جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ بهمن ۲۴, یکشنبه

چیزهای مهمی که علم قادر به انجام آن نیست


شاید علم مفیدترین راه برای سازماندهی تجربیات و بازسازی داده ها را فراهم کند، اما قدرت او در درک جنبه های درونی و اصلی زندگی انسانی مثل : امید، ترس، عشق، نفرت، زیبایی، حسادت، افتخار، ضعف، تلاش، رنج، فضیلت با محدودیت هایی روبرو است. – دکتر پاول کالانیتی (Dr. Paul Kalanithi) هنگامی که نَفَس، هوا می شود (When Breath Becomes Air)
آیا به علم باور دارید؟ اغلب انسان های مدرن، جواب مثبت به این سوال می دهند – اما حتی بزرگترین دانشمندان هم می گویند علم محدودیت هایی دارد.
جناب پیتر مداوار (Sir peter Medawar)، دانشمند و نویسنده و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل، در پایان نامه‌ی خود که کتابی به اسم محدودیت های علم (The Limits of Science) بود، این موضوع را بررسی کرد. در این کتاب، مداوار، تمایز روشنی میان حوزه های علمی و حوزه هایی که او آن را “متعالی” خوانده است، ایجاد کرد.
مداوار، بهترین پاسخ را به سوال های مربوط به ساختار و سازمان جهان مادی، ارائه کرده و از طریق تحقیق علمی، نتیجه گیری کرده است. او علم را به عنوان “موفقیت آمیزترین اقدامات مهم بشر” خوانده است و در ستایش دستاوردهای علمی بشر، می گوید که آنها “نامحدود هستند”.
از سوی دیگر، مداوار نوشت، بشریت با پرسشهای مهمتری روبرو است که از حوزه و قلمرو علمی بسیار فراتر می رود – موضوعاتی مربوط به اخلاق، خدا، ابدیت و هدف از زندگی. مداوار به این نتیجه رسید که تنها هنر، ادبیات، متافیزیک و مذهب است که می تواند به این قبیل سوالات پاسخ دهد.
ما اغلب این پرسش های متعالی را ماوراء الطبیعه یا «فرا طبیعی» می خوانیم، چرا که آنها را فراتر از نیروهای شناخته شده‌ی طبیعت و قوانین حاکم بر طبیعت می دانیم. بسیاری از مردم علم گرا، می گویند که به موضوعات فرا طبیعی اعتقاد ندارند – می گویند چیزی را که نتوان با علم ثابت کرد را قبول نداریم – و در نتیجه در مورد وجود معنویت شک و تردید دارند. آنها باورهای خود را محدود به چیزهایی می کنند که علم بتواند آن را ثابت کند.
اما طبق آموزه‌های بهایی، این دیدگاه محدود موجب از دست رفتن قسمتی از علم می‌شود:
«علم اعظم منقبت عالم انسانی است. علم سبب کشف حقائق است. ولی علم بر دو قسم است. علوم مادّيه و علوم الهيّه. علوم مادّيه کشف اسرار طبيعت کند. علوم الهيّه کشف اسرار حقيقت نمايد. عالم انسانی بايد تحصيل هر دو علم کند. اکتفای به يک علم ننمايد. زيرا هيچ پرنده ئی به جناح واحد پرواز نکند. بايد به دو بال پرواز نمايد. يک بال علوم مادّيه و يک بال علوم الهيّه. اين علم از عالم طبيعت و آن علم از ماوراء الطبيعه. اين علم ناسوتی آن علم لاهوتی. مقصود از علم لاهوتی کشف اسرار الهی است. ادراک حقائق معنوی است. فهم حکمت بالغهء الهی است. کشف حقيقت اديان رحمانی است و ادراک اساس شريعت اللّه است» (حضرت عبدالبهاء، خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد2،صص84-83)
برای مثال علم به ما اجازه‌ی تولید سلاح هسته ای می دهد، اما این تنها روحانیت است که ما را یاری می دهد تا تصمیم بگیریم از سلاح استفاده کنیم یا نه. علم مادی، می تواند کارخانه های بزرگی با سوخت زغال سنگ بسازد، اما این تنها علم الهی است که ما را با عواقب تغییر آب و هوا و اقلیم آشنا کرده و بعد تصمیم می گیریم که این کارخانه ها باید ساخته شوند یا نه. علمی که کاملا بر پایه‌ی فیزیک و ماده گرایی باشد، نمی تواند در مورد ارزش اخلاق و روحانیت قضاوت درستی داشته باشد.
«…مدنيت مادّيه تنها کفايت نکند. زيرا ترقّيات مادّيه قوّهء ديناميت و توپ کروپ ايجاد نمايد. آلات حرب زياد کند. خير و شرّ را هر دو ترقّی ميدهد. جميع اين خونريزيها و آلات جنگ و حرب از نتايج مدنيت مادّيه است. هرگاه اين مدنيت مادّيه به مدنيت الهيّه منضم شود، آن وقت کامل گردد. صندوق چوبی سابق مانع از دزدها می شد، امّا حالا صندوقهای آهنی مانع نمی شود. پس از اين مدنيت مادّی چنانچه خير پيش می آيد شرّ هم پيش می آيد. مگر آنکه مدنيت زمينی با مدنيت آسمانی توأم شود. مدنيت مادّی به مثابه جسم انسان است. اگر منضم به روح شود، حيات يابد و الّا جيفه ئيست و متعفّن می شود» (همان، ص 25)
بهاییان معتقد هستند که تطابق میان علم و دین بسیار ضروری است – به طوری که این دو آنچنان به یکدیگر تنیده اند که نمی توان آنها را از یکدیگر جدا کرد. حضرت عبدالبهاء می فرمایند: «دين اگر مخالف علم باشد، جهل است» (خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد2، ص 5) در حقیقت آموزه های بهایی می گویند که در نهایت علم مادی و علم الهی باید با یکدیگر موافق باشند:
«بايد دين مطابق علم باشد. زيرا علم حقيقت است و دين حقيقت است و ممکن نيست که در حقيقت اختلاف پيدا شود. و اگر مسئله ئی از مسائل دينيّه مخالف عقل و علم باشد، آن وهم محض است. ابداً اساسی ندارد. زيرا ضدّ علم جهل است. مخالف عقل نادانی است و اين مثل آفتاب روشن است» (همان، صص89-88)
نظرها و دیدگاه های ارائه شده در این مقاله، مربوط به نویسنده است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر