بر اساس آن بنا نهد و راه خود را در زندگي بر اسا س آن تنظيم نمايد. انسان قوه تفكر دارد، مغزي دارد كه در پي اقناع فكري مي رودو در جستجوي هدف زندگي و معنا و مفهوم آن و راه درست رسيدن به آن است.
farzad -farhad khazaei moughani |
من در تعاليم حضرت بهاالله، موسس ديانت بهايي معنا و هدف حيات را يافتم . من تشريحات و توضيحات قانع كننده اي يافتم كه در جاي ديگر نديده بودم. من در تعاليم ديانت بهايي محبت حقيقي و واقعي به جميع نوع بشر را يافتم . من در تعاليم بهايي خضوع و خشوع را يافتم من در تعاليم بهايي خدمت به جميع نوع بشر ،بدون در نظر گرفتن دين و اعتقاد و رنگ و نژاد ،را يافتم. " در هر دوري، امر به الفت بود و حكم به محبت . ولي محصور در دايره ياران موافق بودنه با دشمنان مخالف. اما الحمد لله كه در اين دور بديع ، اوامر الهيه ،محدود به حدي نه و محصور در طايفه اي نيست . جميع ياران را به الفت و محبت و رعايت و عنايت و مهرباني به جميع امم امر مي فرمايند . مقصود اين است كه بايد با كل حتي دشمنان به نهايت روح و ريحان ، محب و مهربان بود" ( گلزار تعاليم بهايي ص 206)
من در تعاليم بهايي خطا پوشي و اغماض را يافتم چنانچه اگر از كسي قصوري صادر گردد ، ديگران ديده خطا پوش دارند و عفو مي كنند نه اينكه عيب جويي نمايند و در حق او ذلت و خواري پسندند.
من در تعاليم بهايي خير خواهي را يافتم . ديانت بهايي از پيروانش مي خواهد " دشمني نبينند و بد خواهي نشمرند. جميع من علي الارض را دوست انگارندو اغيار را يار دانند و بيگانه را آشنا شمرند.
من در ديانت بهايي خلوص نيت را يافتم من در تعاليم بهايي خواندم كه : " حسن نيت به جهت اعمال حسنه لازم است .. چه بسا مي شود كه نفسي عمل خيري مي نمايد ولي نيتش خالص نه . يا براي شهرت است يا به جهت عزت يا آرزوي غرور و نخوت است يا محض ريا و رياست. اينگونه اعمال ،نتايج باقيه نداردو سبب فوايد عموميه نگردد . عالم انساني را روشن نكند و آسايش و سعادت ابدي نبخشد. " (گلزار تعاليم بهايي ص 244)
من در ديانت بهايي ،صداقت در گفتار و عمل را يافتم. تعاليم بهايي مي گويد : " بدترين اخلاق و مغبوض ترين صفات كه اساس جميع شرور است ، دروغ است از اين بدتر و مذموم تر ، صفتي در عالم وجود ، تصور نگردد . جميع معاصي ( گناهان) به يك طرف و كذب (دروغ) به يك طرف . بلكه سيئات كذب افزون تر و ضرش بيشتر . راست گو و كفر گو بهتر از آن است كه كلمه ايمان بر زبان راني و دروغ گويي. " در ديانت بهايي" صداقت و صراحت مرجح بر جميع امور است ( گلزار تعاليم بهايي ص 403)
من در ديانت بهايي، عفت و عصمت را به معناي واقعي يافتم . : " اهل بها نفوسي هستند كه اگر بر مداين (شهرها) ذهب ( طلا) مرور كنند نظر التفات به آن ننمايند و اگر چه جميع نساء ارض به احسن طراز ( بهترين زيورها) و ابدع جمال (جديد ترين زيباييها) حاضر شوند، به نظر هوي، در آنها نظر نكنند. "(گلزار تعاليم بهايي ص 217)
من در ديانت بهايي توجه به علم و علم آموزي و رفع جهالت و ناداني و و ارج نهادن به مقام والاي حكما و عالمان را يافتم : " در اين ظهور اعظم ، كل بايد به علوم و حكم ، ظاهر شويد. "
" براستي مي گويم هر آنچه از ناداني بكاهد و بر دانايي بيافزايد ، او پسنديده آفريننده بوده و هست." " صاحبان علوم و صنايع را حق عظيم است بر اهل عالم ..في الحقيقه كنز حقيقي براي انسان ، علم اوست و اوست علت عزت و نعمت و فرح و نشاط ." ( گلزار تعاليم ص 221)
ديانت بهايي عدم تفكر و تقليد را مذموم مي داند و تاكيد در بكار گيري عقل دارد چنانچه مي فرمايد: " خدا علم و عقل را خلق كرده تا ميزان فهم باشد. "
شايد بگوييد : در اديان ديگر هم تعاليم اخلاقي مشابهي را مي توان يافت . اما من در ديانت بهايي عمل به تعاليم را يافتم . ايمان يك فرد بهايي از جمله ايمانهايي نيست كه در اثر نفوذ و تاثير گفته هاي ديگران و يا فشارهاي اطرافيان ايجاد شده باشد بلكه ايماني است كه با تفكر و پذيرش قلبي حاصل گرديده و به همين سبب است كه در اثر فشارهاي محيط به سادگي تغيير نمي يابد . از طرف ديگر آنچه تعاليم در ديانت بهايي يافتم ، تنها در لابلاي اوراق و كتابها نبود بلكه در عمل و در رفتار بهاييان آن را به چشم خود ديدم . زيرا در تعاليم بهايي ، بهايي بودن تنها به داشتن اسم بهايي بر خود نيست بلكه به عمل است. : " هميشه ايمان ،به اقرار و اعتراف بود لكن در اين امر اعظم به اعمال و افعال پسنديده است " (گلزار تعاليم بهايي ص 8 )
اليوم فعل مقدم بر قول است . پس جهد نماييد تا ازكل جوارح ، اعمال حسنه به ظهور آيد."( گلزار تعاليم ص 1)
هدف غايي حضرت بهاالله آن است كه افراد جديدي خلق شوند .يعني مردمي نيكوكار ،مهربان،باهوش و صديق و شريف كه بر مبناي احكام و موازين اين امر اعظم كه در اين مرحله جديد از تكامل عالم انساني ظاهر شده، عمل نمايند . خود را بهايي ناميدن كافي نيست بلكه بايد در تمام وجود ما آثار حيات بهايي ،نمودار شود."(گلزار تعاليم ص 12)
"احباي الهي نبايد مثل امم اخري در لسان شهد باشند و در عمل حنظل. كه به زبان، جوهر تسبيح و تقديس بودند و به افعال ، صرف آلودگي و ناپاكي . اليوم وقت عمل است."(گلزار تعاليم ص 9)"
آيا در بين دوستان شما كساني هستند كه صميمانه تعاليم و حقايق اديان ديگر را بر حق بدانند؟ بدون ترديد خير
اين جاست كه بهايي بودن همين را لازم دارد . يعني هيچ فردي نمي تواند خود را بهايي بشمارد مگر اينكه جميع پيامبران را برحق و از جانب خداوند و تعاليمشان را حقيقت واحد و وجود همگي آنها را يكي بداند. زيرا زيرا تعاليم و اصولي كه پيامبران در هر عصري به نوع انسان عطا فرموده اند ، در فروعات ،با هم متفاوت است اما در اصل ، واحد بوده و وظيفه همگي آنان ، هدايت بشر به شاهراه حقيقي و تربيت آنان است تا هر يك مظهر اخلاق و صفات ممتازه گردند و شايسته نام انسان به عنوان اشرف مخلوقات شوند. پس هر يك از پيامبران طبق ضروريات زمان خود ، تعاليمي را براي بشر آورده اند. پس قبول يكي از آنها مساوي است با قبول كل آنها و اعتراض بر يكي از آنها مساوي است با اعتراض بر جميع آنها .
Farhad |
Farzad |
کتاب اقدس در سجن اعظم در عکا در اواخر سال ١٢٨٦ ه. ق . ( ١٨٧٠ م ) از قلم مبارک جمال قدم نازل شده است.
محل نزول کتاب اقدس در بيت عبود بوده و اين محل الان در سجن اعظم مشهود و معين است.
از جمله مسائلی که دليل بر آغاز نزول کتاب اقدس در سال مزبور است، مطالبی است که در نفس کتاب
مندرج است.
در کتاب اقدس ذکر مسافرت ملک نمسه، فرانسوا ژوزف، نازل شده
است. اين مرد که در آن ايام از جمله سلاطين معروف بود، برای شرکت در جشن
افتتاح کانال سوئز در سال ١٢٨٦ ه. ق . ( ١٨٦٩ م ) با ساير مشاهير عالم به مصر رفت و
بعد از اينکه افتتاح کانال خاتمه يافت برای زيارت مقامات مت برکه اورشليم عازم
ارض اقدس شد. در کتاب مستطاب اقدس خطاب به ملک نمسه چنين
می فرمايند که تو به زيارت مقامات مت برکه در اراضی مق دسه آمدی، بيت را زيارت
کردی ولی از عرفان صاحب بيت محروم ماندی. اين مسئله دليل بر آن است که کتاب
مستطاب اقدس در حدود اواخر سال ١٢٨٦ ه. ق . ( ١٨٧٠ م ) نازل شده است.
از جمله مطالب ديگری که در کتاب مستطاب اقدس ذکر شده، مسئله سقوط ناپلئون
س وم امپراطور فرانسه است که با کمال ذّلت و بدبختی از سرير سلطنت و حکمرانی
ساقط شد و بعد از مدا که زجر و مشّقت کشيد وفات کرد.
در کتاب اقدس خطاب به قيصر آلمان ميفرمايند که تو متذ ّ کر و متنبه باش، ندای
الهی را بشنو و از امر الهی اعراض مکن و مغرور به جاه و جلال و سلطنت و حکمرانی
خود مشو، زيرا قبل از تو سلاطين بسياری بوده اند که با همه عظمت و جلال امر
الهی را نشنيدند و با کمال ذّلت به خاک فنا راجع شدند. عين بيان مبارک چنين است، می فرمايند:
( " اذکر من کان اعظم منک شأنًا و اکبر منک مقامًا اين هو و ما عنده " ( فقره ٨٦
مقصود از اين بيان مبارک، ناپلئون س وم امپراطور فرانسه است. سقوط امپراطوری
اين شخص در سال ١٨٧٠ م بود که مطابق با سال ١٢٨٧٧ هجری قمری است. چون در کتاب مستطاب اقدس
ذکر سقوط ناپلئون شده، بنابر اين بايد نزول اين کتاب مستطاب در حدود سال ١٢٨٦ و ١٢٨٧٧ ه. ق .
باشد.
يک مطلب ديگر هم در کتاب مستطاب اقدس ذکر شده است که سال نزول آن
ص يج
را تعيين می کند و آن عبارت از اين است که در ضمن خطاب قلم اعلی به يحيی ازل ميفرمايند:
" يا مطلع الاعراض دع الاغماض "
( و بعد برای تذ ّ کر به او ميفرمايند: " قد اخذ الّله من اغواک " ( فقره ١٨٤
يعنی ای يحيی، متنبه شو، خداوند هلاک کرد آن کسی را که تو را گمراه کرده بود.
مقصود از " من اغواک " سيد مح مد اصفهانی است که از ا ول امر برای يحيی و امثال
او مايه فتنه و فساد و بلا و اعراض بود. اين شخص با چند نفر ديگر از پيروان
يحيی که ايت عناد و دشمنی را نسبت به امر مبارک داشتند در سال ١٢٨٨ ه. ق . ( ١٨٧١ م(
در ع ّ کا به دست جمعی از احبا کشته شدند و اين قتل سر و صدائی در ع ّ کا بپا
کرد و کار منجر به اين شد که جمال مبارک را به دارالحکومه احضار کردند و مورد
استنطاق قرار دادند و حضرت عبدالبهاء را در محبس ليمان قريب شصت ساعت محبوس
کردند و اين وقايع البته اسباب بروز مشاکل و صدمات عظيمه شد. چون ذکر کشته شدن
سيد مح مد و هلاک او در کتاب اقدس نازل شده، معلوم است تا سال حدوث اين واقعه
يعنی ١٢٨٨ ه. ق . ( ١٨٧١ م ) هنوز نزول کتاب مستطاب اقدس تمام نشده بوده است.
اين شرحی بود در باره سالهائی که کتاب مستطاب اقدس از قلم مبارک در بيت
عبود در سجن ع ّ کا به تدريج نازل شده است.
حال ببينيم که مقام و رتبه کتاب اقدس چيست و چگونه است. در الواح عديده
جمال مبارک که بافتخار و اعزاز احباء نازل شده، راجع به کتاب اقدس بيانات
مف صله موجود است. مث ً لا در يک لوح ميفرمايند: "... کتاب اقدس بنفسه شاهد و
گواه است بر رحمت الهيه. به انبساطی نازل شده که ذکر آن ممکن
ص يد
نه و اوست مغناطيس اعظم از برای جذب افئدهء عالم. سوف يظهرالّله فی الارض سلطانه انه لهو المقتدر القدير ".
از اين قبيل مطالب در خصوص کتاب اقدس در الواح مبارکه بسيار است. در بعضی از
الواح مبارکه، کتاب مستطاب اقدس با القاب عظيمه متع دده وصف شده است. در يک
مقام ميفرمايند که کتاب اقدس " فرات الرحمة" است، " قسطاس الاعظم"، "ام الکتاب"
و از اين قبيل القاب در آثار مبارکه فراوان است. به هيچ يک از الواح و
آثار مبارکه کلمه " ُام الکتاب " اطلاق نشده و اين اصطلاح اختصاصًا از قلم جمال
قدم در باره کتاب مستطاب اقدس نازل شده است. کتاب اقدس است که سرچشمه و منبع
اصلی نظم بديع الهی است، زيرا در نفس اين کتاب می فرمايند:
( " قد اضطرب النظم من هذا النظم الاعظم" ( فقره ١٨١
يعنی هر نظم و قانونی که در عالم باشد متزلزل و سقيم و ناقص است مگر نظم الهی که
در کتاب مستطاب اقدس اساسش ذکر شده است. بعد ميفرمايند تمام انظمه سقيمه عالم
از بين خواهد رفت و نظم بديع الهی که احکام کتاب اقدس است، سبب حيات عالم خواهد شد.
حال ببينيم که در کتاب مستطاب اقدس چه مطالبی ذکر شده است. مندرجات کتاب اقدس
ا و ً لا عبارت از يک سلسله مواعظ و نصايح اخلاقی است. در اين قبيل آيات جامعه
بشر را به اخلاق نيکو، صفات پسنديده، مراعات حال مردم، محبت عمومی و اجتناب
از فتنه، فساد، غيبت، بدگوئی، کينه جوئی، و از اين قبيل تعاليم امر فرموده اند.
مطلب ديگری که در کتاب اقدس نازل شده، احکام است از قبيل صلات، صيام،
مراعات لطافت و نظافت و قيام به تبليغ امر و وجوب تعليم و تربيت فرزندان، اع م
از دختر و پسر و مسئله آيات و وظائف اعضای بيت العدل اعظم
ص يه
و احکام ازدواج و طلاق و از اين قبيل.
بعضی از احکام البته مجمل است و شرحش در الواح ديگر نازل شده و بعضی هم به تفصيل بيشتر ذکر شده
است.
مطلب ديگری که در کتاب اقدس ذکر شده، آياتی است خطاب به معرضين اهل بيان،
يعنی نفوسی که بعد از اظهار امر جمال قدم به عرفان حق فائز نشدند و راه اعراض و
اعتراض پيمودند. اين نفوس شبهاتی ايجاد کرده بودند و به وسيله آن شبهات مانع
عرفان اهل بيان به وجود مق دس من يظهره الّله می شدند مثل مسئله مکتب من يظهره
الّله که اگر خدا بخواهد در ضمن زيارت آيات کتاب اقدس به آن خواهيم رسيد. در
کتاب اقدس در ضمن آيات عديده جواب اين قبيل اعتراضات و شبهات بيانی ها را مطرح
فرموده اند و آياتی را از آثار حضرت اعلی نقل فرموده اند که دلالت تامه بر عظمت
ظهور من يظهره الّله دارد و بر وجوب اتباع و پيروی بلاشرط اوامر آن حضرت دلالت ميکند.
در خاتمه طرح اين مسائل، ميرزا يحيی را نصيحت می کنند که دست از مخالفت
بردارد و همانطوری که عرض کردم به او متذ ّ کر می شوند که خداوند آن کسی را که تو
را گمراه کرده بود ( يعنی سيد مح مد اصفهانی را( از بين برده است. تو مواظب باش
که به هلاکت ابدی نيفتی و از عذاب ابدی برهی و به عرفان الهی مفتخر شوی.
بعد ميرسيم به آياتی که جنبه انذار دارد. از جمله خطابی است به قيصر آلمان
که مورد خطاب آيات مبارکه قرار گرفت و او را دعوت فرمودند که به ح ق تو جه کند و
به عرفان الهی فائز شود، امر را تحقيق کند و مثل سلاطين معرض، به اعراض اقدام
نکند، بلکه از بلاهائی که بر سر آا آمده تذ ّ کر و تنبه پيدا کند و حقيقت امر را بشناسد، يکی
هم انذار به ملک نمسه، فرانسوا ژوزف است که مختصری در باره او عرض کردم.
رؤسای جمهور امريکا را در کتاب مستطاب اقدس طرف خطاب
ص يو
قرار داده اند و آا را دعوت به ح ق و حقيقت کرده اند، نصايح مشفقانه فرمود هاند
که هميشه راه عدالت و رعيت پروری را در نظر داشته باشند.
همچنين انذار به سلطان عبدالعزيز خليفه عثمانی است. اين مرد سی و س ومين
خليفه آل عثمان و معاصر با ناصرال دين شاه قاجار بود و کسی بود که فرمان مسجونيت جمال
قدم را امضاء کرد. عبدالعزيز از سال ١٢٧٧ ه. ق . ( ١٨٦٠ م ) تا سال ١٢٩٣ ه. ق . ( ١٨٧٦٦ م )
خلافت کرد.
از انذارات کتاب اقدس يکی هم راجع به اسلامبول است که می فرمايند:
( " يا ايتها النقطة الواقعة فی شاطئ البحرين " ( فقره ٨٩
يعنی ای نقطه ای که در کنار دو دريا قرار گرفته ای. مقصود اسلامبول است که در
آن ايام پايتخت خلفای عثمانی بود و صريحًا انذار ميفرمايند که عنقريب به ذّلت و
خواری گرفتار خواهی شد و نفوسی که در تو ساکن اند همه به نوحه و ندبه خواهند
پرداخت و تو خراب خواهی شد و عزت تو از تو سلب خواهد گرديد. می فرمايند:
( " اغرتک زينتک ال ّ ظاهرة " ( فقره ٨٩
آيا اين زينت و عزت ظاهره تو را مغرور کرده است؟ يقين بدان که عنقريب اين عزت
از تو سلب خواهد شد. بعد راجع به سلطان عبدالحميد نب وت و پيشگوئی ميفرمايند که:
( " يا معشر الروم نسمع بينکم صوت البوم " ( فقره ٨٩
سابقًا در جغرافيا در اصطلاح و عرف مردم به خاک مملکت عثمانی، مملکت " روم "
می گفتند، کما اين که دريای مديترانه را " بحر الروم " می گفتند. حال
اصطلاحات عوض شده است. می فرمايند: " يا معشر الروم " يعنی ای مردم
ص يز
مملکت عثمانی، " نسمع بينکم صوت البوم "
صدای بوم را در بين شما می شنويم. مقصود از " بوم " سلطان عبدالحميد است که
مقرر بود بعد از کشته شدن سلطان عبدالعزيز به خلافت برسد. مقصود اين است که از
اين قبيل انذارات در کتاب مستطاب اقدس موجود است.
يک سلسله بشارات هم در اين کتاب مندرج است، مث ً لا بشارات ارض طاء که همان
طهران است. جمال قدم خطاب به ارض طاء می فرمايند که لحظات عنايت الهی از تو
هيچوقت دور نخواهد شد زيرا تو مح ّ ل تولد جمال قدم و اسم اعظم هستی. تو ای طهران
نقطه ای هستی که حضرت من يظهره الّله در تو متوّلد شده است. بعد، از انقلاب و
اضطراب ايران خبر ميدهند که اين انقلاب و اضطراب م دتی ادامه خواهد داشت تا وقتی
که موقع معين برسد و دوره اطمينان آغاز شود. ميفرمايند:
( " سوف يأخذک الاطمينان بعد الاضطراب " ( فقره ٩٣
بشرح اين آيات اگر خدا خواست در آينده خواهيم رسيد.
همچنين بشاراتی راجع به سرزمين خراسان است. ميفرمايند:
( " يا ارض الخاء " ( فقره ٩٤
ای سرزمين خراسان، ما صدای رجال الهی را در تو ميشنويم. عنقريب رجالی مبعوث
خواهند شد که به امر الهی خدمت ها خواهند کرد.
راجع به سرزمين کرمان نيز انذار ميفرمايند که ای سرزمين کرمان، تو سرزمين
خوبی نيستی برای اينکه در باطن تو سرو صداهائی بلند است، يعنی نفوسی فاسد و
مفسد از تو بروز خواهند کرد که سبب تضييع امرالّله خواهند شد
ص يح
و خود را رادع امرالهی خواهند پنداشت. بعد ميفرمايند مطمئن باش ای ارض کرمان که
عنقريب نفوسی " اولی بأس شديد " يعنی شجاع، نيرومند، قوی، علاقمند و جانفشان
در راه امرالّله از تو ظاهر خواهند شد و امر الهی را نصرت خواهند کرد.
نام يکی دو نفر از علماء هم در کتاب اقدس ذکر شده است. يکی ذکر حاجی کريم خان
کرمانی شده است. ميفرمايند اين مرد م دعی مقامی بود و مظهر امر الهی او را براه
ح ق و حقيقت دعوت کرد. لوح برايش فرستاد ولی ميفرمايند او اعراض کرد و بح ق
مؤمن نشد.
چگونه بر اساس آرمانهای خود زندگی کنیم
من یک آرمانگرای افراطی هستم. ولی معتقدم که همۀ آن باید به حقیقت بپیوندد. زیرا اگر به حقیقت نپیوندد، جهان ویرانه خواهد شد. من معتقدم که میتواند به حقیقت بپوندد. بر این باورم که به لطف خدا، انسانها بیدار شده و دوباره انسان خواهند شد و رنگ و خنده و زندگی باشکوه به تمدّنی خاکستری تبدیل خواهد شد. ولی فقط به این خاطر محقّق خواهد شد که انسانهای کمی به آن اعتقاد خواهند داشت و برای آن خواهند جنگید و به نام آن، علیه هرچیزی که آن آرمان را به سخره می گیرد و بر آن پرخاش میکند، مبارزه خواهند کرد. – لزلی چارتریس، آخرین قهرمان (Leslie Charteris, The Last Hero) (ترجمه)
« لئالی علم ربّانی جز از معدن الهی به دست نيايد و رائحه ريحان معنوی جز از گلزار حقيقی استشمام نشود و گل های علوم احديّه جز از مدينه قلوب صافيه نرويد» (حضرت بهاءالله، کتاب ایقان، ص 126)
«ای دوستان، به منزله سراج باشيد از برای عالَم ظلمانی و به مثابه نور باشيد از برای تاريکی. با جميع اهل عالَم به کمال محبّت رفتار کنيد» (حضرت بهاءالله، دریای دانش، ص 108)
جهان، آرمانهای الهی، کلمات الهامبخش و احساسات زیبا کم ندارد. با این وجود، متأسّفانه این آرمانها و احساسات همیشه خود را در رفتار واقعی ما منعکس نمیکنند.
البتّه، آرمانها معمولاً از اعمال پیشی میگیرند. ما دربارۀ چگونه عمل کردن خود میاندیشیم، تأمّل و تفکّر کرده و سپس واقعاً عمل میکنیم. با این وجود، آرمانهای والا و اهداف شرافتمندانه گاهی اوقات در عمل بازگو نمیشوند:
«جميع ملل عالم از حيثيت اقوال کاملند. جميع، ذکر ميکنند که محب خيرند. جميع ميگويند صدق مقبولست و کذب مذموم. امانت فضيلت عالم انسانيست. خيانت ذلت عالم انسانی. دلها را خوشنود کردن خوبست نه دلها را شکستن. مهربانی خوشست نه بغض و عداوت. … ولی جميع اينها در عالم قول ميماند. عملی در ميان نيست. هر نفسی به هوی و هوس خود مشعول است. هر کس در فکر منفعت خويش است و لو مضرت ديگران در آن باشد. هر نفسی در فکر ثروت خود است نه ديگران. هر کس در فکر راحت و آسايش خويش است نه سائران. نهايت آرزوی ناس اين است و مسلک شان چنين. ولی بهائيان نبايد چنين باشند. بهائيان بايد ممتاز باشند. بايد عملشان بيش از قولشان باشد. به عمل رحمت عالميان باشند، نه به قول. به رفتار و کردار و اعمال خودشان اثبات صداقت کنند و اثبات امانت نمايند. فضائل عالم انسانی را آشکار کنند. نورانيت آسمانی را واضح نمايند. اعمالشان فرياد برآرد که من بهائی هستم، تا سبب ترقی عالم انسانی شوند … اعمال اهل ملکوت، سبب حيات قلوب ميشود، نه اقوال. اعمال خيريه سبب مسرت وجدان ميشود. فضائل عالم انسانيه سبب نورانيت بشر ميشود» (حضرت عبدالبهاء، خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد1، صص129-127)
به همین دلیل است که طبق آموزههای بهایی، پروردگار پیامبران و آموزگاران روحانی را برای بشریّت میفرستد. بنابراین ما میتوانیم تجربه کنیم که نمونۀ افکار و آرمانهای متعالی بودن در دنیای واقعی به چه معنا است:
«بشر ولو فيلسوف اکبر شود، محتاج به نفثات روح القدس است و تا مؤيّد به آن نشود، نميتواند کاری از پيش ببرد. … هيچ مدنيتی، هيچ علمی، هيچ فضلی، عالم اخلاق را چنانچه بايد و شايد تعديل نمي نمايد. شايد شخصی فيلسوف اعظم باشد و اما اخلاق مذموم … قوت روح، ملتی را در اندک زمانی تربيت ميکند و به اعلی درجه عزت ابديه ميرساند» (همان، صص 182-181)
اگر شما میخواهید زندگی بر اساس آرمانهای خود را روزانه تمرین کنید و در این فرایند، دنیایی بهتر و آرمانگراتر بسازید، میتوانید با دنبال کردن آموزههای حضرت بهاءالله، جدیدترینِ آموزگاران روحانی بزرگ، این کار را انجام دهید. وقتی شما شروع به درونی کردن پیام حضرت بهاءالله میکنید و بر اساس پیام وحدتبخش و صلحآمیز تعالیم بهایی عمل میکنید، حسّی قوی از آرمانگرایی را به زندگی خود بازخواهید گرداند و بخشی از یک جامعۀ جهانی خواهید شد که برای ایجاد مجموعۀ جدیدی از آرمانهای روحانی تلاش میکند:
«بايد ياران الهی مجذوب و مفتون يکديگر باشند و جانفشانی در حقّ يکديگر کنند. اگر نفسی از احبّا به ديگری برسد، مانند آن باشد که تشنه لبی به چشمه آب حيات رسد و يا عاشقی به معشوق حقيقی خود ملاقات کند. زيرا از اعظم حکمت الهی در ظهور مظاهر مقدّسه اين است که نفوس مأنوس يکديگر گردند و قوّه محبّت اللّه جميع را امواج يک دريا نمايد و ازهار يک بوستان کند و نجوم يک آسمان نمايد. اينست حکمت ظهور مظاهر مقدّسه. چون اين موهبت عظمی در بين قلوب احبّا جلوه نمايد، عالم طبيعت منقلب گردد. ظلمات امکان زائل شود. نورانيّت آسمانی حصول يابد. آن وقت جميع جهان جنّت ابهی گردد و هر يک از احبّای الهی شجره مبارکه شود و اثمار بديعه ببار آرد. ای ياران؛ الفت الفت؛ محبّت محبّت؛ اتّحاد اتّحاد» (حضرت عبدالبهاء، مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد3، ص 30)
نظرها و دیدگاه های ارائه شده در این مقاله، مربوط به نویسنده است
موسیقی بهایی و سُرور روح
در دنیای بهایی، موسیقی جایگاه ویژهای دارد. نه تنها عاشق موسیقی هستیم و به خلق آن تشویق میشویم، بلکه حتی بهاییان معتقدند که موسیقی بر زندگی روحانی ما نیز تاثیر بسزایی دارد:
«در میان بعضی از ملل شرق نغمه و آهنگ مذموم بود ولی در این دور بدیع نور مبین در الواح مقدس تصریح فرمود که آهنگ و آواز رزق روحانی قلوب و ارواح است. فن موسیقی از فنون ممدوح است و سبب رقت قلوب مغمومه.» (حضرت عبدالبها، گلزار تعالیم بهایی، ص293)
سال گذشته، در یک مدرسۀ تابستانی بهایی، در نزدیکی بندر لهستانی گدانسک (Gdansk)، گروهی از نوجوانان، در مورد قهرمان موسیقی من، سوال کردند. علاوه بر دیزی گیلسپی(Dizzy Gillespie)، سنت ماری(Sainte-Marie)، راسل گارسیا(Russell Garcia)، سِلِست باکینگهام(Celeste Buckingham)، داگ کامرون(Doug Cameron)، رد گرامر(Red Grammer)، گرانت هیندین میلر(Grant Hindin Miller)، جیمی سیلز(Jimmy Seals) و دَش کرافتس(Dash Crofts)، که من شانس ملاقات بسیاری از آنها را داشتهام، مارتین کِر(Martin Kerr) را به آنها معرفی کردم. من افتخار آشنایی با مارتین را از زمانی که او یک پسربچۀ چشم درشت سه ساله بود، داشتم، او بسیار مهربان بود و مشتاقانه به زندگی نگاه میکرد و بسیاری از ظرافتها و اتفاقاتی را که دیگران نمیدیدند، مشاهده میکرد. به یاد دارم که مارتین جوان از پدرومادرش پرسید آیا دلیل اینکه حضرت عیسی به مردم توصیه فرمود که همسایگان خود را دوست بدارند، این بود که بقیه مردم جهان خیلی دورتر زندگی میکردند؟ اینها کلماتی بود که به مدت طولانی در قلب من باقی مانده بود. او با منطق پاک خود، اینگونه نتیچه گیری کرده بود که وقتی بزرگ شود سفر خواهد کرد و از این طریق همسایگان جدیدی پیدا میکند. مارتین عاشق خواندن بود و همینطور که بزرگ میشد استعداد خود را پرورش داد و احساسات خود را با کرامت و وقار، حفظ کرد. و اکنون او فرزندان خود را دارد و هنوز هم صدای او بازتاب کنندۀ صداقت و شخصیت او است.
هروقت که به اجرای زندۀ مارتین گوش میکنم، به مردمی که اطرافم هستند نگاه میکنم. خیلی جالب است. صرف نظر از اجراهای منتخب او، چه قطعه هنری جدید باشد یا کاوری از آهنگهای هنرمندان دیگر، مخاطبان فقط دست نمیزنند یا فقط همراه با او آواز نمیخوانند، بلکه مشتاقانه به شعر نیز گوش میکنند. کلمۀ «گوش دادن» مناسب به نظر میرسد. همانطور که به چهرههایشان نگاه میکنم، میبینم که احتمالا این اولین باری است که این افراد، معنای ضمنی زندگیشان را در اشعاری که با صدای مارتین خوانده میشود، میشنوند؛ صدای مارتین، دریچۀ روشنی برای ارئۀ معانی باطنی است. از لحاظ فلسفی، مارتین قصد دارد که با موسیقی خود برای قلب و ذهن شنوندگانش شور و شعف بیاورد، چرا که گاهی اوقات او به مردم یادآوری میکند که: خدا موسیقی را به عنوان نردبانی برای روح قرار داده است. تماشای این که چقدر مارتین این کار را به سهولت انجام میدهد، جالب است. احساس میکنید که او در صحنه کاملاً حضور دارد، فراتر از وقار، صدا و زمانبندی مناسب . این تجربه همیشه نشاطبخش است. چه زیر نور صحنه، گیتار آکوستیک و مضراب دستش باشد، و چه در اتاق نشیمن روشنتر، کودکانش را در آغوش گرفته باشد، در هر حال این حضور، طبیعت او است.
موسیقی مارتین، مثل زندگیش، مفهوم و روح دارد. این خواننده و ترانهسرا، در کارنامۀ خود، دعاهای ملودیکی را برای دوستی نوع بشر، خوانده است. امیدوارم که او و سایر موسیقیدانهای بهایی مثل او، در موسیقیهای جدید به عنوان پیشرو شناخته شوند، و از پیش خبر از استانداردی برای آینده بدهند که در آن توجه به مادیات، پیروی از نفس، اخلاقیات سطحی، نزاع و ساختههای تکراری که اغلب، گوش ما را پر کرده است، مثل امروزه، وجود نداشته باشد. همانطور که من به نسل جدید اروپای مرکزی گفتم، جهان نیاز به موسیقیهایی دارد که باعث بیداری روح شده و آن را به اوج برساند. ما به ملودیها و شعرهایی نیاز داریم که موجب تکامل روح شود و پیشبرد هماهنگیِ اجتماعی و نشاط شخصی را به همراه داشته باشد و در نتیجه باعث شکوفایی پتانسیل درونی زندگی شود. ما نیاز داریم که از طریق هنرمندانی مانند مارتین کلر، آهنگهای نرمتر، ظریف و آسمانی بیشتری بشنویم، آهنگهایی که انگار از فرشتگان میآید.
جهان، یک ایالت بزرگ – طرح بهایی
هدف اصلی دیانت بهایی وحدت جهان است. این موضوع، رویای جدید بهاییان نیست، بلکه مستقیماً از جانب حضرت بهاءالله آمده است:
«لابدّ بر اينست مجمع بزرگی در ارض برپا شود و ملوک و سلاطين در آن مجمع مفاوضه در صلح اکبر نمايند و آن اينست که دول عظيمه برای آسايش عالم به صلح محکم متشبّث شوند و اگر مَلِکی بر ملکی برخيزد، جميع متّفقاً بر منع قيام نمايند… اينست سبب آسايش دولت و رعيّت و مملکت. انشاءاللّه ملوک و سلاطين که مرايای اسم عزيز الهيند، به اين مقام فائز شوند و عالم را از سطوت ظلم محفوظ دارند» (حضرت بهاءالله، منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، صص160-159)
حضرت بهاالله، در نیمۀ دوم قرن نوزدهم، نامهها و الواحی به پادشاهان و حاکمان جهان فرستادند و به آنها هشدار دادند که دست از ظلم، جنگ، بردهداری و گرفتن مالیات بیشاز حد بردارند. ایشان یک فرمان جدید الهی برای رسیدن به صلح را به حاکمان جهان، فرستادند و به آنها فرمودند که باید تسلیحات خود را کنار گذارند و اختلافات میان خود را حل و فصل کرده و وحدت را میان ملتها تاسیس نمایند.
اما آن حاکمان به اختلافات خود ادامه دادند. و خیلی زود، پس از صعود حضرت بهاالله، همانطور که در آثار بهایی پیشبینی شده بود، جهان به دو جنگ ویرانگر مبتلا شد. حضرت عبدالبهاء فرمودند، تنها راه رهایی از آن حمام خون، ایجاد وحدت است:
«شش هزار سال است که عالم انسانی راحت نيافته و سبب عدم راحتش اين تعصّبات است و تا تعصّب باقی جنگ باقی بغض باقی عداوت باقی اذيّت باقی و اگر بخواهيم عالم انسانی راحت باشد جميع اين تعصّبات را بايد بريزيم و الّا ممکن نيست که آسايش يابد» (حضرت عبدالبهاء، خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد2، صص 148-147)
«شش هزار سالست که تاريخ از عالم انسانی خبر ميدهد. در اين مدّت شش هزار سال عالم انسانی از حرب و ضرب و قتل و خونخواری فارغ نشد. در هر زمانی در اقليمی جنگ بود و اين جنگ يا منبعث از تعصّب دينی بود و يا منبعث از تعصّب جنسی و يا منبعث از تعصّب سياسی و يا منبعث از تعصّب وطنی. … جميع تعصّبات هادم بنيان انسانيست و تا اين تعصّبات موجود، منازعه بقا مستولی و خونخواری و درندگی مستمرّ. پس عالم انسانی از ظلمات طبيعت جز به ترک تعصّب و اخلاق ملکوتی نجات نيابد و روشن نگردد» (حضرت عبدالبهاء، مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد3، ص 104)
برای رسیدن به آن وحدت و اتمام جنگ به صورت کامل، دیانت بهایی یک طرح بسیار قطعی و دقیق برای صلح دارد. بهاییان در سراسر جهان، طرفدار این طرح هستند و از نظرگاهی که ما را به سوی صلح هدایت میکند، حمایت مینمایند. حضرت شوقی افندی، ولی امر دیانت بهایی، به زیبایی امید و اطمینان بهاییان را از طرح صلحی که توسعه مییابد، تشریح میفرمایند:
«مقتضای زمان چنين است که يک حکومت اعلای جهانی ايجاد شود که در ظلّ آن تمام ملل عالم به طيب خاطر از داشتن حقوق و اختياراتی از قبيل حقّ اعلان جنگ و حقّ وضع بعضی مالياتها و کلّيّهء حقوق مربوط به تسليحات صرفنظر نمايند. چنين حکومتی جهانی دارای يک قوّهء مجريهء بين المللی خواهد بود که قدرت نهائی و بلامنازع خويش را بر هر عضو متمرّد و طاغی آن اتّحاديّهء جهانی به کار خواهد بست. همچنين يک پارلمان جهانی خواهد داشت که انتخاب اعضايش با مردم هر کشور و با تأييد هر دولت خواهد بود. و نيز يک محکمهء کبرای بين المللی به وجود خواهد آمد که حکمش قاطع و بر همهء ممالک روا خواهد بود. حتّی کشورهائی که مايل نباشند که قضايايشان به آن محکمه ارجاع گردد، باز مجبور بر اطاعت از حکم صادرهاش خواهند بود. در چنين جامعهء جهانی، جميع موانع اقتصادی به کلّی از ميان خواهد رفت. سرمايه و کار عواملی لازم و ملزوم يکديگر به شمار خواهد آمد. تعصّبات و منازعات مذهبی به کلّی فراموش و آتش عداوتهای نژادی تا ابد خاموش خواهد شد. يک مجموعه از قوانين بين المللی که محصول مشاورات نمايندگان پارلمان بين المللی است تدوين خواهد گشت که ضامن اجرايش واحدهای نيروی اتّحاديّهء جهانی خواهند بود. و بالاخره يک وطن پرستی کاذب و جنگاور به يک جهان دوستی و نوع پرستی تبديل خواهد شد. اينها است رئوس کلّی و برجستهء نظمی که حضرت بهاءاللّه پيشبينی و تدبير فرموده و اعلی ثمرهء عصری است که به تدريج رو ببلوغ نهاده است» (حضرت شوقی ربانی، نظم جهانی بهائی، صص 55-54)
نظرها و دیدگاه های ارائه شده در این مقاله، مربوط به نویسنده است
ادامه فشارها علیه بهاییان در اولین ماه سال ۹۶
مرتضی اسماعیل پور- در حالی که فشار علیه شهروندان بهایی پس از انقلاب اسلامی در ایران افزایش یافت و طی سالهای حیات حکومت ایران با فراز و نشیب هایی روبرو بود اما تصور می شد به دلیل نزدیک شدن به ایام انتخابات ریاست جمهوری و همچنین شوراها در اردیبهشت ۹۶، برخورد با دگراندیشان و فشار بر آنها کاهش یابد اما در آغاز سال جدید خورشیدی جامعه بهایی ایران شاهد موجی از بازداشت و تفتیش منازل بهاییان بود.
آزیتا رفیعزاده یکی از زندانیان عقیدتی در ایران است که همسر او پیمان کوشکباغی نیز در زندان رجاییشهر دوران محکومیت پنج ساله خود را میگذارند. بشیر کودک خردسال این زوج بهایی تنها برای یک هفته با مرخصی مادر خود توانست ایام نوروز را در کنار وی بگذراند و پس از آن آزیتا رفیعزاده به دلیل عدم تمدید مرخصی به بند زنان زندان اوین بازگردانده شد. آزیتا رفیعزاده به دلیل تدریس به جوانان بهایی در دانشگاه «بی آی چی ای» به چهار سال زندان از سوی قاضی مقیسه محکوم شده است.
در هفتم فروردین، در تعطیلات نوروز، پنج شهروند بهایی توسط ماموران امنیتی استان اصفهانبازداشت شدند. خبرگزاری بهایینیوز گزارش داده است که احسان اشتیاق، عنایت نعیمی، فرزاد همایونی، سهراب نقی پور و سروش پزشکی در حالی بازداشت شدند که منازل آنان نیز مورد تفتیش کامل قرار گرفت و همچنان با گذشت بیش از ۲۶روز، وضعیت پنج شهروند بهایی بازداشت شده در این استان نامعلوم است. همچنین این وبسایت خبری گزارش داده است که وضعیت جسمی تعدادی از این افراد نامناسب است و ماندن آنان در سلولهای بازداشتگاه وزارت اطلاعات استان اصفهان موجب تشدید وضعیت بد جسمی آنان خواهد شد.
به گفته یک منبع آگاه، وضعیت جسمی احسان اشتیاق نامناسب بوده و با وجود پیگیریهای خانواده وی، همچنان این شهروند بهایی که سن بالا دارد در بازجویی سخت بسر میبرد.
فشار علیه جامعه بهایی در ایران در ماه فروردین ۱۳۹۶ با بازداشت هشت شهروند بهایی در بندرعباس، قشم و شیراز ادامه یافت.
به گفته یک منبع مطلع به کیهان لندن، هشت شهروند بهایی به نامهای مهناز جان نثار، نسیم قنواتیان، مارال راستی، آرش راسخی و مهرالله افشار در بندرعباس و فرهاد امری حصاری به همراه امید آفاقی در جزیره قشم و ادیب حق پژوه شهروند بهایی ساکن شهر شیراز همچنان در سلولهای بازداشتگاه اداره اطلاعات تحت بازجویی بوده به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و عضویت در تشکیلات بهایی بودهاند.
به گفته این منبع آگاه، این افراد در روزهای اول بدون تفهیم اتهام و دسترسی به وکیل تحت بازجویی قرار گرفتند که پس از تماس بازداشت شدگان با خانوادههای خود معلوم شده آنان با اتهام واهی «اقدام علیه امنیت ملی»، عضویت در تشکیلات بهایی و چند اتهام دیگر روبرو هستند.
بنا بر گزارشها، ماموران به بهانه بازرسی مواد مخدر وارد منزل شدند که پس از ورود بلافاصله با دوربین از تمامی جزییات خانه فیلمبرداری کرده و اموال شخصی این افراد از جمله لپتاپ، کتابهای مذهبی و غیرمذهبی، پول نقد، اسناد مالی و بانکی آنان را با خود بردهاند. پس از پیگیری خانواده این افراد، ماموران وعده دادند که پول نقد و اسناد بانکی بازگردانده میشوند.
ماموران در زمان ورود به منزل مارال راستی درِ خانه وی را شکسته و همچنین منزل همسایه وی را نیز مورد تفتیش قرار داده و وسایل الکترونیک از جمله موبایل، لپتاپ را با خود بردهاند.
ماموران امنیتی شیراز نیز در زمان بازداشت ادیب حق پژوه، اسناد بانکی، چک مشتریان، وجه نقد و دفتر حساب روزانه این شهروند بهایی را با خود بردهاند.
طی ماه فروردین سه تن از زندانیان عقیدتی به نام سرور فروغی مهدی آبادی، سیما کیانی و لیزا تبیانیان که پیش از نوروز بازداشت شده بودند هر کدام با قرار وثیقه آزاد شدند و عزیزالله سمندری پس از گذراندن پنج سال محکومیت به دلیل تدریس در دانشگاه بهاییان از زندان رجاییشهر آزاد شده است.
پس از انقلاب ۵۷ فشار و نقض حقوق شهروندی علیه اقلیت بهایی در ایران نسبت به دیگر ادیان و مذاهب شدیدتر بوده است. به همین دلیل بسیاری از بهاییان مجبور به مهاجرت از ایران شدند. در حال حاضر به گفته بعضی از منابع بهایی، بیش از ۳۰۰ هزار شهروند ایرانی که معتقد به آیین بهایی هستند در ایران زندگی می کنند.
بنا برگزارش خبرگزاری بهایی نیوز، در سال ۱۳۹۵ بیش از ۱۰۶شهروند بهایی بازداشت، ۴۶تن از بهاییان در دادگاه محاکمه شدند، ۸۶تن از بهاییان پس از بازداشت با قرار وثیقه آزاد شدند، بیش از ۳۰۰محل کسب بهاییان پلمب شد، دستکم ۲۶۰بهایی از تحصیل منع شدند، ۶قبرستان بهایی تخریب و یا به آن مکانها بی احترامی شد، یک شهروند بهایی به نام فرهنگ امیری به قتل رسید و یک شهروند بهایی دیگر به نام احمد فناییان که همچنان دلایل قتل وی معلوم نشده، پس از به قتل رسیدن، سوزانده شده است.
هزاران نفر از پیروان آیین بهایی پس از روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی زندانی، شکنجه یا اعدام شدهاند. بسیاری دیگر از پیروان این آیین نیز از سایر حقوق اجتماعی مانند حق تحصیل، کار یا حق شرکت در انتخابات در کشور مادری خود محروم شدهاند.