جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۶ فروردین ۱۰, پنجشنبه

نظر دیانت بهائی درباره اعتقاد به چشم زخم، استخاره، تفأل و عطسه چیست؟

حضرت عبدالبهاء درباره اعتقد به چشم زخم و امثال آن مي‌فرمايند :
«هواللّه ای بنده الهی، در خصوص چشم پاک و ناپاک يعنی اصابت عين مرقوم نموده بوديد. اين محض توهّم است؛ ولی احساساتی از اين وهم، در نفوس حاصل گردد. آن احساسات سبب حصول تأثّرات شود. مثلاً نفسی به شور چشمی شهرت يابد که اين شخص بد چشم است و نفْسی ديگر معتقد و متيقّن به تأثّرات چشم. چون آن شخص به «بد چشم» مشهور، نظری به اين بيچاره نمايد، اين متوهّم مضطرب گردد و پريشان خاطر شود و منتظر ورود بلائی گردد. اين تأثّرات سبب شود و وقوعاتی حاصل گردد و اِلّا نه اينست که از چشم آن شخص آفتی صادر شد و به وجود اين شخص رسيد. لهذا اگر نفْسی به قلبش چنين خطوری کرد که فلان شخص، شور چشم است و مرا نظر نمود، فوراً به ذکر الهی مشغول شود تا اين وهم از قلب زائل گردد … » (حضرت عبدالبهاء، مکاتيب حضرت عبدالبهاء، جلد3، صص 258-257)
«امّا در خصوص چشم زخمی، يعنی اصابة العين که در عربی عَيْنُ الکَمَال گويند مرقوم نموده بوديد که چشم شور را آيا اثری هست؟ در چشم چنين اثری نيست، ولی در تأثير و تأثّر نفوس حکمتی بالغه موجود. اين مِنْ حيث العموم. امّا نفوس ثابته راسخه مصون از اين حادثه و اگر چنانچه نفْسی را وهم و تأثّری حاصل شد، نود و پنج مرتبه «يَا اَللّهُ الْمُسْتَغَاث» بر زبان راند» (حضرت عبدالبهاء، گنجينه حدود و احکام، ص 454)
« … امّا عطسه، در ساحت اقدس، اين امور ملحوظ نه؛ و اجرای امور خيريّه به عطسه و دون آن منوط و مشروط نبود و نيست» (همان)
هم چنین در مکتوبی خطاب به شخصی که دراین باره سوال نموده بود می فرمایند:
«امّا مسأله ثالث یعنی فال و رمل، آنچه در دست ناس است امريست موهومِ صِرف؛ ابداً حقيقی ندارد و امّا مسأله چهارم که تفاؤل و تشاؤم واعتاب و اقدام و اقتران و نواصی باشد، يعنی تملّک حيوانات ذي روح. فال خوب سبب رَوح و ريحان است، اما تشاؤم يعنی فال بد، مذموم و سبب انفعال» (حضرت عبدالبهاء، مکاتيب حضرت عبدالبهاء، جلد2، ص 306)
«ای بنده الهی، … از علم نجوم سؤال نموده بودی؛ آنچه تعلّق به رياضيات دارد، آن مقبول و آنچه از پيش منجّمين قديم تأسيس نموده اند و تأثيرات عظيمه در تربيع و تثليث دانسته و از قران کواکب در مواقع و سير وحرکت در منطقة البروج و استقامت نجوم و تأثير ساعات و تخصيص اوقات مرقوم نموده اند و در کتب موجوده مذکور، عبارت از تصوّرات و افکار اسلافست و اساس متين غير موجود. ولی نفوسی از پيشينيان به قوّه تبتّل اطّلاع بر بعضی از اسرار کون يافته و از روابط و تعلقاتی که در بين موجوداتست اطّلاعی حاصل نموده؛ آنان مطّلع بر بعضی اسرار خفی که در حقايق اشياست واقف گشتند و بعضی وقايع آتيه از روابط موجودات استنباط نمودند. اين محل انکار نه؛ چنانکه در رساله خال در ذکر نجم بازغ که دلالت بر ولادت حضرت روح مينمود مرقوم. امّا به اوهامات مندرجه در کتب نجوميّه قطعيّا اعتماد نه. وامّا مسأله عطسه وهم صرف است. اين دور مبارک اين اوهام را از ميان برد. ذکرش نيز جائز نه …» (حضرت عبدالبهاء، مکاتيب حضرت عبدالبهاء، جلد3،ص 256)
حضرت وليّ امراللّه نیز درباره استخاره و تفأل از کتاب اقدس مي‌فرمايند :
«راجع به سؤال اخير (هنگاميکه وسائل مشورت مفقود و شخص در انجام امر مهمّی متردّد استخاره نمودن با کتاب اقدس، چگونه است) فرمودند در اين موارد، آنچه لازم و واجب، توجّه تامّ و استمداد از مصدر فيض و الهام است، لاغير و اگر چنانچه تأجيل در تصميم ممکن، تا وسائل مشورت فراهم گردد احسن و اَنْسَب است» (حضرت شوقی ربانی، گنجينه حدود واحکام، ص462)
برگرفته از گلزار تعالیم بهائی، گردآوری ریاض قدیمی، صص 363-361
نظرها و دیدگاه های ارائه شده در این مقاله، مربوط به نویسنده است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر