جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

حکمتِ خواندنِ نماز از لِسان اَطهر طلعت میثاق

حکمتِ خواندنِ نماز از لِسان اَطهر طلعت میثاق
------------------------------------------------------------------------------------
ای عزیز روحانی از حکمت نماز سوال نموده بودی بدان که نماز فرض است و واجب و به هیچ عذری انسان معاف از صلوة نشود مگر عاجز باشد یا خود محذور کلی واقع گردد و حکمتش این است که نماز عبارت از ارتباط بین عبد و حق است زیرا انسان در آن ساعت به دل و جان توجه به حضرت یزدان کند و به حق مؤانست جوید و محبت و الفت نماید. عاشق را لذتی اعظم از مکالمه با معشوق نیست و طالب را نعمتی بهتر از مؤانست با مطلوب نه. این است هر نفس منجذب به ملکوت الهی نهایت آرزویش که وقتی فراغت یابد و به محبوب خویش تضرع و زاری کند، طلب الطاف و عنایت نماید و مستغرق در بحر خطاب و تضرع و زاری گردد و از این گذشته صلوة و صیام سبب تذکر و تنبه انسانست و حفظ و صیانت از امتحان.
___________________________________________________
مأخذ: منتخباتی از مکاتیب ج 2

چرا عبادتگاه می‎سازیم؟

«آیا نمی دانید که هیکل خدا هستید و روح خدا در شما ساکن است؟» (رساله اول پولس رسول به قرنتیان، باب 3، آیه 16)
«انسان بنيان الهی است. … خداوند انسان را شريف خلق نموده و بر جميع اشياء امتياز داده و به مواهب کلّيّه مختصّ نموده. عقل داده؛ ادراک داده؛ قوّه حافظه داده؛ قوّه متخيّله داده؛ حواسّ خمسه ظاهره داده؛ اين همه مواهب عظيمه داده؛ خداوند انسان را مصدر فضائل نموده تا آنکه مانند شمس روشن شود؛ سبب حيات گردد؛ سبب آبادی باشد» (حضرت عبدالبهاء، خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد2، ص 274-273)
یکی از اولین خاطرات من، مربوط به زمانی است که احتمالا سه ساله بودم، همراه با مادر و برادر کوچکترم به یک کلیسای قدیمی و با شکوه رفته بودیم.
از مادرم پرسیدم: «خدا اینجا زندگی می‌کند؟»
من هنوز هم می‌توانم آن کلیسا را در ذهن خود ببینم، با شکوه، مجلل و چشم نواز، در واقع مثل یک اقامت گاه مقدس بود، با قوس‌های گسترده و مناره‌های بلند و پنجره های رنگی شیشه‌ای.
مادر کاتولیک من با جدیت گفت: «خدا در قلب تو زندگی می‌کند نه در هیچ ساختمانی.»
با داشتن این پاسخ در ذهن، پس چرا هنوز مردم خانه هایی برای عبادت می‌سازند؟ ما همیشه زیارتگاه‌ها، معابد، کلیساها و مساجد و کنیسه ها را ساخته ایم. مبالغ هنگفتی، نه تنها از نظر پول، بلکه از نظر کار و انرژی انسانی و زمان نیز صرف بنا کردن این عبادتگاه ها کرده‌ایم. هر شهر و روستایی به هر اندازه‌ای که باشد، تعدادی عبادتگاه دارد. در شهرهای بزرگ که صدها عبادتگاه وجود دارد. چه چیزی ما را به سمت ساختن عبادتگاه های بیشتر سوق می‌دهد؟
آموزه‌های بهایی برای این پرسش مهم، یک پاسخ منحصر به فرد دارد: ما عبادتگاه ها را به عنوان سمبلی عمیق ازکلام الهی می‌سازیم، نیروی «الفت و اتحاد» الهی:
«دوستان را محفلی بايد و مجمعی شايد که در آن مجامع و محافل به ذکر و فکر حقّ و تلاوت و ترتيل آيات و آثار جمال مبارک روحی لأحبّائه الفدا مشغول و مألوف گردند و انوار ملکوت ابهی و پرتو افق اعلی بر آن مجامع نوراء بتابد و اين محافل مشارق اذکار است که به قلم اعلی تعيين و مقرّر گرديده است که بايد در جميع مدن و قرا تأسيس شود … و اين مجامع روحانی در نهايت تنزيه و تقديس ترتيب يابد تا از محل و ارض و هوايش نفحات قدس استشمام گردد» (حضرت عبدالبهاء، منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد1، ص 91)
«هر جمعی که در محلّی اجتماع کنند و به ذکر حقّ مشغول گردند و از اسرار الهی دم زنند، يقيناً از نفثات روح القدس نصيب گيرند» (همان، ص 91)
«از معابد سؤال نموده بوديد که حکمتش چيست. حکمتش اين است که در وقت معلوم نفوس وقت اجتماع را بدانند و کل مجتمع گردند و جميع به اتّحاد به مناجات پردازند تا از اين اجتماع، الفت و اتّحاد در قلوب ازدياد يابد» (همان، ص92)
«مشرق الأذکار هر چند به ظاهر بنيان جسمانيست، ولی تأثير روحانی دارد و سبب الفت قلوب و اجتماع نفوس گردد. در ايّام ظهور هر مدينه ئی که در آن معبدی تأسيس شد، سبب ترويج و تثبيت قلوب بود و سبب اطمينان نفوس. زيرا در آن اماکن ذکر حقّ مستمرّ و دائم بود و از برای قلب سکون و قرار جز به ذکر ربّ مختار نه. سبحان اللّه بنای مشرق الأذکار تأثيری عظيم در جميع مراتب دارد» (همان، ص93)
در این جامعه‌ی مدرن، ما کجا با یکدیگر متحد می‌شویم؟ پاساژ؟ سینما؟ کلیسای بزرگ؟ استادیوم؟ سالن کنسرت؟
همه‌ی آن موسسات فضایی را به ما ارائه می‌دهد تا تعداد بسیار زیادی از ما دور یکدیگر جمع شویم، اما هیچ کدام از آن ها، راهی برای متحد شدن و یا این که بتوانیم واقعا با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم را در اختیار ما قرار نمی‌دهد. ما در حضور افراد دیگر خرید می‌کنیم یا سرگرم می‌شویم اما نه به عنوان یک گروه واحد و یکپارچه. وقتی که به یک کلیسای خاصی میرویم، حتی گاهی افراد از ادیان دیگر را حذف می‌کنیم و مانع ورود آنها می‌شویم. هنگامی که در یک رویداد ورزشی، یا کنسرت یا فیلم یا یک بازی شرکت می‌کنیم، ممکن است در نگاه اول یک تیم یا یک نوع سرگرمی به نظر برسد، اما در واقع همه‌ی آنها در نهایت یک اتحاد موقتی ایجاد می‌کند. هیچ کدام از فضاهای عمومی در زندگی مدرن، قهرمان و پیشرو ایجاد وحدت و یگانگی نیستند. شاید به این دلیل است که بسیاری از مردم در جوامع امروز، احساس می‌کنند رها شده‌ یا از دست رفته و یا بیگانه‌اند.
برای دستیابی حقیقی به وحدت، نیاز به مکانی مرکزی داریم تا در آنجا به منظور وحدت، در کنار هم جمع شویم.
لازم است آن مکان مرکزی، از حضور همه‌ی مردم استقبال کند. لازم است چه از نظر فیزیکی و چه معنوی، آنقدر بزرگ باشد تا برای هرکسی گنجایش داشته باشد. نه به عنوان تجمل، بلکه به عنوان یک ضرورت، چرا که جنبه‌ی روحانی زندگی بشر، نقش مهمی در تندرستی فردی و جمعی دارد. بیمارستانهای بزرگ، مکانهایی هستند که برای التیام و شفا دادن خدمت می‌کنند، ما علاوه بر بیمارستانها، به مراکزی نیز نیاز داریم تا سلامت معنوی ما را تامین کند. این مراکز باید پویا باشد نه ایستا، پر از زندگی و شادی باشد، یک عبادتگاه باید در مرکز شهرهایمان و در قلبمان جای داشته باشد.
به همین دلیل است که بهاییان، همچنان به ساختن عبادتگاه هایی که از همه ی افراد استقبال کند و به تمام مردم خدمت کند، ادامه می‌دهند. بنابراین، آنها در این مکانهای عمومی به همه ی ما بدون توجه به اعتقادات افراد، برای ورود به «ظل خیمه‌ی الهیه» خدمت می‌کنند.
«در این قرن نورانی، اعظم موهبت عالم انسانی صلح عمومی است. باید تقرر یابد تا عالم آفرینش آسایش جوید و شرق و غرب قطعات خمسه عالم دست در آغوش گردند و جمیع در سایه خیمه وحدت عالم انسانی بیاسایند تا علم صلح عمومی بر آفاق موج زند و تا این مسئله شمع اجنجمن عالم نگردد سعادت ابدیه حصول نپذیرد و بیگانگی به یگانگی مبدل نگردد» (حضرت عبدالبهاء، من مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد1، ص 228)
«اين چه نعمتی است و اين چه موهبت که جميع نقاط ارض حکم نقطهء واحده يافته و جميع بقاع، سمت بقعه واحده جسته. شرق دست در آغوش غرب نموده و جنوب و شمال معانقه و مصافحه کرده. کل در ظلّ خيمه الهيّه در آمده و سدره منتهی بر جميع آفاق سايه افکنده. لهذا بايد به شکرانه خداوند يگانه پردازيم و چنين موهبتی را هدر ندهيم و بی اثر و ثمر نگذاريم و اثر و ثمر، اکتساب کمالاتی است که زينت بخش حقيقت انسانی است و آن يگانگی و ترک بيگانگی و آزادگی از منافع و افکار شخصيّه است. جميع فکر را محوّل به ترقّی عموم نمائيد و در انتظام حال کافّه نفوس و تهذيب اخلاق بکوشيد و به صفات رحمانيّت متّصف گرديد تا اخلاق تعديل نگردد و خصائل و فضائل انسانی جلوه ننمايد، دلبر عزّت ابديّه رخ نگشايد» (حضرت عبدالبهاء، منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد3، ص 130)

ب بسم الله یعنی جلوه بهاء الله.

- مسلمانان عزیز و بهائیان گرام و محققان ارجمند، اسرار آسمان و زمین بسیار اما حجبات آبائی و تبلیغات علمایی سدّی است بر ورود اندیشمندان بر بحر علم و معرفت. چناچه متحری حقیقت و طالب مشهودات ارض و سماء هستید این مطلب را گه طی چندین سال تهیه و تنظیم کرده ام به تدریج دنبال کنید. امید است باب اسرار بر وجه هر محققی مقتوح گردد.
-دانشی از کلمه ب بسم الله که حقیقت بهاء الله است از آثار علمای اسلامی.
اشاره به " بهاء" در متون مقدس دینی اسلامی و همچنین کتب انبیای بنی اسرائیل بسیار است که تلویحاً بشارت بظهور حضرت بهاءالله می باشد. " مثلا بهاء کرمل و یا وعده آمدن بهاءالله در مکاشفات یوحنا. در قرآن مجید، خدا به نور آسمان و زمین تشبیه شده " اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض" و درباره یوم موعود گفته شده که در آن " أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها"، یعنی زمین به نور خدا، بهاءالله، منور خواهد شد"( هویت بهائی و کلمه بهاء، پیام بهائی شماره 172 صفحه 5).
لیکن، از جمله اشارات صریح به "بهاءالله" در آثار اسلامی، در ارتباط با تفسیر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ است که به استناد احادیث "ب" بسم الله عبارت است از بهاءالله؛ چنانچه، در کتاب نهج البيان عن كشف معانى القرآن در تفسیر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ آمده است: " روى الكليني عن عدّة من أصحابنا، عن احمد بن محمّد بن خالد، عن القاسم بن يحيى، عن جدّه الحسن بن راشد، عن عبد اللّه بن سنان، قال: سألت أبا عبد اللّه- عليه السّلام- عن تفسير بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قال: الباء بهاء اللّه و السين سناء اللّه و الميم مجد اللّه، و روى بعضهم: الميم ملك اللّه، و اللّه إله كلّ شي‏ء، الرّحمن بجميع خلقه و الرحيم بالمؤمنين خاصّة" ( محمد بن حسن‏ شيبانى: نهج البيان عن كشف معانى القرآن، ناشر: بنياد دايرة المعارف اسلامى‏، تهران، 1413 ق، جلد 1، صفحه 69).
و در کتاب کشف الأسرار و عدة الأبرار آمده است: " روى ابو سعيد الخدرى، قال: قال رسول اللَّه (ص): «إنّ عيسى بن مريم ارسلته امّه الى الكتّاب، فقال له المعلم: قل بسم اللَّه. فقال عيسى، الباء- بهاء اللَّه و السين- سناء اللَّه، و الميم- ملك اللَّه» " ( رشيدالدين ميبدى احمد بن ابى سعد: كشف الأسرار و عدة الأبرار، انتشارات امير كبير، تهران 1371 ش، جلد 6، صفحه 43). همچنین، در کتاب اسرار توحيد، باب 31، در ذكر معناى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ چنین آمده است: " ... حديث كرد ما را سعد بن عبد اللَّه از احمد بن محمد از قاسم بن يحيى از جدش حسن بن راشد از عبد اللَّه بن سنان كه گفت حضرت صادق (ع) را سؤال كردم از معنى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ فرمود كه باء آن بهاء و روشنى است و حسن خدا است و سين سناء و رفعت و شرف خدا و ميم و مجد و كرم و كثرت عطاى خدا ..." ( محمد علی اردکانی: اسرار توحيد- ترجمه التوحيد، انتشارات علمیه اسلامی، صفحه 256). و در تفسیر صافی آمده است: " رواهما في المجمع و في الكافي و التوحيد و المعاني و العياشي عن الصادق عليه السلام الباء بهاء اللَّه و السين سناء اللَّه و الميم مجد اللَّه. و في رواية ملك اللَّه و الله إله كل شي‏ء الرَّحْمنِ بجميع خلقه و الرَّحِيمِ بالمؤمنين خاصة" ( فيض كاشانى ملا محسن: تفسير الصافى‏، انتشارات الصدر، تهران‏ 1415 ق، جلد 1، صفحه 81). همچنین، در کتاب اصول كافى آمده است: " ابن سنان گويد: از امام صادق (ع) تفسير «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را پرسيدم، فرمود:باء بهاء (روشنى) خدا و سين سناء (رفعت) خداست و ميم مجد (بزرگوارى) خداست و بعضى روايت كرده‏اند كه ميم ملك (سلطنت) خداست" ( حاج سید جواد مصطفوی: اصول کافی، کتاب فروشی علمیه اسلامیه، جلد 1، صفحه 154). انتهی و در تفسير الصراط المستقيم آمده است: " قال مولانا الصادق عليه السّلام على ما رواه في «الكافي» و «التوحيد» و «العياشي» في تفسير البسملة: «إن الباء بهاء اللّه، و السين سناء اللّه، و الميم مجد اللّه»" ( بروجردى سيد حسين: تفسير الصراط المستقيم‏، موسسه انصاريان، قم 1416 ق، جلد 3، صفحه 266).
قابل توجه آنکه، در تفسیر روح البیان در تفسیر ابجد آمده است که الف در ابجد اشاره به آلاء خداست، ب اشاره به بهاء خداست، ج اشاره به جلال خداست و دال اشاره به دین الله می باشد: " روى- ان مريم سلمت عيسى الى معلمه فعلمه ابجد فقال عيسى أ تدري ما «ابجد» قال لا فقال اما الالف فآلاء اللّه و الباء بهاء اللّهو الجيم جلال اللّه و الدال دين اللّه فقال المعلم أحسنت فما «هوز»" ( حقى بروسوى اسماعيل: تفسير روح البيان‏، نشر دارالفكر، بيروت، بی تاریخ، جلد 5، صفحه 333).
از سوی دیگر، در آثار اسلامی به ارتباط اسم اعظم الهی با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اشاره شده است -- همچنین به اهمیت و اعظمیت "ب" بسم الله اشاره شده که " سرّ بسمله در باء است"؛ چنانچه، شیخ احمد احسائی در آثار خود، با استناد به احادیث اسلامی مکررا بیان میدارد که هر چه در قرآن است در بسم الله است و هرچه در بسم الله است در باء بسم الله است-- بعبارتی سرّ البسمله فى الباء، یعنی سرّ بسمله در باء است -- و "ب" عبارت است از بهاءالله.

ساختن دنیای عادلانه – بدون سیاست


همان‌طور که در مقالۀ اوّل از این مجموعۀ دو قسمتی گفتم، بهاییان در سیاست‌های حزبی شرکت نمی‌کنند. پس ما چگونه برای تأثیر گذاشتن بر دنیا برنامه‌ریزی می‌کنیم؟
بهاییان به یک فرایند ریشه‌ای تغییر اجتماعی معتقدند که حزب‌گرایی و تعصّب را که زشت، تفرقه‌افکن، جداکننده و باعث ایجاد تضاد است و فرایندهای سیاسی ما را مبتلا کرده‌است، دور کند. در عوض بهاییان در حال درست کردن – دقیقاً همین الان– ساختاری جدید و نظام‌یافته هستند که ارزش بسیاری برای عشق، وحدت، و همکاری صلح‌جویانه با همۀ مردم، نژادها، ادیان و ملیّت‌ها است.
چیزی که من به عنوان نقش خودم درک می‌کنم تمرکز بر ایجاد فرایندهای جدید، روش‌های جدید همکاری و گفت‌وگو، دیدگاه‌های جدید به جایگاه ما در جهان… و در سطح فردی، کار کردن روی پیشرفت روحانی و اخلاقی خودم است. اگر من تسلیم سخنان تلخ و کینه و تفرقه‌ای شوم که در حال حاضر جان می‌گیرد و ظاهراً بر همه‌‌چیز سایه می‌افکند… باخته‌ام. به محض این که چنین شود، نفس خود، خودبینی، و ذات حیوانی خود را احساس می‌کنم که تلاش ‌می‌کنند بر من غالب شوند.
برای همین من در رسانه‌های اجتماعی و هر جای دیگر از تفسیر سیاست فاسد و سمّی‌مان پرهیز کرده‌ام. این آسان نبوده‌است، زیرا من عمیقاً به این مسائل اجتماعی اهّمیّت می‌دهم.
ولی دربارۀ چیزهایی صحبت خواهم کرد که اصول دیانت من هستند. من دربارۀ بی‌عدالتی نژادی رایج در این کشور و در دنیا صحبت خواهم کرد، که دیانت بهایی آن را رشدی سرطانی که اندام‌های حیاتی یک اجتماع از پیش تضعیف‌شده را می‌بلعد، می‌داند. همچنین از دیدگاه آموزه‌های بهائی نژاد پرستی یک پلیدی آشکار و حیاتی‌ترین و چالش‌برانگیزترین مسئله است.
بهاییان به وحدت نوع بشر اعتقاد دارند، و من حاضرم شرط ببندم که جامعۀ جهانی بهایی متنوّع‌ترین مجموعۀ نوع بشر روی کرۀ زمین است. آثار بهائی رسالت‌های متفاوتی را به سیاه‌پوستان و سفیدپوستان آمریکا محوّل می‌کنند.
آثار بهایی به من، به عنوان یک آمریکایی سفیدپوست، می‌گویند که من و دیگر خواهران و برادران سفیدپوستم باید:
«افراد سفيد بايد با عزم جزم و تصميم خلل ناپذير در رفع اين مشکل عظيم به کمال جهد و اهتمام اقدام و حسّ افضليّت و رجحان را که در وجود آنان مخمّر گرديده و يا در مواردی خالی از توجّه و التفات ابراز ميشود، بالمرّه ترک نمايند و اين تصوّر و احساس را که نسبت به افراد سياه سمت سرپرستی و قيادت داشته و به اين لحاظ بايد آنان را تحت جناح و قيمومت خويش قرار دهند اصلاح کنند و در اثر مصاحبت صميمانه و فارغ از هر گونه شائبهء تکلّف و تصنّع آنان را به خلوص نيّت و محبّت و صميميّت حقيقيّهء خويش معتقد و متقاعد سازند و چنانچه از طرف مردمی که در مدتی بس طولانی و بعيد قلوبشان جريحه د‌ار گشته و مرهم مؤثّری بر زخم آنان نهاده نشده، جلب و جذب کمتری مشهود گردد، بی‌صبری ننمايند و دامن حلم و اصطبار را از دست ندهند» (حضرت شوقی ربانی، ظهور عدل الهی، صص85-84)
بخش آخر این بیان همیشه من را مجذوب می‌کند. من این ناشکیبایی و بی صبری را می‌بینم و بعضی اوقات خودم با آن مبارزه کرده‌ام. ولی لحظه‌ای که به آمریکاییان آفریقایی که «قلوبشان جريحه د‌ار گشته و مرهم مؤثّری بر زخم آنان نهاده نشده» و مجبور بودند 300 سال بردگی تحمّل کنند فکر می‌کنم، حکمت آن آشکار می‌شود.
این اثر بهائی، در پایان به رفتار و عملکردی که لازمۀ حل شدن این مشکل است، اشاره می‌کند:
«هيچ يک از طرفين (افراد سیاه پوست و سفید پوست) نبايد تصوّر کنند که حلّ چنين معضل خطير منحصراً مربوط به اقدام و از حدود تکاليف دسته مقابل بوده و يا آنکه وصول به اين منظور امری سهل و سريع الحصول است. همچنين نبايد اين فکر بر خاطرشان خطور نمايد که برای اصلاح اين منقبت بايد منتظر زمان و مترصّد فرصت باشند تا بدواً در عالم خارج و به وسيلهء عواملی ماوراء دايره امر اللّه و تعاليم دين اللّه قدم مساعدی برداشته شود و اوضاع و احوال موافقی رخ گشايد. آنگاه به انجام اين مهمّ مبادرت نمايند و به همان قرار نبايد تخيّل کنند که هيچ امری جز محبّت خالص و صبر و شکيبائی تامّ و خضوع و خشوع حقيقی و اتّخاذ تمهيدات بالغه و توسّل به ذيل حکمت و متانت و بذل همّت و استقامت توأم با ادعيه و مناجات بساحت قدس حضرت قاضی الحاجات ميتواند اين نقيصهء مهمّ و عيب آشکار که نام نيک وطن و کشور مألوفشان را لکّه د‌ار نموده منتفی سازد» (همان، صص 86-85)
آثار بهایی از نام بردن و پرتو افکندن بر شرارت‌های امروزی اجتناب نمی‌کنند – بلکه مدام ما را به راه‌های جدید و روشنگرانه‌ای برای مقابله با آنها فرامی‌خوانند.
آنها دائم ما را به بازگشت به شخصیّت فردی خود و احساسات درونی عدالت و بخشش فرامی‌خوانند. بنابراین من باید به این نگاه کنم و در درون مسئله بایستم. آیا من می‌توانم هم از زندگی سیاه‌پوستان و هم از زندگی پلیس‌ها را حمایت کنم؟ تضاد دوران معاصر این کار را بسیار سخت می‌کند – ولی این امری کاملاً ضروری به نظر می‌رسد. فضای انجام این کار در جامعۀ ما کجا است؟
آن فضای جدید چیزی است که بهاییان مسئول ایجاد، ساختن و نگهداری آن هستند.
بنابراین به همین دلیل است که من در مقابل آشوب سیاسی اخیر کشورم ساکت مانده‌ام. ولی درک می‌کنم که نمی‌توانم بیش از این ساکت بمانم. من باید تلاش کنم دیانت عمیقی را که به زندگی من جان بخشیده با دیگران قسمت کنم و امیدوار باشم که هدایت و حکمت آموزه‌های بهایی می‌توانند دیدگاه جدیدی ارائه دهند.
یا… به ارسال ویدیوهای حیوانات بامزّه ادامه بدهم. متشکّرم که به من گوش دادید و برای هرکدام شما احساس فزاینده‌ای از صلح و هدفمندی را آرزو می‌کنم. اوه، این یک ویدئو از یک سمور آبی است!

چگونه مثل یک بهایی روزه بگیریم


«چون در سماء ظاهره دو رکن اعظم اقوم مقرّر شده است که نيّرين باشد و به شمس و قمر ناميده، همچنين در سماء دين هم دو نيّر مقدّر گشته که صوم و صلات باشد» (حضرت بهاءالله، کتاب ایقان، ص 26)
هر سال در این ایام از دوستانم می‌شنوم که می‌پرسند : «آیا ما هم می‌توانیم در روزه‌ی بهاییان شرکت کنیم؟» و من به آنها می‌گویم: «حتماً».
دو روز پیش یکی از دوستانم از من پرسید: «آیا برای این که روزه بگیرم باید بهایی شوم؟» و من جواب دادم: «نه می‌توانید بهایی نباشید و روزه بگیرید.»
با توجه به این میزان علاقه نسبت به روزه‌ی بهاییان، فکر کردم شاید مفید باشد اگر در مورد این که روزه‌ی بهایی شامل چه چیزهایی می‌شود، توضیح دهم و اجازه دهم همه در مورد روزه داری بهاییان بدانند.
پرهیز از خوردن و نوشیدن غذا در طول روز
روزه‌ی بهایی، 19 روز بوده و بلافاصله قبل از شروع سال جدید بهایی (نوروز)، قرار می‌گیرد. به همین دلیل، در آن ماه بهایی، همه‌ی بهاییان در سراسر جهان، در طول روز از خوردن و آشامیدن غذا اجتناب میکنند.
بهاییان از اول ظهور این دین، یعنی قرن نوزدهم، به همین ترتیب روزه می‌گیرند. بهاییان معتقدند که روزه، نمادی از جدا شدن از عالم جسمانی بوده وموجب توسعه‌ی حس همدلی با فقرا و گرسنگان و موجب پیشرفت و رشد روح فرد می‌شود.
با وجودی که هدف اولیه‌ی روزه‌ی بهایی، اهداف روحانی است، اما از نظر جسمانی نیز فواید فوق‌العاده‌ای دارد.
مزایای جسمانی روزه
انسان به عنوان شکارچی تکامل یافته است. اجداد ما روزانه، چندین ساعت را صرف جستجو برای یافتن مواد غذایی می‌کردند. درواقع با توجه به سبک زندگیشان، لازم بود که اینگونه رفتار کنند، چرا که مواد غذایی همیشه فراوان و در دسترس نبود. آنها به صورت غیر ارادی و ناخواسته روزه می‌گرفتند تا وقتی که بتوانند غذایی یافته و روزه‌ی خود را باز کنند.
در نتیجه، به تدریج کد ژنتیکی انسان یا همان ژنوتایپ (genotype)به گونه ای تغییر کرد تا با دوره‌های روزه داری و وجود غذا، تطبیق پیدا کرده و رشد کند. حال، با وجودی که بسیاری از فرهنگ ها در جهان توسعه یافته، دسترسی منظم به غذا داشته و روزانه دو یا سه وعده غذا به علاوه‌ی تنقلات و دسر می‌خورند، اما هنوز هم ما انسانها حامل همان کدهای ژنتیکی هستیم.
تحقیقات علمی اخیر نشان می‌دهد که دوره های متناوب روزه و یا پرهیز داوطلبانه، مزایای زیادی در سلامت دارد. از آنجایی که این الگوی غذایی، وضعیت روزه داری یا قحطی را که اجداد ما داشتند، بازسازی می‌کند، حال بسیاری از محققان به مزایای استفاده از این روش استناد می‌کنند و می‌گویند، در این حالت سیستم گوارش فرصت می‌یابد تا تخلیه شده و در نبود مداوم غذا در بدن، سیستم گوارش، خود را پاک سازی می‌کند.
این مطالعات نشان می‌دهد که یک الگوی منظم دریافت کالری، که در آن مردم با دوره‌ی روزه دریافت عادی مواد غذایی خود را کاهش دهند، می‌تواند فواید زیادی به همراه آورد. روزه داری متناوب، خطر ابتلا به بیماری های مزمن متعددی را هم در حیوانات و هم در انسانها کاهش می‌دهد و مطالعه بر روی حیوانات نشان داده است که این امر می‌تواند طول عمر را به صورت چشمگیری افزایش دهد:
ادیان از زمانهای بسیار دور، مدعی بوده اند که روزه گرفتن برای روح مفید است. اما مزایای آن برای بدن زیاد مطرح نمی‌شد تا این که اوایل 1900، پزشکان روزه داری را برای درمان اختلالات مختلفی چون دیابت، چاقی و صرع، معرفی کردند.
در تحقیقات مرتبطی که در سال 1930، در مورد مقدار کالری مورد نیاز انجام شد، متخصص تغذیه، کلیو مک کِی (Clive McCay)، از دانشگاه کُرنل (Cornell)، کشف کرد که موشهایی که از سنین پایین، در معرض رژیم غذایی دقیق روزانه قرار گرفته اند، نسبت به حیواناتی که بدون برنامه و هرگاه اراده کرده اند چیزی خورده اند، کمتر در خطر ابتلا به سرطان و دیگر بیماری های مرتبط با سنشان بوده اند. در سال 1945 نیز در دانشگاه شیکاگو، تحقیقاتی در مورد کالری مورد نیاز و دوره های متناوب روزه، انجام شد و دانشمندان گزارش کردند که همان طور که مک کِی در تجربیات قدیمی تر خود گزارش کرد، به همان اندازه که رژیم های متناوب باعث طول عمر بیشتر موشها می‌شود، تغذیه‌ی متناوب نیز عمر آنها را بیشتر می‌کند. علاوه بر این، محققان شیکاگو نوشتند که روزه داشتن متناوب می‌تواند ابتلا به اختلالاتی که منجر به مرگ می‌شود را به تاخیر بیاندازد. – دیوید استیپ (David Stipp)، چگونه روزه های متناوب به شما در داشتن زندگی سالمتر و طولانی تر کمک می‌کند؟، سایِنتیفیک اَمِریکن (Scientific American)، ژانویه 2013 (ترجمه)
می‌دانیم، کسانی که مرتباً روزه می‌گیرند، به میزان قابل توجهی طول عمر بیشتری داشته و این عمر همراه با کاهش بیماری های جسمی و روانی مزمن که در سنین بالا رایج است می‌باشد. همچنین روزه، سکویی برای اتوفاژ (autophagy) است؛ اتوفاژ، نوعی سیستم دفع مواد زائد در سلولها می‌باشد و سلولها از این طریق مولکولهای آسیب دیده از جمله آنهایی که موجب آلزایمر، پارکینسون و سایر بیماری های عصبی می‌شود را از بین می‌برند.
مزایای روحانی روزه
همه‌ی شواهد علمی رو به افزایش در ارتباط با مزایایی که روزه داری بر سلامتی انسان دارد، نشان می‌دهد که چرا گروه هایی که به صورت منظم روزه می‌گیرند، مثل بودایی ها، مورمونها (Mormons) (شاخه ای از دین مسیحی)، بهاییان و غیره، معمولاً عمری طولانی و سالم دارند. اما آموزه های دیانت بهایی بر مزایای روحانی روزه تاکید دارد، بنابراین بهاییان به دلایل مربوط به سلامتی و یا رژیم داشتن، روزه نمی‌گیرند.
در واقع، در درجه‌ی اول، مزایایی که روزه گرفتن بر روح و روان دارد، برای فرد بهایی مطرح است. روزه ی بهاییان در یک ماه بهایی یعنی 19 روز قرار داده شده است و باید در آن زمان، دعا، تفکر و تاَمل بیشتری داشت. روزه یک دوره برای بهبودی روحانی است و موجب تقویت و طراوت روح می‌شود:
«صيام جسمانی رمزی از صيام روحانيست. يعنی کفّ نفس از جميع شهوات نفسانی و تخلّق به اخلاق روحانی و انجذاب به نفحات رحمانی و اشتعال به نار محبّت سبحانی» (حضرت عبدالبهاء، منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد1، ص 67)
بنابراین اگر می‌خواهید امسال مثل یک بهایی روزه بگیرید، کافیست به سادگی از خوردن و آشامیدن در طول روزهای 1 تا 19 مارس خود داری کنید. آن زمانی را که روزانه به درست کردن و آماده کردن وعده های غذایی اختصاص می‌دادید را با دعا و تفکر به تغذیه و تازه کردن روحتان بپردازید. به سالی که گذشت فکر کنید و از خود بپرسید: برای سال آینده چه کارهایی می‌توانید انجام دهید که زندگی خود و دیگران بهتر شود؟ چگونه می‌توانم به بشریت خدمت کنم؟ اجازه دهید روحتان «به نفحات قدس انس گيرد».
«ای پروردگار، همچنان که از مشتهيات جسمانيّه و اشتغال به طعام و شراب باز ماندم، دل و جانم را از محبّت غير خويش پاک و مقدّس کن و نفسم را از شهوات هوائيّه و اخلاق شيطانيّه محفوظ و مصون بدار، تا روح به نفحات قدس انس گيرد و از ذکر دون تو صائم گردد» (حضرت عبدالبهاء، مائده آسمانی، جلد9، ص 26-25)
نظرها و دیدگاه های ارائه شده در این مقاله، مربوط به نویسنده است
عادت حضرت ولی امرالله چنان بود که روی کوه کرمل قدم می‌زدند و گاهی اوقات از احبّای ذکور ایرانی نیز دعوت می‌فرمودند که در معیت ایشان باشند. آنها به احترام هیکل مبارک چند قدم پشت سر ایشان راه می‌رفتند. در یکی از این دفعات، علی‌قلی‌خان از اعضاء این گروه مردان بود. در نقطه‌ای حضرت ولی امرالله توقّف فرمودند، رو به احبّاء کرده فرمودند، "اگرچه من وصیّ حضرت عبدالبهاء هستم، امّا ابداً با ایشان در یک مقام و موقع نیستم. مقام ایشان به مراتب عالی‌تر و متعالی‌تر از من است."
سپس دیگربار برگشته به قدم زدن ادامه دادند. ناگهان علی‌قلی‌خان به شدّت متأثّر شده به گریه افتاد. وقتی گریه‌اش تمام شد، یکی از زائرین از او پرسید، "آنچه که حضرت ولی امرالله فرمودند نکتۀ بسیار زیبایی بود، امّا چرا شما را اینقدر تحت تأثیر قرار داد؟"
علی‌قلی‌خان گفت، "سالها قبل که برای زیارت آمده بودم، یک روز با حضرت عبدالبهاء در دامنۀ کوه کرمل قدم می‌زدیم. ناگهان ایشان، در همین نقطه، توقّف فرمودند و رو به من کرده گفتند، «اگرچه من وصیّ حضرت بهاءالله هستم، امّا ابداً با ایشان در یک مقام و موقع نیستم. مقام ایشان به مراتب عالی‌تر و متعالی‌تر از من است.» و الآن موقعی که پشت سر حضرت ولی محبوب امرالله قدم برمی‌داشتیم، شیرینی آن لحظه را به خاطر آوردم و درست همان لحظه‌ای که به نقطه‌ای رسیدیم که حضرت عبدالبهاء آن بیان را فرموده بودند، در کمال حیرت مشاهده کردم که حضرت ولیّ امرالله توقّف فرموده در همان محلّ عین همان بیان را فرمودند. و وقتی که ایشان آن بیان را فرمودند به عظمت این امر مبارک پی بردم."

اسـم اعظم الـهـی


حضرت عبدالبهاء مي فرمايند :
"هنگام طلوع هرصبح اسم اعظم بايد، دراولين لحظه بيداري برلبان شما نقش ببندد. مي بايست با تكرار آن در دعاي روزانه به هنگام بروز هر مخالفت و مشكلي از ذكر آن قوت بگيريد و تغذيه نماييد. اسم اعظم بايد آخرين كلامي باشد كه هنگام شب، زماني كه سر بربالين گذارده مي شود. زمزمه گردد. اين اسم اعظم اسم آسايش، امنيت، سعادت، نور، عشق و وحدت است.
اميد چنان است كه شما راز نهفته وعلامت عميق و پر رمز لوحه اسم اعظم آگاه باشيد. استفاده از اسم اعظم و تمسك به آن موجب آن است كه روح از غلاف مرگ رها شده، قدم به عرش آزادي گذارد و دوباره زاده شود و خلق جديد شود."
ايالات متحده امريكا ضميمه اخبار امري شماره 80 صفحه 2 اكتبر 1964
انوار هدايت شماره 892
"اسم اعظم نام حضرت بهاءالله است. يا بهاءالابهي مفهومي از دعا واستمداد دارد و به معناي اي نورانوار الله ابهي كلام درود است به معناي خداوند نوراني ترين است كه هر دو اين مفاهيم به حضرت بهاءالله باز ميگردد اسم اعظم به اين معنا است كه حضرت بهاءالله با اعظم اسامي خداوند ظاهرشده اند و به بيان ديگر ايشان اعظم ظهور الهي مي باشند."
نامه‌اي از جانب حضرت ولي امرالله خطاب به محفل روحاني ملي استرالياو نيوزيلند26 دسامبر 1941
انوار هدايت شماره 894

ماه صیام

بسيار عجيب است كه بعضي از نفوس مع نصايح الهيّه و مواعظ ربّانيّه و شفقّت و عنايت مُشرقه لائحه قِسمي رفتار نمايند كه سبب حزن قلوب مُقبله گردد و با علّت اِخماد نفوس مشتعله شودولكن بايد احبّاي الهي ناظر به افق امر و ما يَظهَرُ ما عِندِه باشند لا بِما يَظهَرُ مِن غيرِهِ، چه كه عصمت طِرازي است مخصوص حقّ و از براي سايرين سَهو و خطا و نسيان بوده. بايد دوستان از يكديگر اِغماض نمايند و ناظر به عفو حقّ باشند و در باره يكديگر دعا كنند. اَنَّه لَهُو الغَفورُ الكريمُ.
آيات الهي ج ٢ ص ٣٨١
هفتم مارس

"یادی از مسئول حفظ و حراست بیت مبارک شیراز"


به گزارش خبرگزاری بهایی نیوز، خانم فاطمه حقیقت جو(نصیرزاده) معروف به"ننه آقا رضا" که طی سالیان سال مسئول حفظ و حراست بیت مبارک شیراز بود، بيست وپنجم مرداد ماه سال ١٣٦٧ ، صعود (فوت) کرده اند.
ننه آقا رضا در ایام شداد و حملات به بیت مبارک همواره مقابل بلایا سینه سپر کرده بودند و مانع از آسیب به بیت مبارک شیراز در مقابل مخالفین دیانت بهایی بودند.
گفته می شود که بسیاری از احبا (شهروندان بهایی) در ایران بخصوص شهروندان بهایی شیراز خاطرات زیبایی با این بانوی مومنه داشتند.
بیت مبارک شیراز ،خانه حضرت رب اعلی و محل قدوم و جلوس مبارک و گذر عشق حروف حّي و مومنین اولیه عصر رسولی در عهد اعلی می باشد .
پس از انقلاب و برگزاری دادگاه علیه شهروندان بهایی بسیاری از شهروندان بهایی ساکن شیراز یا به زندان انداخته شدند و یا با اعدام روبرو گردید.
(در تصویر زیر مادر منا محمودنژاد در کنار ننه آقا رضا دیده می شود)

محفل اُنس



با زیارت این خطابۀ مبارکه حضرت عبدالبهاء خرامان خرامان به پیشواز نوروز میرویم باشد که ارشادات و رهنمود های هیکل مبارک را سرلوحۀ عاجل اقدمات خود تا قبل از نوروز فراهم و در آن ایّام فیروز به منصۀ ظهور برسانیم.
نوروز روز بسیار مبارکی است
خطابۀ حضرت عبدالبهاء در رملۀ اسکندریّه، هتل ویکتوریا
از عادات قدیمه است که هر ملّتی از ملل را ایّام سُرُور عمومی [است] که جمیع ملّت در آنروز سرور و شادمانی کنند اسباب عیش وعشرت فراهم آرند. یعنی یک روز از ایّام سنه را که در آن واقعۀ عظیی و امرجلیلی رخ ده، آن را انتخاب نمایند و در آن روز نهایت سرور نهایت حبور و نهایت شادمانی ظاهر کنند، دیدن یکدیگر نمایند و اگر چنانچه بین نفوس کدورتی حاصل در آن روز آشتی کنند و آن اغبرار و آن دلشکستگی زائل شود، دوباره به الفت و محبّت بپردازند. چون در نوروز از برای ایرانیان امورعظیمه ای واقع شده لهذا ملّت ایران یوم نوروز را فیروز دانستند آنرا عید ملّی قرار دادند و فی الحقیقه این روز بسیار مبارک است زیرا بدایت اعتدال ربیعی و اوّل بهار در جهت شمال است و جمیع کائنات ارضیّه چه اشجار، چه حیوان، چه انسان جان تازه ای یابد و از نسیم جانپرور نشاطی جدید حاصل کند...وقتی سلطنت ایران مضمحل شده بود و اثری از آن باقی نمانده بود، در این روز تجدید شد، جمشید بر تخت نشست، ایران راحت و آسایش یافت، قوای متحللّه ایران دوباره نشو و نما نمود، اهتزازی عجیب در دل و جان ها حاصل گشت به درجه ای که ایران از ایّام سَلَف که سلطنت کیومرث و هوشنگ بود بلند تر گردید و عزّت و عظمت دولت ایران و ملّت ایران مقامی بالاتر گرفت و همچینن وقایع بسیارعظیمه در نوروز که سبب فخر وعزّت ایران و ایرانیان است وقوع یافت لذا همیشه ملّت ایران قریب پنج شش هزار سال است که این روز را فیروز شمرده اند و شُگون دانسته اند و روز سعادت ملّت شمرده اند و الی یومنا هذا این روز را تقدیس کنند و مبارک دانند...و چون روز مبارکی است نباید آن روزرا مُهمل گذاشت [و] بی نتیجه نمود که ثمر آن روز محصور در سرور و شادمانی ماند. در چنین یوم مبارکی باید تأسیس مشروعی گردد که فوائد و منافع آن از برای ملّت دائمی ماند تا در اَلسُن و تاریخ مشهور و معروف گردد که مشروع خیری در فلان عید تأسیس یافت... باری در این دور بدیع نیز این روز بسیار مبارک است باید احبّاء الهی در این روز به خدمت وعبودیّتی موّفق شوند با یکدیگر در نهایت الفت و محبّت و یگانگی دست در آغوش شوند و به کمال فرح و سرور به ذکر جمال مبارک مشغول گردند و در فکر آن باشند که در چنین یوم مبارکی نتایج عظیمه حاصل شود و امروز نتیجه و ثمری اعظم از هدایت خلق نیست زیرا این خلق بیچاره از جمیع مواهب الهیّه، علی الخصوص ایران و ایرانیان، بی نصیب مانده اند. احبّای الهی در چنین روزی البتّه باید یک آثار خیریّۀ صوریّه یا آثار معنویّه بگذارند که آن آثار خیرّیه شمول بر جمیع نوع انسانی داشته باشد زیرا در این دور بدیع هر عمل خیری باید عمومی باشد یعنی شمول بر جمیع بشر داشته باشد، اختصاص به بهائیان نداشته باشد...در این دور بدیع چونکه ظهور رحمانیّت الهی است، جمیع امور خیریّه شمول به جمیع بشر دارد بدون استثناء...لهذا امیدم چنان است که احبّای الهی هر یک از برای عموم بشر رحمت پروردگار باشند و علیکم البهاء الابهی.
پاورقی:نام جمشید مرکّب از جم و شید است. جم در وِداد (کتاب زردشتیان) پسر خورشد و نخستین بشری است که مرگ بر او چیره شد. ولی در داستان های ملّی ما، وی یکی از پادشاهان سلسلۀ داستانی پیشدادی است. به قول اوستا او نخستین کسی است که اهورا مزدا دین خود را به او سپرد. چشن نوروز به گفتۀ شاهنامه از رسوم اوست.ضحّاک او را بر انداخت.مأخذ: فرهنگ معین