
اوایل بهار بود که درختان گل ابریشم (میموزا) از گلهای زرینش پر شده بود، روزی خواهر کوچکتر حضرت ولی امرالله نزدشان آمده و گفتند حضرت شوقی افندی ایشان را در اطاقشان احضار فرمودهاند. روحیه خانم ابدا حدس نمیزدند که موضوع از چه قرار است. سر راه که از مسافرخانه بیرون میآمدند یک شاخه کوتاه از گل ابریشم را چیدند و وقتی حضور حضرت ولی امرالله مشرف شدند آن شاخه گل را تقدیم نمودند. آن روز بود که هیکل مبارک قصد ازدواج خود را به ایشان اظهار فرمودند از آن به بعد هر وقت چشمشان به این گلهای بهاری میافتاد آن روز را به خاطر میآوردند. روحیه خانم میفرمودند که «قبل از ازدواجمان فقط 15 دقیقه با حضرت شوقی افندی تنها بودم».
ارمغانی به حضرت امه البهاء روحیه خانم ص 31 و 32
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر