جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ اسفند ۱۱, چهارشنبه

وحدت در کثرت عالم انسانی,


تعریف #دین و خاصیت تحول و ارتقا یابندگی ان در شکل و محتوا در مرحله ای بنام #قیامت
دیانت از نظر حضرت باب، از نظر حضرت بهاءالله صرفا انعکاس اراده خدا نیست که یک چیز مطلق باشد و یک چیزی باشد غیر تاریخی، غیر زمانمند که ایستا باشد و برای همیشه همان باشد که هست و بگوییم اراده خدا تغییر ناپذیر است.
برای همین است که در ادیان قبل علی رغم اینکه خودشان آمدند و دین قبلی را نسخ کردند و خودشان شدند یک دیانت جدید، همه این توهم را پیدا کردند که دیانتشان آخرین دین است. چرا؟ برای اینکه فرض کردند دیانت یعنی اراده خدا. اگر اراده خدا این است، اراده خدا مطلق است و خارج از تاریخ است. بنابراین تغییر پذیر نیست.
البته انسان و جامعه اصولا خصوصیتشان تغییر و تحول است زیرا هر چیزی که مرده هست تاریخ تحول ندارد اما هر چیزی که زنده هست متحول می شود
از نظر دیانت بهایی کلمة الله و همه چیز منجمله انسان حی هست زنده هست تحول می نماید تغییر می کند تکامل می یابد به یک شکل باقی نمی ماند.
این است که اگر دیانت را صرفا اراده خداوند دانستیم و فکر کردیم آن مطلق است و تغییر ناپذیر است نتیجه اش این است که دین می شود بزرگترین عامل کشتار خلاقیت و انسانیت. یعنی می شود عامل مرگ. دین می شود تنها عاملی که مرگ را برای همه چیز می آورد. بزرگترین مانع برای تکامل و پیشرفت می شود. مانعی می شود برای ظهور روح. عامل کشتار روح می شود و ما را به حد جسم و شیئ تقلیل می دهد و ماده می شود وظیفه و عملکرد دین.
البته وظیفه و عملکرد دین این نیست درست عکس آن است. وظیفه و عملکرد دین این است که ما از رتبه طبیعت حیوانی و شیئی خارج کند و به طرف ظهور روح ببرد. اما روح حقیقتی است که خودش را می سازد خودش را تعریف می کند خلاق است دگرگون می شود و دگرگون می سازد و به همین علت متفاوت می شود و تغییر می کند.
چون در سابق دین را انعکاس اراده خدا می دانستند و این اراده را مطلق و غیر تاریخی و خارج از زمان و تحول می دانستند این توهم برایشان به وجود آمد که دیانتشان آخرین دین است. همه شان هم این اعتقاد را داشتند منحصر به مسلمانان نیست. مسلمانان صد مرتبه بیشتر باید اعتقاد به آخرین دین بودن مسیحیان و یهودیان را رد می کردند ولی بعد باز خودشان آن حرف را در مورد خودشان تکرار کردند.
مطلب در دیانت بهایی یک تعبیر جدید از همه چیز منجمله دین است. دیانت الان تعریف می شود به عنوان حاصل تعامل خدا و جامعه یعنی رابطه ایست بین اراده خداوند و استعداد و درجه تکامل و تحول انسان و جامعه. یعنی اراده خدا که منعکس می شود در مظهر الهی و پذیرش و اختیار و استعداد و آمادگی خلق آن روز و آن لحظه می شود لحظه ای که قیامت بر پا می شود لحظه ای که دیانت جدید به وجود می آید نقطه عطف تاریخ این است. اتفاق مهم و اساسی این است.
وقتی که دیانت تعریف شد به عنوان پدیداری که دارای دو جنبه هست اراده الهی، علم الهی از یک طرف و استعداد خلق درجه تکامل فکری و فرهنگی خلق از طرف دیگر طبیعتا دیانت می شود پدیداری تاریخی، زمانمند، متحول، سیال، پویا برای اینکه این استعداد همیشه در حال تحول و تکامل است بنابراین هر دیانتی تعریف می شود به این صورت که اراده الهی خودش را نه به یک شکل مطلق، بلکه به شکلی که انطباق دارد با درجه استعداد بشریت در آن زمان بخصوص خود را متبلور می کند و چون این استعداد بشر در تحت تاثیر همان دیانت متحول و دگرگون می شود زمانی می رسد که تحقق این دیانت مستلزم تحولش است و این معنی زنده بودن و حی بودن است حضرت اعلی در این مورد خیلی بحث فرموده اند.
می فرمایند کلام الهی زنده است، قرآن زنده است می فرمایند قرآن خود انجیل است. انجیل خود تورات است. اینها چیزهای مختلفی نیستند همان کلام الهی است که حالا شکل دیگری به خودش گرفته است. چون زنده است پدیدار زنده رشد می کند و شکلش عوض می شود شما اگر بخواهید کلام الهی را به همان شکلی که قبلا بوده است به آن تمسک کنید و شکل های جدید تکاملش را نفی کنید شما می شوید قاتل کلام الهی شما عاملی هستید که مانع می شوید که کلام الهی به بهشت خودش برسد یعنی به تکامل خودش برسد که این جریان قیامت است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر