جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۶ فروردین ۱۷, پنجشنبه

نطق حضرت عبدالبها در منزل مبارک - پاريس ١٣ نوامبر ١٩١١)

هُو اللّه
از جمله اساس بهاء اللّه ترک تعصب وطنی و تعصب مذهبی و تعصب جنسی و تعصب سياسی است * زيرا عالم بشر به مرض تعصب مبتلا شده و اين مرض مزمن است که سبب هلاک است * جميع اختلافات و جنگ‌ها و نزاع‌ها و خونريزي‌ها سببش اين تعصب است * هر جنگی که می‌بينيد يا منبعث از تعصب دينی است يا منبعث از تعصب جنسی يا منبعث از تعصب وطنی يا تعصب سياسي است * و تا اين تعصبات موجود عالم انسانی آسايش نيابد * لهذا حضرت بهاء اللّه مي‌فرمايد اين تعصبات هادم بنيان عالم انسانی است* (اول) نظر به اهل اديان نمایيد * اگر اهل اديان تابع خدا هستند و مطيع تعاليم الهی تعاليم الهی امر مي‌فرمايد ابداً نبايد تعصب داشت * زيرا تعاليم الهی صريحست که بايد نوع بشر با يکديگر به محبت معامله کنند و انسان هر قصوري‌است در خود ببيند نه در ديگری و هرگز خو را ترجيح به ديگری ندهد زيرا حُسن عاقبت مجهول است و نمي‌داند * چه بسيار انسان در بدايت حال نفس زکی بوده بعد منصرف از آن شده نظير يهودای اسخريوطی در بدايت بسيار خوب و در نهايت بسيار بد شد و چه بسيار که در بدايت بسيار بد است و در نهايت بسيار خوب مثل پولس حواری که در بدايت دشمن مسيح و در نهايت اعظم بنده مسيح * پس عاقبت حال انسان مجهول است در اين صورت چگونه مي‌تواند خود را ترجيح بر ديگری دهد * لهذا بايد که در بين بشر ابداً تعصبی نباشد نگويد من مؤمنم و فلان کافر نگويد من مقرب درگاه کبرياء هستم و آن مردود زيرا حسن خاتمه مجهول است * (ثانيا) اين‌که بايد بکوشد تا نادان را دانا کند اطفال نادان را به بلوغ برساند نفوس بد خلق را خوش خو کند نه اين که به او عداوتی داشته باشد بلکه بايد به کمال محبت او را هدايت کند *) و ثالث) تعصب جنسی است * اين مجرد وهم است زيرا خدا جميع ما را بشر خلق کرده کل يک جنسيم اختلافی در ايجاد نداريم امتياز ملی در ميان نيست جميع بشريم جميع از سلاله آدم هستيم * با وجود اين وحدت بشر چگونه اختلاف کنيم که اين آلمانی است اين انگليس است اين فرانسه است اين ترک است اين روم است اين ايراني است اين مجرد وهم است * آيا به جهت وهمی جائز است که نزاع و جدال کرد * فرقی را که خدا نگذاشته مي‌توان آن را اعتقاد نمود و اساس قرار داد * جميع اجناس سفيد و سياه و زرد و قرمز و ملل و طوائف و قبائل در نزد خدا يکسان است هيچ يک امتيازی ندارد مگر نفوسی که به موجب تعاليم الهی عمل نمايند بنده صادق مهربان باشند محبّ عالم باشند رحمت پروردگار باشند * اين نفوس ممتازند خواه سياه باشند خواه زرد خواه سفيد هر چه باشند در نزد خدا اين نفوس مقرّبند اين نفوس چراغ‌های روشن عالم بشرند و اين نفوس درختان بارور جنت ابهی هستند* لهذا امتياز بين بشر از جهت اخلاق و فضائل و محبت و عرفان است نه از جهت شرقی و غربی * (چهارم) تعصب سياسی است * نفوسی در عالم پيدا مي شوند که
آرزوی تفرد دارند * اين نفوس فکرشان اين است که مملکت خويش را ترقی دهند و لو سایر ممالک خراب شود * لهذا به جميع وسائل تشبث نمايند و عاقبت لشکر کشند مملکتی را ويران کنند هزاران نفوس را به قتل رسانند تا يک نامی پيدا نمايند و گفته شود اين مدبّر و فاتح فلان مملکت است و حال اين که سبب شده که هزاران بيچارگان هلاک شده‌اند و هزاران خانمان خراب شده هزاران طفل بی پدر و مادر مانده * و اين فتوحات هم باقی نمي‌ماند بلکه يک روزی غالب مغلوب مي‌شود و مغلوب روزی آيد که غالب شود * به تاريخ مراجعت کنيد چه بسيار واقع شد که فرانسه بر آلمان غلبه کرد و بعد مغلوب شد و چه بسيار که انگليس به فرانسه غلبه کرد بعد از مدتی فرانسه غلبه نمود * پس اين غالبيت نمی‌ماند منقلب مي‌شود * مادام که باقی نيست چرا انسان تعلق به آن داشته باشد و سبب خونريزی شود و ابناء انسان را که بنيان الهی هستند هدم کند * اميدواريم در اين عصر نورانی اين تعصب‌ها نماند نورانيت محبت عالم را روشن کند فيض ملکوت اللّه احاطه نمايد رحمت پروردگار شامل کل گردد عالم انسانی از اين قيود آزادی يابد و متابعت سياست الهی کند زيرا سياست بشر ناقص است اما سياست الهی کامل است * ملاحظه کنيد جميع را خلق نموده و بجميع مهربان است و جميع را از فيض عنايت خود بهره و نصيب مي‌دهد * ما بندهء خدا هستيم بنده بايد متابعت مولای خود را به جان و دل نمايد * پس تضرّع و زاری و دعا به ملکوت الهی کنيد تا اين ظلمات زائل شود و نورانيت حقيقی جلوه نمايد

آخرین وضعیت پنج تن از بهائیان بازداشت شده اخیر در اصفهان


بنابرگزارش خبرگزاری بهایی نیوز پنج تن از شهروندان بهایی که پیشتر در تاریخ ۷ فروردین ماه ۱۳۹۶ توسط ماموران وزارت اطلاعات به صورت دسته جمعی بازداشت شده بودند همچنان در بازداشتگاه وزارت اطلاعات بازداشت بوده و وکلا حق مطالعه پرونده آنان را ندارد.
بنابر گزارش مجموعه خبری بهایی نیوز شهروندان بهایی بازداشت شده به نام های احسان اشتیاق، عنایت نعیمی، فرزاد همایونی، سهراب نقی پور و سروش پزشکی در حالی بازداشت شدند که منازل آنان نیز مورد تفتیش کامل قرار گرفت و همچنان این افراد در بلاتکلیفی به سر می برند.
به گفته یک منبع مطلع به خبرنگار بهایی نیوز درخصوص نحوه بازداشت این شهروندان بهایی " ماموران ساعت ۹ صبح روز هفتم فروردین به منازل آنان مراجعه کردند و به طور مثال به یکی از خانواده ها عنوان کرده بودند که یک بسته پستی دارند که پس از باز شدن درب منزل ، ماموران امنیتی به منزل یورش برده و با وجود آماده نبودن کسانی که منزل بودند از آنها خواسته شد که هرچه سریعتر بیرون از اتاق ها شوند ، این درحالی بود که یکی از همین افراد گفته بود که من باید لباسم را عوض کنم اما ماموران توجهی نکرده بودند."
به گفته این منبع مطلع " ماموران به اتاق های منازل وارد شدند و شروع به تفتیش منزل و کمدها و کتب ها و عکس ها کردند و حتی به سراغ جیب لباس ها و گونی برنج منزل نیز کرده بودند. "
بنابر اطلاع یک منبع مطلع دیگر ماموران موبایل ها و تبلتها و لب تاب های موجود در منازل را ضبط کرده اند و کسانی که مغازه داشتند آنان را به محل کسب آنان برده و آن مکان ها نیز مورد تفتیش و بررسی کامل قرار گرفته است.
بنابر اخبار به دست رسیده به خبرگزاری بهایی نیوز ماموران امنیتی کلیه مدارک اعم از کارت ملی و شناسنامه و اسناد و پاسپورتها را ضبط کرده اند .
افراد بازداشت شده در هفته اخیر در استان اصفهان عمدتا میانسال بوده و نیاز به مراقبت های لازم هستند با حال همچنان این افراد در اداره اطلاعات، زندانی بوده و هیچکدام اجازه ملاقات نداشته اند.
بنابر اطلاعاتی که از منابع مطلع به دست آمده است ماموران امنیتی حتی اجازه ملاقات وکلا بازداشت شدگان را نداده اند و تاکنون وکلا با وجود درخواست مطالعه پرونده موفق به مطالعه آن نشده و حتی وکلا را از قبول وکالت بازداشت شدگان برحذر کرده اند و آنان نیز تهدید شده اند.
سروش پزشکی ، عنایت نعیمی و همچنین احسان اشتیاق پیشتر در تاریخ ۱۳۸۵ به مدت سه ماه زندانی بودند و سهراب نقی پور یکی دیگر از شهروندان بهایی ساکن استان اصفهان طی ۲ سال اخیر ۴ بار بازداشت شده اند.
همچنین سه شهروند بهایی دیگر به نام های سعید عظیمی ،منوچهر رحمانی و محسن مهرگانی توسط ماموران امنیتی طی ماههای اخیر بازداشت شده اند و همچنان در بازداشت به سر می برند. سعید عظیمی در تاریخ ۴ آبان ۱۳۹۵ و منوچهر رحمانی به همراه محسن مهرگانی در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۹۵ توسط ماموران امنیتی پس از تفتیش منزل آنان بازداشت شده اند .
هزاران نفر از پیروان آیین بهایی پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی زندانی، شکنجه یا اعدام شده‌اند. بسیاری دیگر از پیروان این آئین نیز از سایر حقوق اجتماعی خود مانند حق تحصیل یا کار محروم شده‌اند.
منبع خبر : https://goo.gl/azHqiM
به ما در مجموعه خبری بهائي‌نیوز ( Bahainews) بپیوندید.

ضیافت بهایی چیست؟

در یک شب سرد، من و همسرم در خانۀ خود را به روی مهمانان گشودیم تا در کنار هم دعا بخوانیم و در مورد مسائل جامعه و اجتماع، مشورت کنیم.
این رویداد منحصر به فرد چیست؟ به آن می‌گویند: ضیافت بهایی.
هر نوزده روز یک بار، مصادف با شبی که در آن ماه جدید بهایی آغاز می‌شود، بهاییان دور یکدیگر جمع می‌شوند و ضیافت برپا می‌کنند. با توجه به نامش، احتمالا حدس می‌زنید که باید در این مراسم یک وعده غذایی درست و حسابی هم موجود باشد. البته که ضیافت ها معمولا با تنقلات و مواد غذایی و یا یک شام مختصر همراه هستند، اما برای ضیافت‌های بهایی نیازی به وعده غذایی فاخر و ماهرانه نیست، بلکه در این ضیافت‌ها، حس روحانی و معنوی وجود دارد، به طوری که مردم روح خود را نسبت به شکمشان ترجیح می‌دهند.
به عبارت دیگر، این ضیافت‌ها، جامعۀ بهایی را برای دعا و مناجات و صحبت در مورد رویدادهای محلی و برنامه ریزی برای ضیافت‌ها و فعالیت‌های آینده و بازبینی مسائل و نگرانی‌های جامعه و ارائه پیشنهادات ودر نهایت معاشرت و خوردن چیزی در کنار یکدیگر و لذت از با هم بودن، گرد هم می‌آورد.
در ضیافت بهایی که شب ها برگزار می‌شود، نه تنها دعا خوانده می‌شود بلکه در آن گفتمان ها و مشاورات و صحبت‌های معنی داری نیز پیرامون موضوع جامعه‌سازی، صورت می‌گیرد. به عبارت دیگر، بهاییان در مورد آنچه که در دنیای اطرافشان می‌گذرد، صحبت می‌کنند و برنامه ریزی می‌کنند که چطور مشکلات پیش روی جهان را از سطح ریشه‌ای یعنی از سطح محلی و در همسایگی خود، حل نمایند.
چگونه این دیدگاه به عمل در می‌آید؟ آگاهانه و فعالانه از حال و روز همسایگان آگاه می‌شویم، کلاس‌های رایگان برای تدریس به کودکان ترتیب می‌دهیم، جلسات دعایی ترتیب می‌دهیم که در آن از حضور همۀ افراد استقبال می‌شود، کلاسها و گروه‌های مخصوص نوجوانان و جوانان در همسایگی خود ترتیب می‌دهیم. ما در مورد مسائل و مشکلات در اجتماعات محلی و بین‌المللی صحبت می‌کنیم و به همسایه های خود کمک می‌کنیم و در عین حال با هر کسی صرف نظر از اعتقادات و باورهای دینی و نژاد و جنسیت و زمینه های فرهنگی و سن، اقداماتی انجام می‌دهیم تا بتوانیم جامعه‌ای بهتر، مهربانتر و بدون تعصب و صلح آمیز، بسازیم. هدف ما این است: تغییر جهان، روح و محلۀ ما، به صورت همزمان.
به عنوان بهایی، وقتی که با یکدیگر و با همنوعان خود کار می‌کنیم، اغلب می‌پرسیم: چگونه می‌توانیم بهترین کمک را به محلۀ خود برسانیم؟ آیا مردمان رنج کشیده و زحمت‌کشی که می‌شناسیم، نیاز به ملاقات، غذا، لباس و یا حمایت دارند؟ آیا کودکانی که می‌توانند از آموزش و پرورش روحانی در مورد اهمیت فضائل و خدمت به بشریت منتفع شوند، نیاز به برگزاری کلاس‌های جدید دارند تا بتوانند آن مفاهیم جدید را یاد بگیرند؟ آیا در شهر ما جوانانی هستند که بتوانند یک گروه نوجوان را در دست گیرند؟ چه پروژه های خدمتی هستند که جوانان در آن مشارکت دارند و ما چگونه می‌توانیم برای موفقیت هرچه بیشتر، به آنها کمک کنیم؟
همان‌طور که در این چند نمونه ملاحظه می‌کنید، بهاییان تمایل دارند سوالاتی مطرح کنند که فراتر از پرسیدن وضع هوا و یا اینکه فلانی برای زندگی چه‌کار کرده است باشد.ما می‌خواهیم در مورد موضوعات عمیق و پر معنی و مسایلی که واقعاً مهم بوده و در تغییر جهان تاثیرگذار است، صحبت کنیم.
همۀ اینها، با جلسات ماهانۀ بهایی و گردهم آیی برای دعا و مشورت که همان ضیافت نام دارد آغاز می‌شود:
« در خصوص ضيافت در هر شهر بهائی سؤال نموده بوديد مقصود از اين ضيافت الفت و محبّت و تبتّل و تذکّر و ترويج مساعی خيريّه است يعنی بذکر الهی مشغول شوند و تلاوت آيات و مناجات نمايند» (حضرت عبدالبهاء، منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد1، ص50)
ضیافت‌ها، علاوه بر این که موجب افزایش عشق و دوستی میان بهائیان می‌شود، موجب ترویج رفاه روحانی نیز می‌شود:
«ضيافت نوزده روزه بسيار سبب فرح و سرور قلوبست اگر چنانچه بايد و شايد اين ضيافت مجری گردد ياران در هر نوزده روزی روح جديدی يابند و قوّتی روحانی جويند» (حضرت عبدالبهاء، منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد1، ص51)
حضرت عبدالبها، در بیانی دیگر می‌فرمایند:
« اميدوارم که در هر نوزده روز يکروز اين ضيافت مجری گردد زيرا سبب الفت است سبب اتّحاد است سبب مهربانيست ملاحظه مينمائيد که جهان بچه درجه در نزاع و جدالست و ملل موجوده در چه مشکلات عظيمه بلکه احبّای الهی موفّق گردند که علم وحدت عالم انسانی بلند شود و خيمه يک رنگ ملکوت اللّه بر جميع آفاق سايه افکند و سوء تفاهم از بين جميع دول بر خيزد و با يکديگر چون عاشق و معشوق بهم آميزند.
بر شماست که بجميع بشر نهايت مهربانی نمائيد و خير خواه عموم باشيد و از برای علويّت عالم انسانی بکوشيد و در اجسام ميّته روح بدميد و بموجب تعاليم حضرت بهآءاللّه حرکت و سلوک نمائيد تا عالم انساني را جهان ملکوتی نمائيد» (همان، ص 41)
اگر شما هم علاقه مند به از بین بردن نژادپرستی، آموزش به همۀ جوانان، خدمت به دیگران و تغییر جهان آن هم با بلند کردن پرچم وحدت عالم انسانی هستید، بهاییان، از کمک شما استقبال می‌کنند. از همۀ شما، صرف نظر از دین، سن، جنس و پیش‌زمینه استقبال می‌شود تا با کار در کنار یکدیگر، مشکلات جامعۀ جهانی را درمان کنیم

وحدت بشر


ساختار کلّی و فلسفۀ تعالیم بهائی حول محور وحدت بشر می‌گردد. بهائیان معتقدند که همۀ ما از یک ریشه و دارای اجداد یکسان هستیم؛ همۀ ما یک انسانیّت مشترک داریم. ما در DNA و میراث و این کرۀ خاکی و خالق خود، مشترک و سهیم هستیم. حضرت بهاءالله همۀ نژاد انسان را مورد خطاب قرار داده و فرموده‌اند:
«همه بار يک داريد و برگ يک شاخسار. به کمال محبّت و اتّحاد و مودّت و اتّفاق سلوک نمائيد» (حضرت بهاالله، لوح مبارک خطاب به شيخ محمّد تقی اصفهانی معروف به نجفی، ص 11)
الهاماتِ حضرت بهاءالله بشریّت را متّحد می‌سازد و به ما می‌آموزد که همۀ ما از یک خدای واحد و سرشار از عشق ایم. اگر تفکّر رویایی و مترقّی وحدت بشر به نظر شما درست می‌آید، شما پیش از این به تعلیم اصلی حضرت بهاءالله اعتقاد داشته‌اید. حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند:
«جميع بشر اغنام الهی و خدا شبان مهربان. اين شبان به جميع اغنام مهربانست. زيرا کلّ را خلق فرموده و پرورش داده و رزق احسان ميدهد و محافظه ميفرمايد. شبهه نماند که اين شبان به جميع اغنام مهربانست و اگر در بين اين اغنام، جاهلانی باشند، بايد تعليم کرد و اگر اطفالی باشند، بايد تربيت نمود تا به بلوغ رسند و اگر بيماری باشد، بايد درمان نمود نه اينکه کره و عداوتی داشت. بايد مانند طبيب مهربان اين بيمارهای نادان را معالجه نمود.» (حضرت عبدالبهاء، مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد 3، ص 103)
«جمال مبارک ميفرمايد همه بار يک داريد و برگ يک شاخسار.عالم وجود را به يک شجر و جميع نفوس به منزلهء اوراق و ازهار و اثمار تشبيه فرمودند. لهذا بايد جميع شاخه و برگ و شکوفه و ثمر در نهايت طراوت باشند و حصول اين لطافت و حلاوت، منوط به ارتباط و الفت است. پس بايد يکديگر را در نهايت قوّت نگهداری نمايند و حيات جاودانی طلبند. پس احبّای الهی بايد در عالم وجود رحمت ربّ ودود گردند و موهبت مليک غيب و شهود. نظر را پاک نمايند و نوع بشر را برگ و شکوفه و ثمر ايجاد مشاهده کنند. هميشه به اين فکر باشند که خيری به نفسی رسانند و محبّت و رعايتی و مودّت و اعانتی به نفسی نمايند. دشمنی نبينند و بدخواهی نشمرند. جميع من علی الارض را دوست انگارند و اغيار را يار دانند و بيگانه را آشنا شمرند و به قيدی مقيّد نباشند. بلکه از هر بندی آزاد گردند. اليوم مقرّب درگاه کبريا نفسی است که جام وفا بخشد و اعدا را درّ عطا مبذول دارد. حتّی ستمگر بيچاره را دستگير شود و هر خصم لدود را يار ودود» (همان، صص 119-118)
تعالیم بهائی، وحدت بشر و وحدت جهان را اعلام می‌دارند. بهائیان معتقدند که در نهایت، جهان از مرزهای بین ملیّت‌ها، نژادها و قومیّت‌ها می‌گذرد و متّحد می‌شود. امتیازات و موانع بین مردم فرومی‌ریزد. تقسیم‌بندی‌های قدیم جهان- شرق و غرب، جنوب و شمال، جهان اوّل و دوّم و سوّم، کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، همه ناپدید می‌شوند. ما به صورت واحد، به صورت شهروندان جهان، به صورت ساکنان دنیایی زیبا و متّحد زندگی خواهیم نمود. تعالیم بهائی این دوره از تاریخ بشر را با بلوغ فرد مقایسه می‌کنند:
«مثل عالم امکان، مثل هيکل انسان است که در طبيعت واحده مداوم نه؛ بلکه از طبيعتی به طبيعتی ديگر و از مزاجی به مزاج ديگر انتقال نمايد و عوارض مختلف گردد و امراض متنوّع شود. لهذا پزشک دانا و حکيم حاذق درمان را تغيير دهد و علاج را تبديل نمايد. به ديده بينا ملاحظه کنيد که انسان در رحم مادر خونخوار است و در مهد و گهواره شير خوار و چون نشو و نما نمايد، بر خوان نعمت پروردگار نشيند و از هر گونه طعام تناول نمايد. زمان طفوليّت را حکمی و دم شير‌خواري را رزقی و سنّ بلوغ را اقتضائی و جوانی را قوّت و قدرتی و ضعف و پيري را فتور و رخاوتی. در هر درجه انسان را اقتضائی و دردش را درمانی … حکمت کلّيّه اقتضای اين مينمايد که به تغيير احوال، تغيير احکام حاصل گردد و به تبديل امراض، تغيير علاج شود. پزشک دانا هيکل انسان را در هر مرضی دوائی و در هر دردی درمانی نمايد و اين تغيير و تبديل عين حکمت است. زيرا مقصد اصلی صحّت و عافيت … چون تبدّل و تغيّر از خصائص امکان و لزوم ذاتی اين جهان است؛ لهذا احکام جزئيّه جسمانی به اقتضای وقت و حال تعيين و ترتيب خواهد يافت … شما به بصر انصاف ملاحظه نمائيد در اين عهد و عصر که جهان جهانی تازه گشته و جسم امکان لطافت و ملاحتی بی‌اندازه يافته، آيا ممکن است که احکام و آئين پيشينيان به تمامه مجری گردد؟ لا و اللّه و از اين گذشته اگر در ظهور مظاهر مقدّسه آئين تازه تأسيس نگردد، جهان تجديد نشود و هيکل عالم در قميص تازه جلوه ننمايد» (حضرت عبدالبهاء، مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد 1، صص454-457)
این مرحله از بلوغ، بزرگسالی نوع انسان، تنها می‌تواند با آگاهی جدید از وحدت بشر به وجود آید. ما به طور علمی می‌دانیم که همۀ نوع بشر با هم خویشاوندند و از طریق اجداد آفریقایی خود به یکدیگر مرتبط هستند. حال حضرت بهاءالله اعلام کرده‌اند که زمان آن فرا رسیده تا همۀ ما اشتراکات خود را پذیرا باشیم، شناختِ یگانگیِ خود را تشویق کنیم و متعهّد گردیم با تمام اعضای خانوادۀ بشری با عشق و مهربانی رفتار کنیم.

وحدت اساس ادیان


بهائیان معتقدند همۀ ادیان سرچشمۀ واحدی دارند، اساس آن‌ها یکی است، و نور واحدی بر بشریّت می‌تابانند.
به طور خلاصه، بهائیان به وحدت ضروری همۀ ادیان بزرگ جهان اعتقاد دارند. تعالیم بهائی بر این نظرِ جدید، منطقی، و حتّی بنیادین تمرکز دارند که خدای واحد، دیانت واحدی در طول تاریخ به بشریّت داده‌است و آن را از طریق مظاهر ظهور الهی ظاهر نموده‌است که عشق و دانش را آشکار ساخته‌اند.
این اصل اساسی بهائی دربارۀ وحدت ادیان، مستقیماً از طرف حضرت بهاءالله است:
«حاملان امانت احديّه که درعوالم ملکيّه به حکم جديد و امر بديع ظاهر می شوند، چون اين اطيار عرش باقی از سماء مشيّت الهی نازل می گردند و جميع بر امر مبرم ربّانی قيام می فرمايند. لهذا حکم يک نفس و يک ذات را دارند، چه جميع از کأس محبّت الهی شاربند و از اثمار شجره توحيد مرزوق» (حضرت بهاالله، کتاب ایقان، ص 101-100)
در دنیای مدرن، بعضی دین را به صورت مجموعه‌ نیروهایی نامنسجم، تکّه تکّه، و فرقه‌ای می‌بینند؛ صدایی ناهنجار، پرآشوب و رقابت‌طلب که بیش از صلح، اختلاف و بیش از هماهنگی، تفرقه ایجاد می‌کند. ولی برای بهائیان، منبعی که از همۀ این اختلافات بشری فراتر می‌رود، خدای واحد است:
«جميع اديان الهيّه اساسش حقيقت است و حقيقت تعدّد قبول نکند حقيقت يکی است اساس جميع انبيای الهی حقيقت است اگر حقيقت نباشد باطل است. و چون اساس حقيقت است لهذا بنيان اديان الهی يکی است نهايت اين است که تقاليدی بميان آمده آداب و رسوم و زوائدی پيدا شده اين تقاليد از انبيا نيست اين حادث است بدعت است و چون اين تقاليد مختلف است سبب اختلاف اديان شده. امّا اگر ما اين تقاليد را دور بيندازيم و حقيقت اساس اديان الهی تحرّی کنيم يقين است که متّحد می شويم» (حضرت عبدالبهاء، مجموعه خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد 2، صص134-133)
تعالیم بهائی، همۀ ادیان را بخشی از یک نظام واحد می‌دانند؛ یک مجموعۀ هماهنگ و دنباله‌دار از مربّیان مقدّس و الهام‌بخش که همۀ آنها دانشی روحانی و عرفانی را که در زمان ظهورشان مورد نیاز بود، ظاهر ‌ساخته‌اند. این مربّیان- پیامبران، مظاهر ظهور، و مؤسّسان ادیان بزرگ جهان- آموزشی روحانی و اخلاقی را که ما برای پیشرفت و رشد نیاز داشتیم، به ما داده‌اند. این مفهوم بهائی- که استمرار ظهورات الهی نامیده می‌شود- تعالیم بودا، کریشنا، ابراهیم، موسی، مسیح، محمّد و اکنون حضرت بهاءالله را در یک زنجیرۀ ناگسستنی از حکمت و هدایت برای بشر، به هم متّصل می‌کند:
«معلوم و محقّق آن جناب بوده که جميع انبيا، هياکل امر اللّه هستند که در قمايص مختلفه ظاهر شدند و اگر به نظر لطيف ملاحظه فرمائی، همه را در يک رضوان ساکن بينی و در يک هوا طائر و بر يک بساط جالس و بر يک کلام ناطق و بر يک امر آمر. اينست اتّحاد آن جواهر وجود و شموس غير محدود و معدود» (حضرت بهاالله، منتخباتی از آثار حضرت بهاالله، صص42-41)
کلمۀ بهائی به معنای پیرو نور یا پیرو جلال و عظمت است. بهائیان می‌آموزند که در جستجوی خودِ منبع روشنائی باشند، نه این که بر چراغ تمرکز کنند.
هر دینی می‌آموزد که واسطه‌ای بین انسان و خداوند مورد نیاز است- کسی که روشنائی کامل را از شکوه الهی دریافت کند و آن را بر دنیای بشری بتاباند؛ همان‌طور که جوّ زمین گرمای اشعه‌های خورشید را دریافت و پخش می‌کنند. این واسطه بین خداوند و بشریّت نام‌های مختلفی دارد، اگرچه همیشه امر روحانی مشابهی را با خود می‌آورد. او در یک دوران ابراهیم، در دورانی دیگر موسی، و دوباره بودا، و در زمانی دیگر مسیح، و زمان دیگری محمّد نامیده می‌شود.همۀ آن‌ها برای قدرت خود به حقیقت الهی رجوع کرده‌اند. پیروان موسی او را به عنوان واسطه پذیرفتند، پیروان زرتشت او را به عنوان واسطۀ خود پذیرفتند، ولی همۀ اسرائیلی‌ها زرتشت را انکار می‌کنند، و زرتشتیان موسی را انکار می‌کنند. آنها نمی‌توانند نور واحد را در هردوی آنها ببینند. اگر زرتشتیان حقیقت زرتشت را درک می‌کردند، موسی و مسیح را نیز می‌فهمیدند. افسوس! اکثر مردم به نامِ واسطه‌ها چسبیدند و از دیدن مقصود حقیقی آنها محروم ماندند.
«عاشق آفتاب و طالب انوار دائماً توجّه به شمس دارد. خواه در برج حمل بدرخشد، خواه در برج سرطان فيض بخشد، خواه در برج جوزا بتابد. امّا جاهلان نادان عاشق بروجند و واله و حيران مشارق نه آفتاب و وقتی که در برج سرطان بود توجّه داشتند، بعد آن آفتاب به برج ميزان انتقال کرد، چون عاشق برج بودند متوجّه و متمسّک ببرج شدند و محتجب از آفتاب چه که آفتاب انتقال کرد … پس بايد انسان طالب حقيقت باشد. آن حقيقت را در هر ذات مقدّسی يابد، واله و حيران گردد و منجذب فيض يزدان شود. مانند پروانه عاشق نور باشد، در هر زجاجی برافروزد و به مثابه بلبل مفتون گل باشد، در هر گلشنی برويد و اگر آفتاب از مغرب طالع شود آفتاب است، نبايد محتجب به مشرق شد و غرب را محلّ افول و غروب شمرد و همچنين بايد تحرّی فيوضات الهيّه و تجسّس اشراقات رحمانيّه کرد و در هر حقيقتی واضح و آشکار يافت، بايد واله و حيران شد» (حضرت عبدالبهاء، مفاوضات عبدالبهاء، صص60-59)
همان‌طور که خورشید در آسمان نور خود را می‌تاباند تا کلّ زمین و هر موجود زنده‌ای را گرما بخشد و بپرورد، بهائیان معتقدند خداوند ذهن و روح ما را از طریق خورشید روحانی پیامبران و دین آنها پرورش می‌دهد.

جستجوی مستقلانه حقیقت هر کس تعالیم بهائی را به روش خود می‌یابد

بعضی زیبایی و عرفان آثار بهائی را شگفت‌انگیز و جذّاب می‌یابند. قدرت دعاهای بهائی، بسیاری از ارواح انسانی را جذب می‌نماید. بسیاری از مردم به شدّت تحت تأثیر حیاتِ نمونۀ شخصیّت‌های اصلی دیانت بهائی- حضرت باب، حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء- قرار می‌گیرند. بعضی دیگر حسّ دوستی، عشق و هدف واحد و یکپارچه‌ای را که میان احبّا وجود دارد احساس می‌کنند و می‌خواهند در آن جامعۀ جهانی منحصربه‌فرد شرکت کنند.
برای میلیون‌ها جویندگانِ حقیقت، اصول انقلابیِ جدیدی که حضرت بهاءالله آن‌ها را تعلیم داده‌اند، جالب بوده است. این اصول جهانی و بنیادین که در جهان و در میان ادیان جدید هستند، در اواخر قرن نوزدهم ظهور یافت، ولی قدرت، تأثیر و ارتباط آن‌ها امروزه حتّی صحیح‌تر به نظر می‌رسد. اگر بشریّت می‌توانست فردا اصول بهائی را اجرا کند، کلّ دنیا به باغ سرسبزِ صلح، وحدت و هماهنگی مبدّل می‌شد که شاعران، پیامبران، و متفکّران هزاران سال رویای آن را داشتند.
این سری مقالات- در کل 15 تا- به طور مختصر اصول بهائی را بررسی می‌کند. این مقاله‌ها اگرچه به هیچ وجه جامع یا علمی نیستند، به سادگی تلاش می‌کنند که هریک از این اصول را نام ببرند، تأثیر بالقوّۀ آن را بررسی کنند، و ارتباط آن را با عصرحاضر مورد گفتگو قرار دهند. ما امیدواریم همان‌طور که فکر می‌کنیم، شما اصول بهائی را دنبال کنید و سعی کنید تصوّر کنید اگر بشریّت می‌توانست این اصول را پیاده کند جهان چگونه می‌شد:
«ای بنده جوينده يابنده يزدان، باديه طلب پيمودی و مجاهده فرمودی. سرّ حقيقت تحرّی نمودی، تا آنکه پرتو هدايت درخشيد و چشمه معرفت جوشيد؛ عين اليقين جاری شد و حقّ اليقين حاصل گشت؛ نور مبين مشهود شد و روح مخمود، نار ذات‌الوقود گشت؛ سرّ وجود ظاهر شد و حقيقت شهود پرده برانداخت. پس به شکرانه پرداز و روش و سلوکی گير که يگانه بنده خداوند يکتا گردی و بيگانه از نفس و هوی» (حضرت عبدالبهاء، مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد 8، ص27)
اوّلین اصل دیانت بهائی جستجوی مستقلّانه حقیقت است. این اصل که در هیچ‌یک از کتب مقدّسۀ ادیان گذشته یافت نمی‌شود، نیاز به روحانیون را از بین می‌برد و ما را از تقلید و پایبندی کورکورانه به عقاید تحقیق نشده و متعصّبانه آزاد می‌کند. بهائیان معتقدند هیچکس نباید عقاید اجدادی یا سنّتی را بدون بررسی و مورد سؤال قرار دادن دورنمای درونی خود دنبال کند. در عوض، اوّلین اصل دیانت بهائی به هر فردی حق و وظیفۀ جستجو و تصمیم‌گیری دربارۀ عقاید خود را می‌دهد.
«اول چيزی که برای انسان لازم تحری حقيقت است. در تحری حقيقت بايد انسان آنچه را شنيده و از تقليد آباء و اجداد و يا اقتباس افکار است فراموش کند و جميع اديان روی زمين را بايد يکسان بداند. نه به يکی تعلق و نه از ديگری تنفر داشته باشد، تا تواند تميز دهد که کدام دين به حقيقت مقرون. چون تحری حقيقت کند، لابد به حقيقت پی برد» (حضرت عبدالبهاء، مجموعه خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد 1،صص 152-151)
کتب بهائی معمولاً این اصل اساسی و بنیادین را به دلیل اهّمیّت و ماهیّت اساسی آن در اوّل لیست قرار می‌دهند، زیرا این اصل از همۀ اهل ارض دعوت می‌کند اذهان خود را باز کرده و از قوای ذهنی و قلب و روح خود برای تعیین اعتقادات خود استفاده کنند:
«اوّل تعليم حضرت بهاء اللّه تحرّی حقيقت است. بايد انسان تحرّی حقيقت کند و از تقاليد دست بکشد. زيرا ملل عالم هر يک تقاليدی دارند و تقاليد مختلف است و اختلاف تقاليد سبب جنگ و جدال شده است و تا اين تقاليد باقی است وحدت عالم انسانی مستحيل است. پس بايد تحرّی حقيقت نمود تا به نور حقيقت اين ظلمات زائل شود. زيرا حقيقت حقيقت واحده است، تعدّد و تجزّی قبول نکند و مادامی که حقيقت تجزّی و تعدّد قبول نکند، اگر جميع ملل تحرّی حقيقت کنند، شبهه ئی نيست که کلّ متّحد و متّفق شوند» (حضرت عبدالبهاء، مجموعه خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد 2، صص145-144)
وقتی شما تلاش می‌کنید تحقیق کنید تا تصمیم خود را دربارۀ عقاید روحانی خود بگیرید، در واقع خود را از تقلید، کذب، و سنّت‌های متحجّرانه که به انسانیّت صدمه می‌زنند و اشتباهات گذشته را ادامه می‌دهند، آزاد می‌کنید. مهم‌تر از همه این که خود را از زندان تعصّبات که همۀ ما از رسوم و فرهنگ و تربیت خود به ارث برده‌ایم، آزاد می‌کنید. هدف اوّلیّۀ جستجوی مستقلانه و بی‌قیدِ حقیقت، بر از بین بردن تعصّب و آزاد کردن قلب و ذهن خود از تأثیر مخرّب آن متمرکز است.

دین و سیاست در دیانت بهایی


بهائیان معتقدند دین و سیاست با هم خوب درنمی‌آمیزند.
تعالیم بهائی به وضوح دین و سیاست را به عنوان دو حوزۀ جداگانه از فعّالیّت انسان ترسیم می‌کند:
«دين تعلق به ارواح و وجدان دارد و سياست تعلق به جسم» (حضرت عبدالبهاء، خطابات، ج1، ص 176)
حضرت عبدالبهاء بارها مستقیماً دربارۀ تضاد بین فعّالیّت سیاسی و روحانی صحبت کردند، ولی سخنرانی ایشان دربارۀ این موضوع در پاریس در سال 1911 آرمان دیانت بهائی را دربارۀ جدایی دین از سیاست با روشی نوین با تمرکز بر عشق و محبّت به صورت قطعی آشکار کرد:
«در عالم مادّيات هر چند محبت موجود، ولی محدود است. در عالم جسمانی وسائط و روابط محبت مشهود است، ولکن وسائط مادی است، محدود است و حال آنکه حقيقت محبت غير محدود است. چه طور ميشود به وسائط محدوده، حقيقت غير محدوده بتمامها حاصل شود؟ از جمله وسائط محبت در عالم مادی ارتباط عائله ايست. اين معلوم است که محدود است و محبتی که قابل انفصال نباشد، بتمامها حاصل نميشود. چه بسيار در يک عائله نهايت بغض و عداوت حصول يافته. پس معلوم شد که رابطه عائله ئی تمام نيست.
و همچنين از جمله روابط روابط وطنی است. بعضی چون اهل يک وطنند. در ميان آنها محبت و الفت است؛ آنهم کافی نيست. چرا که محدود به وطن است. و ثانی آنکه شايد بين ابناء وطن، نهايت بغض و عداوت حاصل شود.
ثالثاً روابط جنسی است. آنهم محدود است. احتمال دارد در ميان جنس عداوت واقع شود. رابعاً روابط اتحاد وحدت منافعست. چون منافع مختلف گردد، زائل می شود.
خامساً وحدت سياسيست که سبب الفت و محبت ميشود. آنهم يک وقتی است که وحدت سياسی به هم ميخورد.
پس معلوم و محقق شد روابط ماديه از برای الفت بين بشر کافی نيست. محتاج يک قوه ديگر است که آن جميع بشر را به يکديگر التيام دهد و مورث نهايت محبت شود و بايد غير محدود باشد. شبهه ای نيست که اين قوه روح القدس راست و اين سبب وحدت است که جميع بشر را در ظل کلمه واحده جمع کند. هيچ قوه ئی جز اين قوه ملکوتيه نتواند که جميع بشر را انجمن واحد کند و روابط محبت را محکم و متين نمايد» (همان، صص73-72)
از آنجائیکه دیانت بهائی به ما می‌آموزد عشق به همۀ نوع انسان می‌تواند به جهان نیروی تازه بخشد و به اتّحاد آن منجر شود، بهائیان درک می‌کنند انتخاب یک طرف یا طرف دیگر در تقسیمات حزبی سیاسی در زمان ما، تنها به ادامۀ فروپاشی و تفرقه می‌انجامد.
این چشم‌انداز به این معنا نیست که بهائیان از مشغولیّت در جوامع مربوطه‌شان اجتناب می‌کنند. در حقیقت، حضرت بهاءالله بهائیان را تشویق می‌کنند که شرکت فعّالی در جامعۀ مدنی داشته باشند تا مشتاقانه و با جدیّت برای بهبود روستاها، شهرها و محلّه‌هایشان کار کنند.
«امروز را نگران باشید و سخن از امروز رانید» (حضرت بهاالله، مجموعه الواح مبارکه، ص261)
البتّه بهائیان رأی می‌دهند و در انتخابات کشور خود شرکت می‌کنند و به فردی که احساس می‌کنند بهترین و اخلاقی‌ترین کار را انجام خواهد داد، رأی می‌دهند. بهائیان در انتخابات حزبی شرکت نمی‌کنند، خود را با احزاب سیاسی یکی نمی‌کنند و مشاغل سیاسی را نمی‌پذیرند. به جای آن، ترجیح می‌دهند انرژی خود را وقف رشد روحانی بشریّت نمایند:
«دين ابداً در امور سياسی علاقه و مدخلی ندارد. زيرا دين تعلق به ارواح و وجدان دارد و سياست تعلق به جسم. لهذا رؤسای اديان نبايد در امور سياسی مداخله نمايند؛ بلکه بايد به تعديل اخلاق ملت پردازند؛ نصيحت کنند و تشويق و تحريص بر عبوديت نمايند. اخلاق عمومی را خدمت کنند؛ احساسات روحانی به نفوس دهند. تعليم علوم نمايند و امّا در امور سياسی ابداً مدخلی ندارند» (حضرت عبدالبهاء، خطابات، جلد1،ص176)
«احبّای الهی بايد … ملوک عادل را مملوک باشند و امير باذل را رعيّت خوش سلوک. اطاعت حکومت نمايند و در امور سياسيّه مداخله ننمايند. توجّه به نيّر آفاق کنند و به تحسين اخلاق پردازند» (حضرت عبدالبهاء، منتخباتی از مکاتیب، جلد1، ص308)
ارتباط منحصر به فرد بین دیانت بهائی و صدها ملیّت و فرهنگ که بهائیان در آن هستند نشان می‌دهد که بهائیان تلاش خود را بر ساخت یک جامعۀ جهانی جدید متمرکز کرده اند. آن‌طور که حضرت عبدالبهاء مطرح می‌کنند، حزب‌گرائی هرگز نمی‌تواند بین همۀ مردم وحدت ایجاد کند، بلکه این کارِ یک دیانت جهانی با پیغام صلح و محبّت است. بهائیان معتقدند دنیا وارد دوره‌ای از تحوّل مجموعه‌ای قوانین سیاسی به قوانین دیگر شده‌است، و اصول کهنه و تفرقه‌انداز سیاست‌های حزبی بالاخره جای خود را به یک بدنۀ سیاسی جدید، که حال در روندِ شکل‌گیری است، خواهد داد و در نهایت ملیّت‌ها و مردم جهان را متّحد خواهد نمود.
نظرها و دیدگاه های ارائه شده در این مقاله، مربوط به نویسنده است