جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ اسفند ۲۱, شنبه

اظهارات متناقض دادستان مرکز مازندران در مورد پلمپ مغازه بهاییان


 خبرگزاری هرانا – علیرغم گذشت بیش از سه ماه از پلمب گسترده اماکن کسب شهروندان بهایی استان مازندران، دادستان مرکز این استان که از جمله مهمترین تصمیم گیرندگان در این موضوع است با بیان اظهارات و مواضع متناقض در عین تداوم بی توجهی به شرایط دشوار این شهروندان تظلم خواه، موجب سردرگمی شهروندان بهایی استان در پیگیری مطالبه بازگشایی اماکن کسب خود شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بالغ بر ۱۰۰ روز از پلمپ گسترده و همزمان ۹۴ واحد صنفی بهاییان استان مازندران می گذرد. در طی این مدت دادستان مرکز استان مازندران، اسدالله جعفری، اظهارات متناقضی در ارتباط نقش خود در پلمپ واحدهای صنفی بهاییان عنوان نموده است.
موضع اول – به گفته ی چند تن از مغازه داران بهایی مازندران که واحد صنفی ایشان پلمپ گردیده است، در روزهای نخست بعد از پلمپ واحدهای صنفی، دادستان جعفری در پاسخ به ایشان عنوان نمودند ” دستور پلمپ واحد های صنفی بهاییان را خودم امضاء کرده ام و مامورین اداره اماکن تنها ضابط قضایی می باشند.” ایشان عنوان می نمودند که بهاییان با تعطیل کردن واحدهای صنفی خود در تعطیلات بهایی، قصد تبلیغ علیه نظام دارند. به همین دلیل از ورود و رسیدگی به مسأله پلمپ واحدهای صنفی بهاییان اجتناب می کردند.
دادستان مرکز استان مازندران، اسدالله جعفری
 همزمان در دادستانی یکی از شهرهای مازندران، حکم امضاء شده ی دادستان جعفری به دادستان های سایرشهرهای استان مشاهده شد. در آن حکم قید گردیده بود که چنانچه شهروندان بهایی در تاریخ ۱۱ و ۱۲ آبان ماه مغازه های خود را تعطیل نمایند، نسبت به پلمپ واحد های صنفی ایشان اقدام شود. همچنین در نامه ای دیگر خطاب به معاون امنیتی استاندار مازندران عنوان نمودند که بهاییان از اسرائیل دستور می گیرند و قصد بر هم زدن امنیت استان را دارند، به همین دلیل درخواست کردند که چنانچه ایشان در تعطیلات مذهبی خود در ۱۱ و ۱۲ آبان مغازه های خود را تعطیل نمودند، نسبت به پلمپ واحدهای صنفی ایشان اقدام شود.

موضع دوم – بالغ بر دو ماه است که دادستان مرکز مازندران، اسدالله جعفری، موضع کاملا متفاوتی در قبال پلمپ واحدهای صنفی بهاییان این استان اتخاد نموده اند. ایشان خطاب به چند تن از مراجعه کنند گان بهایی که واحدهای صنفی شان پلمپ شده بود،عنوان نمودند : “بنده دست بر روی قرآن می گذارم که هیچ نقشی در پلمپ مغازه های بهاییان استان مازندران ندارم و حکم پلمپ واحدهای صنفی ایشان را بنده امضاء نکرده ام و دستوری به مأمورین اداره ی اماکن مبنی بر پلمپ مغازه های شما نداده ام! چنانچه مأمورین اداره اماکن تخلفی مرتکب شده اند، می توانید از ایشان شکایت نمایید و مطمئن باشید که رسیدگی خواهد شد.” با اینحال همچنان از رسیدگی به مسأله پلمپ واحدهای صنفی بهاییان امتناع می نماید.
به موجب ماده ۳۲۲ آیین دادرسی کیفری، ریاست و نظارت بر ضابطان دادگستری با دادستان است. همچنین بر اساس تبصره ۱ ماده ۲۸ قانون نظام صنفی، باید پلمپ واحدهای صنفی با اطلاع اتحادیه ها صورت بگیرد و اداره اماکن ضابط اجرایی اتحادیه می باشد. این در حالی است که تمامی اتحادیه های ذیربط از علت پلمپ واحدهای صنفی بهاییان مازندران اظهار بی اطلاعی نموده اند یا بیان کرده اند که در این پلمپ ها هیچ نقشی نداشته اند.

دادستان جعفری علیرغم دستور ریاست کل دادگستری استان مازندران – حجه الاسلام تقوی فرد – در تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۹۵ از پیگیری تظلم ارجاع شده به ایشان، امتناع نمودند. متن پاراف ریاست کل دادگستری استان مازندران به شرح زیر است:
” جناب آقای جعفری، با توجه به سابقه ، بررسی و نتیجه را اعلام فرمایید. ریاست کل- تقوی فرد ”
لازم به یادآوری می باشد که اتحادیه اروپا، دادستان اسدالله جعفری را در اسفند ۱۳۹۰۰ به خاطر نقض حقوق بشر از جمله شهروندان بهایی مازندران تحریم کرد.

"آيا نمی دانيد چرا همه شما از يك خاك آفريده شده‌اید؟


 برای آن كه هيچكس بر ديگری فخر نفروشد و خود را برتر نداند. همواره نزد خود، به آفرينش خودتان بينديشيد، كه چگونه خلق شديد. چون ما شما را از يك ماده آفريديم شايسته است كه مانند يك نفسِ واحد باشيد به طوری كه با پای يكسان راه برويد، از دهانی يكسان غذا بخوريد و در زمينی واحد ساكن شويد تا از اعماق وجودتان، از رفتارتان، از كردارتان نشانه‌های يگانگی و گوهر انقطاع آشكار و ظاهر شود."

اصل بيان در كلمات مكنونه به زبان عربی چنين است:
"هَلْ عَرَفْتُمْ لِمَ خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ واحدٍ لِئَلّا يَفْتَخِرَ أحَدٌ عَلي أحَدٍ وَ تَفَكَّروا في كُلّ حينٍ في خَلْقِ أنْفُسِكُم اذاً يَنْبَغي كَما خَلَقْناكُم مِنْ شَيْءٍ واحِدٍ أنْ تَكونوا كَنَفْسٍ واحِدةٍ بِحَيْثُ تَمْشونَ عَلي رِجْلٍ واحِدَةٍ وَ تأكُلونَ مِنْ فَمٍ واحِدٍ وَ تَسْكنونَ في أرضٍ واحِدَةٍ حتّي تَظْهَرَ مِنْ كَيْنوناتِكُمْ و أفْعالِكُم آياتُ التّوحيد و جَواهرُ التَّجريد."
(مجموعه الواح طبع مصر، ص31)

هفت سين يك زنداني بهائي


هفت سين يك زنداني بهائي
بشنو از من شرح حالم در اوين
شرح سين هاي مرا در هفت سين
سين اول ساحت پاك وفا
سين دوم سينه پر زعشق بهاء
سين سوم سر پر از سوداي دوست
سين ديگر ساغرم لبريز ازوست
نوشم آن پيمانه را لاجرعه من
نوش جانم باد اين شيرين لَبَن
سين پنجم سرخوشم گر در فراق
چونكه من پيمانه نوشم زاشتياق
سين ديگر سردي زندان من
تا فرو آرد عطش از جان من
سين هفتم سايه مهر بهاء
بر سرم افكنده او اين سايه را
هفت سيني خوشتر از اين هفت سين
 نبود اكنون در همه ايران زمين

نگاهی به مفهوم عدل و عدالت و رفتار نظام در۳۷ سال گذشته


در این مقاله قصد ندار یم بنویسم که کدام رفتار و اعمال و سخنان مسئولین بر خلاف عدل و عدالت بوده است بلکه قصد تعربف مفهوم عدل و عدالت است و قضاوت را به عهده خوانندگان مقاله می گذاریم که تا چه حد این مفهوم در ایران عملی شده است .
اما در مفهوم عدل و معنای لغوی عام آن به ((رعایت حقوق دیگران ؛ در برابر ظلم )) و یا (( هر چیزی را بجای خود نهادن ؛ یا هر کاری را به وجه شایسته انجام دادن )) تعریف می کنند
البته گاهی صاحبان قدرت در برخی کشورها (منظورمان کشور خاصی شاید نباشد !!)این تعاربف دست برده و در تعریف ((صاحب حق )) و ((حق)) و ((جایگاه شایسته هر امری)) معنای جدیدی قرار داده اند که هر کسی ؛ صاحب حق نیست و برابری در نظام و در اسلام به معنای مساوی بودن همه افراد در همه موارد نیست چرا که نظریه نژاد برتر قرنهاست وجود دارد و برقراری عدالت به معنای تساوی و تقسیم عادلانه به مفهوم جهانی آن نیست
اما در همه جهان اهل انصاف اعتقاد دارند که بریدن و خوردن نان دیگران عدم عدالت و ظلم است و گرفتن حق و رساندن به ذی حق عدل و انصاف است اما در برخی کشورها !! تا چه حدی رعایت می شود باید به دیده بصیرت نگریست آیا همه جا بریدن نان نبود عدل است و یا قانون و قانون گذار حاکم حق دارد برای بریدن نان تبصره هایی ایجاد کند که وجدانش راحت باشد
اما امور حسنه و قبیحه گاه معنای خود را در زمان و مکان متاسفانه از دست می دهند و بجای آن مفهوم جدیدی در قضاوت ایجاد می کنند که هر امری نسبت به هر کسی قبیح نیست مثلا اگر فردی دیدگاهی متفاوت یا مخالف با دیدگاه صاحب قدرتی داشته باشد صاحب قدرت این حق را دارد که برای مجبور کردن فرد مقابل به تسلیم در برابر دیدگاه خودش از هر ابزاری بهره ببرد هرچند آن ابزار قباحت داشته باشد مثلا بی گناهی دستگیر شود یا ازار و اذیت شود بی عدالتی نیست چرا که نتیجه این عمل آن است که فرد مجبور به پذیرش دیدگاه حاکم می گردد که مثلا پذیرش دین و اعتقاد اوست که به رستگاری منجر می شود پس برای رستگاری جامعه می توان گاه مفاهیم حسنه و قبیحه را کاملا جابجا کرد و این انصاف و عدالت با توجه به مصلحت است
اما گاه برای اعمال اشتباه خود به گونه دیگری توجیه می آورند که انسان جایز الخطا است و هر انسانی ممکن است مرتکب خطای سهوی و عمدی شود اما این توجیه اینجا دچار چالش می گردد که فردی که مامور به اجرای عدالت است با علم و آگاهی از عدن عدالت و ظلم وارده نه تنها مورد مواخذه قرار نمی گیرد بلکه بعلت ارتکاب جنایتی و ظلمی ارتقا مقام گرفته و از اشتباه و ظلم و خطای خود تقویت و تشویق می گردد و این عدالت قدرت مدارانه است
و گاه با این نظریه جدید روبرو می شویم که تعریف عدل و حق و تکلیف و وظیفه را چه کسی معین می کند ؟ اگر قانونگذار خود ظلمی را تصویب کند و یا حاکم خود تکلیفی را دستور دهد که با عدالت در منافات است اما ایشان امده و در تعاریف تغییر ایجاد می کنند مثلا داشتن حق مسکن و یا شغل و یا تحصیل و برابری همه در آن معنا ندارد چرا که حاکم می آید یک چارچوب تعریف می کند که تمام کسانی که خودی هستند حق داشتن مسکن و شغل و حق تحصیل را دارند و خودی کسانی هستند که در چارچوب نظام تسلیم بلاشرط باشند و در غیر اینصورت غیر خودی محسوب شده و این حقوق شامل حال ایشان نمی شود و می گویند حاکم حکم پدر خانواده را دارد و ملت فرزندان او هستند و نظر پدر باید اجرا شود تا فرزند به حقوق فرزندی نائل شود و مشکل اینجاست که فقط یک پدر هست و تنها همین پدر حق دارد مفاهیم خود را اجرا کند و معنای عدالت را او باید تعریف کند
پدر حق دارد فرزندان خاطی را تنبیه و از حقوقی محروم کند تا مورد تربیت قرار گیرند یعنی ملتی که دیدگاه حاکم را مورد سئوال قرار دهند در حکم فرزندان بی تربیتی هستند که باید مجازات شوند تا حرف روی حرف پدر نیاورند و این عدالت پدرانه است
و باز تعریفی دیگر می سازند که انسانها دارای استعداد متفاوت هستند و هر انسانی با توجه به میزان استعداد خود از حق بیشتری بهره مند می شود و ایمان به دیدگاه حاکم هم نوعی استعداد است که اگر افرادی ایمان به اعتقادات نظام حاکم نداشته باشند یعنی استعداد داشتن برخی از حقوق را ندارند و باید در محرومیت بسر ببرند تا به استعدادی برسند که توان درک و قبول نظر و دیدگاه و اعتقاد حاکم را بیابند در غیر اینصورت از کلیه حقوق محروم هستند و این خود عدل و عدالت و انصاف است
اما اگر خداوند بفرماید که :
العدل یضع الامور مواضعها بالعدل قامت السموات و الارض
شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمًَا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ
وَ نَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَ كَفَى بِنَا حَاسِبِینَ
و صدها آیه مشابه دیگر در قرآن بیاوریم ایشان هم آیاتی را آورده که شما که نظر گاه حاکم را زیر سئوال می برید عدل و عدالت و انصاف شامل حال شما نمی شود چرا که شما در دسته مومنان نیستید بلکه یا (کافرید) یا ( ملحدید) یا (مشرکید) یا ( منافقید) یا (منکرید) یا (فاسقید) و خلاصه هر چیزی غیر از مومن از حقوق ( انسانی) و (بدیهی) محروم می شود یعنی شهروند محسوب نمی شود نه تنها انسان درجه دوم نیست که انسان نیست و خونش مباح است یعنی عدالت قصاب
شاید تعجب کنید که چگونه افرادی مرتکب ظلم می شوند و احساس عدالت صرف می کنند
تصور کنید که به شما القا کنند و بارها و بارها بگویند که همسایه تو فردی خطرناک است و ظاهر مهربان او برای فریب توست او قصد دارد با مهربانی ظاهری به تو و اعتقادات تو آهسته و پیوسته حمله کند و تو بدون آنکه بفهمی به او محبت پیدا کنی ؛ حال او چرا خطرناک است و چرا باید از روی زمین محو و نابود شود و چرا نابودی او عین عدالت است ؟
چون او می گوید خداوند قادر است و توانای مطلق است ؛ اما این تعریف غلط است ؟
بله به دیدگاه حاکمان برخی کشورها غلط است خداوند هم حد و حدودی برای خودش تعریف می کند تا ظرفیت انسان تحمل درک او را داشته باشد مثلا خداوند بنا به قول برخی علما همیشه توان ارسال رسل و پیامبر ندارد و اگر کسی بگوید که خداوند رسولی دیگر غیر محمد آورده کشتن او یا آزار و اذیت او و محرومیت او عین عدالت است پس مراقب همسایه باشد که حرفهای زیبای او ظاهرا درست است اما علما باید تفسیر کنند که میزان قدرت خداوند چقدر باشد یا نباشد و خداوند این اختیار را به برخی علما داده و در طول تاریخ میلیونها انسان کشته شده اند و این عدالت برخی علما و مجتهدین است و به نظر برخی علما خداوند از این اجرا خرسند است .
مثلا در قانون جهانی حقوق بشر بیان اعتقاد و دیدگاه فرد آزاد است اما این قانون غلط است و معنا ندارد چرا که همسایه من می اید و می گوید که خداوند مانند پزشکی است که با توجه به درد زمان نسخه می دهد و این یعنی که شاید قرآن نسخه این زمان نباشد ؛ خوب گوینده این کلام را اگر به زندان ببریم عین عدالت است تا برای مردم مسلمان نسخه جدید از جانب خداوند نیاورد و غیر آن ظلم به مردم است !!
اما برخی از افراد شجاع که بعدا زندانی می شوند از قانونگذاران و برخی علما می پرسند و نقد می کنند که تخریب اماکن و خانقاه و حسینه و قبرستان و منازل چه عدالتی دارد ؟
جواب جالب قاضی بعد از زندانی کردن سئوال کننده این است که این مکان خود مبلغ صامت و ساکت یک دیدگاه است و مردم که از کنار آن رد می شوند متوجه یک دیدگاه متفاوت می شوند پس باید عدالت را رعایت کرد و این اماکن را با خاک یکسان کرد تا خدا خشنود شود
اما نظرگاهی جدید آمده که اعقتاد دارد همانگونه که تاریکی وجود ندارد بلکه میزان نور تا حدی کم می شود که ما توان دیدن نداریم و سرما وجود ندارد بلکه گرما و انرژی بحدی کم می شود که ما تحمل این درجه را نداریم و بعد می گویند ظلم وجود ندارد بلکه عدالت بحدی تعریف می شود که شما ظرفیت تحمل آنرا ندارید ولی میلیونها نفر براحتی از آن میزان لذت می برند پس شما مشکل دارید و بیایید با این میزان خودتان را تطبیق بدهید و این ظلم نیست بلکه میزان ظرفیت عدالتی است که در این جامعه میتوان اجرا کرد و اگر بیشتر شود سطح توقع مردم هم بیشتر شده و در سایر موارد هم می خواهند میزان ها را تغییر دهند مثلا حجاب را اختیاری کنند و بگویند رعایت عدالت در اختیار حجاب است نه اجبار آن یا موسیقی را آزاد قرار دهند و بگویند که روح و روانشان از آن لذت می برد و حتی می ایند در نهایت ؛ آزادی اعتقادی را عدالت تعریف می کنند که انسان باید آزاد باشد تا با تفکر و تحقیق و تدبر و اندیشه اعقتادی را انتخاب کند و غیر آن ظلم است و این افراد خدای نکرده قصدشان این است که نظام شریف و قدیم مرجع تقلید را زیر سئوال ببرند و بگویند که عدالت در این نیست که یک نفر بگوید و بقیه اطاعت کنند
در نهایت برای عدالت میزان خارجی قرار داده اند و مثلا می گویند اگر فردی به فلان کشور برای عبادت توجه کند این به معنای محبت او به نظام حاکم آن کشور است و فرد عبادت کنند در نهایت قصد دارد که همه مردم تسلیم نظام حاکم قبله او شوند و اگر این سئوال را از خودش بپرسید که آیا قبله شما با محبت شما به نظام حاکم آن کشور مثلا نظام عربستان بستگی دارد و شما می خواهید همه تسلیم رای حاکمان عربستان شوند ؟ آنگاه عدالت بر شما اجرا شده و شما از شش سال تا ده سال نماز خود را در اوین می خوانید
حالا در این روز 29 اسفند 1394 عدالت را تا حدودی مطالعه کردیم بیاییم یک سال 1395 را نظر کنیم ومشاهده کنیم که ایا :
بودن زندانیان بی گناه عقیدتی و سیاسی در سال آینده ادامه عدالت خواهد بود ؟
آیا ممانعت حق تحصیل همچنان به عدالت وارونه ادامه می یابد ؟
آیا اختیار پوشش همچنان در بند و تبصره های مجتهدین تداوم می یابد ؟
آیا عدالت در تصرف و مصاده اموال غیر خودی ها پیگیری می شود ؟
آیا مطبوعات همچنان با نهایت عدالت سانسور می شوند ؟ و آزادی بیان خودی ها با بیان تهمت ها و افترا ادامه می یابد ؟
آیا شاکی که اداره اطلاعات است و بازجو هم که اراده اطلاعات را ؛ قاضی عدالت می داند و مجدد دستگیریها با عدالت تعریف شده تشدید می یابد ؟
آیا تخریب ها به عدالت تقسیم می شود و نصیب همه اقلیتهای مختلف می گردد ؟
بیاییم 365 روز صبر کنیم تا برخی از حاکمان کشورهایی که که عدالت را گونه دیگری تعریف می کنند را بیشتر بشناسیم
کمپین نه به آزار و زندان هموطنان بهایی
به اشتراک بگذارید..

دادگاه ‘زمین های بهاییان روشنکوه’ برگزار شد / سند


 خبرگزاری هرانا – سلسه جلسات دادگاه «زمین‌های شهروندان بهایی ساکن روشنکوه» در استان مازنداران با شکایت اداره منابع طبیعی در شعبه یک دادگاه عمومی شهرستان کیاسر ظرف دو هفته آخر بهمن‌ماه برگزار شد. شهروندان بهایی که با شکایت اداره منابع طبیعی روبه رو هستند امکان دسترسی به اسناد کافی برای دفاع از خود را ندارند و همینطور با هزینه غیرواقعی و بالای دادرسی رو به رو هستند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دادگاه های «زمین های بهاییان روشنکوه» در تاریخ های ۱۹، ۲۴، ۲۶ و ۲۷ بهمن ماه ۱۳۹۵ در شعبه یک دادگاه عمومی شهرستان کیاسر برگزار شد.
شاکی این پرونده اداره منابع طبیعی – به ریاست آقای مهدی شکری ساروی- است که درخواست «قلع و قمع و خلع ید» از این اراضی نموده. این اداره ادعا می نماید که این اراضی که اکنون تحت تملک و تصرف بهاییان است، پیشتر جنگل بوده است.
 یک منبع نزدیک به خانواده های بهایی ساکن این روستا در این باره به گزارشگر هرانا گفت: “از جمله ایرادات این پرونده در دادخواست، ارزش این اراضی است که حدود ۵ تا ۶ برابر ارزش واقعی شان توسط اداره منابع طبیعی – به عنوان خواهان پرونده – تعیین شده است. برای مثال ارزش زمین هایی به مساحت حدود صد مترمربع، مبلغ یک میلیارد و دویست و چهل میلیون ریال تعیین شده است. در این صورت ارزش زمین های روستای دور افتاده ی روشنکوه با بهترین نقاط شهر ساری – مرکز مازندران – تقریبا برابری می کند.”

به گفته این منبع آگاه، یکی از مشکلاتی که بهای خواسته با رقم بالا برای روستاییان روشنکوه ایجاد می کند، این است که در صورتی که پرونده به مرحله تجدید نظر برود، هزینه ی وکالت و باطل کردن تمبر بر اساس تعرفه های موجود برای هر پرونده، مبلغی حدود هفتاد میلیون ریال خواهد شد. مسلما در چنین شرایطی دفاع از پرونده در مرحله تجدید نظر برای روستاییانی که بضاعت مالی زیادی ندارند، بسیار دشوار خواهد شد. بهاییان روستای روشنکوه به بهای خواسته در دادگاه بدوی اعتراض نموده اند. بر اساس ماده ۶۳ آیین دادرسی مدنی، قاضی پرونده باید به جهت تعین ارزش واقعی زمین ها، نظر کارشناس را جلب نماید.
این منبع نزدیک به شهروندان بهایی روشنکوه در ادامه خاطرنشان کرد: “از دیگر نقاط مبهم این پرونده، عدم دسترسی کشاورزان روستای روشنکوه به نقشه های هوایی مربوط به دهه چهل و پنجاه است. اداره منابع طبیعی از ارائه نقشه ها و تصاویر هوایی مربوط به زمین های مورد دعوی در دهه چهل و پنجاه خودداری نموده است. هم‌چنین به سایر ادارات دستور داده شده است که از ارائه تصاویر هوایی و نقشه های روشنکوه به بهاییان این روستا خود داری نمایند.
دعوی بهاییان روستای روشنکوه این است که در صورت امکان تطبیق نقشه ها و تصاویر هوایی روشن خواهد شد که نه تنها ایشان هیچگونه تجاوزی به منابع طبیعی ننموده اند، بلکه در طی چند دهه اخیر، ده ها هزار متر زمین کشاورزی ایشان تحت تصرف منابع طبیعی قرار گرفته است.”
بنا بر این گزارش، بر اساس آگهی تشخیص به شماره ۸۷۵۲-۳۱/۲/۵۴۴ روستای روشنکوه جزء مستثنیات منابع طبیعی است. با این حال اداره منابع طبیعی از ارائه نقشه تهیه شده که جزء ضمایم آگهی تشخیص است، اجتناب می نماید.

مالکین این اراضی که به دادگاه خوانده شده اند، عبارتند از: ۱. مراد قلی نژاد ۲. هومن قلی زاده ۳. ساعد قلی زاده ۴. شاهرخ نبی پور ۵. انور مسلمی ۶. نوید درخشان ۷. منصور روحانی ۸. حجت الله نعیمی ۹. مینو نادری ۱۰. احسان الله روحانی ۱۱. بهزاد ذبیحی ۱۲. قباد هاشمی ۱۳. کیاوش هاشمی ۱۴. نادر درخشان
تصویر احضاریه برای حضور در این دادگاه را در ادامه مشاهده نمایید؛

عاشقان جمال جانان در کشور مقدس ایران

عاشقان جمال جانان در کشور مقدس ایران
دلنوشته یکی از بهاییان ایران زمین
به نام آنکه بیم از اوست و امید از او
شما عاشقان و شیداییان حضرت یزدان موفق به سلوک در منهج حضرت حق شده اید ؛ شما بارها اعتراف و اقرار به حقانیت حضرت رسول اکرم نمودید و خود مظهر استقامت داستان هایی شدید که در قرآن کریم آمده ؛ شما همچون یوسف سالها در حبس بوده اید چون بر نفس خود غلبه کرده اید و دشمنان قصد داشته و دارند که شما را از صراط مستقیم مندرج در آثار الهی دور سازد .
مرحبا بر شما که همچون ابراهیم خلیل در آتش تعصب و تقلید زنده و حیات بخش هستید و شمایید چون انبیای بنی اسرائیل که مانند پیروان حضرت موسی عصا در دست گرفته اید و دریای خرافات را شکافته اید و یاران فرعون را در دریایی از غرور غرق و رها شده مشاهده نمودید .
ای یاران مسیح و ای حواریون حضرت روح شمایید مبلغان خستگی ناپذیری که در سراسر ایران روح الهی و دم مسیحایی را منتشر نموده اید .
شما یاران حضرت هود هستید که استقامت شما روی مه روی حضرت رسول الله را در ملکوت اعلی منور ساخته اید .
ای منادیان و منقطعان از عالم و دنیا ؛ شما که از امتحانات الهی سربلند بیرون آمده اید و پشت به جهان هستی کرده اید و روی به عالم اعلی نموده و فقط به دنبال رضای الهی بوده و هستید .
ای یاران ائمه اطهار شما همچون خاندان حسین مظلوم در دشت کربلایید که برای زنده نگاه داشتن امر الهی حاضر شده اید شمشیر و آتش را بر زندگی خود شاهد باشید ولی به مظلوم عالم پشت نکنید و اهل کوفه نباشید .
شما هدهد حضرت سلیمانید که بر سبای جان وارد شده اید و جان هم وطنان خود را حی و زنده نموده اید و پیام حضرت سلیمان را بر سبای دل ایرانیان رسانده اید .
ای یاران حضرت حق شما را به بند کشیده اند و شما بر دشمنان خویش نه تنها لعن و نفرین نخواسته اید بلکه برای آنان ؛ راهی از نفس دون به از حضرت حق طالبید ؛ شما را اذیت و زندان کرده اند و شما برای دشمنان دون خود سربلندی می جویید ؛ شما مظهر عشق و دلدادگی حضرت محبوب هستید .
آنانکه باید از بزرگان علوم الهی باشند ولی حقیرانه حضرت حق را محصور در افکار کوچک خود دانسته اند و حضرت حق را دست بسته می دانند ولی شما در عین آنکه دیده نمی شوید ولی آنچنان بزرگ و عظیم در عالم درخشیده اید که نور شما راه حق را بر عالیمان واضح و عیان ساخته است .
در داستان های قرآن از فرزندان حضرت آدم آمده ؛از او که حسادت باعث شد که برادر خود را در کین و حسرت به شهادت رساند ولی آدمیت فراموش نشد و حال شما خود را قربان حضرت حق نموده اید و آنانکه این قربانی را نمی خواهند شاهد باشند شما را در حسادت و حسرت ابدی به شهادت رسانده و بدن شریف شما را به آتش کین و نفرت و تعصب می سوزانند ولی این شمایید که در رجعت الهی رجوع نموده و رضای الهی را ثابت نموده اید .
حضرت نوح از دست قوم خود نوحه نمود و کشتی شریعت او باعث شد که یارانش به سلامت از طوفان نفس و هوی به ساحل نجات برسند و شمایید که حال از کشتی شریعت الهی به ساحل آمده اید و مردم شریف ایران شاهد جلوس شما بر زمین پاک ایران زمین هستند و شاهد دعوت ایشان به دخول در کشتی امر حضرت حق .
اما درد و رنج شما اندک نبوده و نیست و برادران یوسف که عظمت او را تحمل نمی توانند به چاهی انداخته اند غافل از آنکه اراده الهی در اندرون چاه یوسف را ندا داده است که هرگز تنها نبوده و نخواهد بود حال شما ای احبای یوسف ؛شما نیز تنها نیستید و شما از این چاه به سربلندی بیرون آمده و بر مصر وجود خود تسلط یافته اید و نمونه ای از آنچه حضرت حق می خواهد را به نمایش درآورده اید
ایران به لرزه در آمد و قیامت برپا شد و در صور دمیده شد و مردگان از گور درآمده اند و ثابت نموده اند بار دیگر تولد یافته و از مرگ رها شده و زندگی جاوید را به مردم جهان به ارمغان هدیه دادید .
هزاران چشم و صد هزار قدم و بی شمار اندیشه در پی شما هستند و شما در پی حضرت یار
می خواهند شما نباشید و شما می خواهید که همگان موفق به رضای الهی گردند
می خواهند با فشار شما را ذلیل کنند و شما با عظمتی عظیم برپا ایستاده اید اما عجیب که در جایی که می توانید دشمن خویش را به قعر جهنم بکشاند در نزد حق بر دشمنش شفاعت می کنید .

ابیاتی از مثنوی مبارک تقدیم به روزه داران بهائی



ای حیات العرش خورشید وداد ، که جهان و امکان چو تو نوری نزاد
گر نبودی خلق محجو از لقا ، یک دو حرفی گفتم از سرّ بقا
تا که جانها جمله مرهونت شوند ، تا که دلها جمله مجنونت شوند
تا ببینی عالمی مجنون و مست ،روحا بهر نثار اندر دو دست
ای جمال الله برون آ از نقاب ، تا برون آید زمغرب آفتاب
نافه علم لدنی بر گشا ، مخزن اسرار غیبی برگشا
فانی ئی را پوش از ثوب بقا ، فقر بحتی را چشان شهد غنا
تا برون آید بکلی از حجاب ،بردرد امکان و هستی را نقاب
تا که انوار رخت آید عیان ، پر کند نورت زمین و آسمان
بر وزان بادی ز رحمت ای کریم ، بردران احجاب غفلت زین سقیم
در پناه سدره خود جای ده ، روحهای پاک ای سلطان مه
 بابی از رضوان معنی بر گشا ، سد مکن این باب از بهر خدا

بنام آفتاب معاني



 اي دوستان الهي ، به ذكرش مشغول و بيادش مسرور باشيد ، چه كه بهجت و سرور در حقيقت اوليّه از براي احبّاي حقّ خلق شده و دون ايشان در حزن بوده و خواهند بود ، اگرچه مالك كُنوز گردند. عندالله غني آنست كه لؤ لؤ حبّ الهي در خزانه قلبش مكنون شود و مسرور آن است كه به يادش از جميع عالميان منقطع گردد و في الحقيقه احزان دوستان را نفس رحمٰن خود تحمّل نموده ، چنانچه در اين سجن بعيد مسجون و در دست أعداء مبتلاست . شما به كمال فرح و اطمينان از كوثر سبحان بنوشيد و به وصفش واصف گرديد .
آيات الهي ج٢ ص  ٣٨٢

شعرى از جناب طاهره بَر وصف ظهور حضرت اعلى و طلعت ابهى ...




پادشه عشق ندا ميکند در رِه معشوق صدا ميکند
‎در صفت طلعت انوار او خامه توصيف حيا ميکند
‎هر که ز اسرار وی آگه شود لاجرمش جان بفدا ميکند
‎شمس که در روز ضيأ رخش دهر پر ازنو ُر جلا ميکند
‎سوی غمش رقص کنان ميرود هر که تمنّـای لقا ميکند
‎ديدن رويش فقرأ را تمام غرفه دريائی فنا ميکند
‎‎اين نه منم مادح رويش ورا جمله ذ ّرات ثنا ميکند

ملائک یعنی چه و ما چگونه مَلِک شویم؟



 مقصود از ملائک آن نفوسی هستند که به قوّه روحانیه صفات بشریه را بنار محبت الهی سوختند و به صفات عالین و کروبین متّصف گشتند. باری چون این وجودات مقدسه از عوارض بشریه پاک و مقدس گشتند و متخلّق باخلاق روحانیون و متصّف به اوصاف مقدسین شدند لهذا اسم ملائک بر آن نفوس مقدسه اطلاق گشته.
ایقان شریف صفحهه66