. اهالی ايران سر دفتر علم و عرفان بودند و دانايان ايران ، مربّی و معلّم نوع انسان . عزّتش پايدار بود و صيت عظمتش جهانگير. اخلاقش ، فضائل عالم انسانی و اطوارش کمالات رحمانی . ولی افسوس که آن روشنائی رو به تاريکی نهاد واهل ايران با يکديگر درآويختند تا به طوائف ديگر آميختند . خاک ايران جولانگاه بيگانگان شد و ملل شرق و غرب هجوم کردند و بنيان قديم ايرانيان به تزلزل آمد و بنياد برافتاد . آن بهشت برين ، گلخن غمگين گشت و آن افق روشن به ابرهای تيره ، متواری شد . نشانه ای از فضائل پيشين نماند و از اوج عزّت به حضيض ذلّت افتاد . حال حضرت پروردگار نظر عنايت فرمود و شاهد موهبت آسمانی در خطّهٔ ايران جلوه نمود . شمس حقيقت طلوع کرد و پرتو عنايت بر آن کشور انداخت و تعاليم آسمانی انتشار يافت و آئينی رحمانی به ميان آمد . اميد چنان است که پرتو اين آفتاب خطّهٔ ايران را فضای آسمان نمايد . يعنی نفوسی تربيت شوند که مانند ستاره های روشن در اوج آن کشور بدرخشند . هر چند حال نفوس مبارکی پيدا شدند که به آئين جديد ، فخر قديم گردند و شب و روز جان فشانند و در اين سبيل رقص کنان به ميدان فدا شتافتند و جان باختند و هر مصيبت و بلائی تحمّل نمودند ولی افسوس که هنوز اکثر ايرانيان در خوابند و از اين موهبت کبری بی خبر و بيزار . صاحب خانه به در خانه آمده ولی اهل خانه در را بربستند آشنا را بيگانه انگاشتند و يار را اغيار دانستند که ما در اين ذلّت خوشيم و در اين پريشانی و بی سر و سامانی بياسائيم و صاحب خانه را نخواهيم و آئين او را نجوئيم از الطاف او بيزاريم و از لطف و عنايت او در کنار . اين پدر مهربان بيگانه است . و لو آن که در نزد جميع ملل عالم يگانه و آوازه اش جهانگير است و صيت بزرگواريش گوشزد غنی و فقير . ملل سائره از اطراف جهان فوج فوج به سایهٔ مبارک او درآيند و تعاليم او پذيرند و از خوان نعمت او بهره گيرند ولی ما مانند بوم در اين آشيان ويران راحت و شادمانيم . آهنگ مرغ سحرنخواهيم و سایهٔ همای اوج عزّت نجوئيم . ترقّيات معنويّه نخواهيم . فضائل عالم انسانی نطلبيم و گوئيم که ما توانگريم . محتاج اين خوان نعمت نيستيم . گنج روان داريم . زحمت دل و جان نخواهيم . افسوس هزار افسوس که امريک بيدار شد و ايران در خواب غفلت گرفتار . ولی اميد چنان است که شعاع شمس حقيقت اين ابر غفلت را متلاشی نمايد و افق ايران روشنی به آفاق بخشد . ياران بيدار گردند و ايرانيان هوشيار شوند و عليک التّحيّة و الثّناء .
منتخباتی از مكاتيب حضرت عبدالبهاء ، جلد ٤ ، صفحه ۲۳۱- ٢٣٢
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر