جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ اسفند ۱۱, چهارشنبه

حکایتی از مراتب انقطاع و استقامت طلعت میثاق-حضرت عبدالبها ٕ ارواحنا لرمسه الاطهر فدا

سرانجام ، بعد از دو سال و دو ماه و پنج روز مسجونیت ، دروازه‌های سجن عکّا به روی حضرت بهاءالله ، عائلۀ مبارکه و اصحاب ایشان باز شد . بسیاری از اصحاب به کاروانسرایی فرستاده شدند که ابداً برای سکونت مناسب نبود . حضرت عبدالبهاء یکی از حجرات را برای خودشان برداشتند .
اطاق‌ها مرطوب و کثیف بود . حضرت عبدالبهاء هدیه‌ای را که در بغداد به ایشان تقدیم شده بود فروختند و با وجه عاید شده شروع به تعمیر حجرات برای اصحاب حضرت بهاءالله فرمودند . مرمّت اطاق خود را به پایان کار موکول نمودند . پول تمام شد و در نتیجه حجرۀ خود ایشان مرمّت نشده و در وضعیتی نامطلوب باقی ماند . نه تنها دیوارهایش مرطوب بود ، بلکه سقف چکّه می‌کرد و کف حجره پوشیده از خاک بود . کف اطاق، روی حصیری نشستند و خوابیدند . روانداز ایشان پوستینی بود و اطاق پر از کک . و وقتی ایشان زیر پوستین می‌خوابیدند، کک‌ها جمع می‌شدند و نیش می‌زدند . حضرت عبدالبهاء برای غلبه بر کک‌ها ترفندی زدند . یعنی پوستین را پشت و رو می‌کردند . اندکی می‌خوابیدند . کک‌ها دوباره راه خود را به داخل پوستین می‌یافتند و نیش زدن را شروع می‌کردند . سپس حضرت عبدالبهاء دوباره پوستین را پشت و رو می‌کردند و مجدّداً اندکی فرصت استراحت می‌یافتند . هر شب هیکل مبارک هشت تا ده بار به این ترفند متوسّل می‌شدند.
-----------------------------------------------------------------------------------
مأخذ : ادیب طاهرزاده -- نفحات ظهور حضرت بها ٕ الله -- ج۳ ، ص۲۲۱-۲۲۲

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر