جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۷ دی ۱۲, چهارشنبه

"نگاهی به زندگی مهشید ضیایی که عروسک خیمه شب بازی لشکریان شومِ حجتیه و امنیتی‌‌ها شده است.


















روز گذشته ویدیویی از خانم مهشید ضیایی منتشر کردم مبنی بر اینکه ایشان طی دو سال گذشته مسلمان شده‌اند. سعی کردم در این رابطه تحقیقی مختصر کنم. از دوستان در کرج و چند محقق سوال کردم. این خانم عملا در دام امنیتی‌ها گرفتار شده است و در این لجنزار حجتیه-امنیتی دست و پا می‌زند. 
این خانم پیشتر آرایشگاه داشتند و کارشان فروش محصولات آرایشی بود و بخاطر کلاهبرداری چندین شاکی داشتند اما هیچ وقت شکایت‌ها به نتیجه نرسید. ایشان یعنی خانم ضیایی دو سال پیش با برنامه‌ریزی قبلی وارد طلافروشی فردی به نام آقای شهیدی در کرج می‌شود. این خانم با ترفندی با دادن آبمیوه مسموم که منجر به مشکلات متعددی جسمی به صاحب مغازه شد، اموال بسیاری از جمله طلا و سکه از مغازه وی به سرقت می‌برد. خانم ضیایی همان روز با اعلام رسمی که مسلمان شده است سعی می‌کند پازل خود را تکمیل کند.خانم ضیایی بعدها نیز با همکاری وزارت اطلاعات اقدام به مصادره اموال طلا و سکه آقای شهیدی در منزلشان به بهانه اینکه این سکه‌ها شکل اسم اعظم است، می کند.
این خانم مدعی است که طی چند سال گذشته خانواده او را طرد کرده‌اند و به همین دلیل مسلمان شده اما با جویا شدن از وضعیت ایشان مطلع شدم که این خانم خود سالهاست تحت عنوان و اشکال مختلف به بدگویی جامعه بهایی پرداخته است.
ایشان که به تازگی گویا ازدواج کرده‌اند طی همین دوستان نیز دارای رویکردهای عجیب و غریب بودند تا چند وبسایت ضدبهایی سراغشان می‌رود و ایشان یکمرتبه دارای پوشش سخت اسلامی می‌شوند. تصاویر زیر سیر اسلامیزه شدن این خانم را نشان میدهد. 
به دلیل اینکه ایشان به صورت عمومی علیه دیانت بهایی شروع به دروغ گویی و نفرت‌پراکنی کرده اند به همین دلیل این تصاویر شکل عمومی خود را پیدا کرده اند وگرنه دو سال پیش نیز وقتی ایشان دزدی کردند شخصا هیچ عکسی از او جز یک عکس محجبه منتشر نکردم. 
این خانم به همراه کلا ده تا بیست نفری که در دام امنیتی ها و حجتیه ی ها افتاده هم زندگی خود را تلخ کردند و هم اینکه عروسک خیمه شب بازی وحوشی شده‌اند که خدایشان خدای قتل و کشتار است پس اینها هم تاریخ مصرفشان تمام شود با بدترین شکل ممکن پذیرایی خواهند شد.
این حکومت فرزندان خود را از بین برده چه برسد به کسانی که بازیچه خودشان هم هستند...
تمامی عکس ها مربوط به دو سه سال اخیر است."https://m.facebook.com/story.php?story_fbid=1008173822708827&id=100005486564348"


«چرا افسرده هستید مگر کسی شاخهٔ وجودت را از الطاف الهی قطع نموده است؟ «ای بندهٔ صادق جمال مبارک» هر یک از ما مادامی که به تنهٔ اصلی خود یعنی اصل حیات خود یعنی حضرت بهاءالله متصلیم و از او نیرو میگیریم شاداب و پر باریم و اگر از او جدا شویم افسرده و پژمرده خواهیم شد. این است که میفرمایند: بندهٔ مومن همیشه مسرور است حتی در مواقع بلا صابر و شاکر است او بلا را گوهر خزانهٔ الهی میداند که به هر کس عطا نمی شود زیرا بلا انسان را از تعلقات مادی جدا نموده و به جمال مبارک نزدیکتر میسازد و این است آن سروری که باید پیوسته برای یکدیگر آرزو نماییم زیرا هیچ غمی این سرور را زایل نخواهد ساخت...» [نک: مأخذ: مکاتیب - جلد ۷]
وقتی ویدئویی که لینکش در بالا مندرج گشته را تماشا می کردم و در کنوز معانی مستتر در بیانِ مبارکِ مذکور می اندیشیدم، چه تطابقی از عمق ادراکات و افکار روحانی مولای حنون در چهرهٔ این فرد یافتم!! الحقُّ والانصاف که به وضوح در تصاویرِ چهرهٔ او توان دید که چگونه طروات و شعف و شادابی روح و جانش به «تیرگی» و «ظلمت» گراییده. او اکنون یک فردی افسرده و مغموم است. 😔

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر