وحید رأفتی
هدف و روش در تحقیق معارف بهائی موضوعی فوق العاده مهم و وسیع است. چون در این اوراق معدود امکان شرح و بسط همۀ مسائل مربوط به این موضع موجود نبود، به اختصار به رؤوس امّهات مسائل اشاره نمود و به توضیح چند نکته اکتفا کرد.
جمع، تدوین و انتشار آثار مبارکۀ امر بهائی که در شئون مختلفه به صُوَرِ کتب، سُوَر، الواح، تفاسیر و ادعیه نازل شده امری اساسی، مشکل، دقیق و مستلزم وقت و پشتکار فوق العاده است.
از آنچه در مدّت بیش از یک قرن از قلم طلعات مقدّسۀ بهائی صادر شده مُجلّداتی جمع آوری گردیده ولی تا کنون تعداد معدودی از آنها طبع و انتشار یافته است. از آنچه منتشر شده اثری هنوز مورد مطالعه و تحقیق علمی واقع نگشته و آنچه تا امروز در کتب و رسائل فضلای بهائی در شرق و غرب آمده است، غیر از مسائل استدلالی که در آنها مجاهدت بیشتری به عمل آمده، می تواند صرفاً بمنزلۀ طلیعه ای برای مطالعات علمی در چندین قرن آتی تلقی شود.
مطالعه و تحقیق در افکار و آرا مندرج در آثار مبارکه باید عبارت از بررسی، مقایسه، تحلیل و تطبیق مطالب مندرج در آثار نازله باشد. کشف روابط موجود بین حقایق مودوعه در آثار مبارکه و نیز تحقیق در سیر تحوّل افکاری که در این آثار منعکس گردیده است و همچنین تحقیق و مطالعه در اطراف ریشه های فکری حقایقی که به اجمال در اثری مورد اشاره واقع شده می تواند عبارت از مطالعه و تحقیق در آثار بهائی به حساب آید. در جریان این چنین تحقیقی است که روابط جدید کشف می گردد، حقایق موجود در آثار مبارکه از دیدگاه های جدید مطرح می شود، وجوه تازه مورد سؤال و پژوهش واقع می گردد و ارزش ها و معیارهای وضع شده مورد ارزیابی محقّق قرار می گیرد. نتیجۀ این نوع جستجو تقویت بنیۀ فرهنگی جامعه و نیز کشف رموز و اسرار مودوعه در آثار الهیّه و تدوین افکار و اعتقادات اهل بهاء در مسائل مختلفۀ مذهبی، فلسفی، اجتماعی و تاریخی است.
در این چنین تحقیقی است که محقّق برای ایجاد رابطۀ نو بین حقایق موجود می کوشد. او از آنچه قبلاً در زمینۀ مطالب مورد تحقیق وی انجام شده کاملاً بهره می گیرد، آنها را بررسی و مطالعه می کند ولی از تکرار نتایج آن تحقیقات خودداری نموده کوشش می نماید تا نتایجی جدید به دست آورد و جنبه هائی را مطرح کند که در آثار قبلی به آنها اصلاً و یا به حدّ لزوم توجّه نشده است. علم و اطلاع محقق از کتب و رسالات و هر نوع مطالعۀ انجام شده در زمینۀ کاری که می کند حائز کمال اهمیّت است. امّا کوششی که می کند آنست که از تکرار تحقیقات می پرهیزد و قضایا را با نظری جدید مطرح می کند. او ممکن است اشکالات و یا نقائص مطالعات گذشته و جهات ضعف آن را مطمح نظر قراردهد، در هر حال غرض غائی از تحقیق آنست که چیزی بر علم و اطلاع موجود بیفزاید، حقیقتی را که مورد التفات واقعه نشده شرح دهد، نکتۀ جدیدی را بازگو کند، رابطۀ تازه ای بیابد و یا به استنتاجی جدید دست یابد.
مطالعه و تحقیقی که به این نحو و با این هدف انجام می گیرد باید مبتنی بر امّهات آثار مبارکه در بارۀ آراء و افکار مورد مطالعه باشد. در طریق این نوع تحقیق که نشان دهنده تولّد، توسعه و کمال عقاید است باید آثار مبارکه به ترتیب نزول مورد بررسی محقّق قرار گیرد و مراحل تحوّل یک نظریه از لوحی دیگر و از دوره ای به دوره بعدی مورد مطالعه واقع شود بررسی مسائل مندرج در هر اثر بطور مجزّا و با مطالعۀ عقیده ای خاصّ در دوره ای معیّن نیز باید با توجّه به رابطه ای که آن اثر و یا فکر با کلّ آثار و افکار بهائی دارند مطالعه شود. این نوع تحقیق و بررسی که تحقیق و بررسی جزء به خودی خود و در رابطه با کلّ است، می تواند زیر بنای مطالعۀ سیر تکاملی عقاید قرار گیرد.
چون بسیاری از آثار مبارکه هنوز در دسترس نیست، آنچه در این ایّام در زمینۀ افکار و عقاید دیانت بهائی بیان می شود طبیعتاً مبتنی بر موادِّ منشور است و بی شکّ انتشار آثار دیگر نه تنها زوایای آنچه را که امروز مبهم است روشن خواهد نمود بلکه امکان مطالعۀ تحوّلات آراء مختلفه را در آثار و ادوار مختلفه به محقّق آثار بهائی خواهد داد. با آنکه تحقیق دقیق و همه جانبه در آثار مبارکه باید مبتنی بر تحلیل و مقایسه آثار و بر اساس امّهات آنها باشد امّا عدم دسترسی کامل به آنها نباید مانع از شروع تحقیق گردد. موکول کردن تحقیقات به زمانی که همۀ آثار مبارکه در دسترس قرار گیرد امری غیر عملی و نسنجیده است. باید بر اساس مطالب موجود تحقیق را آغاز نمود و تکمیل تدریجی تحقیقات را که لازمۀ هر نوع تحقیقی است موکول به نشر و جمع آوری آثار دیگر نمود.
بدیهی است که در تحقیق آرا و افکار موجود در یک نهضت جدید کار محقّق نمی تواند صرفاً مبتنی بر آثار موجود در همان نهضت باشد. این امر در شروع تحقیق خصوصاً مهّم است، زیرا تا زمانی که تحقیقات مربوط به یک نهضت شکل نهائی و روش خاصّ خود را که مبتنی بر خواصّ، اصول و عقاید آن نهضت است، نگرفته است هر نوع مطالعه ای می تواند مؤسّس بر روش ها و انواع تحقیقاتی باشد که در طول قرون در سایر نهضت ها انجام شده و به شکل نهائی رسیده است.
به دیگر سخن، محقّق نهضت جدید را غالباً چاره ای نیست جز آنکه در ابتدا راه رفتۀ دیگران را بپیماید، از تجربیات و روش هایشان سود جوید، وسائل و ابزارشان را به کار گیرد و بالمآل روش خاصّ و متناسب با شرائط و خواصّ نهضت جدید را به مرور طرح ریزی نماید و آن را از روش های کهن بتدریج مشخّص و ممتاز سازد. در سبیل این استفاده هشیاری و توجّه محقّق به این مسألۀ خطیر که با نظامی جدید سروکار دارد و ممکن است روش مستعمل در سایر انظمه دقیقاً به کار او نیاید و یا احتیاجات او را برآورده نسازد، حائز کمال اهمیّت است. باید در عین استفاده از راه رفتۀ دیگران به اصالت نظم جدید و شرائط خاصّ آن دائماً واقف بود و در ریختن عجولانه و نسنجیده نظم جدید در قالبِ شکل یافتۀ کهن اجتناب نمود.
توجّه به نظام کهن و اصولی که آن نظام بر آنها مبتنی است، بعلاوه شرایطی که نظام کهن در تحت آنها نضج گرفته و بارور گردیده است برای محقّق نظام جدید امری ضروری است زیرا هیچ نهضتی در خلاء بوجود نمی آید بلکه در مکانی به وجود می آید که نظامی فکری و عقیدتی بر آن حکمفرما است و نهضت جدید نه از فکر و عقیدۀ حکمفرما در محیطش جداست و نه غیر متأثّر از آن است، بلکه از آن می گیرد و به آن می دهد و این فعل و انفعال که در مَمَرِّ زمان صورت می گیرد به ظهور شکل نهائی افکار موجود در یک نهضت می انجامد. اعتقاد به تأثیر و تأثّر نهضت جدید در رابطه با نظام فکری موجود به منزلۀ انکار حقیقتِ وحی یا جنبۀ "نزولی" شریعت نیست. در حالی که جنبۀ الهی و نزولی شرایع الهیّه حفظ می گردد این امر نیز همواره مطمح نظر قرار می گیرد که نظام فکری جدید بر اساسِ روابطِ مُنبعثه از حقایقِ موجود است. به بیان دیگر نظام جدید بر بنیان اعتقادات و ملاک های موجود در جامعه بنیاد می شود. در این سبیل نهضت جدید بعضی از آنچه را که در جامعه به عنوان ملاک ها و ارزش های روحانی و اعتقادی مورد قبول است گاهی می پذیرد، گاهی ردّ می کند و گاهی با تغییری که در آن به وجود می آورد آن را دوباره عرضه می سازد و گاهی اعتقاداتی را به وجود می آورد که منفصل از اعتقادات قبلی نبوده بلکه صورت تکامل یافتۀ معتقدات آنهاست. بنابراین نظام دینی به عنوان پدیده ای اجتماعی جدا از ارزش ها، ملاک ها و روابط موجودی که بر اساس آنها متوّلد می شود قابل مطالعه نیست. در عین حال آشنائی با ملاک های زمینه، شرط لازم برای درک آراء و افکار نظام جدید است و سعی در ایجاد و فهم ارتباط بین این شرایط و آنچه تشریع شده کاری دقیق و ضروری و علمی است.
بنا بر آنچه گذشت وحی در تجلّی خویش در عالمِ ناسوت قوالبی را می پذیرد که مؤسّس بر آداب و عادات و افکار و اعتقادات موجود در جامعه است. این پذیرش اگر چه ممکن است به نفوذ فرهنگ و دیانتِ سَلف در خَلف تعبیر شود ولی در عین حال مخالف اصالت و ممیّزاتی که خاصّ هر شریعت است نیست. آنچه به وحیِ آلهی نازل می گردد و نام شریعت بر خود می گیرد در عین مؤسّس بودن بر شرایط موجود، مبتنی بر فطرتِ صاحبِ شریعت است که حکایت از عدمِ اکتساب این عقائد از شخصی دیگر و انتساب آن به ذاتِ اِلهی دارد. نزول شریعت بر فطرت، و نه بر اکتساب، کار را بر محقّق مسائل اِلهی سخت مشکل می کند. زیرا محقّق در تحقیق خویش در بند اصول و قواعد اکتسابی خویش است و کلام فطری که آزاد از قیدِ هر نوع "اکتساب" است نمی تواند در بسیاری از مواقع به معیارهای تحقیقی محقّق درآید، زیرا شارع آلهی خود را در تنزیلِ عقاید و آراء شرع جدید مقیّد به تبعیّتِ طابِقُ النَّعلِ بِالنَّعل از قیودِ بشری نمی داند و این نکته کار تحقیق در آثار الهیّه را مشکل می کند.
محقّقی که کمر همّت به شرح اثر شاعری یا فقیهی بسته است خود را با او در دو عالم کاملاً جدا احساس نمی کند زیرا ملاک های یکسان، روش یکسان و قواعد و اصول یکسانی بر اثر نویسنده و شرحی که شارح بر آن می نویسد حکمفرماست. امّا شارعِ اِلهی را با شارحِ بشری تفاوت بسیار است، کلام شارع که به وحیِ اِلهی است و مُستفید از فطرت اصلیّه، از خواصّی برخوردار است که در قالب تجربه و فهمِ محدود بشری در بسیاری موارد در نمی آید؛ قالبی که در اثری از شارع اِلهی برای بیان فکری به کار رفته در اثر دیگری از او حاملِ فکر دیگری است و یا مفهومی که در آثار نویسندگان گوناگون معنی خاصّ یافته و یا به یک معنی استعمال شده در اثرِ مَظهَرِ اَمرِ اِلهی معنی جدید به خود می گیرد و یا در آثار مختلف شخص او به معانی مختلف به کار می رود. این است که در کار با آثار اِلهیّه "وُجوهِ" مختلفه و "اَلحانِ" متعدّده را باید مَطمَحِ نظر قرار داد و از شباهت قوالبِ الهی و قوالبِ بشری بی محابا رأی به شباهت فکر موجود در قوالب نداد. این نکات محقّق آثار بهائی را بیش از هر محقّق دیگری که راهِ رفته را می پیماید بر آن می دارد که در تحقیق و تتبّع خویش فوق العاده دقیق و با پشتکار باشد. دقّت فوق العاده که لازمۀ هر نوع تحقیقی است محقّق را ناچار می سازد که به اسناد و کتب و آثار متعدّدۀ معتبره رجوع نماید، اطراف و زوایای قضیۀ مورد مطالعه را از جهات مختلفه بسنجد، از صدور احکام کلّی و استنتاجات نسنجیده احتراز کند و در بیان نتایجی که بدانها دست می یابد نهایت حزم و احتیاط را به کار بندد. او باید آمادگی و انعطاف کافی داشته باشد تا احیاناً جهاتی را که موفق به فهم و درک آنها در مرحلۀ مقدماتی از تحقیق خویش نشده و بعداً بدانها شعور پیدا نموده است با شجاعت اعلان دارد. او همچنین باید به نقائص کار خویش متذکّر و معترف باشد و از آنچنان خضوعی برخوردار باشد که هر انتقاد منطقی را به جان پذیرا شود و در صدد اصلاح لغزش هائی که غالباً در هر نوع تحقیقی رخ می دهد برآید. مهم ترین صفت محقّق عالم و دقیق آنست که در ارائۀ اسناد و مآخذ و نیز بیان استنتاجاتی که بدانها واصل گشته است به حدّ وسواس صدیق باشد. او باید مأخذ و منبع هر قولی را ولو کم اهمیّت باشد صریحاً و با نشانی های لازم معرّفی کند و حدود استفادۀ خویش را از منابع مورد استفاده حتّی الامکان واضحاً دقیقاً مشخص سازد.
نتیجۀ تحقیقی که با توجّه به این شرایط به جامعه عرضه می شود باید در نهایت وضوح و روشنی باشد، هر نوع لفّاظی و استفادۀ بی دلیل از صنایع ادبی مخالف روح تحقیق و تتبّع علمی است. اثر تحقیقی باید حتّی الامکان روان و سلیس نوشته شود و خواننده را دچار ابهام و اشکال فکری در فهم مقصود نویسنده نسازد. محقّق باید نتایج تحقیقات را به صورتی کاملاً مدوّن، منظّم، دقیق و خالی از هر نوع ابهام و نارسائی در مَعرض استفادۀ دیگران قرار دهد.
ثمرۀ این نوع تحقیقات است که دائماً بر بنیۀ فرهنگی جامعه می افزاید و حقایق و روابط جدید را مطرح می کند. این نوع تحقیق است که راهی جدید برای تحقیقی جدید می گشاید و بر وسعت علم انسان می افزاید.
* برگرفته از: مجلّۀ «آهنگ بدیع»، سال ٣۲، شمارۀ ٣۴۴، خرداد و تیر ماه ۲٥٣٦ شاهنشاهی، ششم شهرُ العظمة اِلی دهم شهرُ الکلمات ١٣۴ بدیع، صص: ٧٣- ٧٧
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر