جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ اسفند ۲۰, جمعه

وقایع زندگی طاهره

در میان وقایع زندگی طاهره، مجمع بدشت مهم‌ترین نقطه عطف در رسالتی بود که او در ارتباط با زنان ایران زمین و نیز آیین بابی به نمایش گذارد. این مجمع در روستای کوچکی به نام بدشت در نزدیکی شاهرود، میانه راه تهران به مشهد، و در سال ۱۸۴۸ برپا شد. در آن زمان باب به دستور علما و نیزفرمان محمد شاه در قلعه ماکو زندانی بود و پیروان او و از جمله برجسته‌ترین بابیان مانند محمد علی بارفروشی، حسین علی نوری و طاهره قرت العین در این گردهمایی شرکت داشتند و در واقع این مجمع به فرمان باب و به میزبانی میرزا حسین علی نوری که در همین مجمع به نام بهاء معروف شد، صورت گرفت. لقب طاهره (به جای قرت العین) در همین مجمع و توسط بهاءالله به وی اعطا شده است. دو هدف برای این گردهمایی عنوان می‌شود: ابتدا رهانیدن باب از زندان ماکو و دیگری اعلان انفصال آیین بابی به عنوان آیینی مستقل از دیانت اسلام. مقصود دوم چالش بسیاری را در میان خود بابیان نیز برانگیخت زیرا که بسیاری از آنان نیز به دیانت بابی به عنوان ادامه‌ای از فرقه شیخیه یا حداکثر فرقه‌ای دیگر از تشیع ایمان داشتند و با وجود پذیرفتن باب و دستوراتش، همچنان احکام و اصول اسلام را رعایت می‌کردند. باب با نزول کتابی جدید در ماکو به نام بیان فارسی که در میان کتب و آثار او به همراه بیان عربی، کتاب اصلی بابیان به شمار می‌رود، بدشت را فرصتی برای اعلان شریعتی نوین و منفک از اسلام در نظر گرفت و به پیروانش اعلان نمود که دور اجرای احکام اسلامی به سر آمده است.
اما نکته مهم در این ماجرا این است که این رسالت سخت و عظیم را بر دوش طاهره به عنوان یک زن و در واقع تنها زن حاضر در میان ۸۱ شرکت کننده در جمع گذارد (۵). نگاشته‌ها و آثار زیادی از قلم باب در این مجمع خوانده شد و تعدادی از بابیان که از طاهره برای اجرا نکردن رسوم سابقه به باب شکایت کرده بودند، این جواب را از وی دریافت کردند که «دربارهء کسیکه لسان عظمت او را طاهره نامیده من چه می‌توانم بگویم». در همین مجمع طاهره به گفته برخی بی‌حجاب سر و به روایت بعضی دیگر بی‌نقاب در جمع پیروان حاضر شد؛ در حالیکه عطر و گلاب بر خود
افشانده بود و به خواندن آیاتی از قرآن و نیز آثار باب مشغول بود. این واقعه سبب اضطراب شدید جمع شد و عده‌ای فریاد زنان و واویلا کنان فرار کردند زیرا طاهره را مظهر عفت و بازگشت فاطمه زهرا به این عالم می‌دانستند و عده‌ای نیز چنان به وحشت افتادند که به آیین بابی پشت کردند. حتی یکی از بابیان چاقو از عبا برکشید و گلوی خود را برید تا شاهد این صحنه نباشد؛ اما طاهره بی‌توجه به این اضطرابات گفت که: «من هستم آن کلمه‌ایکه حضرت قائم به آن تکلّم خواهد فرمود و نقباء (برگزیدگان) از استماع (شنیدن) آن کلمه فرار خواهند نمود (حدیثی مشهور و مورد قبول تشیع در ظهور امام زمان). بعد به کمال صراحت بیان کرد که» جشن بگیرید. امروز روز عید و جشن عمومی است روزی است که قیود تقالید سابقه شکسته شده «(۶

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر