جستجوی این وبلاگ
۱۳۹۶ اردیبهشت ۵, سهشنبه
موج تهدیدآمیز دستگیریها در یمن - زنگ خطر
جامعۀ جهانی بهائی- نیویورک - برخی از مسئولین حکومتی در صنعا که با حملات پی در پی به بهائیان یمن، آنها را برای انکار عقایدشان تحت فشار قرار میدهند، حکم دستگیری حداقل ۲۵ بهائی را صادر کردهاند.
![]() |
تصویری از شهر قدیمی صنعا در یمن. عکس از راد وادینگتون (Rod Waddington) |
از جمله اتهامات بیپایه و مهمل وارد بر بهائیان، ابراز محبت به دیگران و حسن سلوک با هدف جذب مردم به آئین بهائی است. این اتهامات شباهت فاحشی به اتهاماتی دارد که بهائیان در ایران با آن مواجه هستند و گزارشها بهراستی حاکی از نفوذ مقامات ایران در وقایع اخیر یمن است.
وقایع اخیر ادامۀ موج نگرانکنندۀ آزار و اذیتهایی است که جامعۀ بهائی یمن متحمل شده است. از جمله دستگیری آقای حامد بِن حیدرا (Hamed bin Haydara) در سال ۲۰۱۳ و دادگاه ایشان که در حال حاضر در جریان است و همچنین دستگیری بیش از ۶۰ نفر در یک گردهمایی آموزشی که نیمی از آنها بهائی بودند. آقای کیوان قادری که در این جلسه دستگیر شده بود بیش از ۸ ماه است که در زندان به سر میبرد. به علاوه، چند هفته پیش، یکی از کارمندان صلیب سرخ تنها به دلیل اعتقاد به دیانت بهائی در تاریخ ۵ آوریل دستگیر شد.
خانم بانی دوگال (Bani Dugal) نمایندۀ ارشد جامعۀ جهانی بهائی در سازمان ملل متحد گفت: «ما از جامعۀ بینالمللی تقاضا داریم که این اعمال شوم و هشدار برانگیز را که توسط برخی از مسئولین حکومتی از جمله دفتر امنیت ملی و دادستانی در یمن صورت میگیرد یکصدا محکوم کنند و توقف موج اخیر دستگیریها و آزادی بهائیان زندانی را که جانشان با خطر جدی مواجه است خواستار شوند.»
درخواست فوری خانم دوگال این است که «نباید با سکوت خود اجازه دهیم یک جامعۀ دینی با خودکامگی و بیعدالتی مواجه شود.»
روز دوشنبه ۱۷ آوریل، اندکی پیش از صدور حکم دستگیری، دَهها بهائی بین ساعت ۱۰٫۵ تا نیمهشب تماسهای تلفنی دریافت کردند که از آنها میخواست صبح روز بعد در دادگاه حاضر شوند. این افراد با توجه به اینکه هیج حکم رسمی از طرف دادگاه دریافت نکرده بودند و همچنین با وقوف به آزار و اذیتهای اخیر علیه بهائیان تصمیم گرفتند که چند وکیل را به نمایندگی خود به دادگاه بفرستند.
![]() |
آقای بدیعالله ثنایی، یک مهندس عمران سرشناس که اخیراً به دلیل اعتقاد به دیانت بهائی
|
با این حال، یکی از این افراد، آقای بدیع الله ثنایی، یک مهندس عمران برجسته به پیروی از توصیۀ محل کارش، روز ۱۸ آوریل در دادگاه حاضر شد. دستگیری بلافاصلۀ او این شک را به یقین تبدیل کرد که درخواست حضور بهائیان در دادگاه بهانهای برای دستگیری آنها بوده است.
روز ۱۹ آوریل، دو بهائی دیگر از جمله آقای والید عیاش (Walid Ayyash)، از اعضای یکی از قبائل برجستۀ یمنی، در حالی که از شهرِ اب (Ibb) به شهر حدیده (Hudaydah) مشغول رانندگی بود توسط مأمورین دستگیر شد. در حال حاضر از محل نگهداری این دو نفر اطلاعی در دست نیست و نگرانیها نسبت به سلامتی و امنیت آنها رو به افزایش است.
بسیاری از خانوادههای بهائی صنعا برای جلوگیری از بازداشت ناحق خود مجبور به ترک خانه شدهاند، ازجمله همسر آقای حیدرا که بیش از سه سال است همزمان با نگهداری از سه دخترش برای آزادی همسرش نیز در تلاش بوده است و اکنون در فهرست افرادی که حکم بازداشتشان صادر شده قرار دارد.
در سالهای پرآشوب اخیر که یمن دچار اختلاف داخلی بوده است، اعضای جامعۀ بهائی از جانبداری از گروههای مختلف خودداری کردهاند و تلاششان این بوده که به همۀ افراد جامعه خدمت کنند، بهویژه به نسل جوان که مشتاقاند انرژی خود را برای بازسازی اجتماع اختصاص دهند. تابهحال بسیاری از رهبران یمنی از احزاب مختلف با جامعۀ بهائی ابراز همدردی کردهاند. حتی در میان مقامات حوثی در صنعا در مناطقی که بهائیان با اینگونه آزار و اذیتها مواجه هستند، برخی از چهرههای اصلی از جمله یکی از وزرا نارضایتی خود را از آزار مداوم آنها ابراز داشتهاند و برخی حتی از طریق شبکههای اجتماعی حملات اخیر را محکوم کردهاند.
خانم دوگال گفت: «ما نسبت به حمایت تعداد بسیاری از مردم منصف یمن از هر گروه و قشری اطمینان داریم مردمی که موافق این هستند که بهائیان باید اجازه داشته باشند در کنار دیگران زندگی کنند و در پیشرفت اجتماع خود بهویژه در این برهۀ سخت برای کشورشان مشارکت داشته باشند.»
۱۳۹۶ اردیبهشت ۴, دوشنبه
روایتی زیبا از چگونگی شکل گیری دانشگاه بهایی در ایران
از واقعه مهر سال هفتاد و هفت (که مامورین جمهوری به منزل احبا یورش برده و کامپیوتر ها را جمع کردند ) جامعه بهائی آمریکا به دانشگاه ایندیانا مراجعه می کرد و از آن ها می خواست که مدرک دانشگاه بهائی(BIHE)را به رسمیت بشناسند. پس از چندی یکی از اساتید این دانشگاه قصد مسافرت به ایران را نمود. دانشگاه از این استاد خواست هنگامی که به ایران می رود سری هم به دانشگاه بهائی بزند و این قدر که جامعه بهائیان آمریکا می گویند که بهائیان ایران دانشگاه دارند و خواستار به رسمیت شناختن مدرک آن می شوند آیا از نظر کیفیتی در سطح مناسبی قرار دارد؟
این استاد به ایران آمد و پس از چند روز سمینار در دانشگاه های مختلف دولتی ایران یک روز با نماینده جامعه بهائیان ایران تماس گرفت و اعلام کرد که می خواهد از دانشگاه بازدید کند. نماینده جامعه بهائی ایران با ماشین دنبال ایشان رفت و هنگامی که این استاد سوار شدند از نماینده جامعه بهائی خواست که او را به کمپوس دانشگاه بهائی ببرد. (کمپوس دانشگاه جایی است که ساختمان های دانشگاه در آن جا قرار دارد)
نماینده جامعه بهائی ایران به ایشان می گوید که دانشگاه بهائی مکانی که مورد نظر شماست را ندارد و کلاس هایش در خانه برگزار می شود. استاد می گوید: دانشگاهی که کمپوس ندارد را که نمی توان دانشگاه نامید. لطفا من را به همان جایی که بودم برگردانید. نماینده جامعه بهائی از ایشان می خواهد حالا که تا اینجا آمده اند حداقل یک سری به یکی از خانه هایی که کلاس در آن تشکیل می شود بزنند. استاد می گوید که من فقط يک ساعت برای شما وقت دارم و در این یک ساعت از دانشگاه شما بازدید خواهم کرد. بالاخره به منزلی که یکی از کلاس ها در آن تشکیل می شده است می رسند و در همین حین استاد آقای دکتر مستقیمی را می بینند که وایت برد( تخته سفید) در دست گرفته و در حال رفتن به درون خانه ای هستند. استاد ایشان را می شناخت چه که برادر دکتر مستقیمی یکی از اساتید دانشگاه در خارج از ایران بودند و ایشان اولین کسی بودند که آناتومی کامل بدن انسان را بر روی کاغذ آورده بود . استاد از این مساله تعجب می کند و به آقای دکتر مستقیمی می گوید که چرا شما وایت بورد را می برید؟ این کار در شأن شما نیست. آقای دکتر مستقیمی پاسخ می دهند که این کار خود یک خدمت است و فرقی نمی کند چه کسی این کار را انجام میدهد.
وقتی که وارد خانه می شود صاحب خانه را می بیند که در گوشه ای مشغول تهیه پذیرایی برای مهمانان است و در طرف دیگر خانه بچه ها دور تا دور اتاق نشسته و آقای دکتر مستقیمی شروع به درس دادن می کنند و بچه ها نیز مطالبی را یادداشت می کنند. بعد از مدتی استاد از بچه ها سوالات علمی در رابطه با آن درس را می پرسد و بچه ها نیز پاسخ سوال را می دهند و می بیند که سطح بچه ها نیز از لحاظ علمی خوب است. همین استاد که در ابتدا گفته بود يک ساعت بیشتر فرصت ندارد تمام برنامه های خود را در طی چند روز بعد کنسل نمود و به طور کامل وقت خود را برای دیدار و آشنایی بیشتر با دانشگاه بهائی گذاشت و پس از مدتی به کشورش بازگشت.
زمانی که به دانشگاه ایندیانا رفت در ابتدا سمیناری را برگزار کرد و از اساتید دانشگاه نیز خواست که در آن شرکت نمایند. این استاد سخنان خود را با این جملات آغاز نمود:'
«من به بزرگترین دانشگاه دنیا قدم گذاشتم! من به دانشگاهی قدم گذاشتم که اگر چه مکانی برای تشکیل کلاس هایش ندارد ولی در عوض در خانه 300 هزار بهائی به روی آن باز است تا کلاس هایش را در آنجا تشکیل دهد! من به دانشگاهی وارد شدم که استاد این دانشگاه برای پول درس نمی داد! و دانشجویش برای مدرک درس نمی خواند»
اشتراک در:
پستها (Atom)