در بسياري از مواقع سوال شده كه چرا من بهايي هستم؟
انسان به خاطر طبيعت جستجوگرش ، همواره در جستجوي حقيقتي است كه زندگي و حيات خود را بر اساس آن بنا نهد و راه خود را در زندگي بر اسا س آن تنظيم نمايد. انسان قوه تفكر دارد، مغزي دارد كه در پي اقناع فكري مي رودو در جستجوي هدف زندگي و معنا و مفهوم آن و راه درست رسيدن به آن است.
farzad -farhad khazaei moughani |
من در تعاليم حضرت بهاالله، موسس ديانت بهايي معنا و هدف حيات را يافتم . من تشريحات و توضيحات قانع كننده اي يافتم كه در جاي ديگر نديده بودم. من در تعاليم ديانت بهايي محبت حقيقي و واقعي به جميع نوع بشر را يافتم . من در تعاليم بهايي خضوع و خشوع را يافتم من در تعاليم بهايي خدمت به جميع نوع بشر ،بدون در نظر گرفتن دين و اعتقاد و رنگ و نژاد ،را يافتم. " در هر دوري، امر به الفت بود و حكم به محبت . ولي محصور در دايره ياران موافق بودنه با دشمنان مخالف. اما الحمد لله كه در اين دور بديع ، اوامر الهيه ،محدود به حدي نه و محصور در طايفه اي نيست . جميع ياران را به الفت و محبت و رعايت و عنايت و مهرباني به جميع امم امر مي فرمايند . مقصود اين است كه بايد با كل حتي دشمنان به نهايت روح و ريحان ، محب و مهربان بود" ( گلزار تعاليم بهايي ص 206)
من در تعاليم بهايي خطا پوشي و اغماض را يافتم چنانچه اگر از كسي قصوري صادر گردد ، ديگران ديده خطا پوش دارند و عفو مي كنند نه اينكه عيب جويي نمايند و در حق او ذلت و خواري پسندند.
من در تعاليم بهايي خير خواهي را يافتم . ديانت بهايي از پيروانش مي خواهد " دشمني نبينند و بد خواهي نشمرند. جميع من علي الارض را دوست انگارندو اغيار را يار دانند و بيگانه را آشنا شمرند.
من در ديانت بهايي خلوص نيت را يافتم من در تعاليم بهايي خواندم كه : " حسن نيت به جهت اعمال حسنه لازم است .. چه بسا مي شود كه نفسي عمل خيري مي نمايد ولي نيتش خالص نه . يا براي شهرت است يا به جهت عزت يا آرزوي غرور و نخوت است يا محض ريا و رياست. اينگونه اعمال ،نتايج باقيه نداردو سبب فوايد عموميه نگردد . عالم انساني را روشن نكند و آسايش و سعادت ابدي نبخشد. " (گلزار تعاليم بهايي ص 244)
من در ديانت بهايي ،صداقت در گفتار و عمل را يافتم. تعاليم بهايي مي گويد : " بدترين اخلاق و مغبوض ترين صفات كه اساس جميع شرور است ، دروغ است از اين بدتر و مذموم تر ، صفتي در عالم وجود ، تصور نگردد . جميع معاصي ( گناهان) به يك طرف و كذب (دروغ) به يك طرف . بلكه سيئات كذب افزون تر و ضرش بيشتر . راست گو و كفر گو بهتر از آن است كه كلمه ايمان بر زبان راني و دروغ گويي. " در ديانت بهايي" صداقت و صراحت مرجح بر جميع امور است ( گلزار تعاليم بهايي ص 403)
من در ديانت بهايي، عفت و عصمت را به معناي واقعي يافتم . : " اهل بها نفوسي هستند كه اگر بر مداين (شهرها) ذهب ( طلا) مرور كنند نظر التفات به آن ننمايند و اگر چه جميع نساء ارض به احسن طراز ( بهترين زيورها) و ابدع جمال (جديد ترين زيباييها) حاضر شوند، به نظر هوي، در آنها نظر نكنند. "(گلزار تعاليم بهايي ص 217)
من در ديانت بهايي توجه به علم و علم آموزي و رفع جهالت و ناداني و و ارج نهادن به مقام والاي حكما و عالمان را يافتم : " در اين ظهور اعظم ، كل بايد به علوم و حكم ، ظاهر شويد. "
" براستي مي گويم هر آنچه از ناداني بكاهد و بر دانايي بيافزايد ، او پسنديده آفريننده بوده و هست." " صاحبان علوم و صنايع را حق عظيم است بر اهل عالم ..في الحقيقه كنز حقيقي براي انسان ، علم اوست و اوست علت عزت و نعمت و فرح و نشاط ." ( گلزار تعاليم ص 221)
ديانت بهايي عدم تفكر و تقليد را مذموم مي داند و تاكيد در بكار گيري عقل دارد چنانچه مي فرمايد: " خدا علم و عقل را خلق كرده تا ميزان فهم باشد. "
شايد بگوييد : در اديان ديگر هم تعاليم اخلاقي مشابهي را مي توان يافت . اما من در ديانت بهايي عمل به تعاليم را يافتم . ايمان يك فرد بهايي از جمله ايمانهايي نيست كه در اثر نفوذ و تاثير گفته هاي ديگران و يا فشارهاي اطرافيان ايجاد شده باشد بلكه ايماني است كه با تفكر و پذيرش قلبي حاصل گرديده و به همين سبب است كه در اثر فشارهاي محيط به سادگي تغيير نمي يابد . از طرف ديگر آنچه تعاليم در ديانت بهايي يافتم ، تنها در لابلاي اوراق و كتابها نبود بلكه در عمل و در رفتار بهاييان آن را به چشم خود ديدم . زيرا در تعاليم بهايي ، بهايي بودن تنها به داشتن اسم بهايي بر خود نيست بلكه به عمل است. : " هميشه ايمان ،به اقرار و اعتراف بود لكن در اين امر اعظم به اعمال و افعال پسنديده است " (گلزار تعاليم بهايي ص 8 )
اليوم فعل مقدم بر قول است . پس جهد نماييد تا ازكل جوارح ، اعمال حسنه به ظهور آيد."( گلزار تعاليم ص 1)
هدف غايي حضرت بهاالله آن است كه افراد جديدي خلق شوند .يعني مردمي نيكوكار ،مهربان،باهوش و صديق و شريف كه بر مبناي احكام و موازين اين امر اعظم كه در اين مرحله جديد از تكامل عالم انساني ظاهر شده، عمل نمايند . خود را بهايي ناميدن كافي نيست بلكه بايد در تمام وجود ما آثار حيات بهايي ،نمودار شود."(گلزار تعاليم ص 12)
"احباي الهي نبايد مثل امم اخري در لسان شهد باشند و در عمل حنظل. كه به زبان، جوهر تسبيح و تقديس بودند و به افعال ، صرف آلودگي و ناپاكي . اليوم وقت عمل است."(گلزار تعاليم ص 9)"
آيا در بين دوستان شما كساني هستند كه صميمانه تعاليم و حقايق اديان ديگر را بر حق بدانند؟ بدون ترديد خير
اين جاست كه بهايي بودن همين را لازم دارد . يعني هيچ فردي نمي تواند خود را بهايي بشمارد مگر اينكه جميع پيامبران را برحق و از جانب خداوند و تعاليمشان را حقيقت واحد و وجود همگي آنها را يكي بداند. زيرا زيرا تعاليم و اصولي كه پيامبران در هر عصري به نوع انسان عطا فرموده اند ، در فروعات ،با هم متفاوت است اما در اصل ، واحد بوده و وظيفه همگي آنان ، هدايت بشر به شاهراه حقيقي و تربيت آنان است تا هر يك مظهر اخلاق و صفات ممتازه گردند و شايسته نام انسان به عنوان اشرف مخلوقات شوند. پس هر يك از پيامبران طبق ضروريات زمان خود ، تعاليمي را براي بشر آورده اند. پس قبول يكي از آنها مساوي است با قبول كل آنها و اعتراض بر يكي از آنها مساوي است با اعتراض بر جميع آنها .
Farhad |
Farzad |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر