جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۶ فروردین ۲۴, پنجشنبه

زنان: افتخار بشریّت

«قلم اعلی فرق مابين عباد و اماء را از ميان برداشته و کل را در صُقع واحد، به عنايت کامله و رحمت منبسطه مقر و مقام عطا فرمود» (حضرت بهاءالله، مائده آسمانی، جلد، ص 52)
وقتی مردم دربارۀ یگانگی بشر فکر می‌کنند، اغلب بر موضوعات نژاد، دین یا ملیّت تمرکز می‌کنند – ولی یگانگی به برابری زنان و مردان نیز نیاز دارد.
تعالیم بهایی می‌گویند که سرنوشت زنان در این عصر به دست آوردن جایگاه کاملاً برابر خود در همۀ زمینه‌های تلاش بشری است.
حضرت عبدالبهاء خطاب به مردمی که در سال 1912 برای گوش کردن به مطالب ایشان جمع شده‌بودند، این اصل بنیادین بهایی را مفصّل توضیح دادند:
«همچنين وحدت نوع را اعلام نمود که نساء و رجال کلّ در حقوق مساوی به هيچ وجه امتيازی در ميان نيست. زيرا جميع انسانند. فقط احتياج به تربيت دارند. اگر نساء مانند رجال تربيت شوند، هيچ شبهه ئی نيست که امتيازی نخواهد ماند. زيرا عالم انسانی مانند طيور محتاج به دو جناح است. يکی اناث و يکی ذکور. مرغ با يک بال پرواز نتواند. نقص يک بال سبب وبال بال ديگر است. عالم بشر عبارت از دو دست است. چون دستی ناقص ماند، دست کامل هم از وظيفهء خويش باز ماند. خدا جميع بشر را خلق کرده. جميع را عقل و دانش عنايت فرموده. جميع را دو چشم و دو گوش داده. دو دست و دو پا عطا کرده. در ميان امتيازی نگذارده است. لهذا چرا بايد نساء از رجال پست باشن.د عدالت الهی قبول نميکند. عدل الهی کلّ را مساوی خلق فرموده. در نزد خدا ذکور و اناثی نيست. هرکس قلبش پاک تر، عملش بهتر، در نزد خدا مقبول تر. خواه زن باشد خواه مرد. چه بسيار زنان پيدا شده اند که فخر رجال بوده اند. مثل حضرت مريم که فخر رجال بوده و مريم مجدليّه غبطهء رجال بود. مريم امّ يعقوب قدوه رجال بود. آسيه دختر فرعون فخر رجال بود. سارا زن ابراهيم فخر رجال بود و همچنين امثال آنها بسيار است. حضرت فاطمه شمع انجمن نساء بود. حضرت قرّة العين کوکب نورانی روشن بود و در اين عصر، اليوم در ايران زنانی هستند که فخر رجال اند. عالم اند، شاعرند، واقف اند، در نهايت شجاعت هستند. تربيت نساء اعظم و اهمّ از تربيت رجال است. زيرا اين دختران روزی مادران شوند و اطفال را مادر تربيت ميکند. اوّل معلّم اطفال مادرانند. لهذا بايد در نهايت کمال و علم و فضل باشند تا بتوانند پسران را تربيت کنند و اگر مادران ناقص باشند، اطفال نادان و جاهل گردند» (حضرت عبدالبهاء، خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد2، صص 135-134)
همچنین حضرت عبدالبهاء توضیح دادند که چگونه شرکت زنان در امور جهانی به ایجاد تعادلی سالم کمک خواهد کرد:
«در قديم، دنيا با زور اداره ميشد و مرد، چون جسماً و فکراً از زن قوی‌تر و زورمندتر بود، بر او غالب و مسلّط بود. ولی حال، وضع عوض شده و اعمال زور و عنف، تسلّط خود را از دست داده است و اکنون هوشياری و فهم و فراست فطری و خصائل روحانی محبّت و خدمت که در زن قوی است، تفوّق و غلبه يافته است. و به اين مناسبت، عصر جديد بيشتر با عواطف و نوايای زنان آميخته است تا با صلابت مردان؛ يا اگر بخواهيم روشنتر و صحيحتر بگوئيم، عصری خواهد بود که در آن، دو عنصر مرد و زن در ايجاد تعادل و هم آهنگی در مدنيّت به طور يکسان مؤثّر خواهند بود» (حضرت عبدالبهاء، مذکور در بهاءالله و عصر جدید، ص 168)
در نیمۀ قرن نوزدهم زمانی که حضرت باب رسالت خود را اعلان فرمودند، زنان ایرانی در بیشتر نقاط جهان از محدودیّت‌های شدیدی رنج می‌بردند. بعضی از رهبران مذهبی در آن زمان تا جایی پیش رفته بودند که دلیل می‌آوردند که زنان حتّی دارای روح نیز نیستند. حقوق زنان در عمل چیز ناشناخته‌ای بود. زنان دسترسی به تحصیلات سیستماتیک نداشتند، به طور کلّی به تجارات یا مشاغل وارد نمی‌شدند، و در زندگی همگانی شرکت نمی‌جستند. آنها در مساجد و مکان‌های ملاقات عمومی در مکانی جدا از مردان قرار داده می‌شدند و تنها در مناسبت‌های معدودی شرکت می‌کردند. زندگی آنها تنها در خانه متمرکز بود، و حتّی در آن محیط نیز جدا از مردان غذا می‌خوردند و معاشرت می‌کردند، و تقریباً هرگز با مردانی که خویشاوند نزدیک آنها نبودند تعامل نمی‌کردند. برای زنان به شدّت سخت بود که به چنین محدودیّتی اعتراض کنند، زیرا هر نقض سنّتی به آسانی رسوایی و شایستۀ شدیدترین مجازات تلقّی می‌شد.
با این وجود، حضرت باب از جایگاه رفیعی برای زنان حمایت کردند، و حضرت بهاءالله در دورۀ مظهریّت خود شجاعانه برابری زنان و مردان را اعلان فرمودند. برای مردم آن زمان، این مفهوم بسیار چالش‌برانگیز بود. در اذهان بسیاری از مردم، این نظریّه که به طور ضمنی ارتباط بین جنسیّت‌های مختلف را آزاد اعلام می‌کرد، به طور خودکار نشانۀ آلودگی به ابتذال جنسی بود. بااین‌همه، این تعالیم تأثیری فوری در داخل جامعۀ پیروان داشت.
یکی از اوّلین پیروان حضرت باب زنی دارای هوش و شهامتی استثنایی به نام قرّة‌العین، به معنای «نورچشم»، بود. او در دین و فلسفه دانش عمیقی داشت، به‌طوری‌که حتّی در جوانی نابغه‌ای محسوب می‌شد. وقتی او به دیانت جدید اقبال کرد، فوراً اعلان نمود و به زندگی بر اساس اصول مساوات‌طلبانۀ آن پرداخت. حضرت عبدالبهاء توصیفی پرشور از دستاوردهای او ارائه می‌فرمایند:
«در اين ايّام از جملهء نساء يکی قرّة ‌العين بود. صبيّهء يکی از علماء اسلام. در آغاز ظهور حضرت باب چنان آثار غريب و قدرت و شجاعتی عجيب از او ظاهر شد که از شنيدنش کلّ را حيران کرد و بر خلاف عادات قديمهء ايرانيان، حجاب را برداشت و به کلّی کشف نقاب نمود و اگر چه تکلّم با رجال خارج از آداب ملحوظ ميشد، معذلک اين زن به قسمی با جرئت و دلير بود که با اعلم علما مباحثات علميّه مينمود و در هر مجلسی غالب و فائق بر کلّ بود. حکومت ايران او را مسجون نمود. در کوچه و بازار سنگسار شد. تکفيرش نمودند و از شهر به شهر منفی ساختند و به قتلش تهديد کردند. ولکن در عزمش ابداً تهاون و فتوری در سبيل خدمت و طلب آزادی خواهران خود حاصل نشد. به کمال شجاعت تحمّل هر بلائی و صدمه و ايذائی نمود. حتّی در سجن جمعی را تبليغ کرد. وقتی که در منزل يکی از وزراء محبوس بود مخاطباً به وزير گفت، البته به کمال سهولت هر وقت اراده کنيد مرا به قتل ميرسانيد، امّا بدانيد که خلاصی و آزادی نسوان را ممکن نيست منع نمائيد. باری چون ميقات حيات حزن‌انگيزش به سر آمد او را به باغی بردند و خفه کردند. قشنگترين لباس در آن يوم در بر نموده بود که گويا به جشن زفافی عازم است و در کمال حشمت و شجاعت جان رايگان نمود و نفوسی که او را ديده بودند از حيرت و تأثّر مدهوش شدند. فی الحقيقه بسيار با جرئت بود. امروز در ايران بين بهائيان زنانی موجود که بدون پروا، به کمال جرئت به افصح بيان، در بين جمهور و اعيان، به نثر و نظم لسان نطق بگشايند و در مجالس و محافل خطابه القا کنند.
زنان بايد روز بروز ترقّی نمايند و در علوم و معارف و تاريخ معلومات کافيه حاصل کنند تا کمالات عالم انسانی مکمّل شود. عنقريب به حقوق خود نائل گردند و رجال مشاهده خواهند نمود چگونه نساء به کمال جدّ و جهد، به اکتساب علوم و آداب پردازند. سبب عزّت ملک و مملکت شوند. دشمن جنگ گردند. نغمه مساوات بسرايند و تساوی حقوقشان را مطالبه کنند. اميد من اينست که در جميع شئون حيات ترقّی نمائيد و تاج عزّت ابديّه بر سر نهيد» (همان، صص 168-167)
نظرها و دیدگاه های ارائه شده در این مقاله، مربوط به نویسنده است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر