جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۶ خرداد ۹, سه‌شنبه

آزادی از دیدگاه آئین بهائی


در معنی آزادی باید تعمق نمود. آزادی حقیقی برای انسان، آزادی منحصر در حیوان نیست بلکه یک مقوله درونی و معنوی مافوق حیوان است. انسانی که حقیقتا آزاد است قلبش و روانش فارغ از تعلقات این عالم فانی است و این حاصل نمیشود مگر در تحت حفظ و صیانت تعالیم الهیه که گسترش بینشش ماورای عالم طبیعت است. این نوع آزادی که تحت حفظ الهی حاصل میشود سبب اکتشافات و اختراعات عظیمه در عالم شده والا غیر آن یعنی انهماک در نفسانیات و آزادی حیوانی که بدون رعایت قانون و محدودیت آزادی ظاهری خود منجر به فنا و خسران و زیان مبین میگردد. همین حرّیّت و آزادی بدون قید در عالم غرب سبب اضمحلال و گمراهی مردمان شده.
حضرت بهاالله در باره آزادی چنین میفرمایند: "فانظروا فی النّاس و قلّة عقولهم يطلبون ما يضرّهم و يترکون ما ينفعهم الا انّهم من الهآئمين" که مضمونش چنین است: "در مردم و کمی عقلشان نظر کنید که آنچه را که بایشان ضرر میرساند طلب میکنند و آنچه را که بایشان نفع میرساند ترک میکنند " کتاب اقدس آيه ١٢٢
علت اینکه اجرای تعالیم الهی ضامن آزادی حقیقی انسان است اینست که خداوند به نتایج و آثار بی بند وباری بودن اعمال آگاه است و باین جهت انسان را هدایت میفرماید ولی انسان از مراتب افراطی و تفریطی آزادی‌های ظاهری آگاه نیست عواقب این نوع آزادی‌ها در مراحل اولیه برای انسان معلوم نیست بعدا که نتایج مضره آنها را درک کرد آنگاه پشیمان میشود ولی دیگر دیر شده است و در بسیاری موارد قابل جبران نیست.
حضرت عبدالبهاء آزادی را به سه نوع تعریف میفرمایند
هوالله آزادی سه قسم است: یک آزادی الهی است که آن مخصوص ذات باریست چه که اوست آزاد مطلق. در هیچ شانی از شئون کسی او را مجبور نمیتواند نمود باراده مطلقه او هر عصری شرایع مقدسه تجدید یافت و احکام متفرعه باقتضای هر زمانی تبدیل شد و اینمقام بظهور مطلع امر و مظهر علم و اراده او در عالم امکان ظاهر میشود (چنانچه جمال قدم(حضرت بهالله) جلّ اسمه الاعظم می‌فرماید) انّه لو یحکم علی الماء حکم الخمر لیس لاحدٍ ان یقول لم و بم (مضمون بیان مبارک اینست: که بدرستیکه اگر خداوند بر آب حکم شراب را بکن یعنی بگوید آب ، شراب است کسی را اجازه چون و چرا گفتن نیست.
(دوم) یک آزادی سیاسی اروپائیهاست که انسان هر چه میخواهد میکند بشرط اینکه بدیگری ضرری نرساند این حرّیّت(آزادی) طبیعی است و اعظم درجه‌ی آن در عالم حیوان است. این شان حیوان است این طیور را می‌بینید که بچه آزادی زندگانی مینمایند انسان هر چه بکند نمیتواند بقدر حیوان آزاد باشد زیرا نظام مانع آزادی تامّ تمام است اما آزادی سوّم در تحت سنن و احکام الهیّه است این حرّیّت عالم انسانیست که چون در ظلّ کلمة الله تربیت شود قطع علاقه قلبی از جمیع اشیا میکند از جمیع مشقّات و احزان آسوده نه ثروت و قدرت ظاهره او را از اعتدال مانع شود و نه فقر و فاقه از سرور و سکون باز دارد هر قدر انسان وجدانش بیشتر ترقی می‌کند قلبش آزاد‌تر میشود و روحش مستبشر‌تر. در دین‌الله افکار است زیرا هیچکس حاکم بر وجدان نیست غیر از خدا ولی بدرجه‌ای که خارج از آداب نباشد اما در دین الله حرّیّت اعمال نیست. از قانون الهی انسان نمی‌تواند تجاوز نماید و لو ضرری بغیر نرساند چه که مقصود از قانون الهی تربیت وجود خود و غیر خود است زیرا عندالله ضرر غیر و خود یکسانست هر دو مذموم است باید در قلوب خشیةالله باشد انسان باید آنچه را عندالله مذموم است مرتکب نشود لذا آن حرّیّت اعمالیکه در قانون اروپاست در دیانت الهیه نیست و اما حرّیّت افکار باید از آداب تجاوز نکند و اعمال مقرون به خشیةالله و رضای الهی باشد امیدوارم شماها سبب روشنائی این ممالک گردید و وسیله تعدیل اخلاق نفوس شوید. انتهی. بدایع الآثار جلد دوم صفحه ۲۴۳ و ۲۴۴

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر