جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۶ خرداد ۳۰, سه‌شنبه

چگونه حضرت بهاءالله به ارض اقدس رسیدند؟

نوشتۀ مایکل کِرتوتی
Michael Curtotti
۲۴ آپریل ۲۰۱۷
ترجمۀ مهرداد جعفری
حقیقتی تاریخی است که بنا به امر سلطان عثمانی، حضرت بهاءالله از شهری به شهری تبعید گردیده نهایتاً به شهر عَکّا رسیدند ـ ارضِ اَقدَس.
به نظر نمی رسد لازم باشد توضیحی دربارۀ «اَرضِ مُقدّس» که در چه منطقه ای قرار دارد داده شود، زیرا شهرتش به حدّی است که ذکرش لزومی ندارد. یهودیّت، مسیحیّت و اسلام مانند دیانت بهائی آن منطقه را مقدّس می شمارند. برای بسیاری از انسان های ساکن زمین ارض مقدّس قلب روحانیّت می باشد.
سرزمینی که اَشعیا دربارۀ آن چنین اظهار داشته:
«و در ایّام آخر واقع خواهد شد که کوه خدا، خانۀ خداوند بر قلّۀ کوه ها ثابت خواهد شد و فوق تل ها برافراشته خواهد گردید و جمیع امّت ها به سوی آن روان خواهند شد... ایشان شمشیرهای خود را برای گاو آهن و نیزه های خویش را برای ارّه خواهند شکست و اُمّتی بر اُمّتی شمشیر نخواهد کشید و بار دیگر جنگ را نخواهند آموخت.» (۳)
چنین پیشگوئی هم مکرراً در انجیل آورده شد و مجسمه ای برنزی در نزدیک درب ورودی سازمان ملل متّحد در نیویورک نمادی از این چشم انداز اَشعیا است که نشان دهندۀ تبدیل ابزار جنگ به وسیلۀ صلح است.
حضرت عبدُالبهاء، فرزند اَرشَدِ حضرت بهاءُالله بیانات زیر را در همین زمینه فرمودند:
«چون جمالِ مُبارک [حضرت بهاءالله] به این سِجن در ارضِ مقدّس رسیدند، دانایان بیدار شدند که بشاراتی که خدا در دو سه هزار سال پیش از لِسان [زبان] انبیا داده بود ظاهر شد و خداوند به وعده وفا نمود. زیرا به بعضی انبیا وحی فرموده و بشارت به ارضِ مقدّس داده که رَبُّ الجُنُود دراو ظاهر خواهد شد؛ جمیع این وعده ها وفا شد. و اگر چنانچه تعرّضِ اَعدا نبود و این نفی و تبعید واقع نمی گشت عقل باور نمی کرد که جَمالِ مُبارک از ایران هجرت نمایند و در این ارضِ مقدّس خیمه بر افرازند. مقصودِ اَعدا این بود که این سِجن سبب شود و بکلّی امرِ مُبارک [دین بهائی] محو و نابود گردد و حال آن که سجن مبارک تأییدِ اعظم شد و سبب ترویج گشت، صیتِ اِلهی به شرق و غرب رسید و اشعۀ شمسِ حقیقت به جمیع آفاق درخشید.»(۴)
بعد از گذشت مدّت زمانی، از شدّت سختی مسجونیّت حضرت بهاءالله کاسته شد. در دورانی که حضرت بهاءالله در اَرضِ اَقدَس حیات داشتند بسیاری از آثار مهمّ خویش را نازل فرمودند. بعد از مدّتی حضرت بهاءالله توانستند از مدنیۀ مُحَصَّنۀ عَکّا خارج شوند و در میان یکی از حَدائِق [باغ ها] در قصری در نزدیکی شهر عَکّا اقامت جستند و پیروانشان قادر شدند به زیارتشان نائل گردند.
در نزدیکی عَکّا در سمت دیگر خلیج حیفا کوه کرمل سر به آسمان کشیده بود. در سال ۱۸۹۱ میلادی حضرت بهاءالله به کوه کرمل تشریف فرما شدند و محلّی را بِنَفسِه معیّن فرمودند که مقبرۀ مُطهّرِ حضرتِ اَعلی [حضرت باب]، مُبَشِّرِ ظهورِ حضرتِ بهاءالله باید مستقر گردد. در تشریف فرمائی دیگر در همان سال در بلندی های کوه کرمل و مُشرِف به دریا در نزدیکی غارِ ایلیا، لوحِ مبارکِ کَرمِل [از آثار وحیانی حضرت بهاءالله] را نازل فرمودند. با اشاره به کوه کرمل پیشگوئی فرمودند که «سَوفَ تَجریٖ سَفینَةُ اللهِ عَلَیکِ»(۵) [مضمون فارسی: بزودی کشتی خدا بر تو به راه می افتد.]
البته کلمۀ سفینه یادآور کشتی حضرت نوح است که نمایندۀ امنیّت برای بشریّت است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر