دانشمندان، نویسندگان، و متخصّصان الهیّات قرنها این سؤال را پرسیدهاند. این سؤال، سؤالات مهم دیگری را به عنوان هستۀ خود در بر دارد: آیا ادیانِ فرهنگهای بومی نیز به حساب میآیند؟ آیا ادیان بومی که لزوماً کتاب مقدّس یا تاریخ مکتوب ندارند، هنوز اهّمیّت دارند؟ آیا ما باید آن نظامهای عقیدتی بومی را در کنار ادیان به قول معروف اصلی جهان بشناسیم؟
«از بدايت عالم تا حال آفتاب حقيقت از افق شرق اشراق نموده. حضرت موسی در شرق خلق را تربيت و هدايت نمود. از افق شرق حضرت مسيح ظاهر شد. حضرت محمّد برای ملّتی در شرق مبعوث شد. حضرت باب در بلاد شرق از ايران ظاهر شد. حضرت بهاءاللّه در شرق ظاهر شد و تعليم فرمود. همهء اين مربّيان روحانی از شرق قيام کردند. اگر چه کوکب درخشان مسيح از شرق طلوع نمود چون پرتو نورانی بر غرب انداخت انوار ملکوت در غرب انتشارش بيشتر بود و نفوذ تعاليمش در عالم غرب به مراتب سريع تر از محلّ ولادت و موطن مبارکش ترويج يافت» (حضرت عبدالبهاء، مذکور در بهاءالله و عصر جدید، نوشته جی. ای. اسلمنت، ص 194)
در اینجا حضرت عبدالبهاء از تاریخ مشهود ادیان برای ذکر این نکته استفاده کردهاند که اگرچه در شرق آغاز شدند، تأثیرات تاریخی عظیمی در آیندۀ غرب داشتند. به همین طریق، انتظار میرود دیانت بهایی نیز، که در خاور میانه آغاز شد، تأثیرات عظیمی بر آیندۀ غرب و به خصوص در آمریکا بگذارد. این برهانی قانعکننده و الهامبخش از تاریخ است.
«در جميع اعهاد و ازمان انبياء و اولياء با قوّت ربّانی و قدرت صمدانی در ميان ناس ظاهر گشته و عقل سليم هرگز راضی نشود که نظر به بعضی کلمات که معانی آن را ادراک ننموده، اين باب هدايت را مسدود انگارد و از برای اين شموس و انوار، ابتدا و انتهائی تعقّل نمايد. زيرا فيضی اعظم از اين فيض کليّه نبوده و رحمتی اکبر از اين رحمت منبسطه الهيّه نخواهد بود و شکّی نيست که اگر در يک آن، عنايت و فيض او از عالم منقطع شود، البتّه معدوم گردد. لهذا لم يزل ابواب رحمت حق بر وجه کون و امکان مفتوح بوده و لايزال امطار عنايت و مکرمت از غمام حقيقت بر اراضی قابليّات و حقايق و اعيان متراکم و مفيض خواهد بود» (حضرت بهاءالله، منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، ص52)
«… به عدد آنچه ممكن است در امكان از عدد خلق، ارسال رسل و انزال كتب فرموده و خواهد فرمود…» (حضرت باب، منتخبات آیات از آثار حضرت نقطه اولی، ص89)
«اهل امريک در ازمنه قديمه از جهت شمال نزديک به آسيا بودند. يعنی خليجی فاصله است. لهذا از آن جهت گويند عبور و مرور شده است و علائم ديگر نيز دلالت بر مراوده نمايد و امّا به محلّی که صيت نبوّت نرسد، آن نفوس معذورند… البتّه در آن صفحات نيز در ازمنه قديمه وقتی ندای الهی بلند گشته، ولکن حال فراموش شده است» (حضرت عبدالبهاء، منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد6، ص222)
همانطور که این بیان به روشنی نشان میدهد، آموزههای بهایی به ما اجازه میدهند استنتاج کنیم که خداوند باید پیامبرانش را به همۀ ملیّتها، از جمله آمریکاییها، فرستاده باشد.
ما از این بیانات در آثار بهایی چند حقیقت را میفهمیم: (1) ادیان جهان، روی هم رفته، از مشرق آمدهاند. (فقط یکی از رسالههای رایج دربارۀ ادیان جهان را باز کنید، و این کاملاً روشن خواهد شد، اگرچه تعدادی از متون شامل ادیان بومی هستند). (2) این واقعیّت بر سر جای خود باقی است که ادیان بومی نیز همهجا در طول تاریخ بشر وجود داشتهاند. (3) طبق عقیدۀ بهایی، همۀ ادیان واقعی از سرچشمۀ واحدی نشأت گرفتهاند- ظهورات الهی، که از طریق پیامبران مستمرّاً ظاهر شدهاند. (4) بنابراین ما میتوانیم این تناقض آشکار را با سطح درک بالاتری حلّ و فصل کنیم: در حالی که این صحیح است که ادیان اصلی جهان همه از مشرق ظاهر شدهاند، این حقیقت نیز باقی میماند که بسیاری ادیان بومی نیز در آمریکا و هرجای دیگری ظاهر شدهاند.
با توجّه به تعالیم بهایی دربارۀ استمرار ظهورات الهی، ادیان بومی در شکل خالص خود، دارای منشأ الهی بودند. زمان برای تصدیق و احترام به این حقیقت فرا رسیدهاست.
نظرها و دیدگاه های ارائه شده در این مقاله، مربوط به نویسنده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر