بهائیان معتقدند دین و سیاست با هم خوب درنمیآمیزند.
تعالیم بهائی به وضوح دین و سیاست را به عنوان دو حوزۀ جداگانه از فعّالیّت انسان ترسیم میکند:
«دين تعلق به ارواح و وجدان دارد و سياست تعلق به جسم» (حضرت عبدالبهاء، خطابات، ج1، ص 176)
حضرت عبدالبهاء بارها مستقیماً دربارۀ تضاد بین فعّالیّت سیاسی و روحانی صحبت کردند، ولی سخنرانی ایشان دربارۀ این موضوع در پاریس در سال 1911 آرمان دیانت بهائی را دربارۀ جدایی دین از سیاست با روشی نوین با تمرکز بر عشق و محبّت به صورت قطعی آشکار کرد:
«در عالم مادّيات هر چند محبت موجود، ولی محدود است. در عالم جسمانی وسائط و روابط محبت مشهود است، ولکن وسائط مادی است، محدود است و حال آنکه حقيقت محبت غير محدود است. چه طور ميشود به وسائط محدوده، حقيقت غير محدوده بتمامها حاصل شود؟ از جمله وسائط محبت در عالم مادی ارتباط عائله ايست. اين معلوم است که محدود است و محبتی که قابل انفصال نباشد، بتمامها حاصل نميشود. چه بسيار در يک عائله نهايت بغض و عداوت حصول يافته. پس معلوم شد که رابطه عائله ئی تمام نيست.
و همچنين از جمله روابط روابط وطنی است. بعضی چون اهل يک وطنند. در ميان آنها محبت و الفت است؛ آنهم کافی نيست. چرا که محدود به وطن است. و ثانی آنکه شايد بين ابناء وطن، نهايت بغض و عداوت حاصل شود.
ثالثاً روابط جنسی است. آنهم محدود است. احتمال دارد در ميان جنس عداوت واقع شود. رابعاً روابط اتحاد وحدت منافعست. چون منافع مختلف گردد، زائل می شود.
خامساً وحدت سياسيست که سبب الفت و محبت ميشود. آنهم يک وقتی است که وحدت سياسی به هم ميخورد.
پس معلوم و محقق شد روابط ماديه از برای الفت بين بشر کافی نيست. محتاج يک قوه ديگر است که آن جميع بشر را به يکديگر التيام دهد و مورث نهايت محبت شود و بايد غير محدود باشد. شبهه ای نيست که اين قوه روح القدس راست و اين سبب وحدت است که جميع بشر را در ظل کلمه واحده جمع کند. هيچ قوه ئی جز اين قوه ملکوتيه نتواند که جميع بشر را انجمن واحد کند و روابط محبت را محکم و متين نمايد» (همان، صص73-72)
از آنجائیکه دیانت بهائی به ما میآموزد عشق به همۀ نوع انسان میتواند به جهان نیروی تازه بخشد و به اتّحاد آن منجر شود، بهائیان درک میکنند انتخاب یک طرف یا طرف دیگر در تقسیمات حزبی سیاسی در زمان ما، تنها به ادامۀ فروپاشی و تفرقه میانجامد.
این چشمانداز به این معنا نیست که بهائیان از مشغولیّت در جوامع مربوطهشان اجتناب میکنند. در حقیقت، حضرت بهاءالله بهائیان را تشویق میکنند که شرکت فعّالی در جامعۀ مدنی داشته باشند تا مشتاقانه و با جدیّت برای بهبود روستاها، شهرها و محلّههایشان کار کنند.
«امروز را نگران باشید و سخن از امروز رانید» (حضرت بهاالله، مجموعه الواح مبارکه، ص261)
البتّه بهائیان رأی میدهند و در انتخابات کشور خود شرکت میکنند و به فردی که احساس میکنند بهترین و اخلاقیترین کار را انجام خواهد داد، رأی میدهند. بهائیان در انتخابات حزبی شرکت نمیکنند، خود را با احزاب سیاسی یکی نمیکنند و مشاغل سیاسی را نمیپذیرند. به جای آن، ترجیح میدهند انرژی خود را وقف رشد روحانی بشریّت نمایند:
«دين ابداً در امور سياسی علاقه و مدخلی ندارد. زيرا دين تعلق به ارواح و وجدان دارد و سياست تعلق به جسم. لهذا رؤسای اديان نبايد در امور سياسی مداخله نمايند؛ بلکه بايد به تعديل اخلاق ملت پردازند؛ نصيحت کنند و تشويق و تحريص بر عبوديت نمايند. اخلاق عمومی را خدمت کنند؛ احساسات روحانی به نفوس دهند. تعليم علوم نمايند و امّا در امور سياسی ابداً مدخلی ندارند» (حضرت عبدالبهاء، خطابات، جلد1،ص176)
«احبّای الهی بايد … ملوک عادل را مملوک باشند و امير باذل را رعيّت خوش سلوک. اطاعت حکومت نمايند و در امور سياسيّه مداخله ننمايند. توجّه به نيّر آفاق کنند و به تحسين اخلاق پردازند» (حضرت عبدالبهاء، منتخباتی از مکاتیب، جلد1، ص308)
ارتباط منحصر به فرد بین دیانت بهائی و صدها ملیّت و فرهنگ که بهائیان در آن هستند نشان میدهد که بهائیان تلاش خود را بر ساخت یک جامعۀ جهانی جدید متمرکز کرده اند. آنطور که حضرت عبدالبهاء مطرح میکنند، حزبگرائی هرگز نمیتواند بین همۀ مردم وحدت ایجاد کند، بلکه این کارِ یک دیانت جهانی با پیغام صلح و محبّت است. بهائیان معتقدند دنیا وارد دورهای از تحوّل مجموعهای قوانین سیاسی به قوانین دیگر شدهاست، و اصول کهنه و تفرقهانداز سیاستهای حزبی بالاخره جای خود را به یک بدنۀ سیاسی جدید، که حال در روندِ شکلگیری است، خواهد داد و در نهایت ملیّتها و مردم جهان را متّحد خواهد نمود.
نظرها و دیدگاه های ارائه شده در این مقاله، مربوط به نویسنده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر