جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۶ خرداد ۹, سه‌شنبه

مسئولین دانشگاه از صدور مدرک تحصیلی یکی از شهروندان بهایی ممانعت کردند


به گزارش خبرگزاری بهایی نیوز مسئولین دانشگاه پیام نور کوار در استان فارس به دلیل عقاید مذهبی یکی از دانشجویان خود به نام فرزان معصومی که دانشجوی ورودی ۱۳۹۱ بود از صدور مدرک تحصیلی وی ممانعت به عمل آوردند.
بنابرگزارش مجموعه خبری بهایی نیوز فرزان معصومی یکی از شهروندان بهایی ساکن استان فارس پس از گذراندن ۱۳۷ واحد در رشته علوم سیاسی در مقطع کارشناسی به دلیل باورمند بودن به آئین بهایی از اخذ مدرک تحصیلی خود بازماند.
به گفته یک منبع آگاه «فرزان معصومی پس از مراجعه به دانشگاه جهت اخذ مدرک دانشگاهی خود با صحبت مسئولین دانشگاه روبرو می شود که به او گفته اند بر طبق دستور مقامات بالا از دادن مدرک به شما معذوریم .» @bahainews
این منبع مطلع می گوید که «مسئولین دانشگاه به فرزان همچنین عنوان کردند که هیچ گونه پیگیری از طریق نمایندگی دانشگاه پیام نور استان فارس نیز نتیجه نخواهد داد و دستور از سازمان سنجش آمده است ».
بنابرگزارشها این شهروند بهایی پیشتر در تاریخ ۲۴ بهمن ماه ۱۳۹۵ توسط ماموران اداره اطلاعات سپاه استان فارس به همراه فرهام ثابت بازداشت و با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی در تاریخ ۴ اسفند ماه ۱۳۹۵ آزاد شده بود .
در زمان بازداشت این شهروندبهایی منزل وی مورد تفتیش کامل ماموران اداره اطلاعات سپاه قرار گرفته بود و ماموران کارت دانشجویی و دیگر وسایل شخصی وی را توقیف کرده اند.
طی روزهای اخیر دو شهروند بهایی دیگر به نام وفا هویدایی و فرزاد صفایی نیز به دلیل بهایی بودن از ادامه تحصیل منع شده اند.
وفا هویدایی دانشجوی دانشگاه امیرکبیر (پلی تکنیک) در رشته فیزیک دانشکده مهندسی انرژی و فیزیک در ترم دوم دانشگاه و فرزاد صفایی دانشجوی ترم ۸ رشته متالوژی صنعتی دانشگاه آزاد اهواز به دلیل باورمند بودن به آئین بهایی از دانشگاه اخراج شده اند. @bahainews
محرومیت از تحصیل بهاییان در دانشگاه‌های ایران با استناد به مصوبه‌ی ششم اسفند ۱۳۶۹ “شورای عالی انقلاب فرهنگی” صورت می‌گیرد که بهاییان را علاوه بر محرومیت از اشتغال در اماکن دولتی، از تحصیلات دانشگاهی نیز محروم می‌کند.
بر اساس بند سوم این مصوبه، نه تنها باید از ثبت نام بهاییان در دانشگاه‌ها جلوگیری به عمل آید بلکه چنان‌چه هویت بهایی فردی بعد از ثبت نام و “هنگام تحصیل” نیز احراز گردد، باید از تحصیل محروم شود.
محرومیت شهروندان بهایی پس از انقلاب اسلامی و اعلام انقلاب فرهنگی در ایران به صورت سیستماتیک اجرا شده است.
به ما در مجموعه خبری بهائي‌نیوز ( @bahainews ) بپیوندید.

گزارشگر سازمان ملل: شباهت آزار بهائیان در یمن با اقدامات علیه بهائیان در ایران

بهایی نیوز :احمد شهید، گزارشگر ویژهٔ سازمان ملل متّحد برای آزادی آزادی ادیان و عقاید، روز دوشنبه با انتقاد از آزار بهائیان در یمن گفته است، این حملات به اقدامات علیه بهائیان در ایران شباهت دارد.

به گزارش وب سایت سازمان ملل،احمد شهید تاکید کرده است: تشدید الگوی مداوم فشار بر جامعۀ بهائی در صنعاء شبیه مشقت هایی است که بهائیان در ایران متحمل می شوند.
@bahainews
این گزارشگر سازمان ملل متحد ضمن اشاره به تداوم آزار بهائیان به‌ عنوان یک اقلیت مذهبی تاکید کرده است، این آزار و اذیت‌ها شدید‌ترشده و به صورت فشار مذهبی در یمن آشکارتر شده است.

احمد شهید در ادامه به احضار تلفنی دست کم ۳۰ بهائی یمنی برای حضور در دادگاه توسط دادستان عمومی یمن در ۱۷ آوریل ۲۰۱۷ اشاره کرده و گفته است:دست کم ۲۵ بهائی بازداشت شده و آنها را برای انکار دیانت خود تحت فشار قرار داده‌اند.

در همین زمینه، جامعه بین المللی بهائیان می گوید، بهائیانی که اخیرا در یمن دستگیر شده اند، اغلب از افراد «برجستهٔ جامعه بوده و به ادارۀ امور جامعه کمک می‌کردند. »

این گزارش می افزاید، ماموران لباس شخصی اخیرا «چهار بهائی دیگر از جمله آقای ولید عياش رهبر برجستهٔ یکی از قبائل یمن» را نیز بازداشت کرده اند.

گفته می شود، مقامات مسئول از ارائه خدمات پزشکی لازم به هفت بازداشتی بهایی خودداری کرده اند.

@bahainews
احمد شهید در این زمینه گفته است: «به نظر می‌رسد که هدف این موج تازه از احضارها و بازداشت‌ها ارعاب و اِعمال فشار به بهائیان یمن برای انکار دیانت‌شان می‌باشد.» وی افزوده است: «هیچ فردی، از جمله اقلیت‌های مذهبی، نباید به خاطر عقیده‌اش هدف تبعیض قرار گیرد.»

این گزارشگر سازمان ملل از شبه نظامیان شیعه حوثی که کنترل صنعا را در اختیار دارند خواسته است تا فورا کلیه بهائیان بازداشت شده را آزاد کنند و به آزار بهائیان در مناطق تحت کنترل خود پایان دهند.

در همین زمینه،دیان علائی، نمایندهٔ جامعهٔ جهانی بهائی در ژنو گفته است: «اینکه مقامات ایرانی با روشی هدفمند شهروندان خود را به دلیل اعتقاد دینی مورد آزار قرار می‌دهند امری ناگوار است؛ اما اینکه همان مقامات، شهروندان کشورهای دیگر را نیز در خارج از ایران به ویژه در کشوری که با بحران مشکلات بشری رو به رو است مورد آزار قرار دهند امری کاملاً ناگوار و زشت می‌باشد.»

آقای احمد شهید در سال ۲۰۱۶ به عنوان گزارشگر ویژه برای آزادی ادیان و عقاید سازمان ملل منصوب شد. وی پیش از این گزارشگر ویژه امور حقوق بشر ایران بود.

اسامی مؤمنین اوليّه به حضرت اعلي كه به حروف حَیّ موسومند... :

۱ - ملّا حسین بشرویه ملقب به باب الباب .
۲ - میرزا محمد حسن برادر باب الباب .
۳ میرزا محمد باقر همشیره زاده اش .
۴ - ملّا علی بسطامی .
۵ - ملّا خدابخش قوچانی ملقب به ملّا علی .
۶ - ملّا حسن بجستانی .
۷ - سیّد حسین یزدی .
۸ - میرزا محمد روضه خوان یزدی .
۹ - سعید هندی .
۱۰ - ملّا محمود خوئی .
۱۱ - ملّا جلیل ارومی .
۱۲ - ملّا احمد اَبدال مراغه ای .
۱۳ - ملّا باقر تبریزی .
۱۴ - ملّا یوسف اردبیلی .
۱۵ - میرزا هادی پسر ملّا عبدالوهّاب قزوینی .
۱۶ - میرزا محمد علی قزوینی .
۱۷ - حضرت طاهره .
۱۸ - جناب قدّوس .
همه اینها بجز حضرت طاهره بحضور حضرت باب مشرّف شدند . مشارُ الیه چون دانست که شوهر خواهرش میرزا محمد علی قزوینی عازم سفر است مکتوبی سر بمهر باو داد و از او درخواست کرد که چون حضرت موعود را بیابد و بحضورش مشرّف شود آن مکتوب را تقدیم او کند .و این بیت را از قِبَل او بحضور مبارکش عرض نماید . لَمعات وجهک اشرقت و شعاع طلعتک اعتلی • زچه رو اَلَست بِرَبِّکم نزَنی بِزن که بلی بلی. 
وقتیکه میرزا محمد علی بحضور باب مشرّف شد وجزو اهل ایمان در آمد مکتوب و پیام حضرت طاهره را بمحضر مبارک تقدیم کرد حضرت باب مشارُ الَیها را از حروف حَیّ محسوب داشتند ."
مطالع الانوار ص ۷- ۶۶
دستخط مبارک حضرت طاهره .

بیان مبارک حضرت عبدالبهاء : قوله العزیز

🍃🌸🍃 "ای یاران از قرار مسموع در بعضی بلاد پنجم جمادی الاولی را عید ولادت بجهت این عبد گرفته اند هر چند آنان را جز نیت خیر نه ومقصودشان باینواسطه اعلاء کلمة الله وذکر حق در بین خلق اما بنص شریعة الهیه وامر مبرم پنجم جمادی الاولی روز مبعث حضرت اعلی روحی له الفداءاست لهذا باید آن یوم مبارک را بنام بعثت آن نیّر آفاق آئین گیرند وآرایش نمایند وسرور وشادمانی کنند ویکدیگر را بمژده آسمانی بشارت دهند زیرا آن ذات مقدس مبشر اسم اعظم بود پس جز ذکر بعثت حضرت اعلی روحی له الفداء در آن روز یعنی پنجم جمادی الاولی جائز نه زیرا این نص قاطع شریعت الهیه است اما ولادت این عبد در آن یوم واقع گشته این دلیل بر الطاف وعنایات الهیه است در حق این عبد ولی آن یوم مبارک را باید یوم بعثت حضرت اعلی دانست... زنهار زنهار از آنچه ذکر شد تجاوز نگردد زیرا سبب نهایت حزن وکدورت قلب عبدالبهاء شود ومن از الطاف بی پایان حضرت پروردگار امیدوارم که ابرار موفق بعمل بشریعة الله گردند وسرِ مویی تجاوز ننمایند واین نامه را در جمیع بلاد منتشر نمایند تا کلّ مطلع به حقیقت حال شوند وبموجب آن عمل کنند."
امروخلق مجلد چهارم ص : ۸ - ۷

محل جلوس مبارک حضرت عبدالبها

" ای خدای من جانم فدای احبابت این خون افسرده را در سبیل دوستانت برخاک ریز واین تن فرسوده را در راه یارانت خاک راه وغبار اَقدام نما ای خدای من ."
مجموعه مناجاتهای حضرت عبدالبهاء ص ۴۵۰

اهميت کتاب اقدس در چيست و مقامش در ميان ساير آثار حضرت بهالله ؟



احکام کتاب اقدس مخصوص همه مردم جهان است.
اولين آيه کتاب اقدس شناسائی مظهر ظهور الهی (پيامبر الهی) است و بعد از آن عمل به تعاليم و احکام آن است. خداوند دو موضوع را برای همه مردم دنيا فرض فرموده اول شناختن مظهر و يا مطلع امرالله (پيامبر يوم الله) و دوم عمل به احکام و فرامين آن مظهر ظهور. و ميفرمايد که يکی بدون ديگری قابل قبول نيست يعنی کسی که حضرت بهاالله را بشناسد و به او ايمان بياورد ولی در اجرای تعاليمش غفلت کند مورد قبول خداوند قرار نمیگيرد و بر عکس کسی که اعمالش پاک و نيکو باشد ولی به مظهر ظهور الهی زمان يعنی حضرت بهاالله ايمان نياورد آنهم مقبول درگاه الهی نيست.
کتاب اقدس منشور نظم جهان آرای الهی در اين هزار سال جاری ميباشد که از 1844 ميلادی آغاز گرديده و دور آن حداقل هزار سال خواهد بود. اين کتاب مستطاب نظم نوينی را به جهان عرضه ميکند. در ضمن مولِد نظم اداری بهائی است که شغل آخوندی و کشيشی را برداشته و به جای آن محافل محليه، محافل مليه و بيت العدل اعظم الهی را جايگزين ميکند. باين دليل حکم مشورت را بينهايت ارج مينهد و آنرا دليل ايجاد تفاهم ملل و اتحاد امم قرار ميدهد. همه را به اطاعت بيت العدل اعظم الهی امر ميکند. اين منشور عظيم بنای صلح اکبر را تحکيم مينمايد و ملوک و روسای ممالک را به آن امر و به ايجاد محکمه بين المللی برای برقراری صلح تشويق ميکند. حدود و موازين تعديل معيشت را تعيين ميکند و تساوی حقوق زن و مرد را فرمان ميدهد و بسياری از تعاليم ديگر.
کتاب اقدس در سجن اعظم در عکا در اواخر سال ١٢٨٦ هـ. ق. ( ١٨٧٠ م ) از قلم مبارک جمال قدم نازل شده است.
در يک لوح ميفرمايند: "... کتاب اقدس بنفسه شاهد و گواه است بر رحمت الهيّه. به انبساطی نازل شده که ذکر آن ممکن نه و اوست مغناطيس اعظم از برای جذب افئدهء عالم. سوف يظهراللّه فی الارض سلطانه انّه لهو المقتدر القدير" مضمون قسمت عربی آن اينست که بزودی سلطنت الهی در ارض يعنی در کره زمين ظاهر خواهد شد بدرستيکه او مقتر و قدير است.
تقريرات درباره کتاب مستطاب اقدس عبدالحميد اشراق خاوری ص يد
کتاب اقدس است که سرچشمه و منبع اصلی نظم بديع الهی است زيرا در نفس اين کتاب می فرمايند: " قد اضطرب النّظم من هذا النّظم الاعظم" ( فقره ١٨١ ) يعنی هر نظم و قانونی که در عالم باشد متزلزل و سقيم و ناقص است مگر نظم الهی که در کتاب مستطاب اقدس اساسش ذکر شده است. بعد ميفرمايند تمام انظمه سقيمه عالم از بين خواهد رفت و نظم بديع الهی که احکام کتاب اقدس است، سبب حيات عالم خواهد شد.
مندرجات کتاب اقدس:
اوّلاً عبارت از يک سلسله مواعظ و نصايح اخلاقی است. در اين قبيل آيات جامعه بشر را به اخلاق نيکو، صفات پسنديده، مراعات حال مردم، محبّت عمومی و اجتناب از فتنه، فساد، غيبت، بدگوئی، کينه جوئی، و از اين قبيل تعاليم امر فرموده اند.
مطلب ديگری که در کتاب اقدس نازل شده، احکام است از قبيل صلات، صيام، مراعات لطافت و نظافت و قيام به تبليغ امر و وجوب تعليم و تربيت فرزندان، اعمّ از دختر و پسر و مسئله آيات و وظائف اعضای بيت العدل اعظم و احکام ازدواج و طلاق و از اين قبيل.
مطلب ديگری که در کتاب اقدس ذکر شده، آياتی است خطاب به معرضين اهل بيان، يعنی نفوسی که بعد از اظهار امر جمال قدم به عرفان حق فائز نشدند و راه اعراض و اعتراض پيمودند. اين نفوس شبهاتی ايجاد کرده بودند و به وسيله آن شبهات مانع عرفان اهل بيان به وجود مقدّس من يظهره اللّه می شدند.
در ضمن آيات عديده جواب اين قبيل اعتراضات و شبهات بيانی ها را مطرح فرموده‌اند و آياتی را از آثار حضرت اعلی نقل فرموده‌اند که دلالت تامّه بر عظمت ظهور من يظهره اللّه دارد و بر وجوب اتّباع و پيروی بلاشرط اوامر آن حضرت دلالت ميکند.
و آياتی که جنبه انذار دارد:
از جمله خطابی است به قيصر آلمان که مورد خطاب آيات مبارکه قرار گرفت و او را دعوت فرمودند که به حقّ توجّه کند و به عرفان الهی فائز شود، امر را تحقيق کند و مثل سلاطين معرض، به اعراض اقدام نکند، بلکه از بلاهائی که بر سر آنها آمده تذکّر و تنبّه پيدا کند و حقيقت امر را بشناسد
از جمله انذار به ملک نمسه، فرانسوا ژوزف است
خطاب به رؤسای جمهور امريکا و دعوت آنها به حقّ و حقيقت و به آنها نصايح مشفقانه فرموده‌اند که هميشه راه عدالت و رعيّت پروری را در نظر داشته باشند.
همچنين انذار به سلطان عبدالعزيز خليفه عثمانی است. اين مرد سی و سوّمين خليفه آل عثمان و معاصر با ناصرالدّين شاه قاجار بود و کسی بود که فرمان مسجونيّت جمال قدم را امضاء کرد. عبدالعزيز از سال ١٢٧٧ هـ. ق. ( ١٨٦٠ م ) تا سال ١٢٩٣ هـ. ق. ( ١٨٧٦ م ) خلافت کرد.
از انذارات کتاب اقدس يکی هم راجع به اسلامبول است که می فرمايند: " يا ايّتها النّقطة الواقعة فی شاطئ البحرين " ( فقره ٨٩ ) يعنی ای نقطه‌ای که در کنار دو دريا قرار گرفته‌ای. مقصود اسلامبول است که در آن ايام پايتخت خلفای عثمانی بود و صريحاً انذار ميفرمايند که عنقريب به ذلّت و خواری گرفتار خواهی شد و نفوسی که در تو ساکن‌اند همه به نوحه و ندبه خواهند پرداخت و تو خراب خواهی شد و عزّت تو از تو سلب خواهد گرديد. می فرمايند: " اغرّتک زينتک الظّاهرة " ( فقره ٨٩ ) آيا اين زينت و عزّت ظاهره تو را مغرور کرده است؟ يقين بدان که عنقريب اين عزّت از تو سلب خواهد شد.
بعد راجع به سلطان عبدالحميد نبوّت و پيشگوئی ميفرمايند که: " يا معشر الرّوم نسمع بينکم صوت البوم " ( فقره ٨٩ ) سابقاً در جغرافيا در اصطلاح و عرف مردم به خاک مملکت عثمانی، مملکت " روم " می گفتند، کما اين که دريای مديترانه را " بحر الرّوم " می گفتند. حال اصطلاحات عوض شده است. می فرمايند: " يا معشر الرّوم " يعنی ای مردم مملکت عثمانی، " نسمع بينکم صوت البوم " صدای بوم را در بين شما می شنويم. مقصود از " بوم " سلطان عبدالحميد است که مقرّر بود بعد از کشته شدن سلطان عبدالعزيز به خلافت برسد. مقصود اين است که از اين قبيل انذارات در کتاب مستطاب اقدس موجود است.
يک سلسله بشارات هم در اين کتاب مندرج است، مثلاً بشارات ارض طاء که همان طهران است. جمال قدم خطاب به ارض طاء می فرمايند که لحظات عنايت الهی از تو هيچوقت دور نخواهد شد زيرا تو محلّ تولد جمال قدم و اسم اعظم هستی. تو ای طهران نقطه‌ای هستی که حضرت من يظهره اللّه در تو متولّد شده است. بعد، از انقلاب و اضطراب ايران خبر ميدهند که اين انقلاب و اضطراب مدّتی ادامه خواهد داشت تا وقتی که موقع معيّن برسد و دوره اطمينان آغاز شود. ميفرمايند: " سوف يأخذک الاطمينان بعد الاضطراب " يعنی بزودی بعد از اظطراب ترا اطمينان اخذ خواهد کرد. ( فقره ٩٣ ) بشرح اين آيات اگر خدا خواست در آينده خواهيم رسيد.
همچنين بشاراتی راجع به سرزمين خراسان است. ميفرمايند: " يا ارض الخاء " ( فقره ٩٤ ) ای سرزمين خراسان، ما صدای رجال الهی را در تو ميشنويم. عنقريب رجالی مبعوث خواهند شد که به امر الهی خدمت ها خواهند کرد.
راجع به سرزمين کرمان نيز انذار ميفرمايند که ای سرزمين کرمان، تو سرزمين خوبی نيستی برای اينکه در باطن تو سرو صداهائی بلند است، يعنی نفوسی فاسد و مفسد از تو بروز خواهند کرد که سبب تضييع امراللّه خواهند شد و خود را رادع امرالهی خواهند پنداشت. بعد ميفرمايند مطمئن باش ای ارض کرمان که عنقريب نفوسی " اولی بأس شديد " يعنی شجاع، نيرومند، قوی، علاقمند و جانفشان در راه امراللّه از تو ظاهر خواهند شد و امر الهی را نصرت خواهند کرد.
نام يکی دو نفر از علماء هم در کتاب اقدس ذکر شده است. يکی ذکر حاجی کريم خان کرمانی شده است. ميفرمايند اين مرد مدّعی مقامی بود و مظهر امر الهی او را براه حقّ و حقيقت دعوت کرد. لوح برايش فرستاد ولی ميفرمايند او اعراض کرد و بحقّ مؤمن نشد. يکی هم شيخ محمّد حسن پيشوای شيعيان است که در آن ايّام در نجف ساکن و معروف به شيخ نجفی بود. شهرت اين شخص "صاحب جواهر الکلام " است
جمال مبارک در کتاب اقدس ميفرمايند که يادی از شيخ حسن صاحب جواهر بکن که خيال می کرد عالم و دانشمند است. عمرش را تضييع کرد به تأليف کتاب فقه و اصول، ولی وقتی که حقّ ظاهر شد ندای حقّ را نشنيد، موفق به ايمان نشد و همه زحماتش به هدر رفت.
در ضمن آيات کتاب اقدس ذکری هم از جناب ملّا محمّد جعفر گندم پاک کن اصفهانی فرموده‌اند. ميفرمايند ملاحظه کنيد که شيخ محمد حسن با آن عظمت و کبرياء و فقه و علم و دانش محروم ماند ولی يک گندم پاک کن اصفهانی که خالص و مخلص بود به حقّ توجّه کرد و به امر مبارک در دوره حضرت باب مؤمن شد. اين ملّا محمّد جعفر که به گندم پاک کن معروف است در کتاب مبارک بيان هم ذکرش از قلم حضرت ربّ اعلی نازل شده و اين همان شخصی است که در قلعه طبرسی در خدمت جناب قدوس به شهادت رسيد.
القاب عظيمه متعدّده کتاب مستطاب اقدس:
" فرات الرّحمة"
" قسطاس الاعظم"
"امّ الکتاب"

چرا دين اهميت دارد و ضرورت دين در چيست؟

حضرت عبدالبهاء ميفرمايند:
دين بايد سبب الفت و محبت بين بشر شود و قلوب و ارواح را با هم الفت دهد اگر دين سبب عداوت شود عدمش بهتر از وجود است *و ديگر دين بايد سبب وحدت عالم انسانی باشد نه سبب اختلاف * هر دينی که حقست لابد قبائل مختلفه را متحد ميکند * دين اگر سبب وحدت عالم انسانی نشود البته نباشد بهتر است * دين بايد ازاله تعصب کند اگر چنانچه تعصب را زائل نکند دين نيست زيرا دين متابعت حقست * پروردگار جميع خلقرا دوست ميدارد با جميع خلق در صلح است بجميع خلق مهربانست * ما بايد متابعت خدا بکنيم جميع خلقرا دوست داشته باشيم بکل مهربان باشيم * (خطابات حضرت عبدالبهاء ، جلد 1: 252)

کتاب ايقان

ميپرسند که: " چرا چند تا از آيات قران در کتاب ايقان به صورت اشتباه آمد ه است؟"
کتاب ايقان يکی از مهمترين آثار حضرت بهاالله است. اين کتاب مستطاب کليد رمز کتب مقدسه سالفه است باين معنی که آنچه در اديان قديمه مضمل و دشوار بوده توضيح و تفسير عقلانی فرمودند.
استمرار فيوضات الهی باين معنی است که در دوره های مختلفه بستگی به رشد و بلوغ مردم جهان خداوند متعال رسول و يا مظهری را برای هدايت عباد ارسال ميفرمايد. در تعريفی که حضرت بهاالله از شموس الهيه ميفرمايند چنين مفهوم ميشود که مظاهر مقدسه مثل حضرت مسيح، حضرت محمد و حضرت بهاءالله همه يک شمس معنوی هستند علمشان يک علم است و قدرت ونفوذشان از يک منبع سرچشمه ميگيرد.
حال برميگرديم به پاسخ به سوال شما.
پرسيديد که چرا چند تا از آيات قران در کتاب ايقان به صورت اشتباه آمد ه است؟
اين مطالب را کسانی نوشته اند که هدفشان ايرادگرفتن به امر مبارک است به عقل ضعيف و ناتوان خود گمان ميکنند که ميتوانند مقابله امواج علم و غلبه الهی نمايند. اين نفوس آنهائی هستند که در بدايت ظهور اسلام به خود قرآن هم ايراد ميگرفتند و اغلاط دستورزبانی را مطرح ميکردند غافل از اينکه علوم انسانی بايد خود را به علوم الهی وفق دهند و از مخزن علم که مظاهر مقدسه اند تائيد شوند. محک و ميزان بايد آثار و آيات الهی باشد نه علم و دانش ناقص بشری.
اين آيات غلط نيستند بلکه گويا و مترادف همان حقايقی هستند که خداوند متعال در قرآن کريم فرموده بود. "العاقل يکفيه الاشاره". چه بسا شعرا و اديبان فرهنگ غنی ايرانی به ذکر يک کلمه ای از قرآن به تمام آيه اشاره ميکردند.
مثلا ميگويند که آيه قرآنی "هل ينظرون الا ياتيهم الله فی ظلل من الغمام" در ايقان "يوم ياتی الله فی ظلل من الغمام" آمده يا آيه " کلهم حمر مستنفره قرت من قسور" بصورت "کحمر مستفره من القسوره" آمده و يا بجای "ان الابرار يشربون من کاس"، "والابرار يشربون عن کاس" نگاشته شده. و کلا ده نوع اينگونه ايراد ها را به شيم قلم اعلی گرفته اند غافل از اينکه حضرت موجود صاحب اختيار است هر نوع بخواهد و اراده کند تکلم ميفرمايد و آيات نازل ميکند.
در اين آيات شما نگاه کنيد ميبينيد که همان معنی را ميدهد.
حضرت بهاالله ميخواستند به آن آيات استناد کنند نه آنکه کلمه کلمه آنرا تکرار کنند.اين نوع نگارش توجه خواننده را به معنا جلب ميکند و نه به الفاظ.
ضمنا اسلام را شما کلاس 7 فرض کنيد ديانت بابی را کلاس 8 و ديانت بهائی را کلاس 9. معلم ها همه يکی هستند. همان معلمی که در کلاس هفتم درس داده بود حالا در کلاس نهم درس ميدهد. حال اگر آن معلم مفهومی را با اندک تغييری در گفته اول در کلاس بالاتر ارائه بدهد دليل بر عدم علم اونيست و يا او را از مقام معلمی عزل نميکند؟
ناطق زبر دست کسی است که جمله سابق را همواره تکرار نکند بلکه مترادف آنرا ابراز دارد. مُنزل قرآن و ايقان هر دو خداوند متعال است اگر به ايقان اشکال ميگيرند پس بايد منصفانه اشکالاتی را هم که ديگران به قرآن ميگرفتند بپذيرند و اذعان کنند.

آزادی از دیدگاه آئین بهائی


در معنی آزادی باید تعمق نمود. آزادی حقیقی برای انسان، آزادی منحصر در حیوان نیست بلکه یک مقوله درونی و معنوی مافوق حیوان است. انسانی که حقیقتا آزاد است قلبش و روانش فارغ از تعلقات این عالم فانی است و این حاصل نمیشود مگر در تحت حفظ و صیانت تعالیم الهیه که گسترش بینشش ماورای عالم طبیعت است. این نوع آزادی که تحت حفظ الهی حاصل میشود سبب اکتشافات و اختراعات عظیمه در عالم شده والا غیر آن یعنی انهماک در نفسانیات و آزادی حیوانی که بدون رعایت قانون و محدودیت آزادی ظاهری خود منجر به فنا و خسران و زیان مبین میگردد. همین حرّیّت و آزادی بدون قید در عالم غرب سبب اضمحلال و گمراهی مردمان شده.
حضرت بهاالله در باره آزادی چنین میفرمایند: "فانظروا فی النّاس و قلّة عقولهم يطلبون ما يضرّهم و يترکون ما ينفعهم الا انّهم من الهآئمين" که مضمونش چنین است: "در مردم و کمی عقلشان نظر کنید که آنچه را که بایشان ضرر میرساند طلب میکنند و آنچه را که بایشان نفع میرساند ترک میکنند " کتاب اقدس آيه ١٢٢
علت اینکه اجرای تعالیم الهی ضامن آزادی حقیقی انسان است اینست که خداوند به نتایج و آثار بی بند وباری بودن اعمال آگاه است و باین جهت انسان را هدایت میفرماید ولی انسان از مراتب افراطی و تفریطی آزادی‌های ظاهری آگاه نیست عواقب این نوع آزادی‌ها در مراحل اولیه برای انسان معلوم نیست بعدا که نتایج مضره آنها را درک کرد آنگاه پشیمان میشود ولی دیگر دیر شده است و در بسیاری موارد قابل جبران نیست.
حضرت عبدالبهاء آزادی را به سه نوع تعریف میفرمایند
هوالله آزادی سه قسم است: یک آزادی الهی است که آن مخصوص ذات باریست چه که اوست آزاد مطلق. در هیچ شانی از شئون کسی او را مجبور نمیتواند نمود باراده مطلقه او هر عصری شرایع مقدسه تجدید یافت و احکام متفرعه باقتضای هر زمانی تبدیل شد و اینمقام بظهور مطلع امر و مظهر علم و اراده او در عالم امکان ظاهر میشود (چنانچه جمال قدم(حضرت بهالله) جلّ اسمه الاعظم می‌فرماید) انّه لو یحکم علی الماء حکم الخمر لیس لاحدٍ ان یقول لم و بم (مضمون بیان مبارک اینست: که بدرستیکه اگر خداوند بر آب حکم شراب را بکن یعنی بگوید آب ، شراب است کسی را اجازه چون و چرا گفتن نیست.
(دوم) یک آزادی سیاسی اروپائیهاست که انسان هر چه میخواهد میکند بشرط اینکه بدیگری ضرری نرساند این حرّیّت(آزادی) طبیعی است و اعظم درجه‌ی آن در عالم حیوان است. این شان حیوان است این طیور را می‌بینید که بچه آزادی زندگانی مینمایند انسان هر چه بکند نمیتواند بقدر حیوان آزاد باشد زیرا نظام مانع آزادی تامّ تمام است اما آزادی سوّم در تحت سنن و احکام الهیّه است این حرّیّت عالم انسانیست که چون در ظلّ کلمة الله تربیت شود قطع علاقه قلبی از جمیع اشیا میکند از جمیع مشقّات و احزان آسوده نه ثروت و قدرت ظاهره او را از اعتدال مانع شود و نه فقر و فاقه از سرور و سکون باز دارد هر قدر انسان وجدانش بیشتر ترقی می‌کند قلبش آزاد‌تر میشود و روحش مستبشر‌تر. در دین‌الله افکار است زیرا هیچکس حاکم بر وجدان نیست غیر از خدا ولی بدرجه‌ای که خارج از آداب نباشد اما در دین الله حرّیّت اعمال نیست. از قانون الهی انسان نمی‌تواند تجاوز نماید و لو ضرری بغیر نرساند چه که مقصود از قانون الهی تربیت وجود خود و غیر خود است زیرا عندالله ضرر غیر و خود یکسانست هر دو مذموم است باید در قلوب خشیةالله باشد انسان باید آنچه را عندالله مذموم است مرتکب نشود لذا آن حرّیّت اعمالیکه در قانون اروپاست در دیانت الهیه نیست و اما حرّیّت افکار باید از آداب تجاوز نکند و اعمال مقرون به خشیةالله و رضای الهی باشد امیدوارم شماها سبب روشنائی این ممالک گردید و وسیله تعدیل اخلاق نفوس شوید. انتهی. بدایع الآثار جلد دوم صفحه ۲۴۳ و ۲۴۴

آزادی اراده یا سرنوشت؟


سؤال
انسان آيا در جميع اعمال خويش فاعل مختار است يا مجبور بی اختيار ؟
جواب
«اين مسأله از امّهات مسائل الهيّه است و بسيار غامض است ان شاء اللّه روزی ديگر از بدايت مباشرت ناهار به بيان اين مسأله مفصّل پردازيم . حال مختصر چند کلمه بيان ميگردد و آن اينست که اموری که در تحت اختيار انسان است مثل عدل و انصاف و ظلم و اعتساف ، مختصراً اعمال خيريّه و افعال شرّيه ، اين واضح و مشهود است که اراده انسان در اين اعمال مدخلی عظيم دارد و امّا اموريست که انسان بر آن مجبول و مجبور است مثل خواب و ممات و عروض امراض و انحطاط قوی و ضرر و زيان اين امور
در تحت اراده انسان نيست و مسؤول از آن نه زيرا مجبور بر آنست . امّا در اعمال خيريّه و افعال شرّيّه مخيّر است و به اختيار خويش ارتکاب آن نمايد .
مثلاً اگر خواهد بذکر خدا مشغول گردد و اگرخواهد بياد غير مألوف شود ممکن است که از نار محبّة اللّه شمعی برافروزد و ميسّر است که محبّ عالم گردد و يا مبغض بنی آدم شود و يا به حبّ دنيا پردازد و يا عادل شود و يا ظالم گردد اين اعمال و افعال در تحت تصرّف خود انسانست لهذا مسؤول از آن .
امّا مسأله ديگر در ميانست و آن اينکه بشر عجز صرف است و فقر بحت توانائی و قدرت مخصوص حضرت پروردگار است و علوّ و دنوّ بسته به مشيّت و ارادۀ جناب کبريا.
چنانکه در انجيل مذکور که خداوند مانند کوزه گر قدحی عزيز بسازد و ظرفی ذليل صنعت نمايد حال ابريق ذليل حقّ ندارد که اعتراض بر کوزه گر نمايد که ، چرا مرا جام عزيز نساختی که از دست بدست ميگردد ؟ مقصود از اين عبارت اين است که مقامات نفوس مختلف است آنکه در مقام ادنی از وجود مانند جماد حقّ ندارد که اعتراض نمايدخداوندا مرا چرا کمالات نباتی ندادی و همچنين نبات را حقّ اعتراض نه که چرا مرا از کمالات عالم حيوان محروم ساختی و همچنين حيوان را سزاوار نه که از فقدان کمالات انسانی شکايت نمايد بلکه جميع اين اشياء در رتبه خود کاملند و بايد تحرّی کمالات در رتبه خويش نمايند ما دون را چنانچه گذشت حقّ و صلاحيت مقام و کمالات ما فوق نه بلکه بايد در رتبه خويش ترقّی نمايد .
و همچنين سکون و حرکت انسان موقوف بتأييد حضرت يزدان است اگر مدد نرسد نه بر خير مقتدر نه بر شرّ توانا بلکه چون مدد وجود از ربّ جود رسد توانائی بر خير و شرّ هر دو دارد امّا اگر مدد منقطع گردد بکلّی عاجز ماند اينست که در کتب مقدّسه ذکر تأييد و توفيق الهيست . مَثَلِ اين مقام مثل کشتی است کشتی را محرّک قوّه باد و قوّه بخار است و اگر اين قوّت منقطع ابداً حرکت نتواند با وجود اين سکّان کشتی به هر طرف متمايل قوّه بخار کشتی را به آن سمت راند اگر متمايل به شرق، به شرق رود و اگر متمايل به غرب، به غرب رود اين حرکت از کشتی نه بلکه از باد و بخار است .
و همچنين جميع حرکات و سکنات انسان مستمدّ از مدد رحمان و لکن اختيار خير و شرّ راجع به انسان . و همچنين پادشاه شخصی را حاکم اين شهر نمود و قوّه تصرّف بخشيد و طريق عدل و ظلم بموجب قانون بنمود . حال اين حاکم اگر ظلم نمايد هر چند بقوّت و نفوذ پادشاه مينمايد ولی پادشاه از ظلم بيزار است و اگر عدل نمايد نيز بنفوذ پادشاه نمايد و پادشاه از عدل راضی و خورسند است .
مقصود اينست که اختيار خير و شرّ راجع به انسان و در هر صورت موقوف به مدد وجودی از پروردگار سلطنت الهی عظيم است و کلّ در يد قدرت اسير. بنده به اراده خود توانائی بر امری ندارد پروردگار مقتدر و تواناست و مدد بخش جميع کائنات.
اين مسأله توضيح شد و مشروح گشت و السّلام.» (حضرت عبدالبها، مفاوضات، صص 189-187 )
نظرها و دیدگاه های ارائه شده در این مقاله، مربوط به نویسنده است و لزوما منعکس کننده دیدگاه سایت BahaiTeachings.org یا هر موسسه بهائی دیگری نیست.