صبح روز سه شنبه 18 اسفند ماه 1394، بهزاد ذبیحی ماهفروجکی، شهروند بهایی ساکن شهرستان ساری برای بار چهارمین بار در پنج سال اخیر بازداشت و همان روز مغازه اش نیز پلمپ شد. این سومین بار است حکم پلمپ برای مغازه ی او صادر شده است. او هشت روز به قید وثیقه 90 میلیون تومانی از زندان اداره اطلاعات ساری آزاد شد، هشت روزی که با موارد متعدد نقض حقوق متهم از جمله جلب غیرقانونی، توهین، شکنجه، ارشاد مذهبی، تشکیل جلسه مناظره مذهبی، ممنوعیت از ملاقات، پلمپ واحد صنفی و طرح سوالات غیر مرتبط با اتهام همراه بود. این گزارش به بررسی این موارد با استناد به اظهارات افراد مطلع به جزییات پرونده پرداخته است:
1- بازرسی منزل و جلب غیرقانونی: پنج نفر از مامورین اداره اطلاعات با برگه دستنویس که فاقد سربرگ قوه قضاییه، مهر مرجع قضایی بود، به منزل بهزاد ذبیحی وارد و به صورت غیرقانونی به بازرسی و تفتیش منزل و جمع آوری کتاب های مذهبی و لپ تاپ، موبایل ها و رم دوربین عکاسی خانواده اش اقدام کردند. آنها در پاسخ به اینکه حکم تفتیش و بازداشت قانونی نیست، گفتند ما شما را با این برگه بازداشت می کنیم، شما بروید و از ما شکایت کنید. وقتی موارد غیرقانونی رفتار ماموران اداره اطلاعات با معاون دادستان پرونده مطرح شد، او از طرف بازپرس، قانونی بودن بازداشت را تایید کرد. مامورین اطلاعات همچنین وقتی منزل را تفتیش می کردند، به توهین معتقدات مذهبی و باورهای دینی متهم پرداختند. آنها در حین بازرسی، از کلماتی چون مرتد، کافر، بی دین، نجس، جاسوس، اسرائیلی، دین جعلی استفاده و گفتند شما محارم ندارید و همسرتان را در اختیار هر مردی قرار می دهید. خدا ندارید و پیامبرتان را پرستش می کنید.
2- شکنجه و کتک کاری: در مسیر انتقال از منزل به زندان اطلاعات، در حالی که دستبند به بهزاد ذبیحی زده بودند، از او خواستند سر را پایین و بین زانوهایشان قرار دهند. در این حالت، بارها و بارها تا زمان رسیدن به بازداشتگاه، مورد ضرب و شتم قرار گرفت. همچنین همان عبارات توهین آمیز و فحش و ناسزا را با شدت تکرار می کردند. وقتی او وارد زندان اطلاعات شد، مامور خطاب به مسئول زندان گفته است این بهایی نجس را تحویل بگیر و مراقب باش موقع بازکردن دستبند، دستت نجس نشود.
3- پلمپ واحد صنفی همزمان با بازداشت: مسئولین دایره تخصصی اماکن با نظارت بازجوی اطلاعات، بعد از ظهر روز بازداشت، اقدام به پلمپ مغازه عینک فروشی او کردند. این پلمپ در حالتی صورت گرفت که هیچ تخلف صنفی و یا قانونی مرتکب نشده بود. جواز کسبش برای مدت پنج سال تمدید شده و مالیات بر درآمد مغازه به صورت منظم پرداخت شده بود. همچنین مغازه اش، 22 آبان ماه امسال به دلیل بسته بودن در یک روز تعطیل مذهبی بهایی، به مدت نه روز به صورت غیرقانونی پلمپ شده بود.
4- ایجاد اختلال در روند بازپرسی توسط بازجوی اطلاعات: ساعت یک و چهل و پنج دقیقه بعد از ظهر چهارشنبه 19/12/1394، پس از سی ساعت او را برای تفهیم اتهام نزد پازپرسی شعبه شش دادسرای عمومی و انقلاب ساری بردند. درزمان بازپرسی که مختص تفهیم اتهام و پاسخگویی به سوالات بازپرس است، بازجوی پرونده نیز حضور داشت و مانع دفاع و پاسخگویی متهم از مورد اتهامی می شد. در بسیاری از موارد پیش دستی و جای متهم اقدام به پاسخگویی به سوالات بازپرس می کرد. به ترتیب سعی در تشویش ذهن بازپرس داشت، تا اینکه بتواند بازپرس را متقاعد کند تعداد روزهای بازداشتی بیشتری برای متهم بنویسد تا او ایام عید را در بازداشتگاه اطلاعات ساری بگذراند. وقتی از بازپرس درخواست شد با توجه به روزهای پایانی سال باید به تعهدات مالی شان رسیدگی کنند و با توجه به فقدان مدرک مستدل در پرونده، قرار بازداشت انفرادی صادر نشود، بازجو مانع شد. علاوه بر این، در دوران بازداشت علیرغم اقدامات قضایی، مامورین اطلاعات از ملاقات او با خانواده ممانعت کردند. در برابر دستور صریح معاون دادستان مبنی بر تماس تلفنی و قرار ملاقات متهم با خانواده اش ، مسئولین اطلاعات از انجام این دستور که از حقوق متهمین است، خودداری کرده و از پذیرش داروهای متهم ، امتناع کرده بودند.
5- دعوت به مناظره و اسلام: در سومین روز بازداشت، یکی از بازجویان با سابقه به او پیشنهاد کرد اگر تمایل دارد، یک گفت و گو و مناظره مذهبی را در زندان اطلاعات انجام دهد: «اگر حاضر به مناظره شوی، دیگری کاری به سوالات بازجویی نخواهیم داشت و کارتان زودتر تمام می شود.» بهزاد ذبیحی با اشاره به اینکهه با توجه به تذکرات مکرر بازجویان اطلاعات، پیروان اقلیت های دینی در ایران هیچکدام حق آزادی بیان و تبلیغ و بحث و گفت و گوی مذهبی ندارند، از این مناظره دینی و مذهبی امتناع کرده است. نیمه شب 24 اسفند ماه که آخرین شب بازداشت انفرادی بهزاد ذبیحی در زندان اطلاعات بود، بازجو اقدام به پخش فایل صوتی اظهارات مهناز رئوفی (یکی از متبریان بهایی) علیه این دیانت کرده و گفته است: «من دوست دارم تا تو به این آگاهی برسی که دینت دروغین است و من تو را ارشاد می کنم تا به دین مبین اسلام مشرف شوی.»
6- تفتیش عقاید به جای بررسی موضوع اتهام در جلسات بازجویی: هنگام بازداشت، اتهام بهزاد ذبیحی تبلیغ علیه نظام اعلام شد ولی در جلسه تفهیم اتهام، تبلیغ علیه اسلام و قرآن به عنوان اتهام او مطرح شد. بازجوی پرونده با تغییر موضوع اتهام، تلاش در این داشت سوالات بازجویی در راستای احکام و اعتقادات دیانت بهایی باشد تا به این طریق حجم پرونده افزایش یابد و با استناد به پاسخ این سوالات به جای پرداختن به فعل انتسابی، به وسیله اعتقادات او، بزه انتسابی را ثابت کند. بازجو اصرار داشت باید به سوالات اعتقادی جواب داده شود، زیرا اتهام بهزاد ذبیحی، موضوعی اعتقادی است. بر اساس اصل 23 قانون اساسی تفتیش عقاید ممنوع است و کسی را نمی توان به صرف داشتن عقیده مورد مواخده قرار داد. متهمی بدون بازپرس و پرونده: در طی روند بازداشت و بازجویی بهزاد ذبیحی موارد متعددی از نقض قانون صورت گرفته که مانع می شود پرونده او روند صحیح قضایی خود را طی کند بنا بر اظهارات بازجو، تشکیل این پرونده بر اساس یک گزارش مردمی صورت گرفت. گزارشی که هیچ دلیل مستندی بر وقوع جرم در آن وجود نداشت. پرونده در بازپرسی شعبه هشت دادگاه انقلاب ثبت شده، در حالی که بازپرس این شعبه به مرخصی رفته بود. رئیس دادگاه انقلاب که معاون دادستان نیز است، خانواده متهم را گاهی به بازپرسی شعبه شش دادسرا و گاهی به بازپرسی شعبه هشت دادگاه انقلاب ارجاع می دهند، از همان مرحله تفهیم اتهام تا ارائه وثیقه به دادسرا. در مراجعات، بازپرش شعبه شش گفته است پرونده را پس از تفهیم اتهام، به شعبه هشت ارجاع داده اند و دیگر پاسخگو نخواهند بود و خانواده متهم، هنگام مراجعه به بازپرسی شعبه هشت، هیچ پاسخی دریافت نمی کنند. مرخصی بازپرس همچنین سبب تاخیر در اجرای قرار تامین وثیقه شد.
7- پرونده سازی های مکرر: بازجویان اطلاعات در طی بازداشت های مکرر به او اظهار گفته اند شما بهاییان جایی در این سرزمین ندارید و از حقوق شهروندی بهره مند نیستید و شهروند درجه سه محسوب می شوید. ما تحمل حضور شما را نداریم و بالاخره باید این سرزمین را ترک کنید. به این ترتیب ما در سازمان ملل متحد، مشکلی به نام نقض حقوق جامعه بهاییان ایران نخواهیم داشت. این تحلیل بارها توسط مسولین اداره اطلاعات به ایشان و خانواده اش ابراز شده است. اینطور به نظر می رسد بازداشت ایشان تنها به دلیل باور به دیانت بهایی بوده و اعمال فشارهای مزبور، به این خاطر است که دچار یک فرسایش و استیصال تدریجی شده و به همراه خانواده اش، ایران را ترک کنند.