شکی نیست که در 35 سال گذشته شدت تضیقات و حملات ظالمانه بر علیه آئین بهائی و پیروانش در خاک مقدس ایران که زادگاه این آئین نوین است بیشتر شده. البته شدت این حملات توأم با زیر پا گذاشتن ابتدائی ترین حقوق شهروندی بهائیان و سایر دگراندیشان توسط دولت و عوامل وابسته به دولت بوده و هنوز هم ادامه دارد.
برای من و شاید میلیونها شهروند ایرانی این سوال قابل تفکر و تأمل است و احتیاج به بازنگری دارد که آیا در این عصر نوین ادامه تحقیر و آزار واذیت دگراندیشان آن هم توسط دولت که مسئول حفظ جان و مال شهروندان خود میباشد جایگاهی در اجتماع دارد؟ و یا اصلاٌ با توسعه ارتباطات بین المللی؛ شبکه های مجازی اجتماعی که کره خاکی مانند یک نماد دهکده کوچک شده ، این جور طرز تفکر و بی عدالتی علیه بهائیان و سایر دگراندیشان می تواند جایگاهی برای خودش داشته باشد؟ آیا سردمداران جمهوری اسلامی ایران فکر نمی کنند که خودشان هم یک دگراندیش هستند؟
سوال دیگری که اخیراً از طرف عده ای از نویسندگان روشن فکر و فعالان حقوق بشر عنوان شده این است که اصلاً ترس جمهوری اسلامی ایران و روحانیت وابسته به آن از جامعه بهائی چیست؟ و چرا آنها واقعیت های عینی در مورد آئین بهائی را کتمان می کنند؟
در جستجوی پاسخ و حلاجی سوالات ذکر شده در بالا من قصد ندارم مسئله را پیچیده کرده یا به دنبال بازگوئی قوانین موجود مملکتی و بین المللی در این زمینه باشم. چون مواد و اصول قانون اساسی ایران، قرآن کریم و تعالیم اسلام واقعی و قوانین و منشورهای بین المللی حق آزادی بیان ، عقیده و مذهب را بدون استثناء شامل همه احاد جامعه قلم داد می کنند و حقوق شهروندی را یک حق ذاتی هر انسانی بشمار می آورند.
بطور خلاصه براساس اصول 14، 19، 20، و 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، حقوق شهروندی همه افراد جامعه تضمین شده و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و عدل اسلامی عمل نمایند و مردم ایران از هر قوم ، قبیله و رنگ و مانند اینها بطور یکسان در حمایت قانون قرار دارند. دولت موظف است تسهیلات آموزش و پرورش رایگان برای همه ملت … فراهم سازد.
اعلامیه جهانی حقوق بشر که در سال 1948 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید آزادی دین و اندیشه برای همه ساکنان کره ارضی را تضمین کرده. بعد از تصویب این اعلامیه ، میثاق و معاهدات گوناگون به وظائف و تعهدات بین المللی تبدیل شده که ایران هم جزو امضا کنندگان این میثاق ها می باشد.
حقوق شهروندی در مفهوم ملت و کشور یک حقوق ذاتی انسانی است و در مواد 1 و 2 اعلامیه جهانی حقوق بشر واضحاٌ به آن اشاره شده است.
از طرف دیگر طبق میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی 1966 سازمان ملل و ماده 18 آن هر کس حق آزادی فکرو مذهب را دارد و طبق ماده 19 افراد جامعه هرجا که باشند حق تحصیل دارند و اشاعه عقیده و مذهب از الزامات این آزادی است.
حقوق دانان کشوری و بین المللی ، فعالان حقوق بشر و روحانیون باانصاف و عالم بارها و بارها اعمال ضد انسانی علیه بهائیان ایران توسط دولت را تقبیح کرده و شماره مصوبات سازمانهای بین المللی حقوق بشر و پارلمانهای کشورهای مختلف ، شخصیت های برجسته جهانی واعتراض های هزاران هزار آحاد جامعه در ایران و سایر کشورها که دارای وجدانی آگاه هستند روز بروز اضافه می شود.
استقامت سازنده با الگوی غیرخصمانه بهائیان ایران در مقابل آزار و اذیت و اتهامات بی پایه علیه آئین بهائی از طرف دولت ایران در 35 سال گذشته شاهدی زنده است که باعث ستایش اکثر آحاد ملت گشته و هموطنان عزیز با گذشت زمان به عمق بی عدالتی ها علیه بهائیهان پی می برند و دنیای خارج این واکنش بهائیان را عملی قابل تقدیر و شجاعانه که شایسته بلوغ انسانسی است بحساب می آورند.
تاریخ 170 ساله آئین بهائی در ایران نشان دهنده این است که از بدو ظهور آئین بهائی تعداد بیشماری از روحانیون و مراجع تقلید بلند مرتبه به این آئین روی آورده اند و همچنین در تقاطع تاریخی مختلف علمائی بوده و هستند که طریق انصاف و عواطف اسلامی را بر شعله ور کردن فضای تنفر ترجیح داده و می دهند.
بطوریکه در سالهای اخیر شهامت این نوع علمای با انصاف در دفاع از حقوق شهروندی بهائیان ایران باعث تقدیر همه دنیا و بهائیان شده است.
حکومت جمهوری اسلامی ایران و سردمداران وابسته به دولت بلوغ فکری و آگاهی وجدانی ملت را ندیده گرفته و روز به روز از طریق روزنامه ها، شبکه های اینترنتی ، رادیو و تلویزیونهای وابسته به دولت تبلیغات عظیم ناروا و بی پایه ای که پر از تناقضات هم هست به خرد مردم می دهند. این تبلیغات ضد بهائی و ضد انسانی از نظر هزینه و تعداد بقدری بالاست که باعث تعجب همگان است و خود این عمل سوال برانگیز است ! چون از یک طرف دولت ایران در سازمانها و مجامع بین المللی حتی حاضر نیستند کلمه بهائی را بدون پسوند و یا پیشوندهای زننده و تحقیرآمیز به زبان بیاورند و مدعی هستند که تعداد بهائیان چندان رقم قابل ملاحظه ای نیست. (در صورتیکه بهائیان ایران بزرگترین اقلیت مذهبی و دینی کشور است) ولی از طرف دیگر برنامه های تنظیم شده برای نسل کشی بهائیان و فشارهای اقتصادی علیه آنها همراه با هزینه های سرسام آور تبلیغاتی ضد بهائی که صرفاٌ برای حفظ و بقاء دولت بحساب می آید در کار است.
فقط بعنوان نمونه به چند فقره از این ارقام سرسام آور که جمع آوری شده اشاره می کنم:
طبق آمار جمع آوری شده توسط جامعه جهانی بهائی از تاریخ ژانویه 2014 تا اکتبر سال 2015 بیش از7000 مقالات و نوشتجات ضد بهائی دولت و عوامل وابسته اش منتشر شده. (1)
باز هم طبق آمار جمع آوری شده که در دسترس همگان است در یک دوره 16 ماهه (بین دسامبر 2009 تا ماه مه 2011) تبلیغات ضد بهائی بصورت رده بندی شده شامل موارد زیر بوده است: ( 2 )
367 مقاله در گستره وسیعی از رسانه های چاپی و اینترنتی
58 سمینار ، کنفرانس و همایش
3 مجموعه مستند تلویزیونی و 3 برنامه تلویزیونی دیگر
3 سریال رادیوئی
5 نمایشگاه رسمی
2 بانک اطلاعاتی نرم افزاری آنلاین یا بصورت دیسک قابل دسترسی همه
اخیراٌ هم یک سریال تلویزیونی جدید بنام ” معمای شاه” که درحال حاضر در نمایش است.
اگرچه پیچیده ترین و در عین حال گمراه کننده ترین اقدامات ضد بهائی در 35 سال گذشته مسئله فتوا از طرف حضرات علمای مراجع تقلید بوده، ولی بطور کلی این نمادهای ضد انسانی و اتهامات بی پایه و اساس علیه بهائیان همیشه جنبه سوء استفاده از اعتقادات دینی و فرهنگی جامعه سرچشمه گرفته که ضمن آمیختگی به خرافات برای ایجاد تنفر و تفرقه اندازی علیه بهائیان مهندسی شده.
یکی از عوام فریبی ها که بطور مرتب از طریق تبلیغات ضد بهائی از طرف دولت و بهائی ستیزان به آن تکیه می کنند این است که آئین بهائی را ساخته و پرداخته عجنبی ها و کشورهای مختلف غربی شمرده و بهائیان را جاسوس قلمداد می کنند.
در 35 سال گذشته مقامات جمهوری اسلامی و عوامل وابسته به آن با تحریف تاریخ، ساختن سریالهای تلویزیونی و رادیوئی و غیره خواسته اند که این اتهامات بی اساس را واقعیت نما جلوه دهند ولی کوچکترین مدرکی که قابل قبول تاریخ نویسان و محققین بی طرف باشد ارائه نداده اند.حال بیائیم مسئله را از دید و شواهد عینی در 35 سال گذشته بررسی کنیم:
آئین بهائی در اواسط قرن نوزدهم در تاریک ترین نقطه تاریخ کشور ایران از بطن این مملکت ظهور کرده و با یک انقلاب روحانی غیر قابل تصور ، جو اجتماعی و باورهای دینی را ٔتحت تاثیر قرار داد .
ادعای وابسته بودن آئین بهائی به عوامل خارجی در واقع طنزی بیشتر نیست و هیچ شاهد و مدرک تاریخی و یا مذهبی در اثبات این ادعای بی اساس وجود ندارد. ما همواره در طول تاریخ 170 ساله آئین بهائی شاهد این بوده ایم که بستگی به جو سیاسی و تاریخی مملکت وابستگی آئین بهائی از دید مدعیان بطور معجزه آسا به این قدرتهای عجنبی عوض شده و می شوند! گاهی این وابستگی را به روسها و بعضی موقع ها به انگلیس ها و یا آمریکائی ها و غیره نسبت می دهند!
برای هر فرد با انصافی این سوال پیش می آید چنانچه اگر عقیده ای اساس نداشته باشد و با یک انگیزه سیاسی و یا مصلحتی بوجود آمده باشد چطور ممکن است که بعد از 170 سال روز بروز به تعداد پیروانش اضافه شود و اهدافش که استقرار صلح و دوستی است و لازمه این دوران نوین می باشد همچنان پایدار باشد؟ پس باید یک حقانیتی در این آئین باشد که بتواند جوابگوی نیازهای این عصر نوین باشد.
آئین بهائی از لحاظ ساختار یک دین مستقل و شناخته شده جهانی است که در 189 کشور مستقل و 46 ناحیه تابعه دنیا استقرار یافته، در بیش از 11740 نقاط مختلف دنیا دارای تشکیلات محلی است. آثار بهائی به بیش از 800 زبان در سطح جهانی ترجمه و منتشر شده ، پیروان آئین بهائی در سراسر کره زمین از نژادها ، مذاهب و فرهنگهای مختلف که شامل 2100 قبیله و عشایر و گروههای مختلف عالم است پراکنده شده اند. آئین بهائی دینی است که فاقد هرنوع طبقه و مقام روحانیت است و در عوض سازمان دهی امور و فعالیتهای این جامعه از طریق نظام شوراهای انتخابی در سطح محلی ، ملی و بین لمللی انجام می شود. ( 3 )
جامعه جهانی بهائی یکی از فعال ترین عضو غیردولتی و غیرانتفاعی سازمان ملل متحد می باشد که فعالیت هایش شامل توسعه حقوق بشر، تساوی حقوق زن و مرد، تعلیم و تربیت مجانی برای همه ، توسعه های اجتماعی و اقتصادی در سطح جهانی و کشورهای جهان سوم و امثالهم می باشد.
بطور کلی جامعه جهانی بهائی در سطح جهانی بعنوان مروج صلح و دوستی و بازنگری به مشکلات در همه سطوح از طریق شور و مشورت بدون توسل به الگوهای خصمانه معروف است.
پس آیا می توان این همه شواهد عینی و حقایق غیر قابل کتمان در مورد آئین بهائی را یک بازیچه و یا ساخته و پرداخته عجنبی واهی تلقی کرد؟
آیا استقامت سازنده با یک الگوی غیر خصمانه که طبق تعالیم آئین بهائی، بهائیان ایران به آن عمل می کنند ساخته و پرداخته دشمنان واهی دولت جمهوری اسلامی است؟ آیا وقتیکه جوانان بهائی را به دانشگاهها راه نمی دهند و بهائیان ایران با تمام روح و جان تلاش کرده و می کنند تا تحصیلات دانشگاهی این جوانان محروم از تحصیل را از طریق همت و فداکاری داوطلبان در خانه های خودشان درس دانشگاهی بدهند، این عمل ساخته و پرداخته عجنبی واهی است؟ آیا وقتیکه به دستور دولت و وابستگانش به جان و مال و مغازه های بهائیان در نقاط مختلف کشور حمله می کنند و بهائیان طبق تعالیمشان کوچکترین خشونت نشان نمی دهند، این عمل ساخته و پرداخته کدام عجنبی واهی است؟ و یا اگر آئین بهائی ساخته و پرداخته عجنبی است بعد از 170 سال این عجنبی واهی کجاست که به داد بهائیان برسد و ساخته و پرداختگان خود را نجات بدهد؟! پس این دشمن تراشی واهی دیگر نمی تواند خریدار داشته باشد!
در ارتباط با ساختگی بودن آئین بهائی ، دولت جمهوری اسلامی و بهائی ستیزان نسبت جاسوس بودن به بهائیان میدهند تا اینکه مورد نفرت و انزجار هموطنان ایرانی گردند. اگر موضوع را دوباره از دید عملی بازنگری بکنیم می بینیم که دولت جمهوری اسلامی در 35 سال گذشته بهائیان را از تمام پست های دولتی اخراج کرده اند و هیچ بهائی حق استخدام در مشاغل دولتی را ندارد، جوانان بهائی را به دانشگاهها راه نمی دهند، بهائیان حق تدریس یا کار در دانشگاهها و مدارس ندارند، جواز تجارت صادراتی و یا وارداتی به بهائیان نمی دهند ، در بانکها، بیمارستانها و صدها نوع شغل و حرفه بهائی ها حق کار ندارند، حتی کارهای کشاورزی را برای بهائیان محدود کرده اند. در کارهای رادیو و تلویزیون و ارتباطات به هیچ عنوان اجازه کار ندارند … پس سوال این است چطور بهائیان جاسوسی می کنند ، اطلاعات را از کجا می گیرند و اصلاٌ به کجا می فرستند و هدف از این جاسوسی چیست؟ آیا در این 35 سال گذشته کوچکترین مدرک قابل قبول بدست آمده که این ادعای بی اساس را ثابت بکنند؟
در عمل و طبق تعریف کسی که جاسوس است باید یک کار و حرفه ای در دستگاههای دولتی و یا مراکز حساس داشته باشد تا اینکه بتواند جاسوسی بکند.
بهائیان در 35 سال گذشته غیر از فشارهای اقتصادی ، آزار و اذیت، توهین و تحقیر و نداشتن حق ابتدائی شهروندی چیز دیگری نداشته اند که بتوانند جاسوسی بکنند.
آیا این عمل دولت غیر از گسترش تنفر علیه گروهی از هموطنان ایرانی نیست؟ آیا این عمل دولت توهین به همه هموطنان ایرانی نیست که با این خرافات و اتهامات بی پایه می خواهند رعب و وحشت در جامعه بیندازند؟
نسبت دادن فساد اخلاقی به بهائی ها و آئین بهائی، مورد دیگری است که دولت ایران و روحانیت بهائی ستیز از باورهای دینی و فرهنگی جامعه سوء استفاده کرده و می خواهند بهائیان را مورد تنفر و انزوا قرار بدهند.
واقعاٌ این نهایت بی انصافی با پائین ترین درجه اش می تواند باشد، در صورتیکه عفت و پاکدامنی به مفهوم کامل خود بقدری برای بهائیان اهمیت دارد که احتیاجی نیست نوشته و یا دلیل آورد. آیا یک بهائی در ایران به جرم دزدی و یا فحشا ، مواد مخدر و یا هر عمل قبیه دیگر محکوم و زندانی شده ؟ ایا یک فرد بهائی را می توانید پیدا کنید که سهیم دزدیهای کلان داخل کشور باشد که گوش زد بزرگ و کوچک شده ؟
توجه داشته باشید این در شرایطی است که دولت و عوامل وابسته به آن نهایت فشارهای اقتصادی و سایر ظلم و ستم را به بهائیان اعمال می کنند.
برای نمونه دو نوشته مختصر از آثار بهائی ( حضرت عبدالبهاء) راجع به اهمیت عفت و عصمت را متذکر می شویم: “نزد خدا امری اعظم از عصمت و عفت نیست، این اعظم مقامات عالم انسانی است و از خصایص این خلقت رحمانی و دون آن از مقتضیات عالم حیوانی” ( 4 ) و نیز ” ذره ای عصمت، اعظم از صد هزار سال عبادت و دریای معرفت است”.( 5 )
به نظر می رسد که سردمداران حکومت جمهوری اسلامی و وابستگانش بعد از 35 سال ظلم و ستم تحقیر و بی احترامی علیه بهائیان و آئین بهائی در ایران، بلوغ فکری و آگاهی وجدانی آحاد مردم را نادیده می گیرند، چون ظلم و ستم علیه بهائیان باعث شده که اکثریت ملت ایران به عمق این بیدادگری پی برده و روز بروز همدردی و حمایت خود را نسبت به بهائیان بصورت عملی و اخلاقی نشان بدهند. عمل استقامت سازنده با یک الگوی غیر خصمانه از طرف بهائیان در مقابل بی عدالتی های دولت ، باعث تمجید و ستایش هم وطنان و انسانهای باوجدان در سراسر جهان شده و روز بروز هم اضافه می شود.
در مد ت 35 سال گذشته بهائیان ایران در مقابل ظلم و ستم ، تحقیر و بی عدالتی های دولت و بهائی ستیزان ، وقار و ارزش انسانی خود را حفظ کرده و برای خود گوشه عزلت نگزیدند بلکه با صبر و استقامت سازنده با سختی های متوالی زندگی شرافتمندانه خود را ادامه داده و می دهند.
وقتی جوانانشان را به دانشگاه راه ندادند خانه هایشان را به دانشگاه تبدیل کردند و اگر جواز کار ندادند بدنبال کار شرافتمندانه دیگر رفتند. اگر ظلم و ستم دیدند صبر و بردباری نشان دادند، همیشه از طریق شور و مشورت بفکر خدمت به کشورشان و هم وطنان و نوع بشر را ادامه داده و میدهند.
دولت ایران برای احیاء اقتصاد داخلی و جذب سرمایه گذاریهای کشورهای غربی و رونق ارتباطات تجاری و گردشگری با دنیای خارج، عملیات تیلیغاتی وسیعی را شروع کرده که ستایش برانگیز است. ولی از طرف دیگر به طور مستمر فشارهای اقتصادی و بی انصافانه علیه پیروان آئین بهائی که بزرگترین اقلیت مذهبی آن کشور هستند ادامه داده و روز بروز عرصه زندگی را بر آنها تنگتر می کند، دولت ایران به بهائیان آزادانه اجازه فعالیتهای تولیدی و اقتصادی نمی دهند، در بیشتر موارد مال و اموال بهائیان را بدون هیچ مجوز قانونی تصرف می کنند و صدها نوع بی عدالتی دیگر. این هم یک نوع دیگر از معیارهای دوگانه دولت ایران است که غیر از بی اعتبار کردن خود در سطح بین المللی نتیجه ی دیگری نخواهد داشت، چون تجارت و سرمایه گذاری در بازار آزاد ایجاب می کند که قراردادها و منشورهای رایج بین المللی رعایت شود و اعتبار اجرائی و قانونی داشته باشد. حال اگر یکی از حضرات مراجع تقلید مهر ضد اسلامی و کفر بر روی یکی از این سرمایه گذاران خارجی بزند و قراردادهای بین المللی بازیچه معیارهای دوگانه دولت قرار بگیرد، دیگر تکلیف روشن است!؟
یکی دیگر از بهانه های بی روا و ضد انسانی دیگر که مسئولین امور و دولت جمهوری اسلامی بعنوان دستاویزی برای آزار و اذیت و تحقیر بهائیان استفاده می کنند این است که آنها را متهم به تبلیغ دین خودشان می کنند! البته حقیقت امر این است که این هم یک دستاویز دیگری است که دولت و روحانیت حاکم بتوانند عملیات ضد انسانی خود را علیه بهائیان توجیه کنند. این عمل دولت عیناٌ مثل این است که به بهائیان می گویند ” شما حق زنده ماندن را دارید ولی فقط نمی توانید نفس بکشید!”
یعنی وقتیکه یک ایرانی اتهامات بی اساسی را در روزنامه ، تلویزیون وسایر وسائل ارتباطی کنترل شده توسط دولت را می بیند، و از دوست یا همسایه بهائی اش راجع به این اتهامات سئوال می کند، و شخص بهائی در رد این اتهامات توضیح می دهد، از دید دولت این یک جرم است و تبلیغ بهائی بحساب می آید! اگر یک ایرانی در جمعی راجع به تحصیلات دانشگاهی صحبت و بحث می کند و یک نفر در آن جمع بهائی باشد و اشاره به این واقعیت بکند که ایشان را به خاطر بهائی بودن به دانشگاه راه نمی دهند این عمل از دید دولت و روحانیت یک عمل تبلیغ بهائی است و یک جرم محسوب می شود !
اگر از یک مغازه دار بهائی سوال بشود که چرا مغازه ات پلمپ شده و ایشان جواب بده که چون روزتعطیل بهائی بود و ایشان مغازه اش را بسته بود، اداره اماکن آمده مغازه را پلمپ کرده! جواب دادن به این سوال یک تبلیغ بهائی محسوب می شود حتی اگر یک فرد بهائی فوت بکند و بستگان و عزیزان این فرد متوفی دنبال کارهای دفن و تشییع جنازه باشند، از دید و منطق دولت و مسئولان امور، این یک عمل تبلیغ آئین بهائی است! و متوفی و بستگان همه مجرم هستند! چون مسئولین امور حتی با کفن و دفن مردگان بهائیان مخالفت دارند.
بنظر می رسد که درستکاری ، امانت کاری، احترام و محبت و دوستی همه جرم محسوب می شود جون بهائیان عاملش هستند ! و فقط کلمه بهائی کافیست که ترس و اضطراب در وجود سردمداران دولت جمهوری اسلامی ایران بیندازد چون بهائیان حامل پیام دوستی، خدمت و محبت هستند.
درماندگی و ترس دولت و سردمدارانش تا آن حد رسیده که آمد و رفت و زندگی خصوصی شهروندان مسلمان را نیز زیرنظر می گیرند و دنبال این بهانه هستند که اگر متوجه بشوند آنها با خانواده و یا دوستان بهائی رفت و آمد می کنند ، با فوریت به سازمانهای اطلاعاتی دولت احضار می شوند ، تهدیدات و دستورالعمهای مخصوصی برای قطع رابطه با بهائیان را به آنها اعلام می دارند.
اخیراٌ بتاریخ 14 دسامبر 2015 ، وزارت اطلاعات در شهرستان کرمانشاه افراد مسلمان را که با شهروندان بهائی رفت و آمد می کنند و در ارتباط هستند احضار کرده و مورد تهدید قرارداده اند. بیش از 15 شهروند مسلمان کرمانشاهی در حال حاضر رسماٌ اخطاریه گرفته اند که با افراد بهائی قطع رابطه بکنند. ( 6 )
تقریباٌ حدود یک سال پیش هم در رشت اداره اطلاعات یک عده از شهروندان مسلمان که ظاهراٌ با افراد و یا خانواده های بهائی در ارتباط بودند اخطاریه گرفته اند که در ارتباط با بهائیان تجدید نظر بکنند (بتاریخ 12/11/1393) ( 7 )
این نوع عکس العمل از طرف دولت و کنترل رفت وآمدهای شخصی شهروندان مسلمان در همچون موقعیت زمانی شاید شبیه افسانه ها است ولی واقعیتی است که در کشور عزیز ایران در جریان است.
در خاتمه لازم به تذکر است که آئین بهائی شاید تنها آئینی است که طبق آثار و نوشته های دیانت بهائی ، پیروانش دین مبین اسلام واقعی را از دل و جان می پرستند و با وجود شدیدترین تضیقات و آزار و اذیت از طرف دولت و روحانیت حاکم که بر آنها اعمال میکنند ، آنها به هیج عنوان حاضر نیستند کوچکترین بی احترامی نسبت به اسلام واقعی ابراز کنند و حتی در سخت ترین شرایط مدافع اسلام واقعی هستند. آثار دیانت بهائی مملو از این نوشته های تحسین آمیز نسبت به دین اسلام و حضرت محمد (ص) می باشد.
بهائیان نه تنها در ایران بلکه در هر جای دیگر دنیا که ساکن هستند نه قصد عوض کردن دولت را دارند و نه طرفدار یک گروه خاص و یا حزب مخصوصی هستند، بلکه همواره مطیع دولت هستند و انتظارشان این است که حقوق شهروندی و حرمت انسانی و آزادیهای مورد قبول مراجع بین المللی برای همه رعایت بشود.
بهائیان همچنین به یک عدل الهی ( و یا به عبارت دیگر Natural Justice) معتقدند و همچنانکه آگاهی وجدانی مردم برای احیاء حقوق شهروندی بهائیان در ایران رو به ازدیاد و گسترش است جای خوشحالی است و در نهایت این آحاد مردم هستند که قدرت واقعی را در تصمیم گیری در دست خواهند گرفت.
پیروان آئین بهائی هرجا که باشند طبق تعالیم آئینشان می خواهند محبت و دوستی در قلب آحاد مردم ایجاد کنند، و دعوتشان از همه، با هر رنگ و مذهب این است که با کمک و همکاری یکدیگر و با نشان دادن بلوغ انسانی می توان به صلح واقعی رسید و برای رسیدن به آن ایمان و اعتقاد کامل دارند و اگر شرایط فعلی دنیا را زیر سوال ببریم کاملاٌ روشن است آنچه که نیاز داریم فقط محبت و دوستی ، مشورت و همکاری بدون توسل به خشونت است ، تا همت مردم دنیا در رسیدن به آن چی باشد.
ــــــــــ
References
1.Baha’i International Community – Current situation of Baha’is in Iran, updated 2 October 2015
2.Baha’i International Community – Inciting Hatred , October 2011
3.Baha’i Distribution Services Australia – Flowers of one garden & waves of one sea, pamphlet 2012
4. گلزارتعالیم بهایی ص۲۱۸
5. بدایع الاثار ص۲۶۸ جلد۲
6. IranWire.com – news items December 2015
7.Iranian.com – news items date as noted
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر