جستجوی این وبلاگ
۱۳۹۶ تیر ۱, پنجشنبه
بخشی از برنامه تبلت با اجرای مسیح علینژاد/ درباره قاتلی که آزاد شد
قاتل يك بهايي آزاد شده علي رغم اينكه اعتراف کرده بود.فكر مي كنيد دليل اين نفرت چيست؟
معرفی کتاب: یکصد و شصت سال مبارزه با آیین بهایی
ماهنامه خط صلح – “فریدون وهمن”، ایران شناس و دین شناس و همچنین استاد بازنشستهی زبان شناسی در رشتههای زبانها و ادیان باستانی ایران در دانشگاه کوپنهاگن است. وی نویسنده و مترجم کتابهای زیادی در این حوزهها بوده است. کتاب “یکصد و شصت سال مبارزه با آیین بهایی” یکی از آثار اوست که به شرح وضعیت و مشکلات بهاییان در ایران میپردازد.
رضا هوشمند
یکصد و شصت سال مبارزه با دیانت بهایی، خود شامل دو کتاب میشود که به ترتیب به مسائل و اتفاقات قبل و بعد از انقلاب و برخورد دولتها و علمای دینی در این دو مرحله میپردازد. عنوان فصلهای کتاب نخست عبارت است از: “معمای بهاییت”، “دلایل مخالفت با دیانت بهایی”، “مبارزه با بهاییان در دورهی قاجاریه”، “بهاییان در دوران پادشاهی رضا شاه پهلوی”، “بهایی ستیزی در دوران محمدرضا پهلوی”. همچنین، “بهایی آزاری در روزهای آخر رژیم شاه”، “بهاییان نخستین قربانیان ظلم در جمهوری اسلامی”، “تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی و سلب همهی حقوق انسانی و شهروندی بهاییان”، “دستگیری، شکنجه و اعدام اعضای تشکیلات بهایی و بهاییان سرشناس”، “ویران ساختن اماکن مذهبی و تاریخی بهایی”، اختناق اقتصادی جامعهی بهاییت”، “پس از آیت الله خمینی، دوران جدید اختناق”، “بهاییان در دوران ریاست جمهوری حجه اسلام محمد خاتمی، شکاف عمیق”، “جامعهی بهایی در دوران ریاست جمهوری آقای محمود احمدی نژاد”، “بالا رفتن تب توهم توطئه در جمهوری اسلامی”، “پایگاههای آیات عظام در مقابل دیانت بهایی”، و “دادخواهی بهاییان به مراجع بین المللی”، عناوین کتاب دوم هستند.
وهمن پیشگفتار کتاب خود را اینگونه آغاز میکند: ” این کتاب گوشهاى از تاریخ سوخته و پایمال شدهی کشور ماست. تاریخى است که کمابیش اکثریت مردم ایران از آن چیزى شنیده و یا شاهد بخشى از آن بودهاند، اما با پرهیز و گریزى باورنکردنى هرگز نخواستهاند خود را با آن آشنا سازند…”
برای درک وضعیت و شرایط جامعهی بهاییان ایران نیاز است از ریشه با آن آشنا شد و نیمهی اول این کتاب، خواننده را با روند اتفاقات و شرایط بهاییان کشور از روزهای اول آشنا میکند و به غیر از دیدگاهها و گزارشهای نویسنده، به نظرات دانشمندان، دانایان و حتی روحانیون آن زمان و زمان حال نیز پرداخته شده است. در کتاب اول نویسنده شما را پله به پله از روزهای اول جنبش بابی در دوران قاجار (برخوردها، اتفاقات و رویدادهای آن زمان) همراهی میکند و همچنین با برخورد رضا شاه با دیانت بهایی آشنا میشوید. پس از آن هم خواهید دید که چگونه محمدرضا شاه پهلوی با قدرت بیسابقهی روحانیون آن زمان و برخورد آنان با شهروندان بهایی مواجه میشود. همچنین این کتاب در کنار مشکلات، جانباختنها و شرایط بهاییان در دورههای گوناگون، به تلاش بهاییان برای بهبود وضع مدارس آنان و اشخاصی که در آن زمان نقش موثری داشتهاند، میپردازد.
در کتاب دوم که به انقلاب و پس از آن میرسد، خواننده با اتفاقات، یورشها، محدودیتها و سختگیریهای جدیدی که با نزدیک شدن به انقلاب و پس آن تا به زمان حال صورت گرفته است، روبهرو خواهد شد؛ همچنین با روی دیگر بسیاری از سیاستمداران و افراد شاخص با رویارویی با جامعهی بهایی آشنا خواهد شد. در این قسمت از کتاب، خواهید دید که چطور به صورت کاملاً رسمی و قانونی تمام حقوق شهروندی بهاییان زیر پا گذاشته میشود؛ خواهد دید که در امر ازدواج بهاییان مانع تراشی میشود، ناعادلانه مورد محاکمه قرار میگیرد، اشخاص ربوده و حتی کشته میشوند.
پس از پایان فصول میانی کتاب که شامل توضیحاتی از اتفاقات و شرایط بهاییان در تمام دولتهای جمهوری اسلامی هستند، در فصل آخر کتاب میتوان دید که با اتفاقاتی که در جمهوری اسلامی برای بهاییان میافتاد و میافتد فعالان و روشنفکران و مراجع بین الملل نسبت به این مسائل بیتفاوت نبوده و در اکثر این اتفاقات به دادخواهی برای جامعهی بهاییان پرداختهاند، و سپس در پایان کتاب نویسنده به آوردن اسناد و مدارک، کتاب شناسی و فهرست اسامی و اعلام پرداخته است.
نام کتاب: یکصد و شصت سال مبارزه با آیین بهایی
نویسنده: فریدون وهمن
زمان انتشار: چاپ سوم-۱۳۸۹
ناشر: باران(سوئد)
دلنوشته شوکت زاهدی یکی از بهائیانی که محل کسب وی پلمب شده است
به گزارش خبرگزاری بهایی نیوز شوکت زاهدی یکی از شهروندان بهایی ساکن ساری طی یادداشتی به سبک دلنوشته که به خبرگزاری بهایی نیوز ارسال شده است درخصوص نه ماه پیگیری جهت فک پلمب محل کسب خود در این متن اشاره داشته است.
بنابرگزارش مجموعه خبری بهایی نیوز این دلنوشته با اشاره به برخورد همشهریان شهر ساری با این شهروند بهایی و همچنین عدم پاسخگویی مسئولین استانی و شهرستانی نگاشته شده است.
محل کسب شهروندان بهایی ساکن ساری و همچنین استان مازندران از تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ توسط ماموران اداره اماکن عمومی پلمب شده و با وجود پیگیری های مدام بهائیان این استان نتیجه ی تاکنون دریافت نکرده اند.
متن این نامه که در اختیار خبرگزاری بهایی نیوز قرار گرفته است عینا به شرح زیر می باشد.
ایرانیم، مازندرانیم، وطنم کشور مقدس ایران است.
صبح یکی از روزای سرد دی ماه ۱۳۹۵ به قصد رفتن جایی، منتظر به درب محل کسب پلمپ شده مان تکیه داده ، ایستاده بودم که خانمی رهگذر با پسری نوجوان به همراه خویش سراغ خانه ایی را از من گرفت .سوال پرسید و به من نزدیک شد، گویا درد دل داشت و دلجویی میخواست. ضمن گفت و گوی ما پسرش شانه ی مادر بفشرد و با زبانی بی تکلم پرسید:که چرا زینت این قفل مغازه، سرب است؟! لسان گویا نداشت، مادرش زبان او می فهمید و به من گفت که او این گوید . مختصر کرده و گفتم که چه شد. پسرک بار دیگر گفت خم شو ، گوشواره از گوشش بردار، با نگاهی لب گزیدم؛سر و انگشت اشاره ام گفت:نه.
چهره ایی معصوم داشت اما پیشانی گره کرده و پرسید:چرا؟! جرمتان چیست؟!
گفتمش :جرم ما نان حلال است ، دست خود بستم ، سر خود سمت خدا
ما مطیع، همه راضی به رضا
نشکنیم عهد و وفا
ناروا بر ما جفا دارند روا
با دو دستش کوفت بر سر و گفت: خاک عالم بر سرم شد، ما همه انسانیم. برو در شهر بگرد تا به جایی که ترازو باشد،و آنجا که ترازوست مسلمان هم هست. پنجه مشت کرده به سر می گرداند و به قامتش عبا را، که عبا بر تن و عمامه به سر میباشد و به آنی که تو گفتی گوش و گوشواره جدا میبینی و در بسته تو باز شود.
سرب که نشان پلمپ مغازه است به تعبیر ایشان گوشواره ایی زیبا به گوش قفل شد، من و همه آنهایی که قفل مغازه شان به سرب زینت یافته، با توجه به تحمل مشقات و تعضیقات زیاد، این را نشانی از افتخار و سربلندی میدانیم.
با احساس پاک این نوجوان، تلاش و پیگیری بنده و دیگر دوستان مضاعف شده . و قریب به نه ماه است که از پلمپ مغازه ها میگذرد ، به کلیه ارگانهای مربوطه مراجعه کردیم و تا کنون هیچ پاسخی مبنی بر حل مشکل دریافت نکردیم.
افسوس و صد افسوس و تاسف، بر سردر هر محکمه ایی شکل ترازو است،
و بر این جایگه عدلی که گفته است هنوز کسی مسلمان ندیده است.
به قلم خانم شوکت زاهدی
(مغازه پلمپ شده صنف نجاری)
منبع خبر : https://goo.gl/xRZGAh
به ما در مجموعه خبری بهائينیوز ( Bahainews) بپیوندید.
آزیتا رفیع زاده؛ مادری دربند به خاطر باور دینی
آزیتا رفیع زاده، شهروند بهایی که به دلیل تدریس در موسسه علمی آزاد که مهمترین شانس ادامه تحصیلات تکمیلی شهروندان بهایی در ایران محسوب می شود بازداشت شده است، همزمان با همسر خود که به دلیل مشابه در زندان به سر می برد محکومیت جهارسال حبس تعزیری خود را می گذراند. فرزند ۶ ساله این زوج در غیاب والدین روزهای سختی را ناچارا نزد خانواده دیگری سپری می کند، گزارش پیش رو نگاهی اجمالی به شرح وضعیت خانم رفیع زاده است.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از فعالان حقوق بشر، آزیتا رفیعزاده متولد اردیبهشت ۱۳۵۹، تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهر تنکابن به پایان رساند و با وجود نمرات بالا و علاقه زیاد به تحصیل به دلیل بهایی بودن امکان ورود به دانشگاههای کشور را پیدا نکرد. در سال ۷۶ در موسسه علمیآزاد که امکانی برای ادامه تحصیل جوانان بهایی محروم از تحصیل در ایران بود، در رشته مهندسی کامپیوتر پذیرفته و در مقطع لیسانس فارغ التحصیل شد.
این شهروند بهایی در سال ۸۲ با آقای پیمان کوشک باغی از فارغالتحصیلان همان موسسه در رشته کامپوتر ازدواج کرد. وی در سال ۱۳۸۵ تا ۸۷ در کشور هند موفق به ادامه تحصیلاتش تا مقطع کارشناسیارشد شد و به ایران بازگشت. او در راستای کمک به موسسه ای که در آن تحصیل کرده و زندگی علمی خود را مدیون آن میدانست، مشغول تدریس دروس تحت تخصصش شد.
در اواخر خرداد سال ۱۳۹۰ و به دنبال برنامه هماهنگ دستگاه امنیتی برای تعطیلی موسسه علمی در حمله به منازل مدیران و تعدادی از اساتید این موسسه منزل خانم رفیعزاده نیز مورد تهاجم و تفتیش قرار گرفت و کلیه کتابهای اعتقادی و مکتوبات دیگر، وسایل الکترونیکی از جمله لپتاپ و کامپیوتر شخصیاش ضبط شد.
پس از تشکیل دادگاه آزیتا رفیعزاده با اتهام «اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت در موسسه علمیآزاد BIHE» محکوم به ۴ سال حبس تعزیری شد. همسر او پیمان کوشکباغی نیز با همین اتهام به تحمل ۵ سال حبس محکوم شد.
خانم رفیعزاده در آبانماه سال ۹۴ پس از دریافت ابلاغیه اجرای حکم، خود را به دادسرای اوین معرفی کرد. وی تاکنون هفتماه از مدت محکومیت خود را در زندان اوین گذارنده است.
از ابتدای ورود این زندانی عقیدتی به زندان، تنها درخواست او این بود که “همسرش با اطلاع قبلی و پس از دریافت ابلاغیه اجرای حکمش به زندان بیاید چراکه آنها فرزند ۶ سالهای دارند که در غیاب مادرش، تنها با پدرش زندگی میکند و همین موضوع وابستگی او را به پدرش افزایش داده و دستگیری احتمالی بدون اطلاع قبلی به فرزندشان صدمه زیادی وارد خواهد کرد.”
اما علیرغم این درخواست وقتی آقای کوشکباغی برای ملاقات در تاریخ نهم اسفندماه سال گذشته به زندان اوین رفته بود، بدون اطلاع قبلی دستگیر و برای اجرای حکم به بند ۸ زندان اوین منتقل شد.
شایان ذکر است، فرزند این خانواده در غیاب والدین خود برای نگهداری به خانواده دیگری سپرده شده است.
آزیتا رفیعزاده درحال حاضر در بند زنان زندان اوین نگهداری می شود.
اجرای حکم حبس سه شهروند بهایی در زندان گرگان
خرداد ۲۹, ۱۳۹۶
صبح امروز دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶ سه تن از شهروندان بهایی ساکن گرگان جهت اجرای حکم به زندان امیرآباد گرگان منتقل شدند.
به گزارش تانگار حقوق بشر در ایران به نقل از بهایی نیوز، هنا عقیقیان، سودابه مهدی نژاد و بهنام حسنی، شهروندان بهایی ساکن گرگان پیشتر در تاریخ شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۶ پس از احضار از سوی وزارت اطلاعات جهت اجرای حکم احضار شده بودند که این حکم امروز اجرا و این شهروندان بهایی به زندان امیرآباد گرگان معرفی شدند.
هنا عقیقیان و بهنام حسنی جهت اجرای حکم یک سال و ۹ ماه زندان و سودابه مهدی نژاد جهت اجرای حکم یک سال و شش ماه می بایست دوران محکومیت خود را در زندان امیرآباد گرگان سپری کنند.
طی هفته گذشته ۹ تن از شهروندان بهایی در شهر گرگان با هجوم نیروهای امنیتی و یا احضار از سوی دستگاه قضایی و امنیتی به زندان منتقل شده اند.
مژده ظهوری، فرحناز تبیانیان، مریم دهقانی یزدلی، هوشمند دهقانی یزدلی توسط ماموران امنیتی در منازلشان بازداشت شدند و شیدا قدوسی، پونه ثنائی،پریسا شهیدی، نازی تحقیقی و میترا نوری پس از احضار از طریق تلفن خود را به اداره اطلاعات و پس از آن جهت اجرای حکم به زندان امیرآباد گرگان معرفی کردند.
طی ماه های اخیر کاملیا بیدلیان و نوید معلم نیز که در پرونده بازداشت دسته جمعی شهروندان بهایی که منجر به رای زندان دادگاه علیه آنان شد نیز بازداشت و به زندان منتقل شده است که نوید معلم روز گذشته به مرخصی سه روزه آمده است.
این افراد از جمله افراد بازداشت شده در استان گلستان می باشند که در دادگاه اول به ۱۹۳ سال زندان محکوم شدند ودر دادگاه تجدید نظر این احکام از یک سال وشش ماه تا یک سال و ۹ ماه محکومیت کاهش پیدا کرده است که اسامی کامل آنان به شرح زیر می باشد:
فرحناز تبیانیان، پونه ثنایی، مونا امری حصاری، بهنام حسنی، پریسا شهیدی، مژده ظهوری، پریوش شجاعی، هنا عقیقیان در شهر گرگان، شهره صمیمی در شهر مینودشت، بیتا هدایتی، وثاق سنایی و هنا کوشکباغی در شهر گنبد کاووس به ۱ سال و ۹ ماه زندان؛ روفیا پاکزادان، سودابه مهدی نژاد، میترا نوری، شیوا روحانی، هوشمند دهقان، مریم دهقان، نازی تحقیقی از بهائیان شهر گرگان، کاملیا بیدلیان و نوید معلم در شهر مینودشت هر کدام به ۱ سال و شش ماه زندان محکوم شدهاند. همچنین تینا موهبتی که پیشتر به یک سال و نه ماه زندان محکوم شده بود حکم وی باطل و به جریمه نقدی سه میلیون تومانی محکوم شده است. حکم دادگاه تجدید نظر شهنام جذبانی از بهائیان مینودشت و شیدا قدوسی از بهائیان شهر گرگان که هر کدام به ١١سال زندان محکوم شده بودند هنوز ابلاغ نشده است.
برگزاری دادگاه برای چهار شهروند بهایی در مشهد
خرداد ۲۸, ۱۳۹۶
صبح روز شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۶ دادگاه چهار تن از شهروندان بهایی به نام های شایان تفضلی، دری امری، می خلوصی و ساقی فدایی در شعبه ۳ دادگاه انقلاب مشهد برگزار شد.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از بهایی نیوز، چهار شهروند بهایی ساکن در مشهد صبح روز شنبه در شعبه ۳ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی سلطانی به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق تبلیغ آیین بهایی و عضویت در تشکیلات بهایی محاکمه شدند.
این شهروندان پیشتر در تاریخ های ۱۲ خرداد و ۱۷ تیرماه ۱۳۹۳ توسط ماموران امنیتی استان خراسان بازداشت و پس از بازجویی در بازداشتگاه وزارت اطلاعات به زندان وکیل آباد مشهد منتقل شده بودند که پس از پنج ماه و دو روز با قرار وثیقه ٣٠٠ میلیون تومانی آزاد شدند.
شایان تفصیلی در حالی صبح امروز محاکمه شد که وی پیشتر در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۹۰ به مدت ۶۶ روز و همچنین در تاریخ های ۲۱ تیر ۱۳۹۱به مدت ۴۶ روز و ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ به مدت پنج ماه و دو روز توسط ماموران امنیتی بازداشت و زندانی بود؛ این شهروند بهایی در دادگاهی دیگر به همراه سینا اقدس زاده و خشایار تفضلی به اتهام تبلیغ علیه نظام در شعبه هشت دادگاه انقلاب مشهد به یک سال زندان محکوم شده است. همچنین یک منبع مطلع در خصوص دادگاه این سه شهروند بهایی می گوید که بنابر اعتراض این افراد دادگاه تجدید نظر این سه شهروند بهایی به زودی برگزار خواهد شد.
دری امری نیز دیگر شهروند بهایی در مشهد پیش از آخرین بازداشت خود در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ به مدت شش ماه به دلیل حضور در پرونده ی دیگر، حکم زندان خود را گذرانده بود.
ماموران امنیتی شایان تفضلی، دری امری و می خلوصی را به جهت اینکه در منزل می خلوصی حضور داشتند در آنجا بازداشت کردند و پس از آن منزل شایان تفضلی نیز مورد تفتیش قرار گرفت. لازم به ذکر است که ساقی فدایی دختر می خلوصی می باشد که در زمان بازداشت می خلوصی وی یک بار با قرار وثیقه آزاد شد اما بنابر خواست وزارت اطلاعات وی مجدد بازداشت و به بازداشتگاه وزارت اطلاعات در مشهد منتقل شده بود.
هزاران نفر از پیروان آیین بهایی پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی زندانی، شکنجه یا اعدام شدهاند. بسیاری دیگر از پیروان این آئین نیز از سایر حقوق اجتماعی خود مانند حق تحصیل یا کار محروم شدهاند.
افزایش فشار بر بهاییان مازندران؛ انتشار بروشور علیه آیین بهائیت
خرداد ۲۸, ۱۳۹۶
ستاد هماهنگی و نظارت برکانون های مساجد مازندران طی ماه جاری اقدام به انتشار بروشورهایی علیه آیین بهائیت کردهاند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، در هفتههای اخیر بروشورهایی علیه بهاییان جهت تنفر پراکنی علیه آیین بهائیت در میان شهروندان استان مازندران توزیع شده است.
خبرگزاری شبستان از ساری گزارش کرده است: «در این بروشور، اعتقادات فرقه ضاله بهائیت درباره حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همچنین اینکه بابیت، یک آیین دستساز و مرتبط با استعمارگرانی از قبیل انگلستان و آمریکا است و موارد دیگر با نگارش ساده و روان به چشمم میخورد.»
بنا بر این گزارش؛ این بروشورها با مشارکت ستاد هماهنگی و نظارت بر کانونهای فرهنگی و هنری مساجد مازندران، کانونهای شهدای مسجد جامع ولیعصر عربخیل و ثامنالحجج تهیه و توزیع شده است.
روز ۲۸ خرداد ۶۲ تا ابد بر تارک تاریخ بعنوان روز همبستگی در مقام دلدادگی به معبود الهی ثبت گردیده
روز ۲۸ خرداد ۶۲ تا ابد بر تارک تاریخ بعنوان روز همبستگی
در مقام دلدادگی به معبود الهی ثبت گردیده زیرا درین روز
۱۰ نفس مطهر ازبنات ملکوت بفرمان بیعدالتی بجرم واهی
محکوم به مرگ شدند وبدور ا انسانیت و انصاف شهید
گشتند یعنی دو روز بعد از به شهادت رسیدن ۶ رادمرد که از
دوروز ( پدر و مادر و دختر ) و ( مادر و پسر )و ) زن و
شوهر ) بحکم حاکم شرع به نیت از هم پاشیدگی اساس
خانواده اجرا گشت غافل از همبستگی جامعه و روح نباض
شارع اعظم این ٱٸین افخم صیت امر بلند شد و فرزندان و
بستگان ٱن رٸوس ملکوت درین دوره ۳۴ ساله در بوته
امتحانات شدیده چون والدین و عزیزان شهیدخود دربراب
بیعدالتی سرخم ننمودند وبا عزمی راسخ فرزندانی برومند ،
نوعدوست ، فرهیخته و بدون کینه از بیعدالتی ها بجامعه
اسم اعظم تقدیم نمودند واین از برکت دمأ خون شهیدانش
است . عزیزان شهید بقرار ذیل میباشد :
۱- سرکارخانم نصرت یلداٸی ( غفرانی )
۲- سرکار خانم عزت اشراقی ( جانمی )
۳-سرکارخانم طاهره سیاوشی ( ارجمندی )
۴- سرکار خانم زرّین مقیمی ابیانه
۵- سرکار خانم شیرین ( شهین ) دالوند
۶-سرکار خانم سیمین صابری
۷- سرکار خانم مهشید نیرومند
۸- سرکارخانم اختر ثابت سروستانی
۹- سرکار خانم رویا ٔ اشراقی
۱۰- سرکارخانم مُنا محمودنژاد
بادرود فراوان به روح پر فتوحشان و تٲسی از زندگی سراسر
درس ٱنها ادعیه و مناجات خودرا بجهت ترقی و تعالی
درعوالم الهیه ٱن نسوان ملکوت تقدیم ٱستان مبارک مینماٸیم
یادو خاطره شان جاوید و زنده و راهشان پر رهرو
از مونا تا ندا؛ تاریخ تکرار میشود
۳۱ خرداد ۱۳۹۶
مرتضی اسماعیلپور- ندا و مونا نامهایی آشنا هستند که ایرانیان و بسیاری از مردم جهان آنها را به عنوان نام دختران و زنان ایرانی بسیار شنیدهاند.
در سالهای گذشته این دو نام از یک سو با سرکوب سیاسی و عقیدتی و از سوی دیگر با تلاش و مبارزه برای آزادی گره خورده است.
ندا و مونا هر دو در خردادماه کشته شدند؛ یکی به دلایل مذهبی و عقیدتی و دیگری به دلیل حضور در راهپیمایی اعتراضات پس از انتخابات جنجال برانگیز۸۸ در ایران؛ هر دو توسط جمهوری اسلامی و مأموران آن به قتل رسیدند.
ندا خرداد ۸۸ در خیابان به ضرب گلوله جان خود را از دست داد و مونا در خرداد ۶۲ در زندان اعدام شد
آنها بدون آنکه بخواهند و یا اصلا در پی آن باشند به چهرههای سیاسی و اجتماعی تبدیل شدند؛ مونا ۱۷ سال سن داشت و ندا ۲۷ ساله بود؛ تقریبا از دو نسل؛ و هر دو به جرم باورهای سیاسی و عقیدتی خود به فاصله ۲۴ سال جانشان را از دست دادند.
ندا هرگز نمیتوانست بداند که در خیابان کارگرشمالی، در تقاطع خیابان شهید صالحی و کوچه خسروی توسط فردی ظاهرا به نام «عباس کارگر جاوید» یکی از ماموران لباس شخصی و امنیتی که هرگز محاکمه عادلانه نشد به ضرب گلوله کشته خواهد شد و پس از چندی تصاویرش به عنوان نماد اعتراض ایرانیان در خارج و داخل کشور علیه حکومت ایران دست به دست خواهد شد.
مونا محمودنژاد اما میدانست دیر یا زود اعدام خواهد شد. خانواده مونا و ۹ بانوی بهایی روزشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۶۲ که روز تعیین شده ملاقات زندانیان بود همچون هر شنبه دیگر به ملاقات آنها رفتند بدون اینکه بدانند این آخرین دیدار آنها خواهد بود و پس از این ملاقات قرار است عزیزان آنها اعدام شوند.
ندا آقاسلطان متولد۳ بهمن ۱۳۶۱ ساکن تهران و فرزند دوم یک خانواده متوسط بود. پس از یک سال تحصیل در رشته الهیات در دانشگاه آزاد اسلامی، از ادامه تحصیل در این رشته انصراف داد و تصمیم گرفت در صنعت توریسم فعالیت کند. به همین دلیل در کلاسهای خصوصی به فراگیری زبان ترکی استانبولی پرداخت و قصد داشت به عنوان راهنمای تورهای مسافرتی مشغول به کار شود اما از این تصمیم نیز منصرف شد و به حرفه فیلمسازی و عکاسی روی آورد. ندا آقا سلطان به موسیقی نیز علاقه داشت و آموزش خود را در این رشته ادامه داد. هنگامی که گلوله مرگبار به وی اصابت کرد، در کنار استاد موسیقی خود، حمید پناهی، بود.
ندا هرگز فعالیت سیاسی نداشت؛ رأی هم نداده بود. تنها برای اعتراض به نتایج مشکوک انتخابات خرداد ۸۸ همراه با میلیونها ایرانی دیگر به خیابان رفت و به گفته مادرش، هاجر رستمی مطلق «هر روز در تجمعات شرکت میکرد». به دلیل همین حضور برای پس گرفتن رأی کسانی که در انتخابات شرکت کرده بودند، توسط یک «لباس شخصی» به ضرب گلوله جان خود را از دست داد.
صحنه گلوله خوردن و مرگ ندا آقاسلطان جهان را تکان داد. هزاران خبر پیرامون آن در رسانههای بینالمللی منتشر شد و حتی به تریبونهای نماز جمعه کشیده شد تا آن را تحریف کنند. ولی هیچ ترفندی نتوانست بر حقیقت جان دادن ندا در راه آزادی و آرای مردم پرده بیفکند. بیش از صد نفر در اعتراضات مختلف پس از انتخابات ۸۸ و همچنین در زندانها کشته شدند و صدها نفر مجبور شدند کشور را ترک کنند.
شاید ندا پیش از مرگ با نام مونا آشنا شده بود. نامی که موجب اعتراضات گسترده بینالمللی گردید و هنوز که هنوز است حاکمان ایران پاسخی مناسب برای اعدام یک دختر ۱۷ ساله که به دلیل بهایی بودن اعدام شد پیدا نکردهاند.
مونا محمودنژاد متولد ۱۸ شهریور ۱۳۴۴ در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۶۲ در زمانی که ندا آقاسطان تازه یک ساله بودبه همراه ۹ زن بهایی دیگر در میدان چوگان شیراز تنها به صرف داشتن عقیدهای متفاوت که جمهوری اسلامی با آن دشمنی می ورزد اعدام شد. او در کلاسهای کودکان بهایی تدریس می کرد و پس از دستگیری حاضر نشد باور مذهبی خود را انکار کند.
مونا در زمان بازداشت ۱۶ سال سن داشت؛ در تاریخ شنبه یکم آبان ماه ۱۳۶۱به همراه پدر و مادرش بازداشت و به مرکز سپاه پاسداران منتقل شد. پس از یک ماه برای اولین بار توانست با مادر خود ملاقات کند. مونا در این مدت تحت شدیدترین فشارهای جسمی و روانی قرار گرفت تا از باور مذهبی خود دست بکشد اما استقامت کرد و به همین دلیل پس از چند هفته وی را به زندان عادل آباد شیراز که آن زمان بسیاری از بهاییان این شهر و همچنین شهرهای نزدیک را به آنجا آورده بودند منتقل شد. شرح شکنجههای مرسوم در زندان عادل آباد پس از آزادی تعدادی از زندانیان بهایی بارها نوشته و منتشر شده است.
مونا پیش از بازداشت، در یادداشتی که منتشر شده از فشارهای موجود علیه بهاییان نوشته بود: «چرا در کشور من همکیشانم از خانههایشان ربوده میشوند؟ شبانه و با لباس خواب به مساجد برده میشوند و شلاق میخورند؟ همانگونه که اخیرا در شهر خودمان (شیراز) دیدهایم، خانههایشان غارت و آتش زده میشوند؟ صدها نفر با ترس خانههایشان را ترک میکنند. چرا؟ به دلیل نعمت آزادیای که اسلام آورده است؟ چرا من آزاد نیستم تا عقایدم را در این جامعه بیان کنم؟ چرا آزادی بیان نداشتهام به طوری که در نشریات بنویسم و در رادیو و تلویزیون درباره عقایدم حرف بزنم؟»
مونا به زندانی منتقل شد که تعدادی دیگر از زنان بهاییان نیز در آنجا محبوس بودند؛ جایی که پس از چند ماه وی به همراه نه زن بهایی دیگر به دار آویخته شد. مونا در زندان متوجه شد که پدرش یدالله محمودنژاد، در ۲۲ اسفندماه ۱۳۶۱ در شیراز اعدام شده است. پس از سه ماه، مونا نیز اعدام شد.
نکته مهمی که در حکم اعدام مونا و نه بهایی دیگر وجود دارد این است که برای مونا گرچه دو بار حکم آزادی مشروط با قرار وثیقه ۵۰۰هزار تومانی صادر شده بود اما وی را اعدام کردند.
یکی از نزدیکان مونا محمودنژاد به کیهان لندن میگوید: «چهار بار به مونا وقت دادند که تبری کند و به اسلام ایمان بیاورد اما او با ایمان قویای که داشت تسلیم فشارهای زندان نشد.»
همراه مونا محمودنژاد، اختر ثابت که ۲۱ سال سن داشت و رویا اشراقی که ۲۲ سال سن داشت نیز اعدام شدند. رویا همزمان با مادرش عزت جانمی به دلیل بهایی بودن اعدام شد (عنایتالله اشراقی پدر رویا اشراقی دو روز قبل از فرزندش و همسرش در تاریخ ۲۶ خرداد به همراه پنج مرد بهایی دیگر در همان زندان اعدام شده بودند). سمین صابری در سن ۲۴ سالگی، شهین دالوند که شیرین صدایش میکردند در سن ۲۵ سالگی، مهشید نیرومند ۲۸ ساله و زرین مقیمی ابیانه ۲۹ ساله که در رشتههای مختلف دانشگاهی تحصیل کرده بودند اعدام شدند. طاهره ارجمند نیز که ۳۲ ساله داشت جزو اعدام شدگان آن دوره بود. همسر طاهره، جمشید سیاوشی دو روز قبل از او در کنار عنایتالله اشراقی در زندان عادل آباد شیراز به دار آویخته شده بود. طاهره پرستار بود و در زندان هم از زندانیان مراقبت میکرد .
بهاییانی که پس از انقلاب بازداشت شدند به شدیدترین شکل ممکن از سوی متعصبان مذهبی بازجویی و شکنجه شدند. ده بانوی بهایی شیراز نیز به همین شکل بارها توسط مسئولین زندان و بازجویان مورد شکنجه قرار گرفته بودند.
این روزها، ۳۵ سال از اعدام مونا محمودنژاد در زندان میگذرد؛ ۸ سال از اصابت گلوله به ندا در خیابان و جان دادن وی در برابر چشمان جهانیان گذشته است. ندا و مونا تنها نمادهایی برای هزاران هزار ایرانی نیستند که جان خود را در راه آزادی بیان و عقیده از دست دادهاند. این دو همچنین نماد میلیونها ایرانی هستند که همچنان برای آزادی بیان و عقیده تلاش و مبارزه میکنند.
اشتراک در:
پستها (Atom)