بررسى نقد اقاى صالحى نيا بر ديانت بهاءى
٧-اقاى صالحى نيا در قسمتى ديگر از مقاله چپكى خود به بررسى اصول دين ، ديانت بهاءى پرداختند .البته از منظر بهاءى مطالبى كه ايشان به عنوان اصول دين ذكر نمودند بهاءيان به ان تعاليم نام ميدهند .بگذريم
ايشان مينويسند:(اصول دین بهائیت" منطبق بر یک استراتژی سیاسی جهانی است. نظام سرمایه داری که می خواهد ادمها را زیر سایه سرمایه "وحدت" بخشد ، زیر سایه خدای بهائیت ، دعوت به صلح طبقاتی می کند!بهائیت مثل مسیحیت ابزار دست نظام حاکم بر جهان است برای یک کاسه کردن ادمها برای ساکت کردن انسانها برای "یکسان کردن انسانها" تا بشود نیروی کار ارزانشان را بطور یکسان در خدمت سرمایه بکار گرفت. در بهائیت انچه نیست فراخوانست برای مبارزه با ظلم برای سازماندهی جهت پایان جامعه نابرابر برای پایان دادن به جامعه طبقاتی برای شرکت فعال در نبرد برای ساختن چامعه بدون استثمار انسانها! بهائی گری زبان مذهبی شده جنبش بورژوازی در اویل عروج این جنبش است که با شعارهای "آزادی برابری عدالت" قرار داشت پرجمدار مبارزه با شاهان باشد.)
بر اساس تفكر ايشان :
الف-سرمایه داری می خواهد ادمها را زیر سایه سرمایه "وحدت" بخشد
ب-براى اينكار احتياج به يك اعتقاد دارد براى صلح طبقاتى.خداى بهاءيت ابزار اين كار براى ساكت كردن انسانها ويكسان كردن انهاست.
ج-نتيجه اين كار ارزان كردن نيروى كار براى خدمت سرمايه است
د-بهاءيت فراخوانى براى مبارزه باظلم وجامعه نابرابر ندارد .وبراى از بين بردن جامعه طبقاتى وبدون استثمار انسانها برنامه اى ندارد
ه-بهائی گری زبان مذهبی شده جنبش بورژوازی در اویل عروج این جنبش است که با شعارهای "آزادی برابری عدالت" قرار داشت پرجمدار مبارزه با شاهان باشد.
من براى تحليل گفته هاى اايشان گريزى ابتدا به سرمايه دارى وبعدموضع ديانت بهاءى را نسبت به ان روشن ميكنم
نظام سرمايه دارى عبارت از نظاميست مبتنى بر مالكيت خصوصى وبازار ازاد . اين نظام تا به حال دو مرحله را پشت سر گذاشته است :الف-سرمايه دارى خالص ب-سرمايه دارى اصلاح شده .در سرمايه دارى خالص كه در قرون ١٨و١٩وتا بعد از جنگ اول جهانى ادامه داشت ،با محور قرار دادن فرد در مركز تحولات وفرد گراءى اقتصادى وطرد دخالت دولت در امور اقتصادى معتقد بودكه فرد در ابراز فعاليتهاى اقتصادى خود بايد ازاد باشد وهيچ نهاد ى نبايد بر فعاليتهاى او دخالت نمايد ومعتقد بود كه ازادى اقتصادى بخشى از ازاديهاى اجتماعيست كه ناديده انگاشتن ان از طرف دولت يا هر هيات ديگرى از خود بيگانه كردن انسان است وباعث خمودت وجمودت در فعاليتهاى اقتصادى ميشود
سرمايه دارى خالص كه در زمان ظهور ديانت بهاءى ودر زمان حيات پيشوايان بهاءى يعنى حضرت بهاالله (وفات ١٨٩٢) وعبدالبها(وفات ١٩٢١) رايج بود باعث انباشته شدن هرچه بيشتر ثروت در دست سرمايه داران شد وبا قدرت اقتصادى كه سرمايه داران كسب كردند ،طبقه كارگر كه از ثروت بدست امده بى نصيب گرديده بود دچار انواع بلايا ومصاعب وبيچارگيها ميگرديد وعدم بهداشت وبيكاري وبيخانمانى اين طبقه از اجتماع روز افزون ميگرديد
نظر پيشوايان ديانت بهاءى نسبت به ان چه بود ؟حضرت بهاالله اصول يك جامعه مرفه وعادل را ريختند وحضرت عبدالبهاء به توضيح وتفسير ان پرداختند .حضرت عبدالبها چه در نامه ها وچه در نطق ها وخطاباتى كه در اروپا وامريكا قبل از جنگ اول جهانى نمودند انزجار خويش را از چنين وضعيتى چنين ابراز نمودند:
(طبقات ناس مختلفند .بعضى در نهايت غنا هستند ،بعضى در نهايت فقر.يكى در قصر بسيار عالى منزل دارد يكى سوراخى هم ندارد .يكى انواع طعام در سفره اش حاصل است يكى نان خالى ندارد ،قوت يومى ندارد.لذا اصلاح معيشت از براى بشر لازم...)(امروخلق جلد چهارم ص٣٣٦)
حضرت عبدالبها در مسافرت به امريكا بسيار بلند چنين فرمودند:(شما بردگى انسان را ازبين برديد ولى مزدورى يعنى بردگى كارگر در برابر ماشين را نيز از ميان برداريد)(ارامش براى جهان پر اشوب ص١٥٧)
(سبب اصلى اين مشگلات قوانين طبيعى مدنيت حاضره است زيرا نتيجه اين قوانين اينكه نفوسى معدود بيش از لزوم، ثروت بى پايان يابند واكثرى برهنه وعريان وبى سروسامان مانند .اين مخالف عدالت ومروت وانصاف وعين اعتساف ومباين رضاى حضرت رحمن ....پس بايد نظام وقانونى ترتيب داد كه معدل ثروت مفرط نفوس معدود گرددوباعث سد احتياج هزار ميليون از فقراء جمهور شود تا اندكى اعتدال حاصل شود .
ولى مساوات تام نيز ممكن نه. چه كه مساوات تام در ثروت وعزت وتجارت وفلاحت وصناعت سبب اختلال وپريشانى واغتشاش معيشت وناكامى عمومى شود وبكلى انتظام امور جمهور بر هم خورد زيرا در مساوات غير مشروع نيز محذور واقع .پس بهتر انست كه اعتدال بميان ايد واعتدال اينست كه قوانين ونظاماتى وضع شود كه مانع ثروت مفرط بى لزوم بعضى نفوس شود ورافع احتياج ضروريه جمهور گردد.)(مفاوضات عبدالبهاءص٢٢٦و٢٢٧)
از ديدگاه ديانت بهاءى فقر مفرط وغناى مفرط دو عامل بسيار مهم در ايجاد عدم تعادل در نظم اجتماعى هستند .بنابر اين هدف اقتصاد از منظر بهاءيان ، محو هميشگى فقرمفرط وغناى مفرط بايد باشد اما وجود طبقات ومالكيت خصوصى انهم با تعديلاتى لازم وغير قابل حذف ميباشند كه دلايل انرا حضرت عبدالبها در بيان فوق ابراز فرمودند ودلايل بسيار ديگرى نيز وجود دارد كه چون نوشته ام طولانى ميشود از ذكر انها خوددارى ميكنم
براى به تحقق رسيدن اين اهداف ، ديانت بهاءى روشهاى مختلفى را ١-براى افزايش ثروت توده هاى مردم ٢-جلو گيرى از ثروت فاحش ثروتمندان اراءه داده است كه ذكر ان به اندازه يك رساله است واگر لازم باشد انها را ذكر خواهم نمود
بنابر اين جناب صالحى نيا بفرماييد :اينهم اعتراضات پيشوايان بهاءى نسبت به دنياى ظالم سرمايه دارى خالص چه در نوشته ها وچه در سخنرانيها براى اروپاييان وامريكاييانكه در مطبوعات انزمان چاپ شده است وچون طولانى هستند ديگر در اينجا ذكر نخواهم نمود.ولى حتى اين روشن بينى وقايع اينده بود كه حضرت عبدالبها را ملزم به اخطار به غربيان وجهانيان ميكرد زيرا ايشان نتنها انقلاب در روسيه را پيش بينى ميفرمودند بلكه بروز يك جنگ جهانى را نيز در اثر همين عدم تعادل ثروت پيشگوءى فرمودند وبه انها هشدار ميدادند كه در اثر همين عدم تعادل ثروت فقرا وثروتمندان "اگر اين مرض مزمن شود علاج مشگل گردد ومنتهى به انقلاب عظيم شود "(پيام ملكوت ص١٣٩)و"اگربه محبت التيام نيابدعاقبت به جنگ خواهد كشيد"(پيام ملكوت ص١٤٦)اين" امر باعث اعتصاب وغلو و تمرد "خواهد شد(پيام ملكوت ص١٤٤)كه ديديم چنين هم شد.
واما برنامه ديانت بهاءى براى از بين بردن فقر:
١-در سطح كارخانجات :سهيم كردن كارگران در سود وسهام ومديريت كارخانجات.
(خطابات عبدالبها)(مفاوظات عبدالبهاء)(امروخلق جلد چهارم)
٢-استفاده از تامين اجتماعى به صورت دريافت كمكهاى دولتى براى رفع حداقل معيشتهاى ضروريه در افرادى كه درامد انها كمتر از مخارج انهاست(همان ماخذ)
٣-برخوردارى از بيمه هاى مختلف (همان منابع)
٤-برخوردارى از مواهب موسسات خيريه اجتماعى
٥-تامين كار وظيفه سازمان اجتماعيست (نظامات بهاءى -حضرت ولى امرالله)
وبرنامه ديانت بهاءى براى كاهش ثروت اغنيا:
١-ماليات تصاعدى بر ثروت افرادى كه بيشتر از نياز ضروريه خويش درامد دارند
٢-تقسيم درصدى از سود حاصله دربين كارگران
٣-ارث وماليات بر ارث .در مورد ارث باقيمانده از فرد متوفى كه وصيت خاصى نكرده باشد به نحوى در بين هفت طبقه از وراث تقسيم ميشود كه اين ارث بعد از گذشت سه نسل به جامعه بر خواهد گشت
٤-ذكوة :مالياتيست كه از سه نوع كالا گرفته خواهد شد .معدنيات-مزروعات-حيوانات
٥-تاكيد روحانى بر انفاق مال ودادن تبرعات
لازم به ذكر است كه اين اصلاحات از دهات ،يعنى از پاءين شروع وبه شهرها وسطوح بالاى اجتماع كشيده ميشود كه مراحل ان به وضوح در اثار بهاءى امده است كه طولانيست
بنا بر اين ميبينيد ديانت بهاءى نه سرمايه دارى ونه سوسياليستى بلكه چيزى بين ايندو ميباشد ومعايب سرمايه دارى خالص را ندارد ومحسنات انرا دارد ومحسنات سوسياليسم را نيز دارد ومعايب انرا در برندارد
وباز هم ميبينيد ديانت بهاءى يكى از معترضين سرسخت سرمايه دارى در دوران خالص ان بوده است پس نگوءيد:(بهاءيت فراخوانى براى مبارزه باظلم وجامعه نابرابر ندارد .وبراى از بين بردن جامعه طبقاتى وبدون استثمار انسانها برنامه اى ندارد)
بله براى از بين بردن ظلم واستثمار هم فراخوان دارد هم برنامه دارد اما از بين بردن طبقات را براى بقاى جامعه صلاح نميداند
وميبينيد ديانت بهاءى نتنها ابزار دست سرمايه دارى جهانى نيست بلكه دشمن سرسخت سرمايه داريست وبزرگترين مخالفتها را همين سرمايه دارى با تعاليم اقتصادى بهاءيان دارد زيرا بايد امتيازات وسيعى را به طبقات فرودست جامعه بدهد كه در طاقت او نيست
وباز هم ميبينيد كه سخن شما درست نيست كه :(بهائیت مثل مسیحیت ابزار دست نظام حاکم بر جهان است برای یک کاسه کردن ادمها برای ساکت کردن انسانها برای "یکسان کردن انسانها" تا بشود نیروی کار ارزانشان را بطور یکسان در خدمت سرمایه بکار گرفت.)ونيز چقدر مضحك گفته ايد(:سوما: منافع اکثریت مزدبگیر جهان ما منافع همه انسانیت است. منافعی که بهائیان ازش دفاع می کنند منافع سرمایه داران تاجر خوش مشرب است! بهائیت همانطور که گفتم کوچکترین مخالفتی با سرمایه داری با کار مزدی ندارد. اگر سندی در رد کردن نظام سرمایه داری از سوی بهائیان هست لطفا اقای فردوسی ارائه دهند!)ميبينيد چقدر مصحك خودرا رسوا كرده ايد؟اسنادش را اراءه دادم
اين چه ارزان كردن نيروى كار براى سرمايه دار است كه كارگر را در سود وسهام ومديريت كارخانه شريك كنيد .اين سخن شما نشان از بى اطلاعى ونقصان معلوماتتان نسبت به تعاليم بهاءى نيست ؟وسخن مضحكى نميباشد؟
ايا سهيم كردن كارگران در سود كارخانجات و بستن ماليات تصاعدى بر درامد ثروتمندان ساكت كردن طبقه فرودست است يا برانگيختن انها براى گرفتن حق خود از ثروتمندان ؟
البته مسلم است كه وقتى حق به حق دار رسيد وعدالت در جامعه برقرار شد تعادل برجامعه بر خواهد گشت وتشنجات اجتماعى رخت بر خواهد بست وديگر از. انقلاب و جنگ واعتصاب واختلاف خبرى نخواهد بود
اما مشگل شما كمونيستها اين هست كه بر اثر يك توهم فاجعه بار خواستار نابودى نظام طبقاتى ويك طبقه يا بى طبقه كردن جامعه هستيد كه مطلقا شدنى نيست وناچاريد براى اجراى اين خواسته اتان از كشته ها پشته بسازيد واخرش هم مانند جامعه روسيه شوروى فروبپاشيد .تعديل در معيشت طبقات ممكن هست ولى نابود كردن طبقات ممكن نيست.تغيير در طبقات ممكن هست ولى از بين بردن نظام طبقاتى ممكن نيست
وخود شما هم اينرا ميدانى كه از بين بردن اين نظام همراه با خشونت ودر گيرى وكشتار هست ونگهدارى ان هم همراه با ديكتاتورى وكشتن ازاديخواهان و از بين بردن جامعه مدنيست .
ببينيد كه در جواب اقاى كوهن شما اين حرف من را انكار نكرده ايد:اقاى كوهن به شما اعتراض كرد كه:(كمونيست كمونيسته همين كه بخاد دست سرمايه دارو كوتاه كنه شروع بايد بكنه به ادم كشى وديكتاتورى وچون يه چيز منطقيم نيست مرتب ادمارو سركوب كنه ونذاره صداشون دربياد ،)شما در جوابش نتنهاانكار نكردين .بلكه ببينيد چى نوشتيد:(چهار: چرا برعکسشو نمی گی؟ الان که سرمایه داران حاکم هستند چقدر دست و سر و زندگی نابود کردن؟)يعنى توجيهتان عملكرد سرمايه داران است نه سلب اتهام از كمونيزم.عين هم كردارتان احمدى نژاد استدلال ميكنيد
ميماند تحليل اين سخن اخرتان كه:(بهائی گری زبان مذهبی شده جنبش بورژوازی در اویل عروج این جنبش است که با شعارهای "آزادی برابری عدالت" قرار داشت پرجمدار مبارزه با شاهان باشد.)
عزيزم ميبينم در همه جا بى اطلاعيتان از تاريخ را بايد نشان بدهيد .اينهم يك مورد ديگر از ان .اگر شما تاريخ سرمايه دارى را ميدانستى اين سخن را نميگفتى زيرا معلول را جاى علت نشانديد .من عرض كردم تا زمانيكه حضرت عبدالبها در قيد حيات بودنديعنى تا پايان جنگ اول جهانى سرمايه دارى خالص ظالم بر دنيا حكومت ميكرد وسخنى از عدالت وازادى وبرابرى در ان مشاهده نميشد .وسخنان ايشان را كه سيستم ظالم ان دوران را اشكار ميكرد اوردم .تازه بعد از مسافرتهاى ايشان در سالهاى ١٩١١تا١٩١٤وهشدارهاى ايشان به سران كشورهاى غربى وملاقاتهاى ايشان با بزرگان ورءيس جمهور امريكا وبروز جنگهاى جهانى اول ودوم وروى كار امدن حكومت شوروى سابق كه هشدارى بزرگ براى غرب بود ،بود كه جوامع غربى بخصوص انگلستان به فكر دادن امتياز به طبقه فرودست شدند واز روى كار امدن حزب كارگر در انگلستان بعد از جنگ دوم وابراز نظريات كينز (اقتصاددان معروف انگليسى)جوامع غربى جامعه رفاه را بوجود اوردند واتحاديه هاى كارگرى را به رسميت شناختند وبيمه هاى اجتماعى را توسعه دادند ودستمزدها را تعديل كردنند وبا دخالت دولت در امور اقتصادى وبرخلاف تز اوليه سرمايه دارى ، سروسامانى به نظام اجتماعى خود دادند .بنابر اين به جاى انكه ديانت بهاءى زبان مذهبى شده جنبش بورژوازى باشد ،برعكس، بورژوازى اصلاح شده زبان اقتصادى شده ديانت بهاءيست وخادم انست با اين تبصره كه هنوز موفق به اجراى كامل تعاليم اقتصادى بهاءى بنا بر انچه كه در نصوص بهاءى امده است نشده است وبيكاريهاى بالاى ده درصد وبحرانهاى ادوارى ان ورشد بزهكاريهاى اجتماعى و اعتصابات مختلف وءءء نشان از ان دارد كه هنوز اين سيستم احتياج به اصلاح دارد وبايد ترميم گردد كه اگر بخواهم كل اين اقدامات اصلاحى را بر اساس تعاليم بهاءى توضيح دهم مثنوى هفت من كاغذ است ودر كل اگر سرمايه دارى همت كند ميتواند صلح مسلح را در بين طبقات ايجاد كند اما با تعاليم ديانت بهاءى صلح واقعى بين طبقات ايجاد ميشود يعنى صلحى بدون سلاح وخونريزى .
اميدوارم نفرماييد كه الترناتيو اين نظام اصلاح شده كمونيسم است كه در اين صورت علاوه بر دلايل مختصرى كه اوردم لازم است يك مقاله اساسى در رد كمونيزم ايده اليتان برايتان بنويسم ومضرات بينهايت انرا اشكار كنم كه ديگر جرات ابراز اين سخن را نداشته باشيد.البته با روحيه اى كه از شما سراغ دارم هيچيك از اين تهديدات من روى شما كارگر نيست زيرا ادم خواب را ميتوان بيدار كرد ولى كسى را كه خودش را به خواب زده مردم دنيا هم جمع شوند نميتوانند بيدار كنند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر