در قسمت اوّل ذکر بیان حضرت بهاءاللّه به شیخ عبدالرّحمن کرکوکی پیشوای فرقۀ صوفیان قادریّه در سلیمانیۀ که مخاطب رسالۀ چهار وادی چنین است گردید:
«ای سیّد من، متصاعدین سموات سلوک از چهار طایفه بیش نیستند،مختصری ذکر میشود که در آن خدمت، معلوم و مبرهن گردد که هر طایفه را چه علامت و چه مرتبت».
محلّ و مکانی که هر یک از این چهار طایفه در آن مستقرّ هستند ظاهر آن با هم متفاوت است ولی بطوریکه از فحوای توضیحات جمال مبارک بر میآید حقیقت مترتّبه از هر طایفه یکی است و همه در شرایط خود جویای مظهر ظهور الهی هستند و هر گروه به توفیق و تأئید الهی امکان آنرا دارند که در رتبۀ خود به روح مظهر ظهور کلّی الهی عارف گردند. در چهار وادی از دیدگاه مکانی«اصل مظهرّیت» که ابعاد گوناگون دارد و درک همۀ آنها برای ما میسّر نیست مورد توجّه قرار میگیرد و هر طایفه در شأن و مکان و محلّ استقرار و سکونت خود مورد شناسائی است. این چهار گروه و طایفه که بدان اشاره فرموده اند عبارتند ار:
1- گروه اوّل «اهل نفس»(متشّرعین (طالبان کعبۀ مقصود)
2- گروه دوّم «اهل عقل»-حکماء(ساکنان حجرۀ محمود)
3- گروه سوّم «اهل عشق» - عرفاء (عاکفان بیت مجذوب)
4-گروه چهارم «اهل فؤاد» دل (واصلان طلعت محبوب)
در بارۀ گروه اوّل میفرمایند: «اگر سالکان از طالبان کعبۀ مقصودند» « این رتبه متعلّق به«نفس» است و لکن نفس اللّه القائمه فیه بالسّنن مراد است. در این مقام نفس محبوب است نه مردود، مقبول است نه مقهور». طریق اوّل طریقی است اخلاقی که تهذیب اخلاق و نفس و اراده به خیر و رعایت احکام شریعت مورد تعریف است. «کعبه» «بیت اللّه» و کعبة الامم» مطاف ملاء اعلی و قلب العالم است که در آثار مبارکۀ بهائی وصف روضۀ مبارکه است«مقصود» آنچه قصد شده در برخی آثاز مبارکه منظور «حقّ» و «حضرت بهاءاللّه» است.«نفس» در بیانات مبارکه اشارات و معانی مختلف از آن آمده است ولی در چهار وادی منظور«نفس اللّه» است که مظهر امر الهی و جانشین خداوند در «عالم امر» میباشد. در چهار وادی «اصحاب نفس» را با جملۀ «طالبان کعبۀ مقصود» توصیف نموده اند و سالک در این مقام در جستجوی هدف خود در حرکت است و به شکل «طالب» کعبۀ مقصود جلوه گر است. یعنی طالب هنوز به کعبۀ مقصود، آن معبد بزرگی که محلّ استقرار«محبوب» است نرسیده ولی «طالب» آنست و بدنبال آن میگردد. این طایفه در رتبۀ اوّل باید مقام نفس را بشناسد و به مقام نفس مرضیّه و خداوند ناظر گردند که بموجب بیان مبارک «نفس اللّه القائمه فیه با لسّنن» مراد است نفس در اینجا محبوب است زیرا صحبت از «نفس اللّه» است که معنای آن مَظهر امر الهی، قائم مقام خداوند در عالم خلق است. جمال مبارک در بیانی میفرمایند: « ولکن مقصود اوّلیّه از عرفان نفس در این مقام عرفان نفس اللّه بوده در هر عهد و عصری زیرا که ذات قِدَم و بحر حقیقت لَم یَزل متعالی از عرفان دون خود بوده لهذا عرفان کلّ عرفاء راجع به «عرفان مظاهر امر او» بوده و ایشانند «نفس اللّه بین عباده» و مظهره فی خلقه و آتیه بین برّیة « مَن عَرفَهم فَقَد عَرَف اللّه» یعنی کسیکه آنها را بشناسد خدا را شناخته است. مأخذ: دریای دانش صفحۀ 162
گروه دوّم سالکان «اهل عقل» خوانده شده اند که جهتی عقلانی است که بر اساس حکمت و فلسفه در نیل به حقیقت میکوشد. این گروه چون حکماء«عقل» را میزان درک و شناسائی میدانند و با عقل امور را می سنجند. جمال مبارک در چهار وادی،«اهل عقل» را «ساکنان حجره محمود» مینامند یعنی این گروه موفّق شده اند که در «بیت محمود» ساکن شوند که حجره ای از حجره های کعبۀ مقصود است ولی به محلّ محبوب نرسیده اند به آنان هشدار میدهند که این «عقل» که پیامبر و راهنمای آنان است «عقل کلّی ربّانی» است که «تربیت امکان و اکوان به سلطنت اوست» «نه هر عقل ناقص بی معنی». شاهدی از حکیم سنائی میآورند.
عقل جزئی کی تواند گشت بر قرآن محیط
عنکبوتی کی تواند کرد سیمرغی شکار
عرفاء توصیفی که در بارۀ عقل می کنند اینست که: اوّل چیزی را که خداوند تعالی در عالم ملکوت و عالم کبیر آفرید جوهری بود که نام آن «عقل اوّل» است. در عالم صغیر هم جوهری آفرید و آن «عقل آدمی» است، انبیاء دارای عقل کلّی ربّانی هستند و آدمی دارای عقل جزئی و ناقص است. اهل عقل یا حکمای سالک، اگر عقل جزئی و ناقص خویش را به تربیت روحانی مزیّن دارند موفّق به عرفان و شناسائی حکمت الهی و مظهر حقّ که در اینجا حضرت بهاءاللّه میباشند خواهند گردید. اشاره و تأکید مبارک اینست که«محلّ» یعنی قلب را باید آماده نمود و مستعد نزول عنایت کرد زیرا« العلم نور، یقدفُ الللّه فی قلبِ مَن یَشاء» یعنی(علم الهی نوری است که خداوند در قلب هر که بخواهد میتابد)
قرآن مجید نازله حضرت محمّد.
طایفه و گروه سوّم این گروه را «اهل عشق» و عاشقانِ عاکفِ بیتِ مجذوب» نامیده اندکه دارای مسلک عاشقانه و عارفانه اند و بر احساس و عشق متّکی اند و بر اساس منطق عشق عمل مینمایند. حضرتشان میفرمایند: « این سریر را جز طلعت عشق جالس نتواند شد» و در توضیح این مقام جمال مبارک میفرمایند: «این مقام را شرح نتوانم و وصف ندانم» حضرت بهاءاللّه در یکی از آثار جذبیّۀ مبارکهِ منظومه ، در بارۀ عشق حقایقی را مکشوف میسازند که: عالم لاهوت را ظهور عشق و عالم جبروت و هاهوت را حضور عشق میدانند که تجلّیات عشق، در عالم ملکوت و ناسوت مشهود است. جمال مبارک در رتبۀ «عاشقان عاکف بیت مجذوب» می فرمایند:
«این رتبۀ ِصرف محبّت می طلبد و زلال مودّت میجوید» و در وصف اصحاب آن میفرمایند:
«الّذینَ لا یشسببقونه بالقول و هُم باَه َیعملون» ( یعنی آنه کسانی هستند که به گفتار پیشی نگرفته اند و آنها کسانی هستند که به امر خداوند عمل می کنند.) این مقام را نه سلطنت عقل کفایت مینماید و نه حکومت «نفس» و آن عشّاق مُعتکفِ در بیت مجذوب، مطلب ندانند و مَرکَب نرانند، جز نفس دوست از دوست هیچ نبینند... سر از پا نمی شناسند و دست از پا فرق نیابند» عشق حضرت دوست است که آنان را ره تَرک «نفس و عقل» میخواند.
« وصفی ز حُسن روی تو در خانقَه فتاد
صوفی طریق خانه خَمّار بر گرفت
عشقت بنای صبر بکلّی خراب کرد
جورت دَرِ امید بیکباره بر گرفت»
میفرمایند:
«در این مقام تعلیم و تعلّم البتّه عاطل ماند و باطل گردد»
« عاشقان را شد مُدرّس حُسن دوست
دفتر درس و سبقشان روی اوست
ای خدا ای لطف تو حاجت مرا
با تو هیچکس نبود روا
ذرّۀ علمی که در جان منست
وارهانش از هوا و خاکِ پست»
خلاصه آنکه عاشقان از خود خالی و فارغ هستند و توجّه به ذات باریتعالی دارند و قطره دانشی که خداوند به آنان بخشیده است آرزو دارند که آن قطره را به دریای خود متّصل دارد. توکلّشان به خداوند است.
گروه و طایفۀ چهارم « اگر عارفان از واصلان طلعت محبوبند این مقام عرش فؤاد است که سِرّ رشاد، این محلّ رَمز یَفعَل ما یَشاء و یَحکَمُ ما یُرید است که اگر کلّ مِن فی السموات و الارض الی یوم یَنفُخَ فی اصور شرح این رمز شریف و سِرّ لطیف را فرمایند البتّه از عهدۀ حرفی بر نیایند و احصاء نتوانند زیرا که این مقام قَدَر است و سِرّ مُقدّر.
مضمون ساده تر اینستکه اگر عارفان از جمله کسانی هستند که به معبود رسیده اند دل منزلگه معبود است و راز پیروزی و رستگاری، و در اینجا است که هر چه بخواهند عمل میکنند و آنچه اراده کنند حکم میفرمایند و اگر تمامی مردمان تا روز اظهار امر علنی مظهر ظهور که دمیدن در شیپور است شرح این راز را بخواهند توصیف نمایند از عهدۀ آن بر نمی آیند، مفهوم آن این است که روزیکه در شیپور دمیده شود که اشاره به بشارت قرآن در اظهار امر مظهر امر جدید است اسرار آن ظاهر و عیان خواهد شد مقام قَدَر و سِرّ مُقدّر یعنی فرمان الهی است و سرنوشت آنچه خداوند برای بندگان خود مقرّر فرموده است.
اگر بدقّت ملاحظه کنیم گروه اوّل «طالبان» محبوب بودند. گروه دوّم «سالکان حجرۀ محبوب» و گروه سوّم «عاکفان بیت مجذوب» بودند یعنی هیچیک از این سه گرده به خود«محبوب» نرسیده اند. گروه چهارم است که «واصلان طلعت محبوبند» یعنی به محبوب رسیده اند. عرش فؤاد، داستان دل است، قلب مؤمن عرش خداوند است، قلب محلّ تجلّی انوار و روح اعظم مظهر امر الهی است و چون از این مسئله سئوال نمودند جواب این بوَد « بَحر ذخّار لا تلجه ابداً» یعنی دریای پُر ذخیره و جواهری است که عمق آن معلوم نیست و باز سئوال از آن نمودند فرمودند «لیل دامس لا تسلک» یعنی شب تاریک است ناپیدا و به پایان نمی رسد. ظاهراً جواب همین است که داستان رسیدن به طلعت محبوب قابل ادراک و تحمّل مردمان نیست. می فرمایند:
« هر کس ادراک این رتبه نمود البتّه ستر نماید و اگر رشحی اظهار دارد و یا ابراز نماید البتّه سَر او بر دار مُرتفع خواهد شد».
جمال مبارک میفرمایند: «با وجود این ، قَسم بخدا اگر طالبی یافت میشد مذکور میگشت» و از کسی ترس و باک ندارم.
گر دُرّ عطا بخشد اینک صدفش دلها
ور تیر بلا آید اینک هدفش جانها
در اینجا جمال مبارک اشاره به مقام خود میفرمایند: «حینئذٍ اَجد رایحه المِسک مِن قَمیصِ الهاء عَن یوسف البهاء کاّنی وَجدَ تها قریباً اِن انتم تجدونها بعیداً» که مضمون بیان مبارک چنین است: اینک بوی مُشک را از لباس یوسف بهاء دریاب آنرا دورتر و دیرتر بدست خواهید آورد و درک خواهید نمود.
«بوی جانی سوی جانم میرسد بوی
یار مهربانم میرسد»
این مقام را مقام بیداری و هوشیاری محض میدانند و مقام فنای کامل است در این رتبه محبّت هم راهی ندارد« المَحببة حجابُ بین المُحب وَ المحبوب» ( محبّت هم پرده و حجابی است بین کسی که دوست دارد و آنکه محبوب اوست»
شاهدی از حکیم سنائی می آورند:
سوی آن دلبر نپوید هیچ دل با آرزو
با چنان گلرخ نَخُسبد هیچ تن با پیرهن.