جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۶ اردیبهشت ۸, جمعه

داستان کشیش مسیحی و محمد علیخان






میرزا محمّد علیخان بهائی در روزهای نخست ایمان که بعد از مطالعۀ کتاب ایقان بود بعلت پا درد و جرّاحی در بیمارستان کنار یک کشیش پرُوتِستان بستری بود .
این دو در صدد بودند که دیگری را تبلیغ کنند. کشیش مسیحی سؤال کرده بود که چرا در آثار بهائی مظاهرِ الهی به خورشید تشبیه شده اند .
میرزا محمّد علیخان و دیگران که برای عیادت آمده بودند پاسخی گفتند ولی کشیش قانع نشد تا اینکه استاد حسینِ نَعلبَندِ کاشانی برایِ عیادت آمد. میرزا محمّد علیخان او را نمی شناخت و دیگرِ احبّاء هم که این را نمیدانستند او را معرّفی نکرده و فقط جائی برای نشستن باو تعارف می کنند.
استاد حسینِ نعلبند جُلوس میکند و حاضرین موضوع را برای او تعریف میکنند، او اجازه می خواهد که توضیحی بدهد و با لهجۀ کاشانی در خصوصِ عِللِ تشبیهِ مَظهرِ الهی به شمس توضیح می دهد. او می گوید خورشید دارایِ دَه صفت است پنج صفت در جِرمِ خورشید است و پنج صفت در نورِ خورشید است.صفاتِ جِرمِ خورشید عبارتند از:جاذبه ،دافعه ،احاطه،دوام،استقرار و صفاتِ نور خورشید عبارتند از :روشنائی ،حرارت ،اثر ،نفوذ ،تربیت.
او ادامه می دهد که اگر با دقّت بنگریم پیامبران الهی نیز دارای این صفات هستند. جسمِ ایشان مانند جِرمِ خورشید جذّاب، دافع، مُحاط، مداوم و مستقرّ هستند. روح و دینِ ایشان مانندِ نورِ خورشید روشنائی بخش،با حرارت ،موثر ،با نفوذ و تربیت کننده هستند.
جنابِ کشیش با چشمانی پُر اشک اظهارِ ایمان می کند و می گوید عُمری را در مطالعۀ کُتب قدیمی تلف کرده ام .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر