جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۷, یکشنبه

حکم محرمانه پلمب واحدهای صنفی بهائیان در استان مازندران



به گزارش خبرگزاری بهایی نیوز حکم محرمانه پلمب محل کسب بهائیان از سوی استانداری مازندران که در صورتجلسه کمیسیون فرق و مذاهب استان مازندران پس از گذشت شش ماه از پلمب ۹۴ محل کسب بهائیان صادر شده بود، در اختیار خبرگزاری بهایی نیوز قرار گرفت .
بنابرگزارش مجموعه خبری بهایی نیوز محل کسب ۹۴ تن از شهروندان بهایی در استان مازندران به دلیل تعطیلی در ایام تعطیلات آئین بهایی در روزهای ۱۱ و ۱۲ آبان ۱۳۹۵ با پلمب گسترده ای روبرو بود که براساس اسناد به دست آمده از سند محرمانه، پلمب واحد های صنفی بهائیان براساس تصمیم غیرقانونی کمیسیون فرق و مذاهب استان مازندران صورت گرفته است که به شرح زیر می باشد.
" ۱. مقرر گردید در صورت درخواست تعطیلی صاحبان واحدهای صنفی فرقه ضاله بهائیت برای روزهای ۱۱ و ۱۲ آبان ماه با اخذ تعهد کتبی بر اساس فرم پیوستی، اقدامات مقتضی متناسب با مفاد این صورتجلسه معمول گردد.
۲. مقرر گردید با درخواست تعطیلی مغازه ها از سوی فرقه ضاله بهاییت تا اطلاع ثانوی مورد موافقت قرار نگیرد."
این جلسه به میزبانی دادستان مرکز استان، حجت الاسلام والمسلمین جعفری در محل دادسرای عمومی و انقلاب استان مازندران تشکیل گردید. بر اساس مندرجات این سند ایشان در این جلسه جامعه بهایی را " فرقه ضاله بهاییت که هیچ گونه اصالتی ندارد بلکه ریشه انگلیسی و صهیونیستی دارد" معرفی نمودند. در ادامه در توصیف جامعه بهاییان ایران عنوان نمودند " برای اینکه افکار توده مردم را منحرف نمایند اقدام به کار تشکیلاتی و منسجم تیمی می نمایند که مهم ترین کار تشکیلاتی و روانی آنها در مبحث حقوق بشری می باشد. "
در ادامه این جلسه " آقای شیرازی معاون محترم اداره کل امنیتی و انتظامی به تشریح فعالیت های این فرقه ضاله پرداخت و عنوان نمود که سیاست و عملکردشان برگرفته از بیت العدل اسرائیل می باشد و برای فعالیت های مجازی ۴۰۰ پایگاه اینترنتی در کشورهای مختلف آمریکایی و اروپایی در اختیار دارند و از طریق بورس تحصیلی، گرفتن ویزا و جاذبه های کاذب همچنین سوء استفاده از فقر افراد، اقدام به یادگیری و کادرسازی می پردازند. "
در تاریخ دهم آبان ماه ۹۵، تصمیمات این جلسه توسط آقای رضا عنایتی مدیر کل امنیتی، انتظامی استان مازندران به مسئولین ذیربط به قرار زیر به جهت "آگاهی و اقدام لازم" ارسال گردید. مسئولینی که رونوشتی "محرمانه آنی"از این حکم برایشان ارسال گردید، به قرار زیر می باشند:
رئیس کل محترم دادگستری استان مازندران، دادستان محترم عمومی و انقلاب مرکز استان، مدیر کل محترم اطلاعات استان مازندران ، فرماندهی محترم انتظامی استان مازندران ، فرماندهی محترم سپاه کربلا مازندران ، مدیر کل محترم سیاسی و انتخابات استانداری مازندران ، مدیر کل محترم صدا و سیمای مرکز استان مازندران ، مدیر کل محترم آموزش و پرورش استان مازندران ، مدیر کل محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مازندران ، ریاست محترم سازمان تبلیغات اسلامی استان مازندران ، ریاست محترم صنعت، معدن و تجارت استان.
به گفته یک منبع مطلع به گزارشگر بهایی نیوز" طی شش ماه اخیر هیچ مسئولی در استان مازندران مسئولیت پلمب واحدهای صنفی بهائیان را در سال گذشته برعهده نگرفته و با وجود پیگیری شهروندان بهایی جوابی به آنان داده نشده است."
این منبع مطلع افزود که : " پس از پیگیری شهروندان بهایی جهت فک پلمب محل کسب بهائیان در استانداری مازندران در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۹۵ ماموران امنیتی نه تنها پاسخگوی آنان نبودند بلکه پنج تن از بهائیان که پیگیر فک پلمب محل کسب خود از سوی استانداری بودند نیز توسط ماموران امنیتی بازداشت شدند."
منابع مطلع که این اسناد را در اختیار خبرگزاری بهایی نیوز قرار داده اند می گویند که " بر اساس بند ب ماده ۲۸ قانون نظام صنفی، هر صاحب صنفی می تواند ۱۵ روز بدون اطلاع اتحادیه اقدام به تعطیلی واحد صنفی خود نماید. همچنین بر اساس ماده چهار قانون مربوط به تعیین وظایف و تشکیلات شورای امنیت کشور، وظیفه تامین امنیت استان بر عهده استان دارد است، و چنین مصوبه ای می بایست قبل از اجرایی شدن، در شورای تامین امنیت استان مطرح می شد. به علاوه بر این مصوبه از لحاظ محتوایی ایرادات ماهوی فراوانی وارد است و بدون اثبات هیچ یک از دعاوی مطرح شده نسبت به بهاییان، تصمیمی علیه صاحبین واحدهای صنفی بهایی گرفته شد. همچنین سایر ارگان ها نظام بر اساس این مصوبه غیرقانونی دعوت به انجام رفتارهایی مغایر قانون و خارج از حیطه وظایف خود شدند."
در سالهای گذشته اداره اماکن بارها محل کسب شهروندان بهایی در شهرهای مختلف کشور را با پلمپ از سوی این اداره دولتی روبرو ساخته است.
منبع خبر : https://goo.gl/LGZFLn
به ما در مجموعه خبری بهائي‌نیوز ( Bahainews) بپیوندید.

دستخط بیت العدل اعظم، مرجع عالی بهائیان عالم خطاب به بهائیان ایران

شهرالشّرف ۱۶۶
۱۰ ژانویه ۲۰۱۰
یاران و یاوران ممتحن جمال اقدس ابهی در کشور مقدّس ایران ملاحظه فرمایند
ای حبیبان باوفا،
با نزدیک شدن موعد مقرّر برای محاکمۀ اعضای محترم سابق هیئت یاران، چند ‌روزی است که بعضی از مسئولین امور اظهار می‌دارند که دست‌گیری ده نفر از بهائیان در روز ۱۳ دی ۱۳۸۸ به دلیل بهائی بودن آنها نیست بلکه به علّت سهیم بودن در سازمان‌دهی وقایع روز عاشورا بوده است. قاطبۀ ملّت شریف ایران، مردم جهان و جامعۀ بین‌المللی با ماهیّت عقاید و رفتار بهائیان و تاریخ روشن آیین بهائی آشنا هستند و به بی‌اساس بودن این ادّعا‌ واقفند. این دوست‌داران عدل و انصاف شهادت می‌دهند که بهائیان در هر کشوری که ساکن باشند برای پیشبرد رفاه و سعادت آن سرزمین دوش به دوش هم‌وطنان خود می‌کوشند، با توسّل به قانون برای حفظ حقوق خود و دیگران اقدام می‌کنند، در همۀ احوال به ذیل درست‌کاری و صداقت متشبّث‌اند، از ستیزه‌جویی و خشونت پرهیز دارند و از هر نوع جبهه‌گیری سیاسی دوری می‌جویند. ولی متأسّفانه کسانی که تعصّبات شدید مذهبی چشم بصیرت‌شان را نابینا ساخته با دسیسه‌بازی تهمت‌های ناروا بر شما وارد می‌سازند تا اقدامات ظالمانۀ خود را در مقابل ملّت ایران توجیه نمایند، غافل از آنکه این کار عاقبت ثمری جز بی‌اعتباری عاملین آن نخواهد داشت. تسلّی قلب این جمع در آن است که شما عزیزان به رموز و سنن الهیّه واقفید، امور را در ید قدرت او می‌بینید و با قوای روحانی منبعث از این بینش قادرید ورای این ظلم و عدوان بنگرید و با ثبوت و رسوخی که تحسین عالمیان را برانگیخته با رعایت حکمت به انجام وظایف خود قائم باشید. با قلوبی پر از محبّت و با رضایت از یکایک شما عزیزان دست دعا به آستان ملیک متعال بلند کرده حفظ و صیانت شما و موفّقیّت آن دل‌دادگان ثابت‌قدم را در پیشبرد مصالح امر الله و خدمت به هم‌وطنان عزیز سائلیم.
[امضا: بیت العدل اعظم]

مکانیزم الهی در جلوگیری از تفرقۀ دائمی در امر بهائی


\نویسنده: حامد صبوری
پس از در گذشت مظاهر ظهور الهی، تفرقه هایی بعضاً دائمی نیز در هر یک از ادیان سابق ایجاد شد. اما در دور بهائی که عصر تحقق وعود آن ادیان مقدسه و استقرار صلح جهانی و وحدت عالم انسانی است، خداوند برای تحقق آن وعود حتمیّه، با مکانیزمی بدیع از ایجاد تفرقه و اختلاف دائمی در ظهور بهائی جلوگیری نموده است. اگر چنین مکانیزمی وجود نداشت، جامعهء بهائی نیز دچار تفرقه و اختلاف می شد، و بالتّبع نمی توانست الهام بخش وحدت عالم انسانی و ازعوامل مهم در تحقق نهایی صلح جهانی باشد. حضرت شوقی ربانی ولی امر بهائی در این خصوص می فرمایند:
«تفاوت اساسی بین این دور و همۀ ادوار گذشته آن است كه در این ظهور، امكان تفرقۀ دائمی بین پیروان پیامبر از طریق دستورات صریح و مستقیم كه مُمَهِِّّدِ لوازم ضروری برای حفظ وحدت جامعۀ مؤمنان شده است، جلوگیری شده است.» [۱]
مكانیزم مزبور برای حفظ امر الهی از تفرقه و انشقاق، شامل چند عنصر و عامل مهم است که وحدت آئین بهائی را حفظ کرده و خواهد کرد. اصلی ترین و مهم ترین عنصر و عامل، چنان که از بیان فوق نیز آشکار است، وجود نصوص قاطعۀ کتبی و دستورات صریح و مستقیم در خصوص عهد و میثاق بهائی و تعیین جانشینان منصوص به قلم حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء، می باشد. حضرت شوقی در بیانی دیگرچنین می فرمایند:
«بجز اين نصوص نيز هيچ چيزديگري نمي توانست امر الهي را از هجوم روزافزون بدعت ها و افتراهاي فرقه هاي مذهبي و ملل و دول كه بر آن بسته اند ايمن ومحفوظ نگاه بدارد.» [۲]
عاملی که براستحکام نصوص صریحهء مزبور افزوده و وحدت جامعهء بهائی را حفظ نموده است، احکام و تعالیم تکمیلی بدیعی است كه، بر خلاف ادیان سابقه، صریحاً ابواب هر گونه تأویل یا تفسیرشخصی و جعل روایات و حدیث سازی را در خصوص مسألهء جانشینی در امر بهائی بسته است و وظیفۀ تفسیر و تأویل و تبیین نافذ و جاری و لازم الاجرا را صرفاً به مراجع منصوص مزبور داده است. [۳] برای درک اهمیّت این مکانیزم کافی است به موارد مشابه در ادیان سابق توجّه شود که چگونه فقدان نصوصِ قاطعِ مکتوب در مورد جانشینی، و نیزباز شدن راه هرگونه تأویل و تفسیر آیات و جعل ِ احادیث توسط این و آن، لطمه به ادیان الهی و جامعهء مؤمنین وارد ساخت.
شایان ذکر است در حالی که در امر بهائی تأویل شخصی آیاتِ صریحه در مورد مسألهء جانشینی نهی شده، و درحالی که تفاسیر و تبیینات صحیح و مُلهَمِ لازم الاجرا فقط مختصّ جانشینان منصوص است، ولی حقّ تفسیر و استنباطات شخصی از نفوس- اَعَمّ از عالم و عامی- گرفته نشده، بلکه چنین برداشت هایی از عوامل درک و عرفان بیشتر و رشد و پویایی فرهنگ و معارف فرد و جامعه تلقی شده است. در این مورد بیت العدل اعظم می فرمایند:
«در دیانت بهائی بین تبیین و تفسیری که توسط مراجع منصوص صورت می گیرد با تفسیرات و استنباطات فردی که ضمن مطالعۀ تعالیم و آثار الهی حاصل می شود، فرق بارزی وجود دارد. در حالی که مورد اوّل مُختصّ ولی امرالله می باشد، از مورد دوّم که استنباطات شخصی باشد، به فرمودۀ شخص حضرت ولی امرالله بهیچ عنوان نباید ممانعت شود. زیرا فی الحقیقه این قبیل تفسیرات فردی ثمر قوّۀ عقلانی انسانی بوده، موجبِ درک بیشتر و بهتری از تعالیم الهیه است، مشروط بر آن که از این رهگذر هیچ گونه اختلاف و مناقشه ای بین یاران حاصل نشود و هر کس بفهمد و بالصّراحة روشن سازد که نظرات و عقایدش صِرفاً جنبۀ شخصی دارد. همان طور که بر میزان درک انسان از تعالیم الهیه افزوده می شود، بهمان نسبت استنباطات فردی وی نیز دائماً تغییر میابد و به طوری که حضرت ولی امرالله می فرمایند عمیق شدن در امر یعنی آن که انسان آثار حضرت بهاءالله و حضرت مولی الوری(عبدالبهاء) را چنان دقیق و کامل مطالعه کند تا بتواند امرالله را به صورت واقعی به دیگران معرفی نماید.» [۴]
در نتیجهء چنین مکانیزمی است که بحران ها و امتحانات و انقلابات بی سابقه در تاریخ امر بهائی، نه تنها موجب ضعف آئین بهائی و تفرقه و انشقاق دائمی در جامعهء پیروان آن نشده، بلکه ارکان دین حق را چنان مستحکم کرده است که جامعهء بهائی با اتکاء بر آن همچون فولادی آبدیده شده بطوری که توانسته علاوه بر حفظ خود از انحرافات بنیان کن، به خیر اندیشان جهان نیز امید والهام بخشد و در ایجاد صلح و وحدت جهانی بکوشد.[۵] در خصوص این حقیقت است که حضرت شوقی ربانی چنین فرموده اند:
«فی الحقیقه اگر به دیدۀ بصیرت ملاحظه شود معلوم و واضح گردد كه شدائد و آلام و تضییقات و تطوّراتی كه امر الهی را در این دور مقدّس احاطه نموده، با هیچ یك از مصائب و بلایای سابقه در اعصار و ادوار ماضیه قابل قیاس نیست و برخلاف ادیان سابقه، انقلابات و تحولات طاریه به هیچ وجه موجب تشتیت جمع و تفریق كلمة الله نگردیده و در بین دوستان حضرت رحمن، ایجاد انشعاب و انشقاق ننموده، بلكه بالعكس امتحانات و افتتانات علت تطهیر امر الله شده و مورث تحكیم و تقویت اساس شریعت الله گردیده و بنیۀ جامعه را برای مقابلی با موانع و مشكلات آتیه محكم تر و استوار تر ساخته است.» [۶]
و نیزدر بیانی دیگر که جامع حقایق فوق و گویای مکانیزم الهی مزبور در جلوگیری از تفرقۀ دائمی در امر بهائی است، می فرمایند:
«...حال ای كاشفان اسرار الهی و حامیان آیین رحمانی قدری تأمل نمایید كه این اختلافات شدیده و لطمات متتابعه و اضطرابات هائله و بَلیّاتِ متنوعه و اغتشاشاتِ داخله كه از بَدوِ طلوع امر حضرتِ رحمن، از افق ایران در مدت نود سال[۷] از بیگانه و آشنا بر حزب الله وارد گشته، آیا بالمآل هیچ رخنه ای در این بنیان ِ وطید و صَرحِ ِ مَشید ایجاد شده و یا آنكه اختلال و اعتلالی در اُسِّ اساس شریعت الله احداث گشت؟ لا فَوَ رَبِّ العِزَّةِ (نه قسم به ربِّ عزّت). اختلاف علت انشقاق نگشت و افتراق و اغتشاش مورثِ انحلال و اضمحلال نگردید. بلی هر چند طوریون در سینای روح منصعق گشتند و عده ای از اَركان قویۀ این بنیان منهدم گشتند و اَغصان ِ مُنشعبه از شجرۀ لا شرقیه و لا غربیه، اكثر به خاك مَذلّت افتادند و از اصل سدره منقطع و منفصل گشتند، ولی بنیاد این بنیان متأثر و متزلزل نشد و دوحۀ الهیه قلع و قمع نگردید. سمِّ نقیع، سرچشمۀ آیین نازنین را آلوده ننمود و ریح ِ عَقیم، نهالِ بیهمال را از بیخ و بن بر نینداخت. سیفِ شاهر، فتوری در وحدتِ این جمع احداث ننمود و زوبعۀ شدید، شمع وهاج را خاموش نكرد. هر منصفی شهادت می دهد و هر بصیری اقرار و اعتراف نماید كه هر چند در ادوار سابقه اختلافات داخله و مشاجرات دینیه و منازعات و مخاصمات حزبیه فی الفور علت انشقاق ابدی گشت و افتراق دائمی شد و رخنه ای شدید در اُسِّ اساس بنیان الهی احداث نمود و وحدت اصلیه را به كلی از میان برد و حزب الله را ویران و پریشان نمود، ولی در این ظهور اعظم و قرنِ اَقومِ اَتمّ با وجودِ توالی بلایا و تعدّد و تنوّع رَزایا و وقوع اختلافات لا شِبهَ لَها(بی مانند)، امرالله از طَواریءِ (مصائب و عوارض و پیش آمدهایی) كه بر ادیان سابقه وارد گشته، محفوظ و مصون ماند... در این امر بدیع كه در جمیع شئون ممتاز از شرایع و ادیان سابقه است[۸]با وجودی كه نود سال بل اَزیَد[۹]از بزوغ كوكب درخشانش در آسمان ایران گذشته و با وجود وقوع حوادث هائله و اختلافات عظیمه و نقض و نكثِ منتسبین به اصل شجره و عصیان جمعی از اقطاب و اركان جامعه، از بركت نصوص قاطعه و تهدیدات و انذارات شدیده و وصایای محكمۀ مُتقَنۀ متینه و تعیین و تشخیص مرجوع منصوص که مُبیّن كلمات الهیه است، وحدتِ اصلیۀ حزب الله محفوظ و خُصَماءِ دین الله مخذول و مفقود و مقدسّات و نوامیس شریعت الله از لوثِ باغین و طاغین مصون. اختلاف و انقلاب كه از لوازم ذاتیه و شئونات ضروریه و علامات حتمیۀ مسلمۀ نشو و ارتقای هیكل امرالله است در این امر بدیع، بر عكس ادورا سابقه، مورث انقسام و انشقاق نگردید بلكه علت تطهیر ذیل مقدس و اسباب تقویت بُنیۀ هیكل امر الهی و انفصال عناصر غیر صالحه از جامعۀ اهل بهاء گردید. هر چند اختلاف در امر حضرت خَفِیّ الاَلطاف در جمیع قرون و اعصار حتمی الوقوع است، ولی عدم حدوث انشقاق در جامعۀ پیروان نیر آفاق از مزایای این امر منیر و خصائص این شرع جلیل است...» [۱۰]
مراجع:
[۱]ترجمه. «انوار هدایت»، بند ۱۵۶۲ و نیز بند ۱۶۶۵(در نصّی مشابه).
[۲]ترجمه. توقيع نظم جهاني بهائي، صص۳۰-۳۱.
[۳]برای دیدن نمونه هایی از تعالیم مزبور، از جمله رجوع شود به: گلزار تعالیم بهائی، صص۲۳۲-۲۲۶، در بارۀ تعیین قطعی و صریح مراجع منصوص؛ نهی از حدیث سازی و استناد به روایات، ص۲۹۳؛ نهی از تفسیر و تأویل آیات و نهی از اختلاف، صص۳۳۵-۳۲۷ و ۳۵۸-۳۵۷؛ نهی از بدعت و تکلم بر خلاف محتوای الواح، صص ۳۵۴-۳۵۶؛ نهی از فساد و نزاع، صص ۴۶۹-۴۷۵. کتاب امر وخلق ، جلد ۴، صص ۴۲۸-۴۱۸ در خصوص انذار و پیش بینی ِ ظهورِ مدعیان ِ دروغی و منافقین و ناقضین و توصیه ها و تأکیدات لازم برای حفظ اصالت امر بهائی و جامعهء آن.
[۴] ارکان نظم بدیع، صص ۲۹۹-۳۰۰.
[۵] اروین لازلو، یکی از خیراندیشان مذکور از جمله در بیانیۀ خود مورخ ۱۶ اکتبر ۱۹۸۵ می نویسد: «برای نیل به صلح، ما به شیوه های جدید اندیشه و تفكر و نیز معرفتی بدیع در باب قوای مؤثر در فرایند تغییر و تحول تاریخ جوامع انسانی نیاز داریم و چنین تصور می كنیم كه دیانت بهائی قادر است به این هر دو نیاز، پاسخی را كه به طور اساسی در بطن تعالیم خود از آن بهره مند است، به ما ارائه كند.»
[۶]به نقل از جزوۀ شمارۀ ۳۷ معارف عمومی، صص ۴۲-۴۱.
[۷] تاریخ بیان مباركشان مربوط به سنۀ ۱۹۳۷(شهر المسائل ۹۴؛ دسامبر ۱۹۳۷) می باشد.
[۸] این شهادتی است كه كتب مقدسۀ ادیان قبل و ائمۀ اطهار (ع) نیز دربارۀ امر موعودشان داده اند. ازجمله رجوع شود به دلائل العرفان و فصل الخطاب و جنّاتِ نعیم،...
[۹] اینك ۱۶۵ سال.
[۱۰] به نقل از مائدۀ آسمانی، ج۶، صص ۵۹-۵۶.

هدف و روش در تحقیق معارف بهائی

وحید رأفتی
هدف و روش در تحقیق معارف بهائی موضوعی فوق العاده مهم و وسیع است. چون در این اوراق معدود امکان شرح و بسط همۀ مسائل مربوط به این موضع موجود نبود، به اختصار به رؤوس امّهات مسائل اشاره نمود و به توضیح چند نکته اکتفا کرد.
جمع، تدوین و انتشار آثار مبارکۀ امر بهائی که در شئون مختلفه به صُوَرِ کتب، سُوَر، الواح، تفاسیر و ادعیه نازل شده امری اساسی، مشکل، دقیق و مستلزم وقت و پشتکار فوق العاده است.
از آنچه در مدّت بیش از یک قرن از قلم طلعات مقدّسۀ بهائی صادر شده مُجلّداتی جمع آوری گردیده ولی تا کنون تعداد معدودی از آنها طبع و انتشار یافته است. از آنچه منتشر شده اثری هنوز مورد مطالعه و تحقیق علمی واقع نگشته و آنچه تا امروز در کتب و رسائل فضلای بهائی در شرق و غرب آمده است، غیر از مسائل استدلالی که در آنها مجاهدت بیشتری به عمل آمده، می تواند صرفاً بمنزلۀ طلیعه ای برای مطالعات علمی در چندین قرن آتی تلقی شود.
مطالعه و تحقیق در افکار و آرا مندرج در آثار مبارکه باید عبارت از بررسی، مقایسه، تحلیل و تطبیق مطالب مندرج در آثار نازله باشد. کشف روابط موجود بین حقایق مودوعه در آثار مبارکه و نیز تحقیق در سیر تحوّل افکاری که در این آثار منعکس گردیده است و همچنین تحقیق و مطالعه در اطراف ریشه های فکری حقایقی که به اجمال در اثری مورد اشاره واقع شده می تواند عبارت از مطالعه و تحقیق در آثار بهائی به حساب آید. در جریان این چنین تحقیقی است که روابط جدید کشف می گردد، حقایق موجود در آثار مبارکه از دیدگاه های جدید مطرح می شود، وجوه تازه مورد سؤال و پژوهش واقع می گردد و ارزش ها و معیارهای وضع شده مورد ارزیابی محقّق قرار می گیرد. نتیجۀ این نوع جستجو تقویت بنیۀ فرهنگی جامعه و نیز کشف رموز و اسرار مودوعه در آثار الهیّه و تدوین افکار و اعتقادات اهل بهاء در مسائل مختلفۀ مذهبی، فلسفی، اجتماعی و تاریخی است.
در این چنین تحقیقی است که محقّق برای ایجاد رابطۀ نو بین حقایق موجود می کوشد. او از آنچه قبلاً در زمینۀ مطالب مورد تحقیق وی انجام شده کاملاً بهره می گیرد، آنها را بررسی و مطالعه می کند ولی از تکرار نتایج آن تحقیقات خودداری نموده کوشش می نماید تا نتایجی جدید به دست آورد و جنبه هائی را مطرح کند که در آثار قبلی به آنها اصلاً و یا به حدّ لزوم توجّه نشده است. علم و اطلاع محقق از کتب و رسالات و هر نوع مطالعۀ انجام شده در زمینۀ کاری که می کند حائز کمال اهمیّت است. امّا کوششی که می کند آنست که از تکرار تحقیقات می پرهیزد و قضایا را با نظری جدید مطرح می کند. او ممکن است اشکالات و یا نقائص مطالعات گذشته و جهات ضعف آن را مطمح نظر قراردهد، در هر حال غرض غائی از تحقیق آنست که چیزی بر علم و اطلاع موجود بیفزاید، حقیقتی را که مورد التفات واقعه نشده شرح دهد، نکتۀ جدیدی را بازگو کند، رابطۀ تازه ای بیابد و یا به استنتاجی جدید دست یابد.
مطالعه و تحقیقی که به این نحو و با این هدف انجام می گیرد باید مبتنی بر امّهات آثار مبارکه در بارۀ آراء و افکار مورد مطالعه باشد. در طریق این نوع تحقیق که نشان دهنده تولّد، توسعه و کمال عقاید است باید آثار مبارکه به ترتیب نزول مورد بررسی محقّق قرار گیرد و مراحل تحوّل یک نظریه از لوحی دیگر و از دوره ای به دوره بعدی مورد مطالعه واقع شود بررسی مسائل مندرج در هر اثر بطور مجزّا و با مطالعۀ عقیده ای خاصّ در دوره ای معیّن نیز باید با توجّه به رابطه ای که آن اثر و یا فکر با کلّ آثار و افکار بهائی دارند مطالعه شود. این نوع تحقیق و بررسی که تحقیق و بررسی جزء به خودی خود و در رابطه با کلّ است، می تواند زیر بنای مطالعۀ سیر تکاملی عقاید قرار گیرد.
چون بسیاری از آثار مبارکه هنوز در دسترس نیست، آنچه در این ایّام در زمینۀ افکار و عقاید دیانت بهائی بیان می شود طبیعتاً مبتنی بر موادِّ منشور است و بی شکّ انتشار آثار دیگر نه تنها زوایای آنچه را که امروز مبهم است روشن خواهد نمود بلکه امکان مطالعۀ تحوّلات آراء مختلفه را در آثار و ادوار مختلفه به محقّق آثار بهائی خواهد داد. با آنکه تحقیق دقیق و همه جانبه در آثار مبارکه باید مبتنی بر تحلیل و مقایسه آثار و بر اساس امّهات آنها باشد امّا عدم دسترسی کامل به آنها نباید مانع از شروع تحقیق گردد. موکول کردن تحقیقات به زمانی که همۀ آثار مبارکه در دسترس قرار گیرد امری غیر عملی و نسنجیده است. باید بر اساس مطالب موجود تحقیق را آغاز نمود و تکمیل تدریجی تحقیقات را که لازمۀ هر نوع تحقیقی است موکول به نشر و جمع آوری آثار دیگر نمود.
بدیهی است که در تحقیق آرا و افکار موجود در یک نهضت جدید کار محقّق نمی تواند صرفاً مبتنی بر آثار موجود در همان نهضت باشد. این امر در شروع تحقیق خصوصاً مهّم است، زیرا تا زمانی که تحقیقات مربوط به یک نهضت شکل نهائی و روش خاصّ خود را که مبتنی بر خواصّ، اصول و عقاید آن نهضت است، نگرفته است هر نوع مطالعه ای می تواند مؤسّس بر روش ها و انواع تحقیقاتی باشد که در طول قرون در سایر نهضت ها انجام شده و به شکل نهائی رسیده است.
به دیگر سخن، محقّق نهضت جدید را غالباً چاره ای نیست جز آنکه در ابتدا راه رفتۀ دیگران را بپیماید، از تجربیات و روش هایشان سود جوید، وسائل و ابزارشان را به کار گیرد و بالمآل روش خاصّ و متناسب با شرائط و خواصّ نهضت جدید را به مرور طرح ریزی نماید و آن را از روش های کهن بتدریج مشخّص و ممتاز سازد. در سبیل این استفاده هشیاری و توجّه محقّق به این مسألۀ خطیر که با نظامی جدید سروکار دارد و ممکن است روش مستعمل در سایر انظمه دقیقاً به کار او نیاید و یا احتیاجات او را برآورده نسازد، حائز کمال اهمیّت است. باید در عین استفاده از راه رفتۀ دیگران به اصالت نظم جدید و شرائط خاصّ آن دائماً واقف بود و در ریختن عجولانه و نسنجیده نظم جدید در قالبِ شکل یافتۀ کهن اجتناب نمود.
توجّه به نظام کهن و اصولی که آن نظام بر آنها مبتنی است، بعلاوه شرایطی که نظام کهن در تحت آنها نضج گرفته و بارور گردیده است برای محقّق نظام جدید امری ضروری است زیرا هیچ نهضتی در خلاء بوجود نمی آید بلکه در مکانی به وجود می آید که نظامی فکری و عقیدتی بر آن حکمفرما است و نهضت جدید نه از فکر و عقیدۀ حکمفرما در محیطش جداست و نه غیر متأثّر از آن است، بلکه از آن می گیرد و به آن می دهد و این فعل و انفعال که در مَمَرِّ زمان صورت می گیرد به ظهور شکل نهائی افکار موجود در یک نهضت می انجامد. اعتقاد به تأثیر و تأثّر نهضت جدید در رابطه با نظام فکری موجود به منزلۀ انکار حقیقتِ وحی یا جنبۀ "نزولی" شریعت نیست. در حالی که جنبۀ الهی و نزولی شرایع الهیّه حفظ می گردد این امر نیز همواره مطمح نظر قرار می گیرد که نظام فکری جدید بر اساسِ روابطِ مُنبعثه از حقایقِ موجود است. به بیان دیگر نظام جدید بر بنیان اعتقادات و ملاک های موجود در جامعه بنیاد می شود. در این سبیل نهضت جدید بعضی از آنچه را که در جامعه به عنوان ملاک ها و ارزش های روحانی و اعتقادی مورد قبول است گاهی می پذیرد، گاهی ردّ می کند و گاهی با تغییری که در آن به وجود می آورد آن را دوباره عرضه می سازد و گاهی اعتقاداتی را به وجود می آورد که منفصل از اعتقادات قبلی نبوده بلکه صورت تکامل یافتۀ معتقدات آنهاست. بنابراین نظام دینی به عنوان پدیده ای اجتماعی جدا از ارزش ها، ملاک ها و روابط موجودی که بر اساس آنها متوّلد می شود قابل مطالعه نیست. در عین حال آشنائی با ملاک های زمینه، شرط لازم برای درک آراء و افکار نظام جدید است و سعی در ایجاد و فهم ارتباط بین این شرایط و آنچه تشریع شده کاری دقیق و ضروری و علمی است.
بنا بر آنچه گذشت وحی در تجلّی خویش در عالمِ ناسوت قوالبی را می پذیرد که مؤسّس بر آداب و عادات و افکار و اعتقادات موجود در جامعه است. این پذیرش اگر چه ممکن است به نفوذ فرهنگ و دیانتِ سَلف در خَلف تعبیر شود ولی در عین حال مخالف اصالت و ممیّزاتی که خاصّ هر شریعت است نیست. آنچه به وحیِ آلهی نازل می گردد و نام شریعت بر خود می گیرد در عین مؤسّس بودن بر شرایط موجود، مبتنی بر فطرتِ صاحبِ شریعت است که حکایت از عدمِ اکتساب این عقائد از شخصی دیگر و انتساب آن به ذاتِ اِلهی دارد. نزول شریعت بر فطرت، و نه بر اکتساب، کار را بر محقّق مسائل اِلهی سخت مشکل می کند. زیرا محقّق در تحقیق خویش در بند اصول و قواعد اکتسابی خویش است و کلام فطری که آزاد از قیدِ هر نوع "اکتساب" است نمی تواند در بسیاری از مواقع به معیارهای تحقیقی محقّق درآید، زیرا شارع آلهی خود را در تنزیلِ عقاید و آراء شرع جدید مقیّد به تبعیّتِ طابِقُ النَّعلِ بِالنَّعل از قیودِ بشری نمی داند و این نکته کار تحقیق در آثار الهیّه را مشکل می کند.
محقّقی که کمر همّت به شرح اثر شاعری یا فقیهی بسته است خود را با او در دو عالم کاملاً جدا احساس نمی کند زیرا ملاک های یکسان، روش یکسان و قواعد و اصول یکسانی بر اثر نویسنده و شرحی که شارح بر آن می نویسد حکمفرماست. امّا شارعِ اِلهی را با شارحِ بشری تفاوت بسیار است، کلام شارع که به وحیِ اِلهی است و مُستفید از فطرت اصلیّه، از خواصّی برخوردار است که در قالب تجربه و فهمِ محدود بشری در بسیاری موارد در نمی آید؛ قالبی که در اثری از شارع اِلهی برای بیان فکری به کار رفته در اثر دیگری از او حاملِ فکر دیگری است و یا مفهومی که در آثار نویسندگان گوناگون معنی خاصّ یافته و یا به یک معنی استعمال شده در اثرِ مَظهَرِ اَمرِ اِلهی معنی جدید به خود می گیرد و یا در آثار مختلف شخص او به معانی مختلف به کار می رود. این است که در کار با آثار اِلهیّه "وُجوهِ" مختلفه و "اَلحانِ" متعدّده را باید مَطمَحِ نظر قرار داد و از شباهت قوالبِ الهی و قوالبِ بشری بی محابا رأی به شباهت فکر موجود در قوالب نداد. این نکات محقّق آثار بهائی را بیش از هر محقّق دیگری که راهِ رفته را می پیماید بر آن می دارد که در تحقیق و تتبّع خویش فوق العاده دقیق و با پشتکار باشد. دقّت فوق العاده که لازمۀ هر نوع تحقیقی است محقّق را ناچار می سازد که به اسناد و کتب و آثار متعدّدۀ معتبره رجوع نماید، اطراف و زوایای قضیۀ مورد مطالعه را از جهات مختلفه بسنجد، از صدور احکام کلّی و استنتاجات نسنجیده احتراز کند و در بیان نتایجی که بدانها دست می یابد نهایت حزم و احتیاط را به کار بندد. او باید آمادگی و انعطاف کافی داشته باشد تا احیاناً جهاتی را که موفق به فهم و درک آنها در مرحلۀ مقدماتی از تحقیق خویش نشده و بعداً بدانها شعور پیدا نموده است با شجاعت اعلان دارد. او همچنین باید به نقائص کار خویش متذکّر و معترف باشد و از آنچنان خضوعی برخوردار باشد که هر انتقاد منطقی را به جان پذیرا شود و در صدد اصلاح لغزش هائی که غالباً در هر نوع تحقیقی رخ می دهد برآید. مهم ترین صفت محقّق عالم و دقیق آنست که در ارائۀ اسناد و مآخذ و نیز بیان استنتاجاتی که بدانها واصل گشته است به حدّ وسواس صدیق باشد. او باید مأخذ و منبع هر قولی را ولو کم اهمیّت باشد صریحاً و با نشانی های لازم معرّفی کند و حدود استفادۀ خویش را از منابع مورد استفاده حتّی الامکان واضحاً دقیقاً مشخص سازد.
نتیجۀ تحقیقی که با توجّه به این شرایط به جامعه عرضه می شود باید در نهایت وضوح و روشنی باشد، هر نوع لفّاظی و استفادۀ بی دلیل از صنایع ادبی مخالف روح تحقیق و تتبّع علمی است. اثر تحقیقی باید حتّی الامکان روان و سلیس نوشته شود و خواننده را دچار ابهام و اشکال فکری در فهم مقصود نویسنده نسازد. محقّق باید نتایج تحقیقات را به صورتی کاملاً مدوّن، منظّم، دقیق و خالی از هر نوع ابهام و نارسائی در مَعرض استفادۀ دیگران قرار دهد.
ثمرۀ این نوع تحقیقات است که دائماً بر بنیۀ فرهنگی جامعه می افزاید و حقایق و روابط جدید را مطرح می کند. این نوع تحقیق است که راهی جدید برای تحقیقی جدید می گشاید و بر وسعت علم انسان می افزاید.
* برگرفته از: مجلّۀ «آهنگ بدیع»، سال ٣۲، شمارۀ ٣۴۴، خرداد و تیر ماه ۲٥٣٦ شاهنشاهی، ششم شهرُ العظمة اِلی دهم شهرُ الکلمات ١٣۴ بدیع، صص: ٧٣- ٧٧