جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۷ بهمن ۱۰, چهارشنبه

ندا شبانی شهروند بهایی ساکن کرج از زندان اوین آزاد شد

خانم ندا شبانی از شهروندان بهایی با تویع وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی لحظاتی پیش از زندان اوین آزاد شد. خانم شبانی پیشتر در تاریخ ۷ آذرماه ۹۷ توسط ماموران امنیتی در کرج بازداشت و به زندان اوین منتقل شده بود.
همزمان با بازداشت خانم شبانی، آقای سروش آگاهی نیز بازداشت شده بود که همچنان این شهروند بهایی در زندان اوین محبوس است.
خانم شبانی تا پایان مراحل دادرسی آزاد خواهند بود.

۱۳۹۷ بهمن ۶, شنبه

كتاب اقدس با این مطلب آغاز می‌شود

كتاب اقدس با این مطلب آغاز می‌شود كه اولین و مهمترین چیزی كه خداوند بر بندگان خود واجب كرده است، شناسایی فرستادۀ او در هر زمان است كه وحی الهی را دریافت می‌كند و نمایندۀ خداوند در بین سایر بندگانش است . حیات دینی با ابلاغ رسالت چنین شخصیتی آغاز می‌شود كه به اعتقاد اهل ادیان صفات و خواست خداوند را برای مردم ظاهر می‌كند، همان طور كه آئینه نور خورشید را منعكس می‌سازد. به همین دلیل، در اصطلاح بهائی پیامبران را مظاهر الهی می‌نامند. در اعتقاد بهائی، شناسایی مظهر الهی در هر زمان بزرگترین سعادتی است كه برای انسانها متصور است و این آگاهی است كه به سایر اعمال و فعالیتهای انسان معنا می‌بخشد. با این حال، عرفان یا شناسایی تنها بدون عمل به احكام و دستورات مؤسس دین كافی نیست، زیرا هر شناخت و آگاهی باید به نتیجة عملی منجر شود، این است كه می‌فرماید: «إنَ أوَلَ ما کَتبَ الله عَلی العِبادِ عِرفان مَشرق وحیه و مَطلع امره الذی کان مقام نفسه فی عالم الامر والخلق. اذا فزتم بهذالمقام الاسنی والافق الاعلی ینبغی لکل نفسان یتبع ما امر بهمن لدی المقصود لانّهمامعاً لا یقبل احد هما دون الاخر.» مضمون: «بدرستی که خداوند واجب کرد بر بندگانش شناسائی مشرق امر و مطلع وحیش (مظهر الهی) را، که می باشد قائم مقام (جانشین) او در عالم امر و خلق وقتی به مقام واُفق بلندمرتبۀ شناسائی مربی آسمانی رسیدید،برهرشخصی شایسته است كه ازآنچه ازطرف آن پیامبربه آن مأمورشده،پیروی نموده،عمل نماید.زیرا این دو (یعنی شناسائی وعمل، باهم هستند ویكی بدون دیگری مورد قبول نیست» . هدف از رسالت مظهر الهی تنظیم وتقویت زندگی و در نهایت خوشبختی و سعادت انسانها است و این فقط با دانستن حاصل نمی‌شود، بلكه باید به دستورات دینی از جمله احكام و آداب آن عمل كرد. عمل به احكام و دستورات دینی نشان دهندۀ اطاعت پیروان از مظهر الهی و تلاش آگاهانۀ آنها برای اجرای خواسته‌های خداوند است. پس در دیانت بهائی، احكام و شعائر دینی تمام دین را تشكیل نمی‌دهد، اما بخش بسیار مهمی از آن است. در عین حال، احكام بهائی همانطور که از آیات ابتدائی کتاب اقدس بر می آید، ارتباط نزدیكی با اصول اعتقادی و عرفان این دین دارد و از این دو جدایی ناپذیر است. 
از دیدگاه بهائی، احكام فقط به عنوان مجموعه‌ای از بایدها و نبایدها در نظر گرفته نمی‌شود، بلكه پیمانی است میان مظهر الهی و مردمی كه به او ایمان آورده‌اند. ادیان الهی رابطة میان خدا و بندگانش را به شكلهای مختلفی توصیف كرده‌اند. یكی از این توصیفات عشق است. در آثار دینی گفته شده كه خدا انسان را به دلیل عشقی كه به او داشت خلق كرده است. امر بهائی بر این جنبه از رابطۀ میان خدا و انسان بسیار تأكید دارد. رابطة خدا و انسان رابطه‌ای عاشقانه است . خدا انسان را به دلیل عشق خلق كرده، به دلیل عشق هدایت می‌كند و پیامبر الهی نمایندۀ عشق خداوند به بندگانش است. تنها چیزی كه خداوند از انسانها می‌خواهد این است كه به او پیشتر و بیشتر از هر چیز دیگر عشق بورزند و این عشق را از طریق عشقشان به مظهر الهی آشكار كنند. به همین دلیل، از بهائیان خواسته شده كه به دلیل عشقی كه به مظهر الهی دارند، احكام او را اجرا كنند، نه به خاطر ترس از مجازات یا به امید پاداش. 
یكی از مهمترین تأثیرات احكام در هر دین، ایجاد نظم و انضباط در حیات فردی و روابط جمعی پیروان است. احكام در بسیاری موارد وسیله‌ای است برای تربیت جامعۀ دینی و افراد پیروان تا زندگی خود را مطابق اصول دینیشان نظم ببخشند و فرهنگ و تمدنی مطابق بینشها و مقاصد آن دین به وجود بیاورند. احكام دین بهائی را نیز از هدف و مقصد اصلی این آئین نمی‌توان جدا كرد. در حیات فردی، این هدف عبارت است از كسب كمالات روحانی و دارا شدن صفات الهی، و در حیات اجتماعی عبارت است از وحدت عالم انسانی و ایجاد روحانیت در این جهان مادی.

تشابه اعلامیه حقوق بشر با بیانی از حضرت عبدالبها

جضرت عتدالبها دز جلد دوم خطابات در خطابه ای در معبد بابتیست ها در شهر فیلادلفیا می فرمایند:
"تعليم هفتم حضرت بهاءاللّه مساوات حقوق است. جمیع بشر در نزد خدا یکسانند؛ حقوقشان حقوق واحده؛ امتیازی از برای نفسی نیست؛ کلّ در تحت قانون الهی هستند؛ مستثنائی نه"
اعلامیه حقوق بشر با این جملات شروع می شود
"ما این حقیقت مشخّص را قبول داریم که تمامی بشر بطور مساوی خلق گردیده اند...". و در ادامه آن بیان شده است " تمامی نوع بشر آزاد و با کرامت انسانی و حقوق مساوی متولّد گردیده اند. انسان ها دارای قوّۀ آگاهی و تفکّر می باشند که باید با یکدیگر با روح برادری رفتار نمایند... حقوق و آزادی هر نفسی که در این اعلامیه اظهار شده بدون هیچ تفاوتی از نظر نژاد، رنگ، جنس، زبان، دیانت، سیاسی و دیگر عقاید اَعمّ از ملیّت، طبقات اجتماعی، مالکیّت، تولّد و دیگر مقامات که باید مساوی باشند می باشد".
این هر دو جمله هر دو در فیلادلفیا اولی بر زبان حضرت عبدالبها در کلیسای باپتیست بیان شده و دیگری بعد از 36 سال در همان شهر در ابتدای بیانیه حقوق بشر آمده است.
به گمان من حضرت عبدالبها در این بیان مانند بسیاری از آنچه در سفر خودشان به ممالک غربی بیان فرموده اند، راهی را که بشر باید بپیماید را مشخص فرموده اند و جامعه بشری را به آن طرف سوق داده اند، همان طور که در مورد برابری حقوق زنان با مردان و برابری حقوق سیاهان با سفید پوست
ان بیاناتی فرموده اند و خط سیر جامعه بشری را ترسیم نموده اند.

بر بهائیان مظلوم و سرفراز ایران چه می گذرد

اخبار بهائیان ایران در هفته ای که گذشت:
۱ـ دو شهروند بهایی ساکن کرمان بازداشت شدند
در ایران، صبح امروز شنبه ۲۹ دی ماه ۱۳۹۷، دو شهروند بهایی در کرمان توسط نیروهای امنیتی این شهر بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.
هویت این دو شهروند بهایی “کیانا رضوانی و کیمیا مصطفوی” توسط هرانا احراز شده است. 
از دلایل بازداشت و محل نگهداری این شهروندان تا زمان تنظیم گزارش اطلاع دقیقی در دست نیست.
۲ ـ یک شهروند بهایی ساکن تهران امروز یکشنبه توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.
در ایران، امروز یکشنبه ۳۰ دی ماه ۱۳۹۷، آتوسا احمدائی (خرمی)، شهروند بهایی، توسط نیروهای وزارت اطلاعات در منزل شخصی خود در تهران بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
یک منبع نزدیک به این شهروند بهایی در این خصوص گفت: “امروز گروهی از نیروهای وزارت اطلاعات شامل هفت مرد و یک زن، به منزل آتوسا احمدآئی رفته و وی را بازداشت کردند. این نیروها علاوه بر بازداشت منزل ایشان را تفتیش کرده و وسایل شخصی از جمله، کتاب‌ها، لپ‌تاپ و شعائر مذهبی را با خود بردند.”
خانم احمدآئی در حالی بازداشت شده است که از پدرش که دچار سکته مغزی شده مراقبت می‌کرد.
۳ـ سه شهروند بهایی در شیراز هر کدام به یک سال حبس تعزیری محکوم شدند
محبوب حبیبی، پژمان شهریاری و کورش روحانی در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شدند.
۴ ـ دادگاه تجدید نظر؛ سهیل حقدوست، شهروند بهایی اهل قائمشهر به حبس محکوم شد.
شعبه ۲۸ دادگاه تجدید نظر استان مازندران سهیل حق‌دوست، شهروند بهایی ساکن قائمشهر را به تحمل چهارماه حبس تعزیری محکوم کرد. شعبه دوم دادگاه انقلاب ساری این شهروند بهایی را در تاریخ ۲۹ فروردین ماه ۹۷ به اتهام “فعالیت تبلیغی علیه نظام” به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم کرده بود. گفته می شود این اتهام به دلیل اطلاع رسانی و پیگیری موضوع پلمب محل کسب وی که در سال ۹۴ صورت گرفته بود مطرح شده است.
در تاریخ ۱۵ دی‌ماه ۹۷، سهیل حق‌دوست، شهروند بهایی ساکن قائمشهر توسط شعبه ۲۸ دادکاه تجدید نظر استان مازندران به تحمل ۴ ماه حبس تعزیری محکوم شد..
در دادنامه صادره توسط دادگاه تجدید نظر اتهام عنوان شده علیه این شهروند بهایی “تبلیغ علیه نظام” بوده است.
در هفتۀ کذشته مجموعاً سه نفر از شهروندان بهائی در ایران بازداشت شده اند که بازداشت دو نفر در کرمان و یک نفر در طهران بوده است و حکم محکومیت برای چهار شهروند بهائی صادر شده است که سه نفر ساکن شیراز و یک نفر در قائم شهر بوده اند..

۱۳۹۷ بهمن ۵, جمعه

یدالله کائدی معلم سرخانه : شرحی در باره لوح مریم .



کیست که لوح مریم را نشنیده و یا نخوانده باشد .مریم دختر ملک نساء خانم ، عمّه جمال مبارک است . پدرایشان میرزا کریم ازمحال تاکر است ، جمال قدم پس ازخروج ازسجن سیاه چال طهران ، شانه وپشت حضرتشان ازاثر فشار زنجیرهای سنگین ، سخت مجروح شده بود درحالی که به تب نوبه ( حصبه ) مبتلا ، برپشت باربری گذاشته شده و به خانه برادرشان میرزا قلی ( نزدیک سجن ، اول ناصر خسرو « بوذرجمهری سابق » کوچه خادم ( که اینک پاساژ زیب فروشان طهران است و توسط بنیاد مروی به پاساژ جواهر فروشان تبدیل شده است ) که شوهر مریم خانم بود تشریف بردند و در طبقه همکف بستری شدند . این خانه متعلق به میرزا بزرگ نوری پدر حضرت بهاء الله بوده وازآثار برجسته هنر معماری بود که چند سال قبل آن را خراب کردند و به دستور یاران ایران چند تن ازاحباء الهی که دست به قلم بوده اند ( جناب پاینده و جناب شهروز ناصری و اینجانب ) مقالات اعتراضیه ای در روزنامه های طهران ( نک : روزنامه همشهری سه شنبه 23 تیرماه 1382 شماره 3436 صفحه 21 ) با تیتر درشت : تخریب منزل میرزا عباس نوری ( تحت نام ایمان مهدی زاده ) و روزنامه اعتماد با عنوان میراث فرهنگی چه کارمی کند ؟ نوبت ویرانی به خانه میرزا بزرگ نوری رسید در صفحه 16 بچاپ رسید . آثاری از قلم اعلی درباره ایام مظلم وپرمصبت نازل گردیده وهموم و غموم وبلایا و رزایای وارده برآن طلعت نورا را روشن ومعلوم میسازد .درمناجاتی این کلمات سوزناک ازقلب پراحتراق آن مظلوم آفاق نازل گردیده است :انّ الشّدائد بِکلّها احاطَتنی ( سختی ها به تمامه مرا احاطه کرده است )اِنّ الاعداء باَجمَُها ارادتنی ( دشمنان بطوردسته جمعی قصد جان مرا کرده اند )اِنّ الذلّة باَکمَلُها مُستَنی ( دلت وخواری به حدّ اعلی مرا می جوید )اِنّ الهمومَ باَعظَمها اَخَذتنی ( غمه ها درنهایت درجه مرا فرا گر فته است )و در مقام دیگر می فرمایند : اَشکوبَثّی و حُزنی الیِ الله لانّه یشَهَد هَمّی وَیَنظُرحالی وَ بَسمعُ ضجیجی... ( ازغم واندوه خود به خداوند شکوه می کنم زیرا اوست که شهادت میدهد برغم واندوه من وبرحال من ناظر است وفریاد وناله مرا می شنود )جَلَستُ فی نُقطة التُراب بِالذّلة العماء .( دراین نقطه خاک بخواری تمام جالس شدم ) « قَد اَخذتنی الاحزان عَلی شان مُنعَ القلم الاعلی عَن الجریان وَ لسان الابهی عَن ذکر والبیان » ( غم ها واندوه به درجه ای ای مرا فرا گرفته اند که قلم اعلی ازجریان و سریان ، وزبان ابهی از ذکر وبیان بازمانده است )همچنین درلوح مریم اشاره می فرمایند : « ای مریم ، مظلومیتم مظلومیت اسم اولم ( حضرت باب ) را از لوح امکان محو نمود ... ازارض طاء بعد ازابتلای لایحصی به عراق عرب به امر ظالم عجم ( ناصرالدین شاه) وارد شدیم واز غُل اعداء به غِل احبّاء مبتلا گشتیم ... یعد الله یَعلَمُ ما وُرد علّی ، تَالله حَمَلتُ مالایَحمله الابحارولا الامواج و لا الاشجار ولا ما کان ومایکون »و بعد خداوند آگاه است که برمن چه گذشت . قسم به خداوند که تحمل کردم آنچه را دریاها وامواج ودرختان وبود ونبود تحمل آنرا نمی کنند . ونیز درلوح کلّ الطعام راجع به احزان و مصائب وارده برهیکل قدم می فرمایند ( ترجمه ) چنان امواج دریای غم مرا دربرگرفته اند که احدی قادر به چشیدن قطره ای ازآن نیست وچنان اندوهگین شده ام بدرجه ای که بود و روحم ازجسمم جدا شود .

دو شهروند بهائی به قيد وثیقه از زندان کرمان آزاد شدند



دو شهروند بهائی به نام‌های “کیانا رضوانی” و “کیمیا مصطفوی” که توسط نیروهای امنیتی در کرمان، بازداشت شده‌ بودند، به قيد وثیقه از زندان کرمان آزاد شدند

۱۳۹۷ دی ۲۶, چهارشنبه

شیرین بنی نژاد، دانشجوی بهایی از دانشگاه اخراج شد

خبرگزاری هرانا – شیرین بنی نژاد، دانشجوی ترم پنج مقطع کاردانی پیوسته رشته علمی کاربردی کامپیوتر در دانشگاه آزاد سما اندیشه، به دلیل بهایی بودن از دانشگاه اخراج و از ادامه تحصیل محروم شد. با وجود محرومیت شهروندان بهایی از تحصیل در دانشگاه‌ها، برخی از این شهروندان گاها موفق به ورود به دانشگاه شده و پس از مدتی به بهانه‌های مختلف توسط مسئولین از ادامه تحصیل محروم می‌مانند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، یک دانشجوی بهایی به نام شیرین بنی نژاد، به دلیل بهایی بودن از دانشگاه آزاد سما اندیشه اخراج شد.
یک منبع نزدیک به خانواده این شهروند بهایی به گزارشگر هرانا گفت: “روز چهارشنبه ۱۹ دی‌ماه ۹۷، طی تماسی از شیرین بنی نژاد خواستند که به دانشگاه مراجعه کند. در دانشگاه به وی اطلاع داده اند که یک ماه قبل از دانشگاه اخراج شده است. این مطلب زمانی به وی ابلاغ شده که شهریه ترم را کامل پرداخت کرده و یکی از امتحانات را نیز داده بود”.
به گفته این منبع مطلع اخراج وی زمانی صورت گرفته است که فقط ۳ امتحان دیگر با پایان تحصیل و دریافت مدرک کاردانی فاصله داشته است.
این منبع مطلع همچنین افزود: “این دانشجوی بهایی به همراه خانواده خود روز شنبه به حراست و رئیس دانشگاه مراجعه کردند با این حال نتیجه‌ای حاصل نشده و گفته‌اند ما در اخراج این دانشجو نقشی نداشته ایم و اگر سوالی دارید به وزارت اطلاعات مراجعه کنید”.
با وجود محرومیت شهروندان بهایی از تحصیل در دانشگاه‌ها، برخی از این شهروندان گاها موفق به ورود به دانشگاه شده و پس از مدتی به بهانه‌های مختلف توسط مسئولین از ادامه تحصیل محروم می‌مانند. هرانا پیشتر نیز در گزارش‌هایی خبر از اخراج دانشجویان بهایی در شهرهای مختلف کشور داده است.
لازم به ذکر است در روزهای اخیر همزمان با آغاز امتحانات پایان ترم موج جدیدی از اخراج دانشجویان بهایی از دانشگاه ها شروع شده است.
پیش از این شایان معنوی، دانشجوی ترم ۳ رشته عمران در دانشگاه آزاد واحد شهر قدس، به دلیل بهایی بودن از دانشگاه اخراج و از ادامه تحصیل محروم شده بود.
روز چهارشنبه ۱۹ دی‌ماه ۹۷، بدیع صفاجو، دانشجوی بهایی ترم هفت مهندسی شیمی، به دلیل بهایی بودن از واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اخراج و از ادامه تحصیل محروم شده بود. همچنین روز شنبه نیز یک دانشجوی بهایی دیگر به نام سما نظیفی نیز در جلسه امتحان از دانشگاه آزاد واحد شهریار اخراج و از ادامه تحصیل محروم شده بود.
علیرغم نص صریح قانون، طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران، بهائیان علاوه بر محرومیت از اشتغال در اماکن دولتی، از تحصیلات دانشگاهی نیز محروم هستند.
هر ساله گزارشات زیادی از محروم شدن شهروندان بهایی از ادامه تحصیل در دانشگاه‌های ایران منتشر می‌شود. این موضوع حتی افرادی را که در آستانه فارغ‌التحصیلی هستند را نیز در بر می‌گیرد.
شهروندان بهایی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.
بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار نفر بهایی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهاییان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.

دادگاه تجدید نظر؛ ماریا کوثری، شهروند بهایی تبرئه شد



خبرگزاری هرانا – دادگاه تجدید نظر استان کردستان حکم صادره در دادگاه بدوی علیه ماریا کوثری، شهروند بهایی اهل شهر قروه در استان کردستان را رد و حکم بر برائت وی صادر کرد. این شهروند بهایی پیشتر در دادگاهی به یک سال حبس و دو سال تبعید به شهرستان تربت حیدریه محکوم شده بود.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، یک شهروند بهایی به نام ماریا کوثری در دادگاه تجدید نظر استان کردستان از اتهامات مطروحه تبرئه شد.
در متن دادنامه دادگاه تجدید نظر این شهروند آمده است که مدرکی دال بر اتهام ایشان وجود ندارد.
این شهروند بهایی در مهرماه سال گذشته در دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری و دو سال تبعید به تربت حیدریه محکوم شده بود.
ماریا کوثری در تاریخ ۱۳ مهرماه ۹۵ توسط مامورین وزارت اطلاعات در منزل شخصی بازداشت و مدتی بعد تا پایان مراحل دادرسی آزاد شده بود.
هرانا در آبان ماه امسال گزارش مفصلی از فشار بر جامعه بهایی و بازداشت شهروندان باورمند به این آیین منتشر کرده بود. بر اساس این گزارش شهروندان بهایی در شهرهای مختلف کشور از ابتدای امسال تا تاریخ ۲۸ آبان ماه سال جاری با موج جدیدی از فشار و نقض آشکار حقوق بشر روبه‌رو بوده‌اند. محروم شدن دست کم ۵۸ تن از دانشجویان بهایی طی کنکور سراسری سال جاری از ادامه تحصیل، اخراج حداقل ۱۱ دانشجوی بهایی در مقاطع مختلف از دانشگاه‌ها، ممانعت از فعالیت اقتصادی و اخراج دستکم ۶ تن از شهروندان بهایی از محل کار شخصی یا شرکت‌های خصوصی، احضار و بازداشت ۷۲ تن از شهروندان بهایی توسط نیروهای امنیتی، محکومیت ۲۴ شهروند بهایی به تحمل ۴۶ سال حبس و ۹ سال تبعید، ارائه گسترده محصولات اصطلاحاً فرهنگی و رسانه‌ای در راستای بهایی‌ستیزی، پلمب شدن و تداوم پلمب محل کسب بسیاری از شهروندان بهایی، تخریب قبور و ممانعت از دفن شهروندان بهایی در آرامستان‌های بهاییان در شهرهای مختلف تنها قسمتی از افزایش فشار بر شهروندان این جامعه از ابتدای سال جاری تا روز ۲۸ آبان‌ماه بوده است.
شهروندان بهایی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.
بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار نفر بهایی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهاییان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.

سایه شوم مجلس بر سر دگراندیشان و بخصوص بهاییان



طی روزهای اخیر تعدادی از دوستان به قوه قضائیه و قانون در جمهوری اسلامی امیدوارم شدند، صرفا به آن دوستان اطلاع میدهم که به زودی طرح الحاق ۲ ماده به عنوان ماده ۴۹۹ و ۵۰۰ مکرر به قانون مجازات اسلامی تایید خواهد شد که در این صورت فشار بر بهاییان و دگراندیشان چندین برابر خواهد شد.
امیدوارم این طرح در مجلس تایید نشود که اگر این طرح تایید شود برخورد قهرآمیز چندین برابر خواهد شد.
در این خصوص خواهم نوشت.



درخواست ازدواج حضرت ولی امرالله

در انتهای زیارتشان (در سال 37) بود که روزی مادر حضرت ولی امرالله به ملاقات می ماکسول می‌روند و به ایشان می‌گویند که حضرت ولی امرالله قصد ازدواج با دخترشان را دارند. مری از این داستان تا چند هفته‌ای اطلاع نداشت. روحیه خانم اغلب خاطرات آن ایام را در حالی که بارقه شعف در چشمانشان می‌درخشید چنین یاد می‌کردند. آن شبهای فراموش نشدنی بعد از شام حضرت ولی امرالله شخصا به ایشان سرمشق خط فارسی می‌دادند. به ایشان یک سری قلمهای نی ریز و درشت و یک دوات مرکب و کاغذ مخصوص داده بودند و هنر خوش‌نویسی می‌آموختند. همچنین قطعاتی که خطاط معروف مشکین‌قلم کلمات مکنونه را به سه شیوه خط نوشته بود به ایشان عنایت فرمودند که از رویش بنویسند. روزهای اولیه که من (ویولت نخجوانی) و همسرم به حیفا آمده بودیم روحیه خانم کتابچه‌ای را که حضرت ولی امرالله در آن با خط بسیار شیوایشان سرمشق نوشته بودند به ما نشان داده فرمودند که «من هرگز نتوانستم مثل آن خط ظریف بنویسم و به آخر جمله که می‌رسیدم طول خط من اقلا دو برابر خط ایشان شده بود» و با لبخندی دلربا می‌فرمودند که «خیال می‌کنم که این خط نویسی بهانه‌ای بود که ایشان می‌خواستند کمی بیشتر با من باشند و مرا بهتر بشناسند».
اوایل بهار بود که درختان گل ابریشم (میموزا) از گلهای زرینش پر شده بود، روزی خواهر کوچکتر حضرت ولی امرالله نزدشان آمده و گفتند حضرت شوقی افندی ایشان را در اطاقشان احضار فرموده‌اند. روحیه خانم ابدا حدس نمی‌زدند که موضوع از چه قرار است. سر راه که از مسافرخانه بیرون می‌آمدند یک شاخه کوتاه از گل ابریشم را چیدند و وقتی حضور حضرت ولی امرالله مشرف شدند آن شاخه گل را تقدیم نمودند. آن روز بود که هیکل مبارک قصد ازدواج خود را به ایشان اظهار فرمودند از آن به بعد هر وقت چشمشان به این گلهای بهاری می‌افتاد آن روز را به خاطر می‌آوردند. روحیه خانم می‌فرمودند که «قبل از ازدواجمان فقط 15 دقیقه با حضرت شوقی افندی تنها بودم».
ارمغانی به حضرت امه البهاء روحیه خانم ص 31 و 32

عدم تحقق ظاهری علامات کتب مقدسه علت اعراض نفوس

چون حضرة مسيح در بيست قرن پيش ظاهر شد با وجود آنکه يهود در نهايت انتظار ظهور آن حضرت بودند و هر روز دعا مي کردند که خدايا ظهور مسيح را تعجيل نما و گریه مي کردند لکن بعد از طلوع آن شمس حقيقت انکار کردند و به نهايت عداوت بر خواستند و عاقبت آن روح الهی و کلمة اللّه را به صليب زدند و نام شريفش را بعل زبول استغفر اللّه يعنی شيطان نهادند چنانکه نصّ انجيل است و سبب اين بود که مي گفتند که ظهور مسيح به نصّ واضح تورات مشروط به علاماتی و تا اين علامات ظاهر نشود هر کس ادّعای مسيحی کند کاذبست و آن علامات اين است که آن مسيح بايد از محلّی غير معلوم بيايد و ما خانه او را در ناصره جميع مي دانيم و آيا از ناصره شخص صالحی ظاهر خواهد شد علامت ثانی اين است که عصای او بايد از حديد باشد يعنی با شمشير بايد چوپانی کند حال اين مسيح عصای چوبی نيز در دست ندارد و من جمله شروط و علامت اين است که بايد بر سرير داود بنشيند سلطنت داودی تشکيل نمايد حال سرير داود سهل است حتّی حصير ندارد و من جمله شروط ترويج جميع احکام تورات است حال به کلّی احکام تورات را نسخ کرده حتّی سبت را شکسته و حال آنکه نصّ تورات است که اگر نفسی ادّعای نبوّت کند و معجزات نيز ظاهر کند و سبت را بشکند او را بکشيد و من جمله شروط اين است که در زمان سلطنت او عدالت به درجه ئی رسد که عدل و حق از عالم انسان به عالم حيوان سرايت نمايد مار و موش با هم در يک حفره مأوی نمايد و باز و کبک در يک آشيانه لانه کند و شير و آهو در يک چراگاه بچرند و گرگ و ميش از يک چشمه بنوشند حا ل ظلم و عدوان در زمان او به درجه ئی رسيده که خود او را به صليب زنند و از جمله شروط اين است که در زمان مسيح بايد يهود سر فراز گردند و غالب بر جميع امم عالم شوند حال يهود در کمال ذلّت اسير و ذليل دولت رومانند پس چگونه اين مسيح موعود تورات است چنين اعتراض بر آن شمس حقيقت مي نمودند و حال آنکه آن روح الهی موعود تورات بود ولی چون يهود معنی اين علامات و شروط را نمي فهميدند کلمة اللّه را به صليب زدند امّا بهائيان گويند جميع اين علامات به تمامه در ظهور حضرت مسيح تحقّق يافت ولی يهود حقيقت اين علامات که به عنوان رمز در تورات بيان شده نفهميد ند لهذا روح اللّه را انکار نمودند و به دار زدند مثلاً از جمله شروط سلطنت است گويند سلطنت حضرت مسيح سلطنت آسمانی بود الهی بود ابدی بود نه سلطنت ناپليونی که به اندک زمانی زايل شد و قريب دو هزار سال است که اين سلطنت حضرت مسيح تأسيس شده و الی الآن باقی و بر قرار والی الأبد آن ذات مقدّس بر اين سرير ابدی مستقرّ و همچنين سائر علامت کلّ ظاهر شده ولی يهود نفهميدند و قريب دو هزار سال است که حضرت مسيح با جلوه ئی الهی ظاهر شده‌اند و هنوز يهود منتظر ظهور مسيحند و خود را حقّ و مسيح را باطل ميدانند ...
حضرت عبدالبهاء 
منتخباتى از مكاتيب حضرت عبدالبهاء جلد ۱ص41و42و43

۱۳۹۷ دی ۱۵, شنبه

ميان پيمبران جدائی ننهيم



ميان پيمبران جدائی ننهيم ، چون خواست همه يکی است و راز همگی يکسان . جدائی و برتری ميان ايشان روا نَه . پيمبر راستگو خود را به نام پيمبر پيشين خوانده . پس چون کسی به نهان اين گفتار پی نبرد به گفته‌های نا شايسته پردازد .
دانای بينا را از گفته او لغزش پديدار نشود . اگر چه پيدايش ايشان در جهان يکسان نه و هر يک به رفتار و کردار جداگانه پديدار و در ميان ، خُردی و بزرگی نمودار ولی ايشان مانند ماه تابان است ، چنانچه او هر گاهی به نمايش جداگانه پديدار با آنکه هيچ گاهی او را کاهش و نيستی نه .پس دانسته شد که اين نه بيشی و کمی است . ولی جهان ناپايدار شايستهء اينگونه رفتار است . چه هر گاه که خداوند بي مانند پيمبری را به سوی مردمان فرستاد به گفتار و رفتاری که سزاوار آن روز بود نمودار شد .
حضرت بهاءالله
آيات الهى جلد ۱ ص332

فک پلمب محل کسب ۲۲ شهروند بهایی در ارومیه پس از هجده ماه

خبرگزاری هرانا – حکم فک پلمب محل کسب ۲۲ شهروند بهایی در ارومیه پس از حدود یک سال و نیم به دستور شورای تامین استان آذربایجان غربی و مصوبه شورا صادر شد. پلمب محل کسب این شهروندان طی ماه‌های تیر و مرداد سال گذشته صرفا به دلیل بستن کوتاه مدت محل کسب خود در یکی از مناسبت های مذهبی آیین بهایی صورت گرفته بود. محروم کردن بهاییان از فعالیت های اقتصادی از جمله اشکال فشار بر پیروان این اقلیت مذهبی است که در سالهای اخیر روند رو به افزایشی داشته است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز شنبه ۱۵ دی‌ماه ۹۷، دستور فک پلمب محل کسب ۲۲ شهروند بهایی در ارومیه پس از حدود ۱۸ ماه صادر شد.
در حالی که در تاریخ ۲۵ مرداد ۹۷، دادخواهی این شهروندان بهایی در ارومیه در دیوان عالی اداری بررسی شد و رای دادگاه بر عدم استماع دعوا صادر و به خواهان ابلاغ شده بود یک منبع نزدیک به این شهروندان به گزارشگر هرانا گفت: “حکم فک پلمب محل کسب این شهروندان سرانجام امروز پس از حدود ۱۸ ماه به دستور شورای تامین استان و مصوبه شورا صرفا با امضای تعهد قانونی مصوب ۲ دی‌ماه ۹۷ شورای تامین استان صادر و ابلاغ شده است”.
این شهروندان که پیگیر حقوق قانونی خود بودند در طی فرآیند پیگیری دست کم ۵ بار از امضا کردن تعهداتی که آن را فراقانونی و مغایر با حقوق شهروندی خود می دانستند سر باز زدند. نهایتا با همخوانی متن تعهد قانونی مصوب شورای تامین با قوانین کشور و حقوق شهروندی افراد این مهم مورد پذیرش شهروندان بهایی مورد اشاره این گزارش قرار گرفت تا بدین وسیله راه فک پلمب اماکن کسب آنها هموار شود.
تعدادی از اماکن کسب امروز بازگشایی شد و بازگشایی تعدادی دیگر به دلیل پایان وقت اداری امروز به فردا موکول شد.
لازم به یادآوری است در بازه زمانی مورخ ۲۸ تیرماه تا اواسط مردادماه سال ۹۶ اماکن کسب فیروز لطیفی، عرفان سمندری، آرمان نوروزی، الهام عبدی، علی لطیفی، ناصر پناهی و آقای درگاهی (واحدهای صنفی پوشاک)، محمدعلی درختی (واحد صنفی کلیدسازی)، وهاب مقدم (واحد صنفی لوازم کادویی کریستال)، نوید مرغی ( واحد صنفی لوازم خانگی)، سیاوش عبدی و سیامک عبدی ( واحد صنفی لوازم عکاسی)، فردین اغصانی( واحد صنفی تعمیر لوازم خانگی)، فریدون اغصانی (سوپرمارکت)، عین الله اقدسی (واحد صنفی لوازم یخچال)، چنگیز شاه محمدی (واحد صنفی اسباب بازی فروشی)، ساسان کریمی و بنیان مقصودی (واحد صنفی قطعات خودرو)، قربان نجف زاده و شهاب نجف زاده (واحد صنفی تولید لوازم یدکی ماشین لباس شویی)، کیکاووس درگاهی (واحد صنفی تاسیسات) و آقای سلیمانی (نام اول نامعلوم – واحد صنفی فروش لوازم خانگی) در شهر ارومیه پلمب شده شده بود.
این خبرگزاری ۲۸ آبان ماه سال جاری گزارش مفصلی از فشار بر جامعه بهایی و بازداشت شهروندان باورمند به این آیین منتشر کرده بود. بر اساس این گزارش شهروندان بهایی در شهرهای مختلف کشور از ابتدای سال جاری تاکنون با موج جدیدی از فشار و نقض آشکار حقوق بشر روبه‌رو بوده‌اند. محروم شدن دست کم ۵۸ تن از دانشجویان بهایی طی کنکور سراسری سال جاری از ادامه تحصیل، اخراج حداقل ۱۱ دانشجوی بهایی در مقاطع مختلف از دانشگاه‌ها، ممانعت از فعالیت اقتصادی و اخراج دستکم ۶ تن از شهروندان بهایی از محل کار شخصی یا شرکت‌های خصوصی، احضار و بازداشت ۷۲ تن از شهروندان بهایی توسط نیروهای امنیتی، محکومیت ۲۴ شهروند بهایی به تحمل ۴۶ سال حبس و ۹ سال تبعید، ارائه گسترده محصولات اصطلاحاً فرهنگی و رسانه‌ای در راستای بهایی‌ستیزی، پلمب شدن و تداوم پلمب محل کسب بسیاری از شهروندان بهایی، تخریب قبور و ممانعت از دفن شهروندان بهایی در آرامستان‌های بهاییان در شهرهای مختلف تنها قسمتی از افزایش فشار بر شهروندان این جامعه از ابتدای سال جاری تا روز ۲۸ آبان‌ماه بوده است.
شهروندان بهایی بر اساس باور دینی خود اماکن کسب خود را به هدف اجرای مناسک مذهبی تعطیل می‌کنند. اما دستگاه‌های انتظامی و امنیتی علیرغم حقوق مشخص قانونی و شهروندی افراد در عمل به باورهای دینی خود و نحوه مدیریت اماکن تجاری خود، به پلمپ اماکن کسب آنان اقدام می کنند.
اقدام به پلمب مراکز صنفی شهروندان بهایی در حالی انجام می‌شود که براساس بند ب ماده ۲۸ قانون نظام صنفی، صاحبین واحد صنفی می‌توانند تا سقف ۱۵ روز در سال واحد صنفی خود را بدون اطلاع اتحادیه تعطیل نمایند.
پلمب اماکن کسب بهاییان در ایران در حالی ادامه دارد که شهیندخت مولاوردی دستیار ویژه رییس‌جمهور در امور حقوق شهروندی ۱۲ آذرماه سال جاری در گفتگو با رسانه ها گفت که “راجع به پلمپ اماکن تجاری و ممانعت از فعالیت بهایی‌ها، استعلاماتی از معاونت حقوقی رئیس جمهور شده است و این بحث را از طریق حقوقی پیش می‌بریم تا راهکاری برای موضوع بیابیم

شمار شهروندان بهایی بازداشت شده در اصفهان به چهار تن رسید

خبرگزاری هرانا – در ادامه بازداشت شهروندان بهایی در اصفهان، ساعتی پیش یک شهروند بهایی دیگر به نام “محسن مهرگانی” نیز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. از ساعات اولیه صبح امروز دستکم ۴ شهروند بهایی در اصفهان بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده اند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز شنبه ۱۵ دی‌ماه ۹۷، محسن مهرگانی، شهروند بهایی ساکن اصفهان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
با بازداشت محسن مهرگانی شمار شهروندان بهایی بازداشت شده روز جاری در اصفهان به ۴ نفر رسیده است.
از دلایل بازداشت و محل نگهداری این شهروندان تا زمان تنظیم گزارش اطلاع دقیقی در دست نیست.
صبح امروز هرانا در گزارشی از بازداشت سه شهروند بهایی دیگر در این شهر به نام‌های “منوچهر رحمانی، فرزاد همایونی و سهراب نقی پور” خبر داده بود.
لازم به ذکر است فرزاد همایونی و سهراب نقی پور به همراه سه شهروند بهایی دیگر در فروردین ماه سال گذشته بازداشت و مدتی بعد با قرار وثیقه و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شده بودند.
همچنین منوچهر رحمانی و محسن مهرگانی نیز پیشتر در بهمن ماه سال ۹۵ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و در اردیبهشت ماه ۹۶ با قرار وثیقه آزاد شده بودند.
هرانا در تاریخ ۲۸ آبان ماه سال جاری گزارش مفصلی از فشار بر جامعه بهایی و بازداشت شهروندان باورمند به این آیین منتشر کرده بود. بر اساس این گزارش شهروندان بهایی در شهرهای مختلف کشور از ابتدای سال جاری تاکنون با موج جدیدی از فشار و نقض آشکار حقوق بشر روبه‌رو بوده‌اند. محروم شدن دست کم ۵۸ تن از دانشجویان بهایی طی کنکور سراسری سال جاری از ادامه تحصیل، اخراج حداقل ۱۱ دانشجوی بهایی در مقاطع مختلف از دانشگاه‌ها، ممانعت از فعالیت اقتصادی و اخراج دستکم ۶ تن از شهروندان بهایی از محل کار شخصی یا شرکت‌های خصوصی، احضار و بازداشت ۷۲ تن از شهروندان بهایی توسط نیروهای امنیتی، محکومیت ۲۴ شهروند بهایی به تحمل ۴۶ سال حبس و ۹ سال تبعید، ارائه گسترده محصولات اصطلاحاً فرهنگی و رسانه‌ای در راستای بهایی‌ستیزی، پلمب شدن و تداوم پلمب محل کسب بسیاری از شهروندان بهایی، تخریب قبور و ممانعت از دفن شهروندان بهایی در آرامستان‌های بهاییان در شهرهای مختلف تنها قسمتی از افزایش فشار بر شهروندان این جامعه از ابتدای سال جاری تا روز ۲۸ آبان‌ماه بوده است.
شهروندان بهایی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.
بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار نفر بهایی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهاییان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.

شاهزاده خانم ایرانی و حضرت طاهره

شاهزاده خانمی بود ایرانی به اسم شمس جهان خانم. او نوۀ فتحعلی‌شاه قاجار و از منسوبین شاه حاکم بر مملکت بود. او به دین علاقه داشت و سفری هم برای حج به مکه رفته بود. به علّت این سفر زیارتی به او حاجیه خانم هم می‌گفتند. او مطالبی را دربارۀ طاهره و اشعارش شنیده بود و خودش هم گاهی اشعاری می‌نوشت؛ بسیار مشتاق بود که طاهره را ببیند. شنیده بود که طاهره در منزل کلانتر طهران زندانی است.
شاهزاده خانم، در کتاب شعری که بعدها نوشت، ملاقاتش با طاهره را توصیف کرد. او نوشت که یک روز با ندیمه‌اش قصر را ترک کرد و وانمود نمود که قصد قدم زدن و پیاده‌روی دارد. آنها به باغ منزل کلانتر رسیدند و وارد شدند؛ حاجیه خانم تدریجاً به بنایی که طاهره در طبقۀ دومش زندانی بود نزدیک شد.وقتی به بنا رسید رو به آسمان کرده به خدا گفت، "خدایا اگر این امر حقّ است، کاری کن طاهره جلو بیاید و بگذارد که او را ببینم."
او می‌نویسد، "به محض این که اینطور دعا کردم، پنجرۀ طبقۀ بالا ناگهان باز شد و طاهره، چون آفتاب تابان، بیرون را نگاه کرد و مرا صدا زد و گفت، «چه می‌خواهید، شاهزاده خانم؟»
"آنقدر تعجّب کرده بودم که آرام و با متانت به او خیره شدم؛ بعد زدم زیر گریه. او لبخندی زد و بعد خندید. این کار او عمیقاً روی من تأثیر گذاشت. عجیب به نظرم می‌آمد که من، شاهزاده خانم و کاملاً آزاد، وارد این باغ بشوم و گریه کنم و او زندانی در اطاقی کوچک بخندد.
"گفتمش، «ای بانو، مایلم بدانم که چرا محبوسید؟» او جواب داد، «چون حقیقت را بیان کرده‌ام. چرا اولاد رسول‌الله به اسارت افتادند؟ چون آنها هم به حقیقت تکلّم کردند.»
پرسیدم، «حقیقت چیست؟» جواب داد، «قطب حقیقت در عالم ظاهر شد و او را کشتند.»
پرسیدم، «مقصود شما همان کسی است که در تبریز کشتند؟» جواب داد، «بله؛ او موعود بزرگوار ما بود؛ موعود شما و من بود و آنها او را به شهادت رساندند.»
"بعد پرسیدم، «کسانی که در قلعۀ طبرسی بودند چه کسانی بودند؟»
"گفت، «آنهانیز مؤمنین به او بودند.»"
شاهزاده خانم سپس می‌نویسد، "در این نقطه از مکالمات ما ناگهان سربازان صدای مرا شنیدند و شتابان به باغ آمدند؛ امّا قبل از آن که من متوجّه نزدیک شدن آنها بشوم، طاهره مرا ندا داد که، «ای شاهزاده خانم، برو، مبادا مبتلا به مشکلات شوی» و پنجره را بست و ناپدید شد. بعد فرّاشان کلانتر به سوی من آمدند و گفتند، «شما اینجا چه می‌کنید، بانو؟»"
"خشمگین و آزرده خاطر از آنها جواب دادم، «برای قدم زدن آمده‌ام.»
"اگرچه آنها از مقصود من خبر داشتند با این همه، از روی احترام، فقط جواب دادند، «بسیار خوب؛ حالا که قدم زدن شما تمام شده، لطفاً اینجا را ترک کنید.»
"چندین روز بعد از این رویداد گریستم و گریستم و مشتاق بودم دیگربار این بانوی زندانی را ببینم، تا آن که خداوند دعای مرا اجابت کرد و طاهره را مجدّداً در مراسم ازدواج پسر کلانتر دیدم."
موقعی که طاهره در منزل کلانتر محبوس بود، یکی از پسران کلانتر با دختر جوانی ازدواج کرد. شب عروسی، وقتی شاهزاده‌خانم‌ها و بانوان درباری در منزل کلانتر مجتمع شده بودند، یکی از بانوان عائلۀ سلطنتی گفت، "دیدن بانوی بهائی[1] که اینجا زندانی است، جالب خواهد بود." تمامی بانوان طبق میل او رفتار کردند و تقاضای ملاقات با او را مطرح کردند. بالاخره، پیامی برای کلانتر فرستادند و از او تقاضا کردند اگر با ملاقات آنها با زندانی مزبور موافقت کند، باعث مسرّت خواهد شد و بهترین هدیۀ عروسی خواهد بود.
آنها ترتیبی دادند که حضرت طاهره را از زندان به اطاقی آوردند که مراسم عروسی برپا بود. یکی از شاهزاده‌خانم‌ها او را چنین توصیف کرد، "وقتی او را دیدم قلبم مملو از مسرّت شد. وقتی طاهره وارد اطاق شد، چقدر زیبا و متین بود، و زمانی که دهان باز کرد و سخن آغاز نمود چنان با قدرت صحبت می‌کرد که ما در آن اطاق تدریجاً به او روی آوردیم و به سخنان او گوش می‌کردیم و جشن و عروسی را به کلّی از یاد بردیم." او با شور و اشتیاق بسیار صحبت می‌کرد و اکنون احزانش را در قالب داستان‌ها بیان می‌کرد به طوری که بانوان حاضر می‌گریستند، و دیگربار برای آنها داستان‌هایی تعریف می‌کرد که می‌خندیدند و موقعی که از این سوی به آن سوی اطاق گام بر می‌داشت، اشعارش را با چنان زیبایی و ظرافتی ترنّم می‌کرد که همه متحیّر مانده بودند. هیچیک از بانوان حاضر مایل نبود کلامی راجع به جشن و سرور ازدواج بشنود؛ بلکه به جای آن تقریباً تمام شب را به سخنان طاهره گوش می‌کردند. در نتیجۀ تجربۀ آن شب بسیاری از بانوان مزبور، که شاهزاده خانم، حاجیه خانم، یکی از آنها بود در زمرۀ پیروان ثابت قدم امرالله در آمدند.
از این شب تمامی بانوان خانوادۀ کلانتر تعلّق غریبی به طاهره پیدا کردند. آنهااز کلانتر اجازه گرفتند که او به جای آن که در اطاق کوچک درون باغ باشد، در خانه با آنها زندگی کند. او را به منزل آوردند و ارتباطی نزدیک با بانوان منزل یافت. یکی از خدمتکاران در خانۀ کلانتر بعدها بیان کرد که طاهرۀ زندانی چنان محبّت، عظمت، قدرت و جلالی از خود به سوی همه ساطع می‌کرد که همه، اعم از بانوان یا خدمۀ منزل، آنقدر به او علاقه یافتند که حاضر بودند جان فدایش کنند.
چند سال بعد، شاهزاده خانم، حاجیه خانم، شنید که یکی از پسران میرزا بزرگ، پدر حضرت بهاءالله، که وزیر دربار شاه ایران بود، رهبر نهضت بابیه شده است، امّا نمی‌دانست کدام یک از پسران ایشان. او از یکی از دوستانش سؤال کرد که به اشتباه میرزا یحیی ازل را معرفی کرد [که نابرادری بیوفای ایشان بود].
مدّت ده سال شاهزاده خانم صبر کرد و همواره مترصّد بودکه این پسر میرزا بزرگ جانشین باب شود و بسیار مشتاق بود او را ببیند. بالاخره سفری به کربلارفت و سر راه خود، وارد بغداد شد. در آنجا به تفحّص پرداخت که میرزا یحیی ازل را بیابد که خانه‌اش را نشانش دادند.
دوستی را با دعوتی نزد او فرستاد و گفت مایل است یک ساعتی با او گفتگو کند. وقتی میرزا یحیی نام شاهزاده خانم را شنید سخت هراسان شد و گفت، "این بانو از خاندان سلطنت است و سبب دردسر ما خواهد شد. به او هیچ اطّلاعی ندهید و اجازه ندهید اینجا برای ملاقات با من بیاید."
وقتی این موضوع به آگاهی شاهزاده خانم رسید، حیرت کرد و گفت، "اگر این مرد همان شخصی باشد که من شنیده‌ام، پس چگونه است که پی به اشتیاق من و محبّت من به امر الهی نبرده است."
دیگربار پیامی برای او فرستاد و گفت، "قول می‌دهم به شما خیانت نکنم و به احدی نگویم. شما قول مرا بپذیرید. فقط می‌خواهم مدّت کوتاهی شما را ببینم زیرا شما فرستادۀ خدا هستید."
میرزا یحیی از این جواب بیشتر مندهش شد و گفت، "ابداً نگذارید او به اینجا بیاید."
شاهزاده خانم از این جواب خشمگین شد و تصمیم گرفت به ایران برگردد و به عقاید پیشین خویش که به او تعلیم داده بودند روی آورد. ناگهان، یکی از خدمۀ حضرت بهاءالله نزد او آمد و گفت، "افسرده و غمگین مباشید. نور حقیقت در جای دیگر است. آن کس که شما در جستجوی او هستید برادر ازل است؛ ایشان مرا فرستادند تا شما را دعوت کنم فردا به دیدنشان بیایید."
شاهزاده خانم بسیار مسرور شد و تمام شب را به دعا گذراند و به درگاه خدا گریست و به انتظار دمیدن روز نشست. او با خود چنین استدلال می‌کرد، "فرضاً فردا بروم و قادر نباشم سؤالاتی را مطرح کنم که سبب پریشانی من شده است؛ بهتر است آنها را بنویسم." بنابراین تمامی سؤالاتش را روی کاغذ نوشت و زیر بالش خود نهاد تا روز بعد آماده باشد که مطرح کند.
روز بعد، صبح زود، خادم حضرت بهاءالله نزد او آمد و گفت، "حضرت بهاءالله از شما دعوت می‌کنند که تشریف بیاورید و سؤالات خود را نیز بیاورید."
شاهزاده خانم تعجّب کرد و با خود اندیشید، "چه کسی به بهاءالله گفته است که من سؤال دارم؟" مُدام با خود می‌گفت، "این باید شخص واقعی باشد نه ازل."
با قالب ذهنی کاملاً جدیدی، شاهزاده خانم به بیت حضرت بهاءالله رفت و سؤالاتش را با خود برد. وقتی وارد شد، حضرت بهاءالله داخل منزل مشی می‌فرمودند. لحظه‌ای که آن جمال مبین را مشاهده کرد، به زانو افتاد.
حضرت بهاءالله جلو آمدند و او را بلند کردند و تشویق فرمودند و گفتند، "مضطرب مباش؛ همه چیز به روال مطلوب است." شاهزاده خانم از شدّت مسرّت می‌گریست و بدون هیچ تأمّل و درنگی حقانیت ایشان را پذیرفت و حتّی گفت، "شما خود خدا هستید." حضرت بهاءالله جواب دادند، "خیر، استغفرالله. خداوند به مراتب فراتر از این هیکل است." شاهزاده خانم گفت، "اگر خدا نیستید پس چه کسی به شما گفت من افسرده‌ام و قصد دارم به ایران مراجعت کنم و سؤالاتی دارم که مطرح کنم؟"
حضرت بهاءالله فرمودند، "خیر من خدا نیستم، امّا خدا این موارد را به من گفت." قبل از آن که شاهزاده خانم نگاهی به سؤالاتش بیاندازد، حضرت بهاءالله شروع به جواب دادن به سؤالاتی نمودند که او نوشته بود.
این داستان را خود شاهزاده خانم، به خطّ خویش، در دفتر خاطراتش نوشته است.
بعد از مدّتی شاهزاده خانم از حضور ایشان مرخّص شد. حضرت بهاءالله به او قول دادند که دیگربار با هم ملاقات داشته باشند. او امیدوار بود حضرت بهاءالله را در ادرنه ببیند، امّا نتوانست چنین کند. بالاخره، بعد از ده سال، او حضرت بهاءالله را در عکّا ملاقات کرد. او تمامی اموالش را فروخت تا بتواند هزینۀ این سفر را تأمین کن و با مردی خارج از طبقه و رتبۀ اجتماعی خود ازدواج کرد تا بتواند برای ملاقات با حضرت بهاءالله به عکّا برود.
در شرق، در آن ایّام، اگر شاهزاده خانمی با تاجری ازدواج می‌کرد امر خارق‌العاده‌ای تلقّی می‌شد زیرا او از رتبه و مقامش صرف نظر کرده بود. امّا این شاهزاده خانم آنقدر شیفتۀ امرالله بود که با یکی از بهائیان به نام حاجی صادق کاشانی ازدواج کرد و هزینۀ سفر هر دو نفر به عکّا را شخصاً پرداخت کرد. (ترجمه – شرح این داستان در نجم باختر، سال 14، آوریل 1923 آمده است)

الواح حضرت بهاءالله: لوح شکّر شکن

معلوم آن جناب باشد که یکی از معتکفین آن ارض که مشغول به زُخرُف دنیا است و از جام رحمت، نصیبش نه، و از کأس عدل و انصاف بهره اش نه و در لحظه ای این بنده را ندیده و در مجمعی مجتمع نشده و ساعتی مؤانست نجسته، قلم ظلم را برداشته و به خون مظلومان رقم کشیده.
فَطوغاً لِقاضٍ اَتی' فِی حُکمِهِ عَجَباً
اَفتی' بِسَفکِ دَمی فیِ الحِلِّ وَ الحَرَمِ
و بعضی حرفهای بی معنی هم به جمعی گفته و در همین روزها به شخص معروف، بعضی مقالات از ظنونات خود بیان نموده و آن شخص این دو روزه به طهران رفته با دفتری حکایت و کتابی روایت.
آنچه در دل دارد از مکر و رموز
پیش حق پیدا و رسوا همچو روز
همۀ این مطالب معلوم و واضح است و بنای آن هم مکشوف و محقّق. از این بنده اگر کتمان کنند از حضور لا یَغرُبُ عَن عِلمِهِ مِن شَیءِ چگونه مستور ماند و ندانستم که آخر به کدام شرع، متمسّکند و به چه حجّت مستدلّ. این بنده که مدتی است بالمَرّه عُزلت جسته ام و خلوت گزیده ام. در از آشنا و بیگانه بسته ام و تنها نشسته ام. این حسد از چه احداث شد و این بغضاء از کجا هویدا گشت و معلوم نیست که به آخر خیر برسند و کام دل حاصل نمایند. اگر چه ایشان به هوی' سالکند این فقیر به خیط تُقی' متمسّک و انشاءالله به نور هُدی' مُهتدی.
کدورتی از ایشان ندارم و غلّ در دل نگرفته ام به خدا واگذاشتم و به عُروۀ عدل، تشبّث جسته ام. بعد از حصول مقاصد ایشان، شاید از حمیم جحیم، مشروب شوند. از نار غضب الهی مرزوق. زیرا که حاکم مقتدر در میان است و از ظلم، البتّه نمی گذرد.
آخر باید یک مجلس ملاقات نماید و بر امور مطّلع شود تا بر ایشان مبرهن گردد آن وقت حکم جاری کند قضی' و امضی'. دست ظنون ایشان کوتاه است و شجر عنایت الهی به غایت بلند. تا زمان آن نرسد، هیچ نفسی را بر ما قدرتی نیست و چون وقت آمد به جان مشتاقیم و طالب. نه تقدیم یابد و نه تأخیر. اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون. اِن یَنصُرُکُم اللهُ فَلا غالِبَ لَکُم وَ اِن یَخذُُلکُم فَمَن ذا الّذی یَنصُرُکُم مِن بَعدِهِ اِلی آخر. وَ السّلامُ عَلی مَن اتّبِعَ الهُدی.
مأخذ: دریای دانش، مجموعه الواح حضرت بهاءالله، صص 147-154

۱۳۹۷ دی ۱۴, جمعه

تعویق جلسه دادگاه سیزده شهروند بهایی در کرمانشاه

خبرگزاری هرانا – جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات مطروحه علیه ۱۳ شهروند بهایی در کرمانشاه که قرار بود روز جاری برگزار شود، علیرغم حضور این شهروندان در دادگاه، به دلیل عدم مطالعه پرونده توسط قاضی لغو و به زمان دیگری موکول شد. این شهروندان بهایی پیشتر در دو مرحله در مهرماه و آبان‌ماه سال گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از چند هفته با قرار وثیقه آزاد شده بودند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز چهارشنبه ۱۲ دی‌ماه ۹۷، جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات مطروحه علیه ۱۳ شهروند بهایی ساکن کرمانشاه لغو شد.
یک منبع نزدیک به این شهروندان بهایی در گفتگو با گزارشگر هرانا گفت: “روز جاری این شهروندان طبق ابلاغ قبلی در دادگاه حاضر شدند. با این حال قاضی پرونده با ذکر این دلیل که مطالعه پرونده مستلزم زمان بیشتری است جلسه دادگاه را به زمان دیگری که متعاقبا اعلام خواهد شد موکول کرد. بر خلاف بسیاری از دادگاه‌های شهروندان بهایی مطالعه کامل پرونده توسط قاضی می‌تواند نشانه مثبتی در ارتباط با روند دادرسی پرونده این شهروندان باشد. اتهام مطروحه علیه این افراد «تبلیغ علیه نظام» عنوان شده است”.
۹ تن از این شهروندان بهایی به نام‌های “پیمان قیامی، عزت الله شهیدی، فروزان امینی، کامبیز مرادی پور، امرالله اسلامی، نعمت الله شادابی، سینو رسولی، سپیده احراری و امیر کدیور” در تاریخ ۲۶ مهرماه ۹۶ توسط نیروهای امنیتی در شهر کرمانشاه بازداشت و در تاریخ ۱۳ آبان‌ماه همان سال با تودیع قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شده بودند.
در ۱۱ آذرماه ۹۶ نیز چهار شهروند بهایی دیگر به نام‌های “نغمه شادابی، سهیلا شادابی، فرزانه امینی و برهان تبیانیان” توسط نیروهای اداره اطلاعات کرمانشاه بازداشت و ۹ روز بعد با قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شده بودند.
هرانا در تاریخ ۲۸ آبان ماه سال جاری گزارش مفصلی از فشار بر جامعه بهایی و بازداشت شهروندان باورمند به این آیین منتشر کرده بود. بر اساس این گزارش شهروندان بهایی در شهرهای مختلف کشور از ابتدای سال جاری تاکنون با موج جدیدی از فشار و نقض آشکار حقوق بشر روبه‌رو بوده‌اند. محروم شدن دست کم ۵۸ تن از دانشجویان بهایی طی کنکور سراسری سال جاری از ادامه تحصیل، اخراج حداقل ۱۱ دانشجوی بهایی در مقاطع مختلف از دانشگاه‌ها، ممانعت از فعالیت اقتصادی و اخراج دستکم ۶ تن از شهروندان بهایی از محل کار شخصی یا شرکت‌های خصوصی، احضار و بازداشت ۷۲ تن از شهروندان بهایی توسط نیروهای امنیتی، محکومیت ۲۴ شهروند بهایی به تحمل ۴۶ سال حبس و ۹ سال تبعید، ارائه گسترده محصولات اصطلاحاً فرهنگی و رسانه‌ای در راستای بهایی‌ستیزی، پلمب شدن و تداوم پلمب محل کسب بسیاری از شهروندان بهایی، تخریب قبور و ممانعت از دفن شهروندان بهایی در آرامستان‌های بهاییان در شهرهای مختلف تنها قسمتی از افزایش فشار بر شهروندان این جامعه از ابتدای سال جاری تا روز ۲۸ آبان‌ماه بوده است.
شهروندان بهایی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.
بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار نفر بهایی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهاییان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.

بسْمه المُهيمن القَيُّوم

ای كنيز من باين بيان كه از مشرق فم رحمن اشراق نموده ناطق باش ای پروردگار من و يكتا خداوند بيمانند من شهادت ميدهم به يكتائی تو و باينكه از برای تو وزير و معينی نبوده و نيست لم يزل يكتا بوده ئی و لا يزال خواهی بود . ای خدای من و محبوب جان من امروز روزيست كه فرات رحمت جاری و آفتاب كرم مشرق و سماء عنايت مرتفع است.
قسم ميدهم ترا باسم ستّارت كه آنچه بغير رضای تو عمل شده ستر فرمائی و باسم غفورت از ما در گذری و بخلع غفران عباد و اماء خود را مزيّن داری . ای محبوب من و مقصود من مشاهده مينمائی كنيز خود را كه بتو توجّه نموده و بنار محبّتت مشتعل گشته و به بی نيازی تو تمسّك جسته و دستهای رجا را بشطر تو بلند نموده عطا فرما آنچه را كه سزاوار تواست . ای پروردگار من در اين روز مبارك كنيزان خود را محروم مفرما و از قلم اعلی اجر لقا از برای كلّ ثبت نما . توئی مقتدر و توانا و توئی بينا و دانا.
حضرت بهاءالله
ادعيه حضرت محبوب ص377الی 379

منع بهائیان از ازدواج با محارم



«یک بهائی مجاز نیست با مادر و پدر خود و با خواهر و برادر آنان و اجدادشان یا برادر و خواهر خود و فرزند و فرزندزادگان آنان و پسر و دختر خود و فرزند و فرزندزادگان آنان ازدواج کند. همچنین ازدواج با طبقات مشابهی از خویشاوندان که به سبب پیوند ازدواج به وجود آمده مانند نامادری، ناپدری، نادختری و ناپسری یا عروس، داماد، مادر زن یا پدر زن، مادر شوهر یا پدر شوهر یا موارد دیگری که با پیوندهای قانونی و اجتماعی مانند فرزندخواندگی موجب تشکیل یک خانوادهٔ مشترک می‌شود جائز نیست. بهائیان علاوه بر این ممنوعیت‌‍‌ها باید مراقب باشند که بر خلاف رسوم و قوانین کشور محل اقامتشان عقد ازدواجی نبندند.»
بیت العدل اعظم در نامه ای به تاریخ ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۰

علی احمدی، شهروند بهایی ساکن قائمشهر با قرار وثیقه آزاد شد

خبرگزاری هرانا – علی احمدی شهروند بهائی ساکن قائم‌شهر که در تاریخ ۲۹ آبان‌ماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به سلول‌های انفرادی بازداشتگاه کچویی شهر ساری منتقل شده بود، روز جاری با تودیع قرار وثیقه و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز چهارشنبه ۱۲ دی‌ماه ۹۷، علی احمدی شهروند بهایی بازداشت شده در قائمشهر پس از ۴۳ روز با قرار وثیقه ۱۵۰ میلیون تومانی و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.

این شهروند بهایی در تاریخ ۲۹ آبان‌ماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به سلول‌های انفرادی بازداشتگاه کچویی شهر ساری منتقل شده بود.
پیشتر یک منبع نزدیک به این شهروند بهایی به گزارشگر هرانا گفته بود: “روز سه‌شنبه، ۷ تن از نیروهای امنیتی، آقای احمدی را بازداشت و به سلول‌های انفرادی بازداشتگاه کچویی ساری منتقل کرده‌اند. آقای احمدی طی ده سال گذشته دستکم ۵ بار توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است. این بار اتهام عنوان شده در زمان بازداشت وی «تبلیغ علیه نظام» عنوان شده است”.
هرانا در تاریخ ۲۸ آبان ماه سال جاری گزارش مفصلی از فشار بر جامعه بهایی و بازداشت شهروندان باورمند به این آیین منتشر کرده بود. بر اساس این گزارش شهروندان بهایی در شهرهای مختلف کشور از ابتدای سال جاری تاکنون با موج جدیدی از فشار و نقض آشکار حقوق بشر روبه‌رو بوده‌اند. محروم شدن دست کم ۵۸ تن از دانشجویان بهایی طی کنکور سراسری سال جاری از ادامه تحصیل، اخراج حداقل ۱۱ دانشجوی بهایی در مقاطع مختلف از دانشگاه‌ها، ممانعت از فعالیت اقتصادی و اخراج دستکم ۶ تن از شهروندان بهایی از محل کار شخصی یا شرکت‌های خصوصی، احضار و بازداشت ۷۲ تن از شهروندان بهایی توسط نیروهای امنیتی، محکومیت ۲۴ شهروند بهایی به تحمل ۴۶ سال حبس و ۹ سال تبعید، ارائه گسترده محصولات اصطلاحاً فرهنگی و رسانه‌ای در راستای بهایی‌ستیزی، پلمب شدن و تداوم پلمب محل کسب بسیاری از شهروندان بهایی، تخریب قبور و ممانعت از دفن شهروندان بهایی در آرامستان‌های بهاییان در شهرهای مختلف تنها قسمتی از افزایش فشار بر شهروندان این جامعه از ابتدای سال جاری تا روز ۲۸ آبان‌ماه بوده است.
شهروندان بهایی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.
بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار نفر بهایی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهاییان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.

تعویق جلسه دادگاه ۱۳ شهروند بهائی در دادگاه کرمانشاه بعلت عدم مطالعه پرونده توسط قاضی



۹ شهروند بهائی به نام‌های “پیمان قیامی، عزت الله شهیدی، فروزان امینی، کامبیز مرادی پور، امرالله اسلامی، نعمت الله شادابی، سینو رسولی، سپیده احراری و امیر کدیور” در تاریخ ۲۶ مهرماه ۹۶ توسط نیروهای امنیتی در شهر کرمانشاه بازداشت و در تاریخ ۱۳ آبان‌ماه همان سال با تودیع قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شده بودند.اتهام انها تبلیغ علیه نظام میباشد.
در چهل سال اخیر کلیه اقدامات و اندیشه های انسان دوستانه و صلح طلبانه هموطنان بهائی که الهام گرفته از آموزه های آئین بهائی و جزو فضائل انسانی میباشد توسط نهادهای امنیتی و دادگاه های انقلاب به اقدام علیه امنیت ملی و یا تبلیغ علیه نظام تعبیر شده است.
پیشتر نیز برخی از شهروندان بهائی بجرم تدریس نقاشی، شیمی، زبان انگلیسی و ادبیات فارسی به دانشجویان بهائی محروم از تحصیل با حبس های طویل المدت روبرو شده اند.
از کانال ایقان

۱۳۹۷ دی ۱۲, چهارشنبه

ازدواج بهایی

۲. جایگاه و مقدار مهریه در دیانت بهایی چیست؟
در آئین بهائی مهریه به عنوان هدیه‌ای از طرف مرد به زن در نظر گرفته می‌شود و حداقل و حداکثر مبلغی برای آن تعیین شده‌است. اگر مرد اهل شهر باشد حداقل میزان مهریه می‌تواند از حداقل ۱ واحد طلا تا حداکثر ۵ واحد طلا باشد. اگر مرد اهل روستا باشد میزان مهریه می‌تواند از حداقل ۱ واحد نقره تا حداکثر ۵ واحد نقره باشد. هر واحد برابر نوزده مثقال (حدود ۹۰ گرم) است. میزان مهریه به محل سکونت زن ارتباطی ندارد و فقط بر اساس شهری یا روستایی بودن مرد تعیین می‌گردد. حضرت بهاءالله توضیح می‌دهند که در مورد مهریه بهتر است که پیروانش حداقل آن (یعنی ۱ واحد نقره) را در نظر بگیرند و حتی ثروتمندان به کم‌ترین میزان مهریه اکتفا کنند.
#ازدواج_بهایی

"نگاهی به زندگی مهشید ضیایی که عروسک خیمه شب بازی لشکریان شومِ حجتیه و امنیتی‌‌ها شده است.


















روز گذشته ویدیویی از خانم مهشید ضیایی منتشر کردم مبنی بر اینکه ایشان طی دو سال گذشته مسلمان شده‌اند. سعی کردم در این رابطه تحقیقی مختصر کنم. از دوستان در کرج و چند محقق سوال کردم. این خانم عملا در دام امنیتی‌ها گرفتار شده است و در این لجنزار حجتیه-امنیتی دست و پا می‌زند. 
این خانم پیشتر آرایشگاه داشتند و کارشان فروش محصولات آرایشی بود و بخاطر کلاهبرداری چندین شاکی داشتند اما هیچ وقت شکایت‌ها به نتیجه نرسید. ایشان یعنی خانم ضیایی دو سال پیش با برنامه‌ریزی قبلی وارد طلافروشی فردی به نام آقای شهیدی در کرج می‌شود. این خانم با ترفندی با دادن آبمیوه مسموم که منجر به مشکلات متعددی جسمی به صاحب مغازه شد، اموال بسیاری از جمله طلا و سکه از مغازه وی به سرقت می‌برد. خانم ضیایی همان روز با اعلام رسمی که مسلمان شده است سعی می‌کند پازل خود را تکمیل کند.خانم ضیایی بعدها نیز با همکاری وزارت اطلاعات اقدام به مصادره اموال طلا و سکه آقای شهیدی در منزلشان به بهانه اینکه این سکه‌ها شکل اسم اعظم است، می کند.
این خانم مدعی است که طی چند سال گذشته خانواده او را طرد کرده‌اند و به همین دلیل مسلمان شده اما با جویا شدن از وضعیت ایشان مطلع شدم که این خانم خود سالهاست تحت عنوان و اشکال مختلف به بدگویی جامعه بهایی پرداخته است.
ایشان که به تازگی گویا ازدواج کرده‌اند طی همین دوستان نیز دارای رویکردهای عجیب و غریب بودند تا چند وبسایت ضدبهایی سراغشان می‌رود و ایشان یکمرتبه دارای پوشش سخت اسلامی می‌شوند. تصاویر زیر سیر اسلامیزه شدن این خانم را نشان میدهد. 
به دلیل اینکه ایشان به صورت عمومی علیه دیانت بهایی شروع به دروغ گویی و نفرت‌پراکنی کرده اند به همین دلیل این تصاویر شکل عمومی خود را پیدا کرده اند وگرنه دو سال پیش نیز وقتی ایشان دزدی کردند شخصا هیچ عکسی از او جز یک عکس محجبه منتشر نکردم. 
این خانم به همراه کلا ده تا بیست نفری که در دام امنیتی ها و حجتیه ی ها افتاده هم زندگی خود را تلخ کردند و هم اینکه عروسک خیمه شب بازی وحوشی شده‌اند که خدایشان خدای قتل و کشتار است پس اینها هم تاریخ مصرفشان تمام شود با بدترین شکل ممکن پذیرایی خواهند شد.
این حکومت فرزندان خود را از بین برده چه برسد به کسانی که بازیچه خودشان هم هستند...
تمامی عکس ها مربوط به دو سه سال اخیر است."https://m.facebook.com/story.php?story_fbid=1008173822708827&id=100005486564348"


«چرا افسرده هستید مگر کسی شاخهٔ وجودت را از الطاف الهی قطع نموده است؟ «ای بندهٔ صادق جمال مبارک» هر یک از ما مادامی که به تنهٔ اصلی خود یعنی اصل حیات خود یعنی حضرت بهاءالله متصلیم و از او نیرو میگیریم شاداب و پر باریم و اگر از او جدا شویم افسرده و پژمرده خواهیم شد. این است که میفرمایند: بندهٔ مومن همیشه مسرور است حتی در مواقع بلا صابر و شاکر است او بلا را گوهر خزانهٔ الهی میداند که به هر کس عطا نمی شود زیرا بلا انسان را از تعلقات مادی جدا نموده و به جمال مبارک نزدیکتر میسازد و این است آن سروری که باید پیوسته برای یکدیگر آرزو نماییم زیرا هیچ غمی این سرور را زایل نخواهد ساخت...» [نک: مأخذ: مکاتیب - جلد ۷]
وقتی ویدئویی که لینکش در بالا مندرج گشته را تماشا می کردم و در کنوز معانی مستتر در بیانِ مبارکِ مذکور می اندیشیدم، چه تطابقی از عمق ادراکات و افکار روحانی مولای حنون در چهرهٔ این فرد یافتم!! الحقُّ والانصاف که به وضوح در تصاویرِ چهرهٔ او توان دید که چگونه طروات و شعف و شادابی روح و جانش به «تیرگی» و «ظلمت» گراییده. او اکنون یک فردی افسرده و مغموم است. 😔