۱۳۹۶ فروردین ۱۱, جمعه

گزارش سالانه وضعیت بهائیان ایران در سال ۱۳۹۳

کمپین نه به آزار و اذیت هموطنان بهایی در پایان هر سال با انتشار گزارشی درخصوص وضعیت بهائیان ایران سعی برآن دارد تا آنچه را که بر اینجامعه وارد می‌شود را جهت اطلاع هم میهنان عزیز انتشار دهد.

نصب تابلوهای تبلیغاتی در ایستگاهای مترو تهران علیه شهروندان بهای
سالی که گذشت، سال پر تنش و سر شار از تبعیض و آزار جامعه بهایی ایران بود. با وجود آنکه در چند سال گذشته فشار برجامعه بهایی ایران سیر صعودی داشت، با این وجود مسئولان جمهوری اسلامی منکر هرگونه تبعیض و فشار علیه شهروندان بهایی شده‌اند. مقامات ایران پیش‌تر نیز با وجود نقدهای که گزارشگر ویژه حقوق بشر به ایران وارد می‌کردند همواره این موارد را سیاسی و خلاف واقع نامیده است، اما گزارشات آزار و اذیت بهائیان در سال گذشته نشانگر نقض آشکارحقوق بشر درخصوص بهائیان ایران می‌باشد. در این گزارش به مورادی چند درخصوص وضعیت بهائیان در ایران می‌پردازیم.
محرومیت از تحصیل
 با وجود آنکه دبیر ستاد حقوق بشر قوه‌قضاییه در سال ۱۳۹۳ مدعی شده است در ایران حقوق بهاییان ضایع نمی‌شود و هیچ فردی به دلیل بهایی بودن از تحصیل محروم نیست، اما دانشجویان بهائی در ایران به دلیل تنگ نظریهای جمهوری اسلامی همچنان بی‌نصیب از تحصیل در دانشگاه‌های کشور می‌باشند. این در حالی است که چون سالهای گذشته بهائیان به طور گسترده و اکثرا به بهانه نقض پرونده از تحصیل در دانشگاه‌های کشور منع شده‌اند.
شادان شیرازی یکی از ده‌ها دانشجوی محروم از تحصیل است که با کسب رتبه ۱۱۳ کنکور سراسری در رشته ریاضی فیزیک از رفتن به دانشگاه منع شده است. همچنین تعدادی دیگری از شهروندان بهایی محروم از تحصیل که رتبه‌های بالایی در کنکور کسب کرده بودند برای بررسی مدارکشان به دیوان عدالت اداری مراجعه کرده بودند اما شعبه یک دیوان عدالت اداری درخواست این دانشجویان محروم از تحصیل را به استناد مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۶۳رد کردو آنان راحائزشرایط لازم برای تحصیل در دانشگاه ایران ندانست.
همچنین دانشجویان محروم از تحصیل استان تهران طی شکایتی جداگانه از مراجع قضائیه خواهان رسیدگی به دلایل «عدم اجازه تحصیل» خود شده‌اند. پیش‌تر محمد جواد لاریجانی اعلام کرده بود: «مسوولان هیچ‌گاه به صرف بهایی بودن با پیروان این آیین برخورد نکرده‌اند، چراکه طبق قانون اساسی معتقدند هر شهروند ایرانی از حقوقی برخوردار است و نمی‌توان او را از حقوق مصرح در قانون اساسی منع کرد».
شهروندان بهایی محروم از تحصیل که به دلیل نقض پرونده راهی به دانشگاه نبرده‌اند ویا دانشجویانی که در ترم‌های ابتدایی اخراج شدند؛ می‌توان به روحیه صفاجو، درسا دهقانی، فاران جباری، آناهیتا اتحادی، شادان شیرازی، فرنازروحانی، سرمدشادابی، میثاق محب‌پور و بهراد آذرگان نام برد.

شادان شیرازی رتبه ۱۱۳کنکور سراسری

آزار و اذیت و بهایی ستیزی در ایران
 تبلیغات گسترده‌ای علیه شهروندان بهایی و آیین بهایی به طور سازمان یافته در سراسرکشور رواج پیدا کرده است و این روال چون سالهای گذشته همچنان ادامه دارد. به طور مثال در ایستگاهای مترو تهران با نصب تابلوهای تبلیغاتی علیه آیین بهایی وشهروندان بهایی برگ جدیدی از آزار علیه شهروندان بهایی توسط حکومت ایران رونمایی شد. در این پوستر‌ها عمدتا با حمله به جامعه سعی بر تخریب آیین بهایی دارند. با این وجود شواهد نشان از آن می‌دهد شهروندان جامعه ایران نسبت به غرض ورزی‌های جمهوری اسلامی آگاه هستند.


نصب تابلوهای تبلیغاتی در ایستگاهای مترو تهران علیه شهروندان بهایی
امامان نماز جمعه در اکثر نقاط کشور نیز در خطبه‌های نماز جمعه شهرخود، با تاکید بر جاسوس بودن بهاییان ونجس خواندن آن‌ها و همین طورفرقه ضاله نامیدن آیین بهایی، خواستار اخراج آن‌ها از شهر خود شدند، بارز‌ترین آن‌ها رمضانی‌پور امام جمعه رفسنجان ونیز کرمی‌پور امام جیرفت است.
همچنین آیت الله موسوی بجنوردی یکی از چهره‌های شناخته شده روحانیون مبارز در ایران که گرایشات اصلاح طلبی نیز دارند، شهروندان بهایی را ضد اسلام خواند و در نطقی دیگر بهاییان را فاقد حقوق شهروندی دانست. این در حالی است که حسن روحانی در زمان انتخابات ریاست جمهوری، تاکید بر حقوق شهروندی تمامی هموطنان ایرانی داشته است.
 در خصوص آزار و اذیت شهروندان بهایی در موارد متعدد، «کلیم جهانداری» شهروند بهایی ساکن بندر عباس بود که در روز ۲۵ بهمن ربوده شد. ربایندگان نا‌شناس، وی را به محل خلوتی برده و پس از ضرب و شتم بسیار، وی را تهدید به مرگ می‌کنند که اگر به تبلیغ دیانت بهایی ادامه دهد با واکنشی به مراتب شدید‌تر روبه رو خواهد شد.
فرهود یزدانی دیگرشهروند بهایی در اواخر تیرماه سال ۱۳۹۳ در مراسم آب بازی در پارکی به همراه تعدادی دیگر از کسانی که در مراسم آب بازی حضور داشتند در شیراز دستگیر می‌شود. پس از دستگیری، همه بازداشت شدگان آزاد می‌شوند اما فرهود که حتی نقشی در بازی نداشته است و فقط از طریق فیس بوک به این مکان دعوت شده بود، صرفا به دلیل بهایی بودن به یکسال حبس محکوم و زندانی شد.
در موردی دیگر در شامگاه ۱۲ آبان ماه ۹۳، افرادی نا‌شناس در روستای اوچ تپه (از توابع همدان) به منزل یک فرد بهایی به نام همتی هجوم برده، پنجره‌ها را شکسته و کف حیاط و بالکن منزل را با ریختن روغن سوخته، تخریب کردند. این افراد پس از نوشتن شعارهایی بر دیوارهای منزل بر علیه آیین بهایی و بهاییان محل را ترک کردند.
همچنین در تاریخ ۱۶ آبان ماه در روستای دیگری از توابع همدان به نام امزاجرد، منزل یک خانواده بهایی به نام «اقدسی» توسط افرادی نا‌شناس به آتش کشیده شد. در این آتش سوزی، تعداد زیادی از اسباب و اثاثیه منزل، مدارک و اسناد زمین کشاورزی و مقادیری پول نقد، سوخته و از بین رفت. طبق بررسی و گزارش آتش نشانی و خدمات ایمنی همدان، این آتش سوزی عمدی بوده است.
از دیگر موارد نقض حقوق بهاییان در سال ۱۳۹۳ می‌توان به پخش اعلامیه تحریک آمیز علیه بهاییان در یزد اشاره کرد. افراد نا‌شناس در شهر یزد اقدام به پخش اعلامیه و شعارنویسی، علیه شهروندان بهایی کردند. پیش‌تر نیز در شامگاه ۲۲ خرداد ماه که برابر با عید میلاد امام دوازدهم شیعیان بود، در شهر یزد اعلامیه‌ای تحریک کننده و تهدیدآمیز علیه بهاییان شهر پخش شد.
این اعلامیه بر درب منازل، بعضی خودروهای متعلق به شهروندان بهایی و دیوارهای بعضی اماکن و کوچه‌ها نصب شده بود. هم چنین در همین روز بعضی از دیوارهای منازل شهروندان بهایی توسط افرادی نا‌شناس با عبارات توهین آمیز شعارنویسی شد.


تخریب قبرستان‌ها
فشارهای حکومتی در سال ۱۳۹۳برای شهروندان بهایی افزایش چشمگیری یافته است، در این سال شهروندان بهایی با مشکلی قدیمی روبه رو شدند که یاد آورسالهای اولیه انقلاب بود. می‌توان با توجه به شواهد گفت تخریب قبرستان‌ها در آخرین سالهای ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد سیر صعودی داشت ودر سال ۱۳۹۳شکل رسمی به خود گرفت.
هشت اردیبهشت سال ۱۳۹۳ گروهی وابسته به سپاه پاسداران اقدام به تخریب و خاک برداری در قبرستان بهاییان در شیراز کردند و به بهانه ساخت مجموعه فرهنگی، قبرستان بهاییان را که سه دهه از قدمت آن می‌گذشت وده‌ها شهروند بهایی در آنجا به خاک سپرده شده بودند را با خاک یکسان کردند.
در مواردی دیگر در شهر سمنان برای صدور جواز دفن شهروندان بهایی از آن‌ها تعهد گرفته شد که بر روی سنگ قبر‌ها چیزی نوشته نشود واز ایجاد فضای سبز در مقابل قبر‌ها جلوگیری کنند.
پلمپ قبرستان‌ها نیز از جمله آزار و اذیت تندرو‌ها درخصوص جامعه بهایی محسوب می‌شود، قبرستان محمود آباد اصفهان و گلستان جاوید اهواز سال گذشته پلمپ شد و اجازه دفن به شهروندان بهایی داده نشد.


دیوارکشی قبرستان بهاییان اهواز(گلستان جاوید)
جلوگیری ازصدور اجازه دفن از موارد نادری بود که امسال شاهد آن بودیم مهنا سمندری نوجوان ۱۳ ساله بهایی بیش از یک ماه در سردخانه تبریز نگهداری شد و از دفن وی جلوگیری به عمل آمد که پس از آن ماموران امنیتی به طور مخفیانه جسد وی را در شهر دیگر (می‌اندوآب) انتقال دادند و بدون حضور والدین ومراسم مذهبی به خاک سپردند.
زیبا روحانی دیگر شهروند بهایی تبریزی نیز سرنوشتی همانند مهنا سمندری داشت.
همچنین بینا، متوفی بهایی ساکن اهواز نزدیک به ۳ ماه اجازه دفن نداشت.




وضعیت اقتصادی بهاییان

در خصوص کسب و کار نیز، بهاییان همانند سالهای گذشته دچار مشکلات زیادی شده‌اند. به طورمثال همزمان ۵۰ واحد کسب و کار در کرمان و ۲۳ واحد تجاری در رفسنجان پلمپ گردید و درچند محل کسب دیگر در شهرهای جیرفت، نجف آباد، نشتارود، تنکابن، یزد، قائم شهر مانع فعالیت‌های اقتصادی بهائیان شدند که آن را می‌توان از جمله فشارهای اقتصادی به شهروندان بهایی نامید. با تمام فشارهای که در گوشه و کنار کشورعزیزمان ایران وارد می‌شود، وضعیت در شهر سمنان به مراتب بد‌تر گزارش شده است وآخرین محل کسب بهائیان در شهر سمنان که عینک ‌فروشی یکی از شهروندان بهایی به نام «افراسیاب سبحانی» بود به دستور اداره اماکن آن شهر تعطیل شد. در این شهر حداقل ۱۶ مغازه پلمب و سه مرکز پخش لوازم بهداشتی، تعطیل و جوازکسب و کار آن‌ها باطل شده است. دو کارخانه تولیدی به نام‌های «پویا نوار» و «فرزان لنز» پلمب شده‌اند و تعداد زیادی از کارگران مسلمان و بهایی شاغل در آن بیکار شده‌اند.

جهت فشار بر جامعه بهایی حتی شهروندان بهایی که در محل‌ کسب و کار مسلمانان همکاری می‌کردند، با تحت فشار قرار گرفتن کارفرمایانشان، از کار اخراج شده‌اند. به عنوان نمونه اخراج یک مرد بهایی که در آژانس تاکسی تلفنی کار می‌کرد در سال گذشته نشان از فشار بر این جامعه خواهد بود. همچنین مواردی دیگر همچون فروشگاه عینک‌فروشی علی اکبر پورحسینی که بعد از بستن مغازه کلیه عینک‌های آن را که معادل ۲۰۰ میلیون تومان بود، ضبط و صاحب مغازه را هم به جریمه نقدی ۳۶۱ میلیون تومانی محکوم کردند.
شرایط بهائیان در ایران همواره در سالهای گذشته بسیار اسفناک بوده است و در یکی دیگر از موارد آزار و اذیت بهائیان تفتیش بیش از ۲۰ خانه شهروندان بهایی شیراز در یک ماه مانده به آخر سال نمونه بارز این گونه فشار‌ها بود.

دستگیری اجرای حکم و بازداشت
 پس از انقلاب و فتوا ازسوی بسیاری از روحانیون تندرو در ایران، فشار‌ها بر جامعه بهایی موجب بازداشت و قتل تعداد زیادی از هموطنان بهایی در ایران شد. در سال ۹۳ نیز بهائیان ایران با دستگیری، ضرب و شتم، تخریب اموال، تخریب گورستان‌هایشان ودستگیری اجرای حکم و بازداشتهای خود سرانه روبروشدند، همچنین دستگیریهای گروهی از جمله موارد شاخص نقض حقوق بهائیان بوده است.
 بازداشت ۱۷ تن از شهروندان بهایی در تهران و اصفهان که با یورش نیروهای امنیتی در اواخر بهمن ماه سال ۹۳ از جمله این موارد بوده است، ماموران امنیتی طی یک یورش بی‌سابقه به منازل شهروندان بهایی در شهر تهران و اصفهان حمله کرده و پس از تفتیش منازل، اقدام به دستگیری ۱۷ تن از این افراد کردند.
بر اساس اظهارات نیروهای امنیتی تمامی بازداشت شدگان که در تهران بازداشت شده بودند که در شهر تهران به دادسرای ۳۳ اوین (شهید مقدس) منتقل شده‌اند و پرونده آن‌ها در ادامه بررسی‌ها به دادسرای ورامین ارسال خواهد شد.
در راستای دستگیری و اجرای حکم بازداشت شهروندان بهایی در سال ۱۳۹۳ موارد زیادی قابل اشاره است. عدنان رحمت‌پناه شهروند بهایی ساکن شیراز که در دادگاه بدوی به ۱ سال زندان محکوم شده بود عینا در دادگاه تجدیدنظر به تایید رسید.
«این حکم به اتهام تبلیغ علیه نظام و تبلیغ دیانت بهایی از طریق فیسبوک و ارتباط با دوستان برای عدنان رحمت‌پناه صادر شده است و یکی از شواهد اصلی استفاده شده در دادگاه بر علیه وی عکسی بوده که یکی از دوستان عدنان ایشان را در وی تگ کرده بود»
عدنان تنها شهروند بهایی نبود که در راستای فعالیت در فیس بوک و شبکه‌های اجتماعی دستگیر و راهی زندان شدند. «ایرج لهراسب» و «طناز محمدی»، دو شهروند بهایی اهل یزد که هشتم تیر ماه به اتهام فعالیت در شبکه‌های اجتماعی به نفع بهاییان، دستگیر و در دوران بازداشت، محاکمه شدند.
ایرج لهراسب به دو سال و طناز محمدی به یک سال حبس تعزیری محکوم شدند و هم‌اکنون در حال گذراندن دوران محکومیت خود در زندان یزد می‌باشند.
 «نیکا و نوا خلوصی»، دو خواهر بهایی اولین شهروندان بهایی بودند که، دهم فروردین ماه ۹۳، هنگامی که با خانواده‌ خود در سفر نوروزی بود، توسط مأموران امنیتی در شهر بابلسر بازداشت و به زندان وکیل‌آباد مشهد منتقل شد. خواهر او، نیکا خلوصی را هم در همین روز در منزل شخصی بازداشت و به زندان مشهد منتقل کردند.
دستگیری همه اعضای یک خانواده بهایی در تبریز در تیر ماه۱۳۹۳ توسط ماموران وزارت اطلاعات با ورود به خانه فرزاد بهادری، آقای بهادری و همه خانواده ایشان را دستگیر می‌کنند. این خانواده بعد از چند هفته قرار وثیقه سنگین آزاد شدند وچندین ماه است که دادگاه آن‌ها ادامه دارد.
لاله مهدی‌نژاد دیگر شهروند بهایی است که آخرین شهروند بازداشت شده در سال ۹۳ است، وی درتاریخ۱۷ اسفند ماه در منزل شخصی‌اش بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.


لاله مهدی نژاد
همچنین در پایان گزارش سالانه کمپین نه به آزار و زندان هموطنان بهایی درخصوص وضعیت سالانه شهروندان بهایی ایران، اسامی شهروندان بهایی که در سال ۱۳۹۳ خورشیدی برای اجرای احکامشان احضار و زندانی شدند، ذکر خواهند شد.
سونیا احمدی ۵ سال حبس، نسیم باقری۴ سال حبس، نسیم اشرفی یک سال حبس، الهام فراهانی۴ سال حبس، شمیم نعیمی ۳ سال حبس، فردین اغصانی ۳سال، شهاب دهقانی ۴ سال حبس، نوید حقیقی وشهرام فلاح ۳ سال حبس، فرحناز مقدم ۳سال حبس تعلیقی، خسرو دهقانی ۳سال حبس، ایمان رشیدی ۳سال حبس، فریبرزباغی ۲سال حبس، شبنم متحد ۲سال حبس، سارنگ اتحادی، امیر معبودی، عدنان رحمت پناه، سوسن تبیانیان ۱ سال حبس، نوشین میثاقی و سهیلا اقدسی و ادیب شعاعی وندا فرصتی ۶ماه حبس و فرامرز لطفی، سروش گرشاسبی، ضیاءالله قادری ۳ ماه حبس گرفته‌اند.

 کمپین نه به آزار و زندان هموطنان بهائی که نزدیک به ۳ سال از فعالیت خود می‌گذرد با توجه به رسالت انسان دوستانه و هویت حقوق بشر این کمپین امید دارد با توجه به شرایط سخت بهائیان در ایران، امسال سالی کم خطر و بدون تبعیض‌های موجود در ساختار حکومت جمهوری اسلامی ایجاد شود. ما ضمن قدردانی از تمامی هم میهنان ایرانی فارغ از دین و آیین آن‌ها، خواهان آن هستیم دست در دستان هم به سمت رشد جامعه پیش رویم و ایرانی آباد بدون تعصبات مذهبی و نژادی و جنسیتی را تجربه کنیم.

برنامه آموزشی بهائیان هدف یورش نیروهای امنیتی ایران

نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی با یورش به خانه‌هایی در شهرهای کرج، اصفهان و شیراز شبکه آموزش دانشگاهی برای جوانان بهایی را مختل کردند. جوانان بهایی به دلیل اعتقادات دینی‌شان اجازه تحصیل در دانشگاه‌های ایران را ندارند.
تخریب یک زیارتگاه بهائیان در بابل در سال ۲۰۰۴
در حالی که حکومت جمهوری اسلامی ایران شهروندان بهایی ایران را به دلیل اعتقادات دینی از حق تحصیل در دانشگاه‌ها و مدارس عالی محروم کرده، با برنامه‌های آموزش عالی آنها نیز به مقابله برخاسته است.

به گزارش سرویس خبری جامعه‌ی بهایی، روز یکشنبه (۲۲ مه/ اول خرداد) مأموران امنیتی جمهوری اسلامی خانه‌های چندین بهایی ایرانی را هدف یورشی هماهنگ قرار داده است. خانه‌هایی در تهران، کرج، اصفهان و شیراز مورد یورش قرار گرفته‌اند.

گفته می‌شود در پی این یورش‌ها حدود ۳۰ نفر دستگیر شده‌اند. اين افراد از قرار معلوم در یکی از اقدامات جامعه‌‌ی بهائی در جهت فراهم کردن امکانات آموزش عالی برای اعضای جوان اين جامعه، که از ورود به دانشگاه محرومند، فعال بوده‌اند.

دیان علایی، نماینده‌ی جامعه‌ی جهانی بهایی در سازمان ملل متحد در ژنو، گفت: «همه‌ی خانه‌هایی که هدف قرار گرفتند، متعلق به افرادی بودند که از نزدیک در فعالیت مؤسسه‌ی آموزش عالی بهایی شرکت داشتند.»


دیان علایی، نماینده جامعه بین‌المللی بهائیان
دیان علایی، نماینده جامعه بین‌المللی بهائیان

به گزارش "سرویس خبری جامعه بهایی"، مؤسسه‌ی آموزش عالی بهایی (BIHE) در سال ۱۳۶۶ / ۱۹۸۷ به عنوان یکی از اقدامات جامعه برای برآوردن نیازهای آموزشی بهائیان جوان که به صورت روشمند توسط حکومت ایران از دسترسی به آموزش عالی محروم شده اند، تأسیس شد. نیویورک تایمز این مؤسسه را «یک اقدام دقيق جامعه برای حفاظت از خود» توصیف کرده است.

خانم علایی گفت: «مؤسسه پاسخی فوق‌العاده ابتکاری و کاملاً مسالمت‌آمیز به تلاش مستمر حکومت ایران برای جلوگيری از توسعه‌ی انسانی طبیعی جامعه‌ی بهایی بوده است.»

این نماینده جامعه جهانی بهایی افزود: «مسئولان ایران، که به محروم ساختن بهائیان از ورود به دانشگاه‌های ایران، صرفاً به خاطر باورهای دینی‌شان، قانع نیستند، اکنون ظالمانه در صدد تعطیل کردن تلاش‌های جامعه در تدارک گزينه‌های بديل برای آموزش عالی جوانانش هستند.»

"سرویس خبری جامعه بهایی" می‌افزاید، این نخستین باری نیست که مؤسسه‌ی آموزش عالی بهائی هدف حمله‌ی مقامات ایرانی قرار گرفته است. یکی از بزرگترین موج‌ها، مجموعه‌ای از یورش‌های گسترده بود که در سال ۱۳۷۷ / ۱۹۹۸ صورت گرفت.

در این یورش‌ها حدود ۳۶ نفر از اساتید و کارکنان مؤسسه دستگیر شدند و بیشتر تجهیزات و سوابق آن، که در بیش از ۵۰۰ خانه جای داشت، ضبط شدند.

این سرویس خبری می‌افزاید که اقدامات دیگر علیه فعالیت مؤسسه در سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ انجام شده است.

تلاش‌های پی‌گیر بهاییان ایران برای دستیابی به آموزش عالی

تظاهرات ۱۹ ژوئن ۲۰۱۱ در ریو دو ژانیرو علیه بازداشت بهاییان در ایران

"دویچلند فونک" گزارشی درباره تلاش بهاییان ایران برای دسترسی به آموزش عالی پخش کرد. این گزارش می‌گوید، تاسیس یک مؤسسه مستقل آموزشی، پاسخی شایسته و دور از خشونت به سیاست تبعیض‌آمیز دولت ایران در قبال بهاییان بوده است.

برخورداری از آموزش حقی بشری است. اما تمامی شهروندان ایران از این حق برخوردار نیستند. بهاییان که با جمعیت سیصد هزار نفری، بزرگترین اقلیت مذهبی ایران را تشکیل می‌دهند، به طور سیستماتیک از تحصیل عالی محروم هستند. از این رو آنها خود اقدام به ایجاد "مؤسسه آموزش عالی بهاییان" کرده‌اند که مخفیانه و در شرایطی سخت و خطرناک آموزش دانشجویان بهایی را هدف خود قرار داده است.
رادیوی آلمانی "دویچلند فونک" روز چهارشنبه (۲۴ ژوئن / ۳ تیر) گزارشی درباره محرومیت تحصیلی بهاییان در ایران و تلاش و موفقیت این گروه از اقلیت مذهبی ایرانی برای دستیابی به تحصیلات عالی پخش و در سایت اینترنتی خود منتشر کرد.
در این گزارش توضیح داده شده که پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران هزاران تن از بهاییان از کار اخراج شدند و دارایی‌شان مصادره شد. این گزارش سپس به طور خاص به وضعیت تحصیلی بهاییان در ایران پرداخته است. بسیاری از بهاییانی که پس از انقلاب از کار بیکار شدند، استاد یا کارمند دانشگاه بودند. از آن زمان بهاییان اجازه نداشته‌اند شغلی در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی داشته باشند یا به تحصیل عالی بپردازند.
نیسان رأفت (Neysan Rafat)، رئیس تحقیقات در باره یاخته‌های بنیادی در بیمارستان آموزشی هایدلبرگ، به "دویچلند فونک" گفته است: «در ایران دانش‌آموزان باید برای ورود به دانشگاه در امتحانی سراسری شبیه کنکور فرانسه شرکت کنند. یک دانش‌آموز بسته به اینکه نتیجه امتحان کنکورش چه باشد، می‌تواند به رشته‌ها و دانشگاه‌های مختلف راه بیابد. بهایی‌ها مدام در این امتحان رد می‌شوند چون دولت ایران از شرکت‌کنندگان در کنکور می‌پرسد چه مذهبی دارند. بدین ترتیب بهایی‌ها را به اصطلاح تصفیه و به طور سیستماتیک از ادامه تحصیل محروم می‌کنند.»
در سال ۱۳۷۲ (۱۹۹۳) یک یادداشت محرمانه جمهوری اسلامی ایران افشا شد که نشانگر هدف دولت برای در تنگنا قرار دادن بهاییان از نظر اقتصادی و اجتماعی بود. در این یادداشت آمده بود که بهاییان نباید به لحاظ تحصیلی پیشرفت کنند، سطح زندگی آنها باید پایین نگاه داشته شود و همواره باید در ترس از دستگیری یا اتفاق‌های بدتر به سر برند. سندی که ۲۹ اردیبهشت امسال (۲۰۱۵) منتشر شد نیز نشانگر آن بود که سیاست تبعیض سیستماتیک علیه بهاییان همچنان در ایران ادامه دارد. طبق سندی که «سحام نیوز» منتشر کرد، فرمانده نیروی انتظامی در دوران احمدی‌نژاد با صدور دستورالعملی حدود ۳۰ شغل را بر بهاییان ممنوع کرده و قصد کنترل آنان، نظارت بر فعالیت‌شان و جلوگیری از حضور آنان در جامعه را داشته است.
اینگو هوفمان، فیزیکدان و کارشناس مسائل ایران در جامعه بهاییان آلمان، در باره محروم کردن بهاییان از تحصیل در ایران و راهی که آنان برای رهایی از این تنگنا یافته‌اند به "دویچلند فونک" گفت: «طبیعی است که محرومیت از تحصیل به‌خصوص نسل جوان را به شدت هدف قرار داده است. در کشوری که نرخ بیکاری جوانان آن بسیار بالاست، تنها تحصیلات می‌تواند شانس افراد را برای پیدا کردن شغل افزایش دهد. البته باید گفت که بهایی‌ها نگذاشته‌اند که این شانس از آنها گرفته بشود و راه حل‌هایی پیدا کرده‌اند. آنها در طول سال‌ها نهاد آموزشی خود را به وجود آورده‌اند که نام آن "مؤسسه آموزش عالی بهاییان" (Bahai Institute of Higher Education، مخفف آن BIHE) است.»
بیشتر بخوانید: بهاییان ایرانی و تحصیل بر لبه‌ی تیغ
کمک دانشگاهیان سراسر جهان
"دویچلند فونک" می‌نویسد که تاسیس این شبکه آموزشی پاسخ خلاق و عاری از خشونتی به تلاش‌های مداوم دولت ایران برای جلوگیری از تحصیلات عالی بهاییان بوده است. این شبکه از سال ۱۳۷۰ (۱۹۸۷) ایجاد شده و از آن زمان با دشواری‌های بسیار روبرو بوده است.
تدریس واحدهای آموزشی در ابتدا به وسیله نامه و سپس به کمک اینترنت و ای‌میل صورت می‌گرفته است. به دلیل خطرناک بودن شرایط، دانش‌آموزان این مؤسسه نام استادان خود را نمی‌دانند. تا کنون چندین نفر در این رابطه دستگیر شده‌اند. در سال ۱۳۹۰ (۲۰۱۱) هفت مدرس را دستگیر کردند. یک سال پس از آن، رئیس این نهاد آموزشی و همه رؤسای دانشکده‌های آن دستگیر و در یک دادگاه انقلاب در تهران به چهار تا پنج سال زندان محکوم شدند.

آلمان: شرایط بهاییان در ایران بسیار نگران‌کننده است

تعقیب و آزار بهاییان در ایران که پس از تشکیل حکومت جمهوری اسلامی ایران آغاز شد، هر روز ابعاد گسترده‌تری می‌یابد. پیروان این آیین اغلب به اتهام جاسوسی برای اسراییل، دستگیر و زندانی می‌شوند.

‌اینگو هوفمن، نماینده‌ی جامعه‌ی بهاییان در آلمان

جامعه‌ی جهانی بهاییان، بیش از ۷ میلیون عضو دارد. بر پایه‌ی آمار جامعه‌ی بهاییان در آلمان، شمار باورمندان به این آیین در ایران بیش از ۵۰۰ هزار نفر تخمین زده می‌شود.
در حالی که این گروه مذهبی به عنوان عضو مشاور از سوی سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شده، جمهوری اسلامی ایران، پیروان این آیین را اغلب به اتهام جاسوسی برای اسراییل، دستگیر و زندانی و از برخی از حقوق شهروندی مانند تحصیل در دانشگاه، تصدی مشاغل دولتی و خدمت در ارتش محروم می‌کند. برگزاری مراسم و مجامع مذهبی آن‌ها نیز غیرقانونی اعلام شده است.
فشار روزافزون
بنا بر آماری که در روزنامه‌ی آلمانی "دی ولت" به نقل از جامعه‌ی جهانی بهاییان منتشر شده، بین سال‌های ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۸، بیش از ۲۰۰ بهایی اعدام، حدود ۱۵ تن مفقود و بین سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰، بیش از ۳۳۴ نفر دستگیر شده‌اند. اتهام اغلب دستگیرشدگان "جاسوسی برای اسراییل" بوده است.
‌اینگو هوفمن، نماینده‌ی جامعه‌ی بهاییان در آلمان، در این رابطه می‌گوید: «به نظر حکومت‌های ایران، بهاییان همیشه با دشمنان این کشور همدست بوده‌اند. بهاییان زمانی جاسوس روس‌ها بودند، بعد بریتانیایی‌ها آمدند و حالا هم اسراییلی‌ها.»
به نظر هوفمن، ولی اتهام جاسوسی برای اسراییلی‌ها در حال حاضر، با توجه به تشدید "موضع انتقادی و دشمنانه‌ی دولت ایران در برابر این کشور"، خطرناک‌تر شده ست: «به همین ترتیب بر شدت فشار و اعمال خشونت علیه این گروه نیز افزوده شده است.»
به گزارش "دی ولت"، حتی گورستان‌های بهاییان نیز از گزند "دشمنان سازمان‌یافته‌ی این آیین" در امان نمی‌مانند: «در سال‌های اخیر تعداد زیادی از قبرستان‌های بهاییان در مناطق مختلف ایران، ویران شده‌‌‌‌‌‌اند.» به گفته‌ی سخنگوی وزارت امور خارجه‌ی آلمان، در حال حاضر شرایط بهاییان در ایران «بسیار نگران‌کننده است.»
نماینده‌ی جامعه‌ی بهاییان در آلمان، دلیل خصومت سران جمهوری اسلامی ایران با معتقدان به این آیین ۱۷۰ ساله را "آموزش‌های پیشرفته‌ی" آن می‌داند. او در گفت‌وگو با روزنامه‌‌ی "دی ولت" در این رابطه می‌گوید: «حقوق اساسی مانند برابری بین زن و مرد و حق آموزش همگانی در ایران به عنوان نشانه‌های تمدن غربی ارزیابی و با آن مبارزه می‌شود.»

‌اینگو هوفمن، نماینده‌ی جامعه‌ی بهاییان در آلمان
انتقاد جهانی به ایران
جمهوری اسلامی ایران بارها به اتهام عدم رعایت حقوق اقلیت‌های مذهبی، به‌ویژه پیروان آیین بهایی مورد انتقاد شدید نهادها و سازمان‌های بین‌المللی قرار گرفته است. از جمله، سنای آمریکا در آغاز سال ۲۰۱۲ از دولت اوباما خواست، آن گروه از مسئولانی را که در آزار بهائیان سهیم هستند، در فهرست تحریمی‌ها بگنجاند.
وزارت امور خارجه‌ی آمریکا در سپتامبر ۲۰۱۲ نیز، با اشاره به مواردی از دستگیری‌ها و توقیف اموال و دارایی‌های بهاییان، از افزایش فشار بر این اقلیت‌ دینی انتقاد کرده است.
پارلمان اروپا در سال پیش نیز با صدور چندین بیانیه، مقامات ایرانی را به "رفتارعادلانه با اقلیت‌های قومی و مذهبی این کشور" فراخواند.
از جمله در بخشی از قطعنامه‌ی ۱۵ ژوئن این پارلمان در باره‌ی حقوق اقلیت‌ها آمده است که قوانین ایران تنها زرتشتیان، مسیحیان و یهودیان را به رسمیت می‌شناسد، "ولی در کنار پیگرد و آزار بهاییان و دراویش، نسبت به سنی‌های این کشور نیز تبعیض روا می‌دارد."
این قطعنامه هم‌چنین تاکید کرده ست که ایران در نقض حقوق اقلیت‌ها، حتی به اصول قانون اساسی خود نیز پایبند نیست. زیرا: «در قانون اساسی ایران، تساوی حقوق و استفاده از امکانات تحصیلی و شغلی برای همه پیش‌بینی شده است. اما بهاییان از استفاده از این فرصت‌ها ممنوع شده‌اند.»
به باور نماینده‌ی جامعه‌ی بهاییان در آلمان، فشارهای بین المللی بر دولت ایران، تاکنون "بهاییان ایرانی را از نابودی کامل" در امان نگاه‌داشته است.

۱۳۹۶ فروردین ۱۰, پنجشنبه

نظر دیانت بهائی درباره اعتقاد به چشم زخم، استخاره، تفأل و عطسه چیست؟

حضرت عبدالبهاء درباره اعتقد به چشم زخم و امثال آن مي‌فرمايند :
«هواللّه ای بنده الهی، در خصوص چشم پاک و ناپاک يعنی اصابت عين مرقوم نموده بوديد. اين محض توهّم است؛ ولی احساساتی از اين وهم، در نفوس حاصل گردد. آن احساسات سبب حصول تأثّرات شود. مثلاً نفسی به شور چشمی شهرت يابد که اين شخص بد چشم است و نفْسی ديگر معتقد و متيقّن به تأثّرات چشم. چون آن شخص به «بد چشم» مشهور، نظری به اين بيچاره نمايد، اين متوهّم مضطرب گردد و پريشان خاطر شود و منتظر ورود بلائی گردد. اين تأثّرات سبب شود و وقوعاتی حاصل گردد و اِلّا نه اينست که از چشم آن شخص آفتی صادر شد و به وجود اين شخص رسيد. لهذا اگر نفْسی به قلبش چنين خطوری کرد که فلان شخص، شور چشم است و مرا نظر نمود، فوراً به ذکر الهی مشغول شود تا اين وهم از قلب زائل گردد … » (حضرت عبدالبهاء، مکاتيب حضرت عبدالبهاء، جلد3، صص 258-257)
«امّا در خصوص چشم زخمی، يعنی اصابة العين که در عربی عَيْنُ الکَمَال گويند مرقوم نموده بوديد که چشم شور را آيا اثری هست؟ در چشم چنين اثری نيست، ولی در تأثير و تأثّر نفوس حکمتی بالغه موجود. اين مِنْ حيث العموم. امّا نفوس ثابته راسخه مصون از اين حادثه و اگر چنانچه نفْسی را وهم و تأثّری حاصل شد، نود و پنج مرتبه «يَا اَللّهُ الْمُسْتَغَاث» بر زبان راند» (حضرت عبدالبهاء، گنجينه حدود و احکام، ص 454)
« … امّا عطسه، در ساحت اقدس، اين امور ملحوظ نه؛ و اجرای امور خيريّه به عطسه و دون آن منوط و مشروط نبود و نيست» (همان)
هم چنین در مکتوبی خطاب به شخصی که دراین باره سوال نموده بود می فرمایند:
«امّا مسأله ثالث یعنی فال و رمل، آنچه در دست ناس است امريست موهومِ صِرف؛ ابداً حقيقی ندارد و امّا مسأله چهارم که تفاؤل و تشاؤم واعتاب و اقدام و اقتران و نواصی باشد، يعنی تملّک حيوانات ذي روح. فال خوب سبب رَوح و ريحان است، اما تشاؤم يعنی فال بد، مذموم و سبب انفعال» (حضرت عبدالبهاء، مکاتيب حضرت عبدالبهاء، جلد2، ص 306)
«ای بنده الهی، … از علم نجوم سؤال نموده بودی؛ آنچه تعلّق به رياضيات دارد، آن مقبول و آنچه از پيش منجّمين قديم تأسيس نموده اند و تأثيرات عظيمه در تربيع و تثليث دانسته و از قران کواکب در مواقع و سير وحرکت در منطقة البروج و استقامت نجوم و تأثير ساعات و تخصيص اوقات مرقوم نموده اند و در کتب موجوده مذکور، عبارت از تصوّرات و افکار اسلافست و اساس متين غير موجود. ولی نفوسی از پيشينيان به قوّه تبتّل اطّلاع بر بعضی از اسرار کون يافته و از روابط و تعلقاتی که در بين موجوداتست اطّلاعی حاصل نموده؛ آنان مطّلع بر بعضی اسرار خفی که در حقايق اشياست واقف گشتند و بعضی وقايع آتيه از روابط موجودات استنباط نمودند. اين محل انکار نه؛ چنانکه در رساله خال در ذکر نجم بازغ که دلالت بر ولادت حضرت روح مينمود مرقوم. امّا به اوهامات مندرجه در کتب نجوميّه قطعيّا اعتماد نه. وامّا مسأله عطسه وهم صرف است. اين دور مبارک اين اوهام را از ميان برد. ذکرش نيز جائز نه …» (حضرت عبدالبهاء، مکاتيب حضرت عبدالبهاء، جلد3،ص 256)
حضرت وليّ امراللّه نیز درباره استخاره و تفأل از کتاب اقدس مي‌فرمايند :
«راجع به سؤال اخير (هنگاميکه وسائل مشورت مفقود و شخص در انجام امر مهمّی متردّد استخاره نمودن با کتاب اقدس، چگونه است) فرمودند در اين موارد، آنچه لازم و واجب، توجّه تامّ و استمداد از مصدر فيض و الهام است، لاغير و اگر چنانچه تأجيل در تصميم ممکن، تا وسائل مشورت فراهم گردد احسن و اَنْسَب است» (حضرت شوقی ربانی، گنجينه حدود واحکام، ص462)
برگرفته از گلزار تعالیم بهائی، گردآوری ریاض قدیمی، صص 363-361
نظرها و دیدگاه های ارائه شده در این مقاله، مربوط به نویسنده است

بازداشت پنج شهروند بهایی در اصفهان

سیمین فهندژ سخنگوی جامعه جهانی بهایی در ژنو در گفتگویی با رادیو فردا خبر بازداشت پنج شهروند بهایی در اصفهان را
تائید کرد.

پیشتر خبرگزاری بهایی نیوز خبر داده بود که ماموران امنیتی صبح دوشنبه ۷ فروردين ۱۳۹۶ با مراجعه به منزل چهار شهروند بهایی ساکن شهر اصفهان،به نام‌های احسان اشتیاق، عنایت نعیمی، فرزاد همایونی و سروش پزشکی، پس از تفتیش منزل، آنان را بازداشت کرده اند.

خانم فهندژ می گوید سهراب نقی‌پور نیز در اصفهان بازداشت شده است.

اخراج دانشجویان بهایی و پلمپ مغازه های بهاییان در ماه های گذشته در ایران ادمه داشته است.

عاصمه جهانگیر، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران، اسفندماه سال گذشته در نخستین گزارش خود گفت «وضعیت اقلیت‌های رسمی و غیر رسمی دینی در ایران همچنان به شدت نگران‌کننده است.»

خانم جهانگیر افزود: «بهایی ها همچنان به طورسازمان‌یافته و هدفمند،مورد تبعیض قرار می‌گیرند و از داشتن حق زندگی محرومند.»

جامعه جهانی بهایی روز ۱۶ شهریور نیز در نامه‌ای سرگشاده به حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران، از او خواسته بود که به «سرکوب اقتصادی بهاییان» در ایران پایان دهد.

این نهاد مدافع حقوق بهاییان از «آپارتاید اقتصادی» علیه بهاییان در ایران انتقاد کرده و مقام‌های جمهوری اسلامی ایران را به «اتخاذ سیاست‌های عمدی» و «تبعیض‌های سازمان‌یافته» علیه بهاییان متهم کرده بود.

جمهوری اسلامی، آیین بهایی را به رسمیت نمی‌شناسد و مقام‌های ارشد حکومت بارها علیه آن سخنانی گفته‌اند. در این ارتباط، به گزارش جامعه جهانی بهایی، از زمان دولت محمود احمدی‌ نژاد به این سو، طی نزدیک به ۱۱ سال، بیش از ۸۶۰ باورمند بهایی بازداشت و ۲۷۵ تن از آن‌ها در نهایت محکوم و روانه زندان شدند.

به گفته جامعه جهانی بهایی، ایران، خانه نزدیک به ۳۰۰ هزار تن از باورمندان آن به شمار می رود.

انصاف حضرت عبدالبهاء در تمجید از امیرکبیر


در بدایع‌الآثار چنین مرقوم شده است که حضرت عبدالبهاء روز 17 فوریه فرمودند:
"فی‌الحقیقه یک نفر کاردان دانا در ایران نبود و نفس آگاهی یافت نشد. حال به امید آن هستند که بعضی اهالی شرق در اروپا تحصیل نموده به ایران بروند و سبب آبادی شوند. بر فرض تحصیل صحیح و عمل به صواب هزار سال وقت می‌خواهد تا ایران آبادی و عمران یابد و طهران مثل پاریس شود. آن وقت هم مقاومت اروپا ننماید. میرزا تقی‌خان صدراعظم با آن که ظلمی بر امر کرد که تا حال کسی چنین ظلمی نکرده، معهذا در امور سیاسی و مسائل مُلکی اساسی گذارد که واقعاً نهایت متانت را داشت و حال آن که در هیچ مدرسه‌ای از اروپا داخل نشده بود. بلی، تحصیل صحیح مُمِدّ حالِ شخصی است که دانا و آگاه و مؤیَّد باشد. ولی اگر دانش فطری و تأیید الهی نباشد، فقط تحصیل چه ثمر و اثری دارد..." (بدایع‌الآثار، ج2، ص144)
Bahainews مجموعه بهايى نيوز

کشتی غرق ناشدنی تایتانیک با بیش از 1500 سرنشین در 100 سال پیش در اقیانوس اطلس شمالی غرق شد


کشتی غرق ناشدنی تایتانیک با بیش از 1500 سرنشین در 100 سال پیش در اقیانوس اطلس شمالی غرق شد. این تراژدی، دستمایه ای برای چندین داستان سرایی حماسی شده است. در میان تمام این داستانها، یکی از شگفت انگیزترین آنها مربوط به داستان یک مرد 68 ساله ایرانی ای است که در این کشتی نگون بخت حاضر نبود ولی قرار بود که مسافر آن باشد.
 رسانه های اروپایی و آمریکایی از عباس افندی معروف به عبدالبها، با عناوینی چون فیلسوف، پیامبر صلح و حتی رجعت مسیح یاد کرده اند. دوستداران آمریکاییش هزاران دلار برایش فرستاده بودند تا بلیط تایتانیک را خریداری کند و از او تمنا کرده بودند که با نهایت توانگری به آمریکا سفر کند. وی این تقدیمی را قبول نکرد و در عوض پولش را به خیریه داد.

" از من خواسته شد که با کشتی تایتانیک سفر کنم". او بعدها گفت، " قلبم گواهی می داد که نباید چنین کنم".
 در عوض عبدالبها سفر دریایی خود را به نیویورک با کشتی معمولی سدریک انجام داد. تمام روزنامه های بزرگ در نیویورک، رسیدن وی و سفر 8 ماهه ای را که ساحل به ساحل پیموده بود، منعکس کردند.این خارجی مولوی به سر(نوعی کلاه شرقی که در دوره قاجار مرسوم بود) در "ردایی شرقی" صفحه اول خبرها را به خود اختصاص داده بود.
 نیویورک تایمز گزارش کرد که پیام او " دوری گزیدن ازانواع تعصبات ملی، نژادی و دینی" است؛ این مقاله همچنین سخنی از عبدالبها را مستقیما نقل کرد که عنوان می داشت:" زمان آن رسیده است که بشر، پرچم وحدت عالم انسانی را بر افرازد و باشد که به واسطه آن قواعد جزم اندیشانه، متعصبانه و خرافات پایان پذیرد!".
 بارها مطبوعات، او را پیامبر و به خصوص "پیامبر ایرانی" خطاب می کردند. یک سرخط خبری، سخنرانی او را در دانشگاه استنفورد اینگونه پی گرفت که:" پیامبر می گوید که پیامبر نیست!". عبدالبها در حقیقت، رهبر دیانت تازه برآمده بهایی در آن زمان بود؛ هرچند مرتبا پیامبر بودن خود را انکار می کرد.
 او امری را که توسط پدرش، بهاءالله در میانه قرن نوزدهم، بنیانگذاری شده بود، ترویج می کرد؛ دیانتی که ریشه در وحدت تمام ادیان داشت. در آن زمان تنها چند صد نفر بهایی در آمریکا زندگی می کردند در حالیکه امروز 150000 بهایی در آنجا ساکنند. همه روزه و در تمام ماهها، جمعیت (گاهی هزاران نفر)از سراسر آمریکا برای شنیدن سخنرانی او گرد می آمدند. او در کنیسه ها مسیح را می ستود، در کلیساها، از عظمت تعالیم حضرت محمد سخن می گفت و در طی سفرهایش افراد نامی ای چون آندرو کارنگی، الکساندر گراهام بل و جبران خلیل جبران علاقه مند بودند که او را همراهی کنند 
منبع: هافینگتن پست
نویسنده:  Rainn Wilson

خرابکاری در خانه مرد ایرانی ( بهایی) در پورتلند اورگان






رسانه های محلی در شهر پورتلند در ایالت اورگان آمریکا گزارش می دهند که پلیس مشغول تحقیق درباره حمله "تعصب آمیز" به خانه یک مرد متولد ایران است.
بنابه گزارش ها هاسل افشار ۳۳ ساله که بهایی است وقتی از سفری سه روزه از کانادا برگشت متوجه خرابکاری در خانه دو طبقه اش و شعارهای نژادی بر در و دیوارها شد.
روی در و دیوارها شعار "تروریست" و "مسلمان" دیده می شود و از او می خواهد "از آمریکا برود."
به گزارش "گروه خبری پامپلین" خرابکار یا خرابکاران یادداشتی با هفت گلوله که به شکل صلیب چیده شده بود روی میزی در خانه آقای افشار گذاشته اند.
در این یادداشت آمده: "اگر ماه دیگر اینجا ببینمت، با تیر می زنمت و خانه ات را می سوزانم." @bahainews
علاوه بر شعارهای رکیک بر دیوارها که با رنگ قرمز نوشته شده مبل او پاره شده و اسباب و اثاثیه و اشیای خانه اش به هم ریخته شده است.
آقای افشار به این رسانه گفت که پس از تمیز کردن خانه اش قصد دارد آن را بفروشد و آمریکا را ترک کند.
او می گوید دوستانی در استرالیا و کانادا دارد که هرگز این نوع تبعیض را تجربه نکرده اند.
او به این نشریه گفت: "قصد ندارم قهرمان بازی در بیاورم و بجنگم. نخواهم نشست تا کسی به من تیراندازی کند."
او گفت اخیرا در پارکینگ یک مرکز خرید مردی به او نزدیک شد و فریاد زد: "از آمریکا برو بیرون! نمی خواهیم اینجا باشی."
آقای افشار می گوید که به عنوان یک بهایی در ایران هدف آزار پلیس بوده است.
سرهنگ چاد گایدو از اداره پلیس گفت که تحقیقات کاملی درباره حادثه شروع شده است.
او گفت: "او از خاورمیانه می آید و همین سرنخ ماست. برای همین است که تحقیقات را انجام می دهیم و نگران آن هستیم."

منبع خبر بی بی سی فارسی

معبد لوتوس در دهلی هندوستان


تبلیغ این معبد حتی در آذرماه سال 88 گریبان روزنامه همشهری، ارگان رسمی شهرداری تهران در زمان ریاست خلبان قالیباف را گرفت و آنرا تا مرز توقیف موقت از سوی هیات نظارت بر مطبوعات پیش برد. اما متاسفانه تعداد بسیاری از مراكز و مجریان تورهای مسافرتی به كشور هندوستان بدون توجه به زوایای پنهان این معبد به ظاهر زیبا، بازدید از " لوتوس" را به عنوان برنامه اصلی خود معرفی می كنند، بدون اینكه بدانند بهائیان با برنامه ریزی گسترده در تلاش هستند تا از میان بازدید كنندگانی كه تحت تاثیر عظمت این بنا گرفته اند، افرادی را به این فرقه ساخته شده توسط بها، جذب كنند.استراتژی معبد سازی... بهائیان اما در طول سالیان متمادی به این نتیجه رسیده اند كه به دلیل نداشتن پشتوانه عمیق دینی باید از ابزارها دیگری برای دیده شدن خود استفاده كنند. از این رو بیت العدل بهائیان تصمیم گرفت با ساختن معابد مختلف در سراسر جهان با استفاده از بهترین معماران این مكان ها را به محلی برای بازدید علاقه مندان نسبت به معماری تبدیل كرده و از این ره آورد ضمن ساختن تاریخ برای خود به جذب بازدیدكنندگان به فرقه بهائیت نیز اقدام كند. ساخت مشرق الاذكارهایی در شهرهای فرانكفورت آلمان، عشق آباد، سیدنی، اوگاندا، پاناما، ایالات متحده و ... كه در قاره های مختلف جهان واقع شده اند نشان از برنامه ریزی گسترده بهائیان برای جذب گردشگران در نقاط مختلف جهان به سوی معابد این فرقه دارد.

معبد بهائیان در فرانكفورت آلمان
در این میان تبلیغ و ترویج معابدی نظیر "لوتوس " در كشور بسیار عجیب به نظر می رسد و جا دارد مسوولان، نظارتی جدی را بر روی آگهی ها تبلیغی این معبد، تورهای مسافرتی و شركت های ساختمانی كه اقدام به طراحی سازه های مشابه می كنند، انجام دهند.

۱۳۹۶ فروردین ۹, چهارشنبه

تصویر دکتر فیروز نعیمی اعدامی بهایی، پس از اعدام در 24 خرداد 1360 در زندان همدان***

این تصویر توسط یکی از مسئولین وقت زندان همدان در آن سال ثبت شده است.
همسر فیروز نعیمی٬ که بارها خود وی نیز در آن سال ها مورد بازجویی قرار گرفت و بعد از کشته شدن همسرش در همدان ماند و خرداد ماه ۱۳۶۰ را به خوبی به یاد دارد٬ به ایران‌وایر گفت: «کسی مستقیم به من خبر نداد. یکی از دوستان گفت که با ندامت‌گاه تماس بگیرم٬ اما ندامت‌گاه هم به من نگفت که زندانیان ما را کشته‌اند. شماره‌ی محل دیگری را به من دادند اما تمام تماس‌ها بی‌فایده بود. ما هنوز هم نمی‌دانیم عزیزان‌مان توسط چه کسانی کشته شدند. به من گفتند که شکنجه‌گرشان بعدها دیوانه شد و در مشهد فوت کرد٬ چون مدام چشم‌های عزیزان ما را در مقابل خود می‌دید.
رویا٬ فرزند سهراب حبیبی که به همراه دکتر نعیمی در زندان بوده و اعدام شد در گفت‌وگو با ایران وایر به کشته شدن برخی از عاملان این اعدام اشاره کرد:‌ «افرادی که این هفت نفر را شکنجه و اعدام کردند هرکدام به طریقی از بین رفته‌اند. یکی از آن‌ها هنگام شکنجه حالش بد می‌شود و بعد از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست می‌دهد. تعدادی از آن‌ها هنگام برگشت به تهران در سانحه‌‌ای تصادف کرده و می‌میرند. شخصی بود به نام آقای ابراهیمی٬ او پس از این واقعه به مشهد رفت و خودش را به دار آویخت».
طبق اظهارات رویا حبیبی٬٬ آشپز زندان پس از کشته شدن این هفت‌ نفر برای تسلیت‌گویی به منزل خانواده‌ها رفته و در مجلس ترحیم آن‌ها شرکت کرده بود اما بعد از بازگشت به زندان توبیخ می‌شود و به عنوان «تنبیه» شلاق می‌خورد.

صدور سه حکم اعدام برای ابراز عقیده و سخن؛ توهین به اصول انسانی است

حقوق بشر ایران، ۷ فروردین ماه ۱۳۹۶: سه زندانی بنام‌های سینا دهقان، محمد نوری و مرجان داوری تنها به دلیل اعتقادات و یا بیان نظراتشان به اعدام محکوم شده‌اند.
محمود امیری مقدم سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران در این خصوص گفت: "صدور حکم اعدام برای سینا دهقان، محمد نوری و مرجان داوری یادآور احکام مرگ برای ابراز عقیده در قرون وسطی است. جامعه جهانی نباید در قبال این احکام سکوت کند و ما خواهان محکومیت جهانی این احکام هستیم."
بنابه اطلاع سازمان حقوق بشر ایران، سینا دهقان شهروند اهل تهران در تاریخ ۲۹ مهر ماه سال ۱۳۹۴ زمانی که روزهای پایانی خدمت سربازی خود را در یکی از پادگان‌های سپاه پاسداران در تهران سپری می‌کرد توسط وزارت اطلاعات شهر اراک بازداشت شد. سینا دهقان پیش از بازداشت در نرم افزار پیام رسان "لاین" به همراه محمد نوری اهل اراک، سحر الیاسی اهل تهران و یک نوجوان زیر ۱۸ سال پست‌هایی در خصوص اسلام منتشر کرده بود که مقامات قضائی و امنیتی آن‌ها را توهین آمیز قلمداد کرده‌اند.
شعبه یک دادگاه کیفری استان مرکزی به ریاست محمدرضا رحمتی، سینا دهقان و محمد نوری را به اعدام و سحر الیاسی را به ۷ سال زندان محکوم کرد و گفته می‌شود برای نوجوانی که در این پرونده بازداشت شده بود به علت صغر سن تاکنون حکمی صادر نشده و وی با قید وثیقه آزاد شده است.
بهمن ماه سال ۱۳۹۵ دیوان عالی کشور حکم اعدام سینا دهقان و محمد نوری را تأیید کرد و حکم ۷ سال زندان سحر الیاسی را به ۳ سال کاهش داد.
این سه متهم همچنین در دادگاه انقلاب به اتهام توهین به رهبری به ۱۶ ماه زندان محکوم شده‌اند.
یک منبع مطلع در خصوص پرونده سینا دهقان به سازمان حقوق بشر ایران گفت: "سینا در هنگام بازداشت ضرب و شتم شده بود و در وزارت اطلاعات اراک نیز بارها مورد بدرفتاری و شکنجه قرار گرفته و او را وادار به انجام مصاحبه تلویزیونی کرده اند."
سینا دهقان که اکنون ۲۱ سال سن دارد در بند زندانیان خطرناک نگهداری می‌شود و این موضوع مشکلات زیادی را نیز برای وی به وجود آورده است.
"مرجان داوری" زندانی دیگری است که به علت برگزاری کلاس و ترجمه کتاب در خصوص "اکنکار" بازداشت و به اتهام افساد فی الارض به اعدام محکوم شده است.

وی ۲ مهر ماه سال ۱۳۹۴ در منزل پدری‌اش در شهر کرج توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد و شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی حکم اعدام وی را صادر کرده است.
یکی از نزدیکان وی به سازمان حقوق بشر ایران گفت: "مصادیق بسیاری همچون فرقه گرایی، ارتداد، رابطه نامشروع، اجتماع و تبانی علیه نظام، عضویت در فرقه عرفانی اکنکار، مباحثی که در کتب ترجمه شده توسط ایشان مطرح شده و سخنانی که در طی کلاس‌هایی که برگزار کردند به زبان آورده‌اند در دادگاه علیه وی استفاده شده تا بتوانند اتهام افساد فی الارض را به وی وارد کنند."
"مرجان داوری" در دوران بازداشت خود که حدود چهار ماه در بند ۲۰۹ به طول انجامید اجازه تماس با خانواده و وکیل خود را نداشته است. وی بهمن ماه سال جاری از بند زنان اوین به زندان شهر ری (قرچنگ ورامین) منتقل شده و اکنون در این زندان نگهداری می‌شود.


در این تصویر که آزیتا رفیع زاده پیش از بازگشت به زندان اوین به ملاقات پیمان کوشکباغی همسر خود در زندان رجایی شهر رفته است تنها چیزی که می توان از صورت آزیتا دید پیروزی و استقامت است.
در این سه تصویر زیر که همه لبخند بر لب دارند یک موضوع موج می زند و آن هم " استقامت" و " پایداری " است. 
چقدر باید آدمی قدرت داشته باشد که در مقابل سختی ها هم لبخند بزند. افرادی که در تصویر مشاهده می کنید هر کدام یکی از اعضای خانواده خود را پشت میله های زندان هر هفته یکبار ملاقات می کنند اما به راهی که در پیش گرفته اند آنقدر ایمان و باور دارند که این سختی ها را نادیده گرفته و حتی آن را به دید منفی نگاه نمی کنند.
نکته آخر نیز که تلخی این تصویر است محکم به آغوش گرفتن مادر توسط بشیر عزیز و کوچولو است که دیگر برای خودش مردی شده است، ای کاش این بی عدالتی ها نبود تا آغوش کودک از مادر جدا نمی شد...
به امید آزادی تمامی زندانیان بی گناه و از بین رفتن ظلم و بی عدالتی در جهان و بخصوص ایران و برقرار صلح و وحدت عالم انسانی.
#بهایی_نیو

زنان قهرمان بهایی

اگر از من بپرسند نام چند قهرمان را نام ببر، اسامی زیر را خواهم گفت در کنار چندین اسم دیگر....
از راست شميس دهقاني(مهاجر)زنداني آزادشده ( همسر وی شهاب دهقانی همچنان در زندان است) ،مژده ظهوري محکوم به زندان ( همسر وی آقای فرهاد فهندژ در زندان هستند) ،آزيتارفيع زاده زنداني فعلي( همسر وی پیمان کوشکباغی نیز در زندان است) ،شهين رضائي همسرزندانی سعيدرضایی ( از مدیران جامعه بهایی ایران) و مريم ميثاقي همسر بهنام ميثاقي كه همسرش 15 سال محبوس بود...

از اعتقادت برمیگردی یا اعدام

Baha'i Principles posted
یادداشت روفیا اصدقی در بیست و نهمین سالگرد اعدام همسرش دکتر فرهاد اصدقی:
بیست و ششم آبان ماه ،عجیب این است که هر چه زمان می گذرد خاطرات کم رنگ نمی شود. با وجود گذشت بیست و نه سال از تاریخِ از دست دادن فرهاد عزیزم هنوز هم خاطره آن روزهای پر رنج به پُر رنگی همان روزهاست. نوشتن آن ها هم دردناک است ولی شاید نوشتن باعث شود آن چه در ذهن می گذرد به روی کاغذ آید و دیگران نیز شریک شوند در آن چه بر تاریخ این سرزمین گذشته، بر افرادی که آرزویی جز ساختن این مرز و بوم نداشتند و با تمام وجود بر آن پای فشردند و آخر هم جان بر سر آن نهادند.
فرهاد عزیز در بعدازظهر 5 تیر ماه سال 1363 دستگیر شد. همان روزی که او را دستگیر کردند با هم در باره اینکه چطور و چگونه اولین سال تولد بشیر عزیزم را که 22 تیر ماه به دنیا آمده بود، جشن بگیریم مشورت می کردیم. در آن زمان نزدیک یک سال بود که ما خانه و سرپناه مشخصی نداشتیم. زمان تولد بشیر روزی که من قرار بود از بیمارستان همراه با نوزادم به منزل برگردم پاسدارها به منزل ما ریختند و همین باعث شد که من از بیم آنکه نوزادم را برای فشار بر پدرش گروگان نگیرند، با همان لباسی که به تن داشتم و تنها لباسی که برای او برداشته بودم، آواره شدم. آن روزها جامعه بهایی در وضعیت بسیار سختی به سر می برد تعداد بسیار زیادی در زندان ها به سر می بردند و تعداد بسیاری از خانواده ها تحت فشار فوق العاده مالی، جانی، شغلی و تهدیدات روزافزون بودند. نگهداری نوزاد در چنین شرایطی بسیار سخت بود تا حدود سه ماهگی بشیر فقط یک بار فرهاد موفق به دیدار فرزندش شد. او هم به نوع دیگری آواره شده بود. تا بعد از سه ماه تصمیم گرفتیم با هم باشیم هر چه پیش آید. از آن زمان به بعد با وجود سختی های بسیار با هم بودنمان تحمل سختی ها را آسان می کرد، بشیر را در ماشین خود بزرگ کردیم که خود حکایت بسیار دارد و از حوصله این نوشته خارج است شاید روزی در باره آن هم بنویسم. در این مدت تقریبا دائما در سفر بودیم و گاهی که به طهران می آمدیم سعی می کردیم با وجود مشکلات بسیار به ملاقات مادر و برادر فرهاد که آنها نیز بعد از هجوم به منزل ما آواره شده بودند، برویم. تولد یک سالگی بشیر موقعیتی بود که می توانستیم فقط با اعضای خانواده در کنار هم باشیم و شاید کمی دیدارها را تازه کنیم جایی برای اینکه دور هم باشیم نداشتیم ولی تصمیم گرفتیم که با هم به یک پارک یا جای دیگری شبیه آن برویم و دور هم باشیم. همین. ولی آن هم امکان پذیر نشد. فرهاد را دستگیر کردند و به زندان اوین بردند. در زمان تولد یک سالگی بشیر، فرهاد در انفرادی بود. در پانزدهم مهر ماه بعد از چندین ماه بی خبری برای اولین بار به ما ملاقات دادند. فقط من و بشیر و مامان فرهاد می توانستیم به ملاقات برویم حتی فرزاد، برادر فرهاد، هم نمی توانست به ملاقات بیاید چون در آن زمان خواهر و برادر زیر سی سال نمی توانستند به ملاقات بروند. با هزار اشتیاق و هیجان برای ملاقات آماده شدیم. در سال 63 هوای طهران بسیا رسرد شده بود به طوری که از مهر ماه لباس های زمستانی بر تن کرده بودیم و زندانی های عزیز هم اکثر بدون لباس گرم بودند و بدون جوراب و فقط با دمپایی. می توانید تصور کنید دیدن فرهاد که با لباس تابستانی دستگیر شده بود و حتی یک دست لباس هم تا آن زمان برای او نپذیرفته بودند چقدر سخت بود. ژاکت گشادی بر تن داشت که از یکی از هم بندهای خود گرفته بود بسیار لاغر ولی در نهایت استقامت و قوی و محکم و لبخند بر لب مانند همیشه. آرامش درونی او مثل همیشه سبب آرام قلب و روح و جان حتی در سخت ترین لحظات می شد. در چند دقیقه ای که فرصت داشتیم از طریق تلفن و پشت شیشه کلفت اتاق ملاقات، گفتیم و شنیدیم و سعی کردیم دلتنگی ها و رنج ها را به روی خود نیاوریم. سخت بود دیدن مادر فرهاد که باید بعد از مدتها عزیزش را از پشت شیشه ملاقات می کرد. فرهاد احوال همه را پرسید از خودش چیز زیادی نگفت به نظرم اجازه نداشت که در باره خودش صحبت کند فقط گفت که با مبلغ بسیار ناچیزی که اخیرا برای خرج های ضروریِ او می پذیرفتند، دوستان هم بند خود را به نیت شادی روح پدر خودش و پدر من مهمان کرده است. فرهاد بسیار خوشحال بود که بنا بر قانون آن زمان اوین می توانست بعد از ملاقات ما، چند دقیقه ای بشیر را در آغوش بگیرد. ما بعد از اتمام زمان ملاقات به بیرون از اتاق ملاقات آمدیم و بنا بر رسم آن زمان کودکان زیر شش سال می توانستند به ملاقات پدر یا مادرشان بروند و چند دقیقه ای در آغوش آنان آرام بگیرند. بشیر چون بسیار کوچک بود پاسداری برای بردن او آمد اما او بسیار ترسید که به بغل فردی غریبه برود. محکم گردن مرا گرفته بود و گریه می کرد و چیغ می کشید. هر چه من التماس کردم که این بچه کوچک است و ترسیده اجازه دهید تا نیمه اتاق ملاقات خودم بیاورمش و او پدرش را که ببیند آرام خواهد گرفت، آن وقت شما بغلش کنید، اجازه نداد. با وجود گریه های بشیر اصلا جرات نکردم او را جدا کنم از طرفی می دانستم فرهاد منتظر است و امکان خبر دادن به او هم نبود. دقایق بسیار سختی بود و تصمیم گیری سخت تر ولی با همه شرایط تصمیم گرفتیم به منزل برگردیم و با این شرایط بشیر به ملاقات فرهاد نرود. به این امید بودم که به تدریج به فضای اتاق ملاقات عادت خواهد کرد و جلسات بعدی آسان تر خواهد شد. دو هفته فاصله بین دو ملاقات را با التهاب فراوان گذراندیم. دوباره زمان ملاقات رسید. این بار هم چند دقیقه ای به ملاقات ما گذشت. بعدا متوجه شدم که در همان زمان حکم اعدامش را به او نشان داده بودند و به او اختیار داده بودند بین اعدام و برگشتن از اعتقادش یکی را انتخاب کند و او پای برگه اعدامش را امضاء کرده بود ولی از این ماجرا چیزی به ما نگفت. دست من آن زمان بسیار درد می کرد فرهاد مرا تشویق کرد که رانندگی را مجددا از سر بگیرم و گفت به نیت بهبودی درد دستت هم بندی های خود را مهمان کرده ام. به او گفتم عزیزم این پول بسیار ناچیز است باید برای احتیاجات ضروری خودت نگاه داری ولی گفت که این ها ضروری تر است. گفت جلسه قبل خیلی منتظر دیدار با بشیر بوده است و از من خواست که این بار حتما او را به نزدش بفرستم. از اتاق ملاقات بیرون آمدیم و مجددا همان صحنه تکرار شد. به قدری بشیر محکم گردن مرا چسبیده بود که جدا کردن دست های کوچک او بسیار سخت و سنگدلانه بود. مجددا التماس های من تاثیر نکرد. مجبور شدم او را به زور از خود جدا کنم و به دست پاسدار بسپارم. گریه او به صورتی بود که من و همه افرادی که در اتاق ملاقات بودیم به گریه افتادیم که چرا باید ملاقات بین کودک و پدرش به این سختی صورت بگیرد. بعد از مدتی صدای گریه بشیر خاموش شد و فهمیدم در آغوش فرهاد است. چند دقیقه بعد همان پاسدار او را بیرون آورد در حالی که هنوز هم اشک در چشمانش می درخشید ولی لبخندی بر لب داشت و سیب قرمز بزرگی که فرهاد به او داده بود در دستش بود.
این آخرین ملاقات ما بود. دو هفته بعد که برای ملاقات رفتیم به ما اجازه ملاقات ندادند و دو هفته بعد از آن در تاریخ 27 آبان وقتی برای ملاقات به اوین رفتیم متوجه شدیم شب قبل او را اعدام کرده اند یعنی در تاریخ 26 آبان ماه سال 1363. بدون وصیت نامه، بدون آنکه اجازه دهند او را به نحو شایسته دفن کنیم و بدون آنکه از محل دفن او نشان مشخصی به ما بدهند و بدون آنکه از نحوه اعدام او با خبر شویم. فرهاد در موقع اعدام 32 سال داشت و از ازدواج ما دو سال و پنج ماه می گذشت و پسر عزیزم فقط یک سال و تقریبا چهار ماه داشت که پدرش را در این عالم مادی از دست داد و از حضور جسمانی او محروم گشت. در کل زمان زندان ما از فرهاد سه نامه دریافت داشتیم. در اولین ملاقات من از او خواهش کردم نامه ای فقط برای بشیر بنویسد که در آن به گریه او هم اشاره کرده است. این نامه آخرین نامه فرهاد شد و حکم وصیت نامه او را برای ما دارد چون بعد از ملاقات دوم ما به دست ما رسید و بعد از آن دیگر او را ملاقات نکردیم. در چند جای نامه دستخط او را سیاه کرده بودند ولی در نور می شد تشخیص داد که چه نوشته است. مثلا آیه مبارکه ای که از کلمات مکنونه عربی برای او نوشته بود را سیاه کرده بودند. کلمه تکبیر را خط زده بودند و به جای آن نوشته بودند سلام و حتی امضای او که نوشته بود بابا را سیاه کرده بودند و مجددا نوشته بودند بابا. متن نامه اش را این جا می نویسم:
تاریخ 15/7/ 1363
نام و نام خانوادگی: فرهاد اصدقی ممقانی
بشیر عزیزم. امروز پس از متجاوز از سه ماه ملاقاتت نمودم ولی برای ملاقات حضوری نیامدی. از قرار معلوم مامان بزرگ اصرار داشته که بیایی ولی گریه امانت نداده، از اینکه برای تولدت هدیه ای نفرستاده ام مرا خواهی بخشید ولی در روز تولدت مخصوص موفقیت تو دعا نمودم. ضمنا هر روز صبح برایت دعا نموده قلب صافی از خداوند مسئلت مینمایم. حقیقتا صفای قلب ابتدای کار است چنانچه فرموده: فی اول القول املک قلبا جیدا حسنا منیرا، لتملک ملکا دائما باقیا ازلا قدیما.( این قسمت را سیاه کرده اند). نصایح و راهنمایی های مامان را خوب گوش کن و به مامان و مامان بزرگ ها و عمو فرزاد و دایی حمید و بقیه فامیل تکبیر( سیاه کرده و نوشته اند سلام) مرا برسان. بامید دیدارت بابا
زندان اوین آموزشگاه سالن شماره 3 اطاق 75 فرهاد اصدقی ممقانی نام پدر حسن

بهایی یعنی چه؟

 حضرت عبدالبهاء میفرمایند.بهایی یعنی جمیع عالم را دوست داشتن و با کل بشر مهربان بودن ودر خدمت به نوع بشر کوشیدن ودر سبیل صلح عمومی همت کردن. دیانت بهایی هرگز قصد ندارد پیامبران و ادیان گذشته را نسخ یا باطل کند. بلکه پیامبران را فرستاده خداوند یکتا میدانند، و معتقدند خداوند یکتا در هر مقتضیات زمانی نسبت به درک و فهم مردم آن زمان تعالیمی برای بشر توسط پیامبران میفرستدو با پیشرفت زمان پیامبران جدید با تعالیم جدید میآیند . در هر یک از ادیان در آثار خود وعده پیامبر بعد خود را داده اند

سرچشمه معارف الهیّه جناب سیّد مهدی

هوالله
ای طایران هوای رحمٰن، به کلمات مسطوره از جمال احدیّه محجوب ممانید. چه که آنچه از معارف الهیّه و حِکَم ربّانیّه، که الیوم ناس به آن مفتخرند، جمیع از نقطه ظاهر و به او راجع؛ و آن نقطه از اثر کِلک رحمٰن به وجود آمده. لذا لایق نه که ناس به آنچه مسطور شده مغرور شوند و در یوم اکبر مهجور مانند. جهد نمایید که شاید به اعانت ربّانی به بحر معانی فائز شوید. (مجموعه آثار قلم اعلی، شماره 19، ص65)

فضل الهی


دو لوح مبارک، نازله از یراعۀ عظمت جمال قدم، دربارۀ فضل مشاهده شد که قبلاً دیده نشده بود:
فضل در قبضۀ قدرت الهی است
یا، ورقه، اُختِ امِّ مَن أیّدناه علی خدمة هذه النّبأ العظیم
هو الشّاهدُ مِن افق سمآء العلم
یا اَمَتی یا وَرَقتی، قد شهد لَکِ القلمُ الأعلی بإقبالکِ و حُبِّکِ و توجُّهِکِ إلی وجهِ القِدَم إذْ أعرَضَ عنهُ العالمُ إلّا مَن شاءاللهُ العلیُّ العظیم. هذا یومٌ أخبرَ بِهِ رسولّ‌اللهِ مِن قبلُ و مِن قبلِهِ الرّوحُ و مِن قبلِهِ مَن أتی بِتِسعِ آیاتٍ باهراتٍ و سُمّیَ بالکلیمِ فی کتابی المبین.
یا وَرَقتی جمیع کتب قبل و رسُل الٓهی خلق را به این یوم امنع اقدس بشارت داده‌اند. مع‌ذلک نفوس شریرۀ غافلۀ امّاره به اعتساف تمام بر قطع سدره قیام نموده‌اند. طوبی از برای تو که به طراز محبّت الٓهی مزیّن گشتی و به ذکر و ثنایش فائز. جمیع فضل در قبضۀ قدرت حقّ جلّ جلاله است. به هر نفس اراده نماید عطا می‌فرماید. چه مقدار از رجال که خود را صاحبان اسرار و از علمای اَعلام می‌شمردند و چون اندک امتحان به میان آمد به اعراض و اعتراض قیام نمودند، به شأنی که اهل ملأ اعلی به نوحه و ندبه مشغول و تو از فضل الٓهی و عنایت لایتناهی به عرفان سرّ مکنون و کنز مخزون فائز شدی. این مقام عظیم را به اسم حقّ جلّ جلاله حفظ نما و از عیون خائنین مستور دار. البهآءُ المُشرقُ مِن افقِ ملکوتی علیکِ و علی کلّ أمَةٍ فازَتْ بأنوارِ عرشی العظیم.
(مجموعه آثار قلم اعلی، شماره 19، ص60)
فضل برای شاکرین و طالبین است
طا، جناب ابوالمعالی علیه بهآءالله، ز
بسمی‌المُشرق من افقِ البیان
کتابٌ یشهدُ لسانُ اللهِ مالکِ الوَریٰ و قلمُهُ الأعلی لمَن سمِع حفیفَ سدرة المنتهی فی ایّامٍ بشّرَ فیها کُلّ نبیٍّ و کُلّ کتابٍ و کُلّ رسولٍ امین.
یا أبَا المعالی، یذکُرُکَ مَن سُمّی فی التّوراة بإلٓهِ الأبدی و فی الإنجیل بروحِ الحقّ و فی الفرقان بِالنَّبَأٍ العظیم. هل تُعادَلُ بذکری ایّاکَ کنوزُ الأرض و السّماء؟ لا وَرَبِّ العالمین.
قد حضر العبدُ الحاضر بکتابکَ الّذی شهِد لعظمتی و وحدانیّتی و فردانیّتی و اقتداری و رحمتی الّتی سبقَتْ مَن فِی السّموات و الأرضین. قد قَرَئَهُ لدی المظلوم و وجدنا مِنه عرفَ محبّةِالله العزیزِ العلیم. طوبی لک بما وجدنا کتابَک مطهّراً عنِ الظّنون و الأوهام و مقدّساً عن شبهات الّذین کفروا بالله إذ أتیٰ بسلطانٍ مبین. أنتَ الّذی تمسّکْتَ بحبلِ عنایتی و تشبّثْتَ بذیل فضلی و نطَقْتَ بما نَطَقَ بِهِ الملأُ الأعلی و أهلُ الجنّةِ العُلیا. یشهدُ بذلک لسانُ اللهِ فیهذا المقامِ الکریم.
یا أبَا المعالی، به لسان پارسی ذکر می‌شود تا جمیع بیان رحمن را بیابند و از بحر عرفانش بیاشامند. بسیار عرایض به ساحت اقدس آمد. ولکن از عریضۀ آن جناب نفحۀ بسیار خوشی متضوّع؛ چه که حامل این کلمۀ بدیعه بود؛ قولُک: "ثمّ أسئَلُکَ یا الٓهی بأن تَمُنَّ علیَّ بالبلآء فی سبیلک و لاتحرمنی مِن کاؤس البلایا الّتی رزَقتَها عبادَک و امائَک."
چه مقدار از مقبلین و عارفین که از اندک بلائی مکدّر مشاهده گشتند و آن جناب الحمدلله به مقامی فائز شدند که در سبیل دوست طلب بلا نمودند. لعمری این کأس بزرگ است و امرش عظیم و مقامش کریم. فی‌الحقیقه کأسی را طلب نمودی که جمال قدم لازال از او آشامیده و می‌آشامد. طوبی للصّابرین. ولکنَّ الفضلَ کُلّه للشّاکرین و للطّالبین. شکر کن مقصود عالمیان را که تو را مؤیّد فرمود به این مقام اعلی و فائز نمود به آنچه اکثر اهل عالم از آن غافل و محجوبند. طِرْ بأجنحةِ الإشتیاقِ فی هوآء محبّة ربّک. إنّه کَتَب لَکَ مِن قلمِه الأعلی أجرَ لقائِهِ و الحضورِ تلقآء وجهِه و القیام لدی بابه و الطّواف حول عرشه العظیم. البهآء علیک و علی اقبالک و توجّهک و بدئک و رجوعک و علی کلّ مقبلٍ مستقیم. الحمد لله العزیز الحکیم.
(مجموعه آثار قلم اعلی، شماره 19، ص63)

اسـم اعـظـم الـهـی


حضرت عبدالبهاء مي فرمايند:
"هنگام طلوع هرصبح اسم اعظم بايد، دراولين لحظه بيداري برلبان شما نقش ببندد. مي بايست با تكرار آن در دعاي روزانه به هنگام بروز هر مخالفت و مشكلي از ذكر آن قوت بگيريد و تغذيه نماييد. اسم اعظم بايد آخرين كلامي باشد كه هنگام شب، زماني كه سر بربالين گذارده مي شود زمزمه گردد.
اين اسم اعظم اسم آسايش، امنيت، سعادت، نور، عشق و وحدت است. اميد چنان است كه شما راز نهفته وعلامت عميق و پر رمز لوحه اسم اعظم آگاه باشيد. استفاده از اسم اعظم و تمسك به آن موجب آن است كه روح از غلاف مرگ رها شده، قدم به عرش آزادي گذارد و دوباره زاده شود و خلق جديد شود."
ايالات متحده امريكا ضميمه اخبار امري شماره 80 صفحه 2 اكتبر 1964
انوار هدايت شماره

بزرگترین اقلیت دینی غیرمسلمان در محرومیت مطلق

شیرین عبادی
طبق اصل دوازدهم و سیزدهم قانون اساسی، دین رسمی ایران، اسلام و مذهب آن «جعفری اثنی عشری» است. اما اگرچه سایر فرقه‌های اسلامی و هم‌چنین ادیان کلیمی، زردشتی و مسیحی نیز در آن به رسمیت شناخته شده‌اند، پیروان این ادیان هرگز از مزایای قانونی یک مسلمان شیعه برخوردار نیستند و تبعیض قانونی بر اساس مذهب به وفور در قوانین ایران وجود دارد.
از مفهوم مخالف اصل سیزدهم قانون اساسی استنباط می‌شود که سایر ادیان از جمله دیانیت بهایی به رسمیت شناخته نمی‌شوند و بدین جهت، بهاییان حتی از حقوق اندکی که برای سایر ادیان غیرشیعه وجود دارد نیز محروم هستند.
پیروان ادیان به رسمیت شناخته شده در انجام مراسم عبادی، تعلیمات دینی و احوال شخصیه، یعنی مقررات مربوط به ازدواج، طلاق، ارث و... می‌توانند طبق مقررات مذهبی خود عمل کنند و حق دارند در مجلس شورای اسلامی نماینده داشته باشند. اما این حقوق از بهاییان مضایقه شده است. این در حالی است که بهاییان بزرگ‌ترین اقلیت دینی غیرمسلمان در ایران هستند و براساس آخرین آمار منتشره، تعداد آن‌ها بیش از 300هزار نفر است.
دین بهایی از ایران شروع شده ولی بهاییان همواره مورد بغض و عداوت حاکمان سیاسی ایران بوده‌اند تا حدی که به آن‌ها اجازه دفن اموات خود را در گورستان عمومی نمی‌دهند و بهاییان باید در گورستان‌های مخصوص خود دفن شوند. تاکنون بارها بنیادگرایان به گورستان‌های بهاییان در شهرهای مختلف حمله کرده و سنگ قبر و بنای یاد بود آن‌ها را شکسته‌اند.
بهاییان در ایران از کلیه حقوق شهروندی محروم هستند و حتی از ابتدای انقلاب نتوانسته‌اند در دانشگاه تحصیل کنند. در فرم ثبت نام داوطلبان تحصیل در دانشگاه، گزینه «مذهب» قید شده است که چون «تقیه» در دین بهایی وجود ندارد و بهاییان حاضر نیستند به دروغ خود را پیرو دین دیگری معرفی کنند، از ثبت نام آن‌ها خودداری می‌شود.
پس از این که آقای خاتمی به ریاست جمهوری رسید، چون نمی‌توانست صراحتا اجازه تحصیل به بهاییان را بدهد و از جهت سیاسی هم مایل بود که راه حلی برای این امر بیابد، به دستور وی، گزینه «مذهب»در فرم ثبت نام دانشگاه حذف شد تا مشخص نشود چه افرادی بهایی هستند و بدین نحو، تعدادی بهایی وارد دانشگاه شدند.
متاسفانه بعد از مدتی وزارت اطلاعات به انحای مختلف توانست دانشجویان بهایی را شناسایی و آن‌ها را از دانشگاه اخراج کند. من در سال ١٣٨١ وکالت چند تن از دانشجویان اخراجی بهایی را برعهده داشتم و به دیوان عدالت اداری شکایت کردم که به نتیجه مثبتی نرسید.
جامعه بهایی ایران در صدد یافتن راه حلی برآمد و یک دانشگاه غیررسمی تاسیس کرد که تعدادی از جوانان بهایی در آن تحصیل می‌کردند. ولی بعد از چند سال، در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد، ماموران امنیتی با یورش به این دانشگاه، استادان و دانشجویان را دستگیر و دانشگاه را تعطیل کردند. هنوز برخی از استادان آن در زندان به سر می‌برند.
بهاییان از کلیه حقوق شهروندی محروم هستند؛ آن‌ها نه تنها حق استخدام در ادارات دولتی و یا ارتشی را ندارند بلکه حتی از مشاغل آزادی که احتیاج به کسب مجوز دولتی دارد مانند شیرینی فروشی، رستوران، سلمانی و... نیز محروم شده‌اند

"صبح" ٩ شهرالبهاء مطابق با۲۸ مارچ وبرابربا ۸ فروردین ماه


حضرت بهاءالله در(بشارة النور، ص ٦٠)
می فرمایند:
🌹💞 عالم موت و حیات اگر چه در ظاهر نقیض و مخالف یکدیگرند ولکن در باطن به ربطی محکم مربوط ،این است که گفته اند دانهء لطیف صحیح تا تغییر نیابد و حسن صورت ظاهره را تمام نکند سنبلهء سبز خرّم از آن بر نیابد. البته در خرابی این هیاکل ، عمار عظیم کلی مستور و آبادی های لانهایه به آن ظاهر و مشهود. لا یعلمها الا الحکیم الذّی احصی کلّ شیء بعلمه المحیط وحکمته المحیط النافذه .
هر بیان و هر ذکری را مصدّقی لازم و گواهی واجب ، مگر یک امر که فی الحقیقه سلطان اوامر و نواهی است و حقیتش به مثابه آفتاب بل اظهر ، ظاهر و ثابت و افئده اولیا و اصفیا و مقربین و مخلصین به آن مطمئن و مسرور و آن اینکه شک و شبهه ای نبوده و نیست که حکیم علی الاطلاق من دون سبب و جهت به خرابی ،ید اراده را نیالاید و همچنین تعمیر و آبادی را من غیر دلیل به آن توجه نفرماید .

مناجاتی از حضرت عبدالبهاء برای کشور مقدّس ایران :

بنام یزدان مهربان
پاک یزدانا خاک ایران را از آغاز مشگبیز فرمودی و شورانگیز و دانش خیز و گوهر ریز .از خاورش همواره خورشیدش نورافشان و در باخترش ماه تابان . کشورش مهرپرور و دشت بهشت آسایش پرگل و گیاه جان پرور و کهسارش پر از میوه تازه و تر و چمن زارش رشک باغ بهشت . هوشش پیغام سروش و جوشش چون دریای ژرف ، پُرخروش ، روزگاری بود که آتش دانشش خاموش شد و اختر یزرگواریش پنهان در زیرِ روپوش باد . بهارش خزان شد و گلزارِ دلربایش خارزار . چشمه شیرینش شور گشت و بزرگان نازنینش آواره و دربدر هر کشور دور و پرتوش تاریک شد و رودش آب باریک تا آن که دریای بخششت بجوش آمد و آفتاب دهش در دمید ، بهار تازه رسید و باد جانپرور وزید و ابر بهمن بارید و پرتوِ آن مهرپرور تابید کشور بجنبید و خاکدان ،گلستان شد و خاک سیاه رشکِ بوستان گشت جهان جهانی تازه شد و آوازه ، بلند گشت و کُهسار سبز و خرّم شد و مرغانِ چمن به ترانه و آهنگ همدم شدند هنگامِ شادمانی است و پیغام ِآسمانی است و بنگاه جاودانی است بیدارشو بیدارشو ای پروردگارِ بزرگوار حال انجمنی فراهم شده و گروهی همداستان گشته که به جان بکوشند تا از باران بخششت بهره به یاران دهند و کودکان خود را به نیروی پرورشت در آغوش هوش پرورده ، رشکِ دانشمندان نمایند. آئین آسمانی بیاموزند و بخششِ یزدانی آشکار کنند پس ای پروردگار مهربان تو پشت و پناه باش و نیروی بازو بخش تا به آرزویِ خویش رسند و از کم و بیش درگذرند و آن مرز و بوم را چون نمونه جهان بالا نمایند. ع ع

سرور فروغی مهدی آبادی با قرار وثیقه از زندان یزد آزاد شد


بنابرگزارش خبرگزاری بهایی نیوز سرور فروغی مهدی آبادی شهروند بهایی که پیشتر در تاریخ ۳ اسفند ۱۳۹۵ توسط ماموران امنیتی در تهران بازداشت شده بود و پس از مدتی به زندان یزد وی را انتقال داده بودند روز دوشنبه ۷ فروردین ماه ۱۳۹۶ با قرار وثیقه آزاد شد.

بنابر گزارش مجموعه خبری بهایی نیوز این شهروندبهایی با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی از زندان یزد آزاد شده است .

لازم به یادآوری است که پس از انتقال خانم مهدی آبادی به زندان یزد ، منزل وی بدون اطلاع خانواده ایشان مورد تفتیش قرار گرفت و این شهروند بهایی نیز پس از ۳۵ روز بازداشت با قرار وثیقه آزاد شده است.
سرور فروغی مهدی آبادی در حالی در تهران بازداشت شد که وی جهت حضور در مراسم عروسی فرزند خود به تهران مراجعه کرده بود و از وضعیت جسمی نامناسبی نیز برخوردار بودند.

هزاران نفر از پیروان آیین بهایی پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی زندانی، شکنجه یا اعدام شده‌اند. بسیاری دیگر از پیروان این آئین نیز از سایر حقوق اجتماعی خود مانند حق تحصیل یا کار محروم شده‌اند.

منبع خبر : https://goo.gl/HvgYLO

به ما در مجموعه خبری بهائي‌نیوز ( Bahainews ) بپیوندید.